1389 دي 21، 0:15
ویرایش شده
تنها بنايي که هر چه بيشتر بلرزد محکمتر مي شود، دل آدمي است.
نقل قول: من یه مدتیه دارم قهوه تلخ نگاه میکنم و فکر نکنم اصلا ارزش نگاه کردن رو نداره
نقل قول: اگه منظورت اینه که این کار رو به خاطر میل جنسی انجام نمیدی اما نمیتونی ترکش کنی خیلیا توی جاهای مختلف همین مساله رو مطرح کرده بودن اما شاید هیچ وقت راه حل خوبی واسش پیشنهاد نشده.
نیاز داره تا همفکری کنیم.
نقل قول: دقيقا جنبه روانيش هست خودشو با همون انرژي كه گفتين نشون ميده...خودت تا حالا این وضعیت رو احساس کردی ؟ اون انرژیه رو احساس کردی ؟ اگر جواب مثبته ، راه حلت چی بوده ؟ وقتی که فشار روانی زیادی داره بهت وارد شده چیکار کردی ؟
نقل قول: حالا نه كه بگم عينه 12 سال زمان.. اما دقيقا يه تلاش در همين حد رو لازم داره.. قدمهايي كه جبران بكنه اين زمان رو..اول از هر چیز باید بگم که من اصلاً نا امید نیستم . هنوزم احساس گناه دارم اما اصلاً نا امید نیستم . چیزی رو تموم شده نمیدونم . میدونم که میتونم قدرت جسمی و اعتماد به نفسم رو به 10 برابر اینی که هست افزایش بدم .
براي اين كاري كردين و نتيجه نگرفتين؟!
نقل قول: مورد دیگه که الآن به ذهنم رسید اینه که شاید کار زیاد با کامپیوتر باعث ایجاد حالتی که ذکر کردم در من میشه (چون ساعت های زیادی رو پشت کامپیوتر با فعالیت مغزی میگذرونم) . شاید واقعاً دلایل موثر دیگه هم در کار باشند . اما نظر شما چیه ؟ نظر همه واسم مهمه . لطفاً دریغ نکنید .من هم همین حالت رو دیدم . یعنی بیشتر از یه مدت که بیکار پشت کامپیوتر می نشستم ، حس می کردم که از حالت طبیعی خارج شدم.
نقل قول: این ترک ، اون ترکی که من انتظارش رو دارم نیست .میتونم خودم رو برای مدت 1 ماه یا بیشتر سرگرم کارهای مختلف بکنم . ورزش کنم . درس بخونم . موزیک بسازم . برنامه نویسی کنم . بیشتر وقتم رو بیرون از خونه پیش دوستام باشم . اما طبیعی نیستم . یعنی توی این مدت در حال جنگم . زندگیم روال معمولی نداره . آرامش ذهنی ندارم . دقیقاً این شکلیم : wow . مثلاً اگه با دوستام باشم دائماً اذیتشون میکنم . شب موقع خواب دلم میخواد بلند شم با کله برم تو دیوار . بپرم بالا پایین . حوصله خوابیدن ندارم . حوصله ندارم بشینم . باید همیشه در حال فعالیت باشم . نمیتونم بی کار یک جا بشینم .راستش من هم همین حالت رو داشتم (و شاید همه تجربه کرده باشن ) که مثلا امتحان داری و باید درس بخونی ، اما می خوای راه بری ، یا اینکه خوابت میاد ، اما می خوای بلند شی و بالا و پایین بپری (یه حالتی مثل هیجان و ... هم همراهشه)
میبینی ؟ واقعاً میتونم کنترلش کنم اما زندگیم طبیعی نیست . تو به من بگو ! چقدر باید این حالت رو تحمل کنم ؟ وضعیت بقیه چه طوریه ؟ شما از حالت های خودتون به من بگید . وقتی احساس قدرت میکنید . احساس غرور دارید . وقتی اصلاً دوست ندارید با تخلیه جنسی قدرتون رو از دست بدید چیکار میکنید ؟
(1389 دي 28، 13:10)sin نوشته است: خودت تا حالا این وضعیت رو احساس کردی ؟ اون انرژیه رو احساس کردی ؟ اگر جواب مثبته ، راه حلت چی بوده ؟ وقتی که فشار روانی زیادی داره بهت وارد شده چیکار کردی ؟تو دوران جاهليتم چرا.. بوده اين حالت.. و خب با عرض شرمندگي تسليم شدم!!!
لطفاً راه حل ارائه کنید .
(1389 دي 28، 13:10)sin نوشته است: اول از هر چیز باید بگم که من اصلاً نا امید نیستم . هنوزم احساس گناه دارم اما اصلاً نا امید نیستم . چیزی رو تموم شده نمیدونم . میدونم که میتونم قدرت جسمی و اعتماد به نفسم رو به 10 برابر اینی که هست افزایش بدم .
(1389 دي 28، 13:10)sin نوشته است: سها جان راه برای ترک خود ارضایی زیاد هست . اما این ترک ، اون ترکی که من انتظارش رو دارم نیست .میتونم خودم رو برای مدت 1 ماه یا بیشتر سرگرم کارهای مختلف بکنم . ورزش کنم . درس بخونم . موزیک بسازم . برنامه نویسی کنم . بیشتر وقتم رو بیرون از خونه پیش دوستام باشم . اما طبیعی نیستم . یعنی توی این مدت در حال جنگم . زندگیم روال معمولی نداره . آرامش ذهنی ندارم . دقیقاً این شکلیم : . مثلاً اگه با دوستام باشم دائماً اذیتشون میکنم . شب موقع خواب دلم میخواد بلند شم با کله برم تو دیوار . بپرم بالا پایین . حوصله خوابیدن ندارم . حوصله ندارم بشینم . باید همیشه در حال فعالیت باشم . نمیتونم بی کار یک جا بشینم .اتفاقا من ميگم اين ها راه ترك نيستن.. اينا مسكنهايي هستن كه كمك ميكنن تا درد ترك كمتر و قابل تحمل بشه..كاملا لازم ان.. اما كافي ..نه...!
میبینی ؟ واقعاً میتونم کنترلش کنم اما زندگیم طبیعی نیست . تو به من بگو ! چقدر باید این حالت رو تحمل کنم ؟ وضعیت بقیه چه طوریه ؟ شما از حالت های خودتون به من بگید . وقتی احساس قدرت میکنید . احساس غرور دارید . وقتی اصلاً دوست ندارید با تخلیه جنسی قدرتون رو از دست بدید چیکار میکنید ؟