امتیاز موضوع:
  • 24 رأی - میانگین امتیازات: 4.08
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

درد دل های شما

ارغوان شاخه‌ی هم‌خون جدا مانده‌ی من 
آسمان تو چه رنگ است امروز؟ 
آفتابی‌ست هوا؟ 
یا گرفته‌ست هنوز ؟ 
من در این گوشه که از دنیا بیرون است 
آفتابی به سرم نیست 
از بهاران خبرم نیست 
آنچه می‌بینم دیوار است 
آه این سخت سیاه 
آن چنان نزدیک است 
که چو بر می‌کشم از سینه نفس 
نفسم را بر می‌گرداند 
ره چنان بسته که پرواز نگه 
در همین یک قدمی می‌ماند 
کورسویی ز چراغی رنجور 
قصه پرداز شب ظلمانی‌ست 
نفسم می‌گیرد 
که هوا هم اینجا زندانی ست 
هر چه با من اینجاست 
رنگ رخ باخته است 
آفتابی هرگز 
گوشه‌ی چشمی هم 
بر فراموشی این دخمه نینداخته است 
اندر این گوشه‌ی خاموش فراموش شده 
کز دم سردش هر شمعی خاموش شده 
باد رنگینی در خاطرمن 
گریه می‌انگیزد 
ارغوانم آنجاست 
ارغوانم تنهاست 
ارغوانم دارد می‌گرید 
چون دل من که چنین خون‌آلود 
هر دم از دیده فرو می‌ریزد 
ارغوان 
این چه رازی است که هر بار بهار 
با عزای دل ما می‌آید؟ 
که زمین هر سال از خون پرستوها رنگین است 
وین چنین بر جگر سوختگان 
داغ بر داغ می‌افزاید؟ 
ارغوان پنجه خونین زمین 
دامن صبح بگیر 
وز سواران خرامنده‌ی خورشید بپرس 
کی بر این درد غم می‌گذرند ؟ 
ارغوان خوشه‌ی خون 
بامدادان که کبوترها 
بر لب پنجره باز سحر غلغله می‌آغازند 
جان گل رنگ مرا 
بر سر دست بگیر 
به تماشاگه پرواز ببر 
آه بشتاب که هم پروازان 
نگران غم هم پروازند 
ارغوان بیرق گلگون بهار 
تو برافراشته باش 
شعر خونبار منی 
یاد رنگین رفیقانم را 
بر زبان داشته باش 
تو بخوان نغمه ناخوانده‌ی من 
ارغوان شاخه هم‌خون جدا مانده‌ی من

                              سایه
اره خیلی خوبه که دنبال یکی باشی که واست خاص باشه
اما واسه پسرا
:(
الان خود من با همه در ارتباطم از دختر و پسر ولی با یه فاصله مناسب اما تا جم میخوری واست حرف درمیارن

[تصویر:  nasimhayat.png]
(1394 خرداد 16، 22:06)می توانم نوشته است: اره خیلی خوبه که دنبال یکی باشی که واست خاص باشه
اما واسه پسرا
:(
الان خود من با همه در ارتباطم از دختر و پسر ولی با یه فاصله مناسب اما تا جم میخوری واست حرف درمیارن
نه به نظر من دختر و پسر نداره ... 

البته برا اونایی که دنبال می کنن 
از ما که گذشت 
اقا ابراز احساسات چیه؟
دلتون خوشه؟
حرف کاری می زنیم حرف در میارن
خدا رحم کنه بخوایم احساساتی بشیم
تازه من فکر میکردم دخترا حرف در آرن اما تیکه درباره اون بابا رو از چند تا از پسرا شنیدم که هم انداختن!

بد بختی ام من ها!
اگه بخت داشتم اونم بسته شد

[تصویر:  nasimhayat.png]
.....همه ی افراد انگار چالش های خودشونو دارن.... ما همه واس خودمون داستان هایی داریم... وقتی به ارزش هایی که درگذشته تلقی میشدن نگاه میکنیم وقتی به ارزش های امروز نگاه میکنیم... وقتی گذشته را مرور میکنیم وقتی خم یا راست بالا رفتن ساقه زندگی را نگاه میکنیم... وقتی افسوسانه به اشتباهات نگاه میکنیم... که البته میتوانیم به موفقیت ها هم نگاه بکنیم ...وقتی نگاه میکنیم چه چیز یاد گرفتیم..........اه
چالش هایی پیش روی خود داریم... انسانی که نمیتونه خودشو ببخشه و چالش هاشو حل کنه که انسان نیست... بدانیم که چالش های ما شاید فقط من ترک خ.ر نیست... نمیخوام از اتفاقات زندگیم بگم که در زندگی نرم جوان امروز هم شاید باشه... ولی.. ما اول باید یاد بگیریم که خود و ارزش های خودرا دوست داشته باشیم... ایمان به خود قبل از ایمان به خداست... چالش مهم دیگر حداقل برای من این است که از درون گرایی تنهایی فکر بجای تفریح دغدغه های بیخود بجای یاد گرفتن هنر زندگی وَ نظم زندگی.. پرهیز کنیم ...باید به فکر خواب خوب بود نظم خوب ارتباط خوب اندیشه های بجا وَ درست و خودسازی باشیم
....خلاصه کلام... :
مشکل فقط انحراف جنسی نیست.. انگار تیپ شخصیتیمونم مهمه.
پوزش از پر حرفی ام
only one ,one thing....geting rid of such dangerous habit.... not important  any problem...,but this problem....get rid it for all long life
دمتون گرم 

متاسفانه باید بگم 

من اطلاعاتم راجع به خودم و زندگیم خیلی زیاده ، شناخت دارم و کاملا نسبت به محیطم آگاهم 
ولی

از هیچ کدوم استفاده نمی کنم (عالِم بی عمل و ... ) یعنی دلم نمی خواد 
با همه قهرم ، با خودمم 

دوست ندارم ادامه بدم در هیچ راهی فقط مواظبم پاک بمونم همین 

شما بهم می گید نا امید ، درسته من نا امیدم 
هر چی که به ما رسید یا تموم شد یا وا رسید ...

اصلا اینا مهم نیست ، خدا برای من اینطور در نظر گرفته ، چرا وقتی به نتیجه نمی رسی جون بکنی ؟؟؟ من که این همه سال روی خواسته های منطقی خودم پا گذاشتم ، چند سال آتی حالا هرچقدر که هست ، اونام روش ... 
چه اهمیتی داره ، وقتی همه چیز ارزششو برای تو از دست بده دیگه هیچی برات مهم نیست !!! 
من خیلی کتاب خوندم یه خرده دانشی نسبت به زندگی و آدم ها پیدا کردم ، اما زندگی من خیلی وقته از بین رفته 
کم تلاش کردم براس ساختنش می دونم ، الان خیلی از شما در پاسخ خواهد گفت که موفقان جهان هزاران بار شکست خوردن اما ناامید نشدن 
اره درسته ولی من دیگه گذاشتمش کنار 
همونطور که من از جزئیات زندگی شما مطلع نیستم بالعکس شما هم مطلع نیستین 

دیگه چاره ای ندارم جز شب و روز کردن و روز و شب ... 
تنها تفاوت روزها اینه که گاهی شیطان رجیم بیش از اندازه به پر و پام می پیچه و من باید دفعش کنم همین 

حوصله هیچ کسیو ندارم ، با خانواده هم در حال ستیزم ، چون هیچوقت جهان و از دید من ندیدن حتی سعی هم نکردن که متوجه این موضوع بشن 
زندگی و پدر و مادر بودن که فقط تامین مالی و یه ذره احساسی فرزندان نیست !!!!

رفیقمون گفت : مطمئنم که خدا برای هر کسی همدم و یاری در نظر گرفته ، دوست من چند نفر و بهت معرفی کنم تو رده های سنی مختلف که تنها و مظلومانه از این دنیا رفتن ؟؟؟
خیلیاشون خیلی گشتن دنبال تیکه خودشون ، اما خب خدا صلاحش جور دیگه ای بود ...

موضوع من مرتبط با ازدواج نیست ، نمی دونم چند نفر اینجا بتونن منو درک کنن ، که البته درک شما فقط کمک به فهمیدن حرفام می کنه 
ازدواج برای کسی مثل من یه رویا بود که دیگه اونم نیست ...
زندگی اجباری ، فقط باید بتونم تحمل کنم تا موقعی که تموم بشه 

من هیچ ... Khansariha (8)
ایشالاه که روزی برسه هممون کتابای روانشناسی چرتمون و سخنرانی ها و سمینار های به درد نخور رو بریزیم دور و برای چیزایی که دوس داریم تلاش کنیم.....

کتابایی مثل قانون جذب.   موفقیت چیست؟ ..... راز ..... نیمه ی تاریک و..... رو به سطل اشغال منتقل کنیم بریم دنبال عمل کردن..... 

این همه سمینار موفقیت و دکتر  و روانشناس نشستن دارن حرف میزنن ملت هم میشینن نگا میکنن فکر میکنن بهتر میشن...

دکتر فرهنگ میاد صحبت میکنه کسی که داره گوش میده میشینه میگه :

- اااااااا راست میگه ها!

- چقد جالب!

- همه حرفاش درسته....

کلی از وقتمو گذاشتم پای این حرفا! فکر میکردم موفق میشم...دیدم بدتر شدم! 

هرکاری که میخوام بکنم تمام این کتابا و سخنرانی ها میان جلوی چشمم... اینطوری نکنیا یهو موج های منفی باعث میشن بدبخت شی....فکر بد نکن چون برات اتفاق 


میوفته..... ازهرچیزی بترسی سرت میاد!


بابا ول کن برو پی کارت....

دو سال اویزون حرف و سمینار و کتاب بودم هیچی نشد...همرو ریختم دور الان روز به روز دارم بهتر میشم.... 

خدارو صد هزار بار شکر.... 53  

جواب تمام سوالا توی ذهنمونه..... قدرت هر مقدار  تلاشی رو داریم.....

پس دیگه چی میخواییم؟

--------------------------------------

پ ن . 1 ... اقای تواب ایشالاه اگه میخوایید موفق باشید موفق باشید...اگه هم نمیخواید موفق باشید موفق نباشید! 128fs318181
تواب شکست خورد ...

این آخرین پست منه 
ببخشید که بودنم موجب زحمت و دردسرتون شد.
اگه شد دعام کنید ... 
قلبم داره از درد منفجر می شه 
یا علی
1. نوشتن
خصوصا نوشتن درد دل
خصوصا نوشتن درد دل برای یه دوست
خصوصا نوشتن درد دل برای یه دوست با معرفت

آدمو آروم میکنه.


2. چقدر ما آدما بدبختیم که هزار و یک ارباب دور و بر خودمون علم کردیم و اون الله واحد قهار رو ول کردیم.
نمیدونم چرا یه حسی بهم میگه حرفام برا کسی مهم نیست

اگه واقعا حرفام براتون مهم نیست بگیدتا این همه حرف نزنم که حداقل سر شما دردنگیره 



53
نشان 100 روزه
.........[تصویر:  medal.png].........


تنها راهی که به شکست می انجامد، تلاش نکردن است

خودت را بپذیر؛ هر چه که هستی حتی اگر نقصی هم داری آن را بپذیر؛ تنها آن
هنگام قادری دست از جنگ با خودت برداری و آسوده باشی.



وای
چه حس عجیبی

[تصویر:  nasimhayat.png]
درخشنده عجب حرف خوبی زدی. 

یه زمانی توی خانواده ما هم مد شده بود که همه کتابای این یارو رو می خوندن. اسمش چی بود؟ خدایا یادم نمی آید.
ولی یارو از این آدما بود که بدبخت بوده و دوباره موفق شده و ...

همه می خوندن و امیدوار بودن و بعضی ها هم به حرفاش عمل می کردن. ولی الان نگاه می کنم تمامشون همون بدبختی هستن که بودن و زندگیشون بهتر نشده که بدتر شده. این رو راست می گما.

توی خانواده ام (مثلا عمه و خاله و اینا) نگاه که می کنم یکی مریضی داره ، یکی بی کاره به نون شب محتاجه ، یکی پول داره اصلا خودش آدم نیست ، یکی زنه با مرده مشکل داره یکی مرده با زنه. یکی بابا ، مامان با بچه مشکل دارن ، یکی 5 سال بعد ازدواج می خوان طلاق بگیرن ، یکی خونه نداره ، یکی دو تا خونه داره دو تا هم زن داره زندگیش سیاه شده و  ...

به اینا که نگاه می کنم افسرده می شم. به خودم می گم بعضی از اینا اصلا به چه امیدی زنده ان؟  درسته خودشون هستند که گند زدن به زندگیشون ولی ...

خدایا حال ما رو خوب کن.
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

اونایی که دلشون نمیاد داداش تواب از این جمع بره دستاشون بالا لطفا ، میخایم هم دعا کنیم براش هم اینکه نظر داداش تواب عوض بشه و بمونه پیشمون:

1. وجدان بیدار
2. عاشق فاطمه زهرا
3.
4.
5.
6.
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

(1394 خرداد 16، 10:12)معین نوشته است: سام علیکم ما اومدیم

عرضم به خدمتتون که الان ازدواج ها جوری شده که من به این ازدواجا میگم ازدواج گوسفندی یعنی بنده میرم خواستگاری یه دختری و معیارم اینه که دختر پاکی باشه.خوش اخلاق باشه.خوشکل باشه و ... و چن تا کیس رو زیر نظر میگیرم تا یکی پسند بشه دختر هم وقتی خواستگار میاد براش پیش خودش این معیار ها رو داره پسره خوب باشه. کار داشته باشه.ماشین داشته باشه. خونه هم داشته هم باشه خوبه و بنا به طرز فکر این معیار ها توی دختر و پسر عوض میشه 
حالا چرا گفتم گوسفندی چون بنده وقتی میرم خواستگاری یه دختر اون یه کیس از بین بقیه اس و میتونسته کس دیگه ای به جاش باشه دختر هم همینطور میتونسته یکی دیگه به جای من باشه من واسه اون واون واسه من یه آدم خاص نبودیم این یعنی مث اینکه میری ماشین میگیری یا خونه یا هر چیز دیگه ای که میگردیم خوبشو انتخاب میکنیم فرقی نمیکنه خونه یا ماشین چی باشه این ازدواجای الانم شده همینجوری و اکثر مشکلات ما مردم همینه که وقتی یه نفر رو میبینیم حالا زن یا مرد چون میتونسته این توی زندگیمون باشه بهش نگاه میکنیم به قد و قیافش و... وپیش خودمون میگیم عجب چیزی عجب اخلاقی و خیلی چیزای دیگه( که هر کس طبق اولویت هاش از کسی خوشش میاد )کاش این تو زندگیمون بود و توی اینجور موردا فقط تنها چیزی که باعث میشه کسی زیاد تو فکر اون کسی که میبینه نره ترس از آبروشه و بهم خوردن اسایشش و ...
ولی بنده اگه کسی که توی زندگیمه واسم خاص بوده باشه تا یه نفر رو میبینم شایدم نگاهش کنم ولی تو دلم میگم عشق خودم چیز دیگه اس ...

پس بچه ها تا میتونین بگردین دنبال یه فرد خاص یکی که از زندگی باهاش لذت ببرید یکی که همدم باشه نه فقط همسر یکی که قبل از ادواج واسه خواستن دوتاییتون با هم باشید نه یکی که بعد از ازدواج از روی اجبار با هم زندگی کنید راستی یادم اومد اینم بگم بعد از ازدواج عشقی به وجود نمیاد یه وابستگیه که آدم به گوشیشم میتونه وابسته بشه وخیلی فاصله اس بین عشق و وابستگی ...        

هووووف خسته شدم از بس نوشتم
شرمنده زیاد شد امیدوارم بدردتون بخوره چیزای دیگه ای هم هست که خواستید براتون میگم اینایی هم نوشتم تجربه خودمه


کوچیک همتون معین  53

حرفاتون خوب بودن ولی من با بعضی جاهاش موافق نیستم در اینکه عشق بعد ازدواج به وجود نمیاد به نظر من اینجوری نیس نمیدونم چون خودم قبل ازدواج به نظر خودم کسی رو که بهم ابراز علاقه میکرد دوست داشتم ولی نمیدونم عاشق بودم یانه.خیلی سنجیده عمل کردم به همه چیز تا جایی که میتونستم فکر کردم .. به نظر من عشق خیلی کلمه مقدسیه... مثل دوستت دارم یادم نمیاد اینا رو به راحتی خرج کرده باشم... ولی خدایی لحظه خونده شدن خطبه عقد واقعا یه چیز دیگه است لحظه ای که انگار سند بودن در کنار هم برای دونفر که میخوان درکنار هم باشن امضا میخوره واقعا توی اسمون امضا میشه و عشق اسمونی میشه .... تمام رفتارهای بچگانه و عادت های عجیب کم کم کمرنگ میشن البته این درسته بعد از رفتن زیر یک سقف وابستگی ایجاد میشه ولی قبل اون هم وابستگی بین دوطرف که همدیگر رو میخوان وجود داره برای همینه از به هم نرسیدن میترسن..ما سه سال نامزد بودیم و اینقدر روزای سخت داشتیم که نگو...قبل نامزدی مون هم بهم رسیدنمون واقعا میتونم بگم یه چیز ناممکن بود ولی شد نمیدونم چطوری ...من دانشجو بودم تو یه شهر دیگه ترم3و همسرم سرباز تو یه شهر دیگه...
من به این اعتقاد دارم که باید برای چیزی که میخوای بجنگی ... ولی ای رو هم میدونم که با وجود عشق هم زندگی گاهی خیلی سخت میشه و تو رو میشکنه... و اونوقت ضعیف بودنت به چشم میاد .. باید بگم زیر یه سقف رفتن سخت تر از زمانیه که براش تلاش میکنیم ... اینقدر سخت که گاهی هم خودت و هم طرف مقابلت رو نمیشناسی ...و این نشناختن هر چقدر طول بکشه بیشتر تو منجلاب فرو میری ...

ولی من به علاقمند شدن قبل ازدواج و عشق بعد ازدواج معتقدم....


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 3 مهمان