امتیاز موضوع:
  • 24 رأی - میانگین امتیازات: 4.08
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

درد دل های شما

آرمین جون دادا
خدا قبل از آدمیزاد حلق کرده
هزاران هزان ملائکه که در درگاه خدا دارند راز و نیاز میکند
در اصل خدا رباتیک دوست نداره آدم خلق کرد
بهش عقل و قدرت اختیار داد که بفهمه و بره سراغش
بعدشم اگه همه آدم ها خوب باشند این دنیا بی معنا میشه
اصل زندگی به این پستی و بلندی هاست
به این مردی و نامردی هاست
به این فقر و غنی هاست
به این خشک مذهب و بی ریاهاست
و در کل در این سختی ها موفق شدند پیروزیش شیرین تره Khansariha (18)
همیشه آغاز راه دشوار است

عقاب در آغاز پرواز، پَر می ریزد

اما در اوج

حتی از بال زدن هم بی نیاز است
مشکل وقتی هست که ما و خدا و اختلاف می افته.

مثلا ما می گیم خدایا من دوست دارم تا آخر ماه رمضون پاک باشم.

یعنی ما ترک گناه رو هم برای خودمون می خوایم ، نه خدا.

خدا می گه تو بهشت می ری ، نه اونطور که خودت می خوای ، اون طوری که خودم می خوام. 
به خدا بگیم :‌خدایا تو گفتی پاک بمون ، پس من تلاشم رو می کنم.

کی می شه این من لعنتی کنار بره.
بگم خدایا درمانده ام ، نه می دانم چه چیز برایم خوب است و نه می دانم چه چیز بد.
عمل در شان تو برای عرضه ندارم و برعکس هزار آرزو و امید و احتیاج هم دارم.

خدایا چون تو گفتی که دعا کن ،‌ دعا می کنم. اما بدان که راضیم که آن طور شود که تو می خواهی.
...................................................................................
الحمد لله رب العالمین ، این شبا شبای خوبیه. 1
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

 سپاس شده توسط
خدایا بدجور دلم گرفته
هیچ چیز اونجور که میخواستم پیش نمیره
همه بر علیه منن

خدایا شکرت

میدونم حتما من لایق نبودم
من بهت حسن ظن دارم خدا

فقط یه کم بهم رحم کن
فقط یه کم بیشتر هوامو داشته باش تو این امتحان
بیشتر دستمو بگیر
منم سعی میکنم قوی بمونم
سعی میکنم ناشکری نکنم

خــــــــــــــــــدا
2uge4p42uge4p42uge4p42uge4p4
امیر مؤمنان حضرت علی(ع) می فرمایند: پیامبر اسلام فرمود:
عمر جهان به پایان نمی رسد مگر آنکه مردی از نسل حسین امور امت مرا در دست می گیرد و دنیا را پر از عدل می کند همچنانکه پر از ظلم شده است.

[تصویر:  nasimhayat.png]
از اینکه توی دوتا مراسم شب های قدر شرکت کردم ، آدم نشدم و هیچ تاثیری روم نذاشته ناراحتم 

دارم از غصه ش می میرم ، 24 ساعت نمی شه دوباره گناه ... حالا به هر طریقی 

دلم گرفت از خودم ، از اینکه فقط نقش بازی می کنم ، ولی هیچوقت آبرومو نریخت ، بزرگواری هاش شرمنده م می کنم ، 

روسیاهی و پرده دری من تا کجا آخه ؟؟؟

این وضع زندگی منه ، نماز می خونم و می گم مالک یوم الدین اما دروغ می گم ، کجا من شرم کردم ؟؟؟ کجا به خاطرش دست از لذت آنی گناه کشیدم ؟

این ایمان و اعتقاد به درد نمی خوره 

منی که دائما در حال اسراف و ضایع کردن حقوق خودم هستم ...

صد میلیون بار قول دادم ، چی شد باز روز از نو روزی از نو :( 

خب دعام مستجاب نمی شه ، جای من مثل گدا بیرون درِ و منتظر که اهل خانه جود و سخاوت یه کف دستم بذارن تا کمی راضی بشم و راهمو بکشم و برم ، من خودم باعث شدم که رانده بشم ...

حرف زیاده ، این انسان لفی خسرِ و کنف یکون شده 
.... 20 20
(1394 تير 18، 2:21)Tavvab نوشته است: از اینکه توی دوتا مراسم شب های قدر شرکت کردم ، آدم نشدم و هیچ تاثیری روم نذاشته ناراحتم 

دارم از غصه ش می میرم ، 24 ساعت نمی شه دوباره گناه ... حالا به هر طریقی 

دلم گرفت از خودم ، از اینکه فقط نقش بازی می کنم ، ولی هیچوقت آبرومو نریخت ، بزرگواری هاش شرمنده م می کنم ، 

روسیاهی و پرده دری من تا کجا آخه ؟؟؟

این وضع زندگی منه ، نماز می خونم و می گم مالک یوم الدین اما دروغ می گم ، کجا من شرم کردم ؟؟؟ کجا به خاطرش دست از لذت آنی گناه کشیدم ؟

این ایمان و اعتقاد به درد نمی خوره 

منی که دائما در حال اسراف و ضایع کردن حقوق خودم هستم ...

صد میلیون بار قول دادم ، چی شد باز روز از نو روزی از نو :( 

خب دعام مستجاب نمی شه ، جای من مثل گدا بیرون درِ و منتظر که اهل خانه جود و سخاوت یه کف دستم بذارن تا کمی راضی بشم و راهمو بکشم و برم ، من خودم باعث شدم که رانده بشم ...

حرف زیاده ، این انسان لفی خسرِ و کنف یکون شده 
.... 20 20

خوش بحالت من که درکش نکردم چی
خدا خیلی دوستت داشته که حداقل شب قدرو درک کردی
تاثیرشو بعدا میفهمی.....صبر کن داداش....
عاقبت این عشق هلاکم کند

درگذر کوی تو خاکم کند......

[تصویر:  07165097414216144584.jpg]
[تصویر:  05_blue.png]
خدایا....

دریافته ام کسی که می گوید " برایم دعا کن ..."..

از روی عادت نمی گوید....!

کم آورده است....

دخل و خرجش دیگر باهم نمی خواند...

صبرش تمام شده است ....

ولی دردهایش هنوز باقی مانده است....!!!

اما هنوز به معجزه ایمان دارد..
پروردگارا، اگر فراموش كرديم يا به خطا رفتيم بر ما مگير

پروردگارا، هيچ بار گرانى بر دوش‏ ما مگذار؛ همچنان كه بر دوش‏ كسانى كه پيش از ما بودند نهادى

پروردگارا، و آنچه را که توان و طاقت آن را نداريم بر ما تحميل مكن‏؛ و از ما درگذر

و از ما درگذر؛ و ما را ببخشاى و بر ما رحمت آور؛ سرور ما تويى‏؛ پس ما را بر گروه كافران پيروز كن‏.


ترجمه آیه 286 سوره بقره

[تصویر:  profile800_lgvv.jpg]
 سپاس شده توسط
چقدر خوبه که اینجا همه مخاطبشون خداست..
آدم از شنیدن و دیدن اسم خدا تو همه پستا لذت میبره..

من یه حال عجیب غریبیم...
عین سرگشتگی..
که نمیدونم دقیقا چیکار باید بکنم
از اول سال اینجوری ام
هر چند مورچه وار میرم جلو اما..

امسال دم افطار یه فشار عجیبی تو سرم حس میکنم..
برای همین بدم میاد بریم افطاری .. چون نه میتونم بخورم نه میتونم نخورم..

امروز بهم میگن میخوای روزه نگیر...اما حس نمیکنم نیازی باشه به نگرفتنش 

تصمیم گرفتم بخونم و برم بالا و کاری به ادم هایی که قصد عوض کردن راهشون و ندارن و گیر دادن به راه من و نداشه باشم..چه کاریه بحث الکی 

شب 23 ام بیایم فقط امدن اقا رو بخوایم..
هیچی هیچی هیچی جز اومدنش و نخوایم..
باید مضطر شیم..

کی میدونه شاید اقا اومدن و ما هم ادم شدیم..
بیاین فقط دعا کنیم بیان...
خوشا باران و وصف بی مثالش
خدایا امسال از ماه رمضان، از شبای قدر هیچی نفهمیدم.  [تصویر:  crying-and-sniffling.gif]
سلام

خیلی دلم از خودم گرفته..


عمیق احساس میکنم هیچی سر جاش نیست..هر چی خواستم نشده.. تلاش نکردم..
اصلا معلوم نیست کجام..چ کار میکنم..

خدایا.. امشب فرصته منه(ماست)..
اما کسی ک بلد نیست از فرصت استفاده کنه چ کنه؟!؟
خدایا....

عاقبتمون با فرج آقامون توی دل و فکر و دنیا بخیر باشه..

در پناه خدا..
یاعلی.53
[تصویر:  07c49977111e42a28fd6.jpg]

نمیدونم چرا یکی دو روز حالم اصلا خوب نیست
اصلا هیچ حسی به خ.ا ندارم اما یکم بی ح.صله هستم و بی حال
از این وضعیت اصلا خوشم نمیاد
شاید به قول عاشق دچار غرور شدم
نمیدونم اما نسبت به ترک خ.ا بی انگیزه شدم
یکم برنامه هام بهم ریخته
نمازخوندنم داره دچار چالش میشه و این اصلا خوب نیست
یعنی می تونم دوام بیارم 20
همیشه آغاز راه دشوار است

عقاب در آغاز پرواز، پَر می ریزد

اما در اوج

حتی از بال زدن هم بی نیاز است
بسم الله الرحمن الرحیم

بازگشتی باید ...


فکر میکنم نتیجه ی بدی که گرفتم و اتفاقات بدی که برام افتاد
یه ریشه اش رو باید در انحرافی که در سبک زندگیم رخ داد، جستجو کنم.

دستگاه فکری من ذاتا بسیار منطقی و تحلیلگر بوده،
سالهای متمادی ای رو در یه فضای مغرورانه و خود اتکا و خود درست بین زندگی میکردم؛
این سیستم نقص هایی داشت و نمیتونست از من یه بنده ی خوب بسازه

اتفاقاتی که توی یه سال اخیر برام رخ داد
برخی جهت گیری های اساسیم رو بسیار تغییر داد
و اصولا گفتمانم تغییر کرد

کلیت این امر مثبت بود
اما
فما رعوها حق رعایتها

یعنی وقتی استاد نداشته باشی
مبنات محکم نباشه

از اون گفتمان خود مختارانه و خود اتکا و پر طمطراق
میخوای به یه رویکرد بنده وار برسی
اما میفتی در وادی جبر گرایی و تو سری خور شدن و کم تلاش شدن و به شرایط بیرونی راضی شدن و توجیه گر شدن و حکمت تراش شدن و ... .

بعد دوباره یه جهش فکری هم داشتم و میخواستم از درون از شرک حرکت کنم و به یه وحدت نظر برسم
اما
این یکی که به مراتب خطرناکتر بود.

قدم گذاشتن تو وادی توحید و معرفت، اصلا کار الکی و بی خطری نیست به نظرم.
این بود که با مخ خوردم زمین.

ضربه ی بسیار بدی خوردم

در صدد توجیه شکستم و حکمت تراشی و بیرونی کردن شکستم نیستم.

صرفا یه خط از اشتباهم رو روشن کردم.

یه خط دیگه اش، کم غیرتی بود ... باید در گناهای قبلی غیرت بیشتری به خرج میدادم و مسئولیتش رو تام و تمام میپذیرفتم.

اما از توبه کردن فقط انگار گریه کردن و دپ زدن و ننه من غریبم بازی رو در یاد گرفته بودم.


یه مصداق دیگه از انحراف توی سبک زندگیم، فراموش کردن یه اصل مهم بود که بارها آقای بهجت گفته بودن: به دانسته ها عمل کن و در شبهات توقف کن تا مجهولات برات معلوم بشن.

دستورات دین ما خیلی روشن بیان شده ... راه و رسم توبه بیان شده ... احکام و حدود بیان شده ... وظیفه مشخصه.

اما من یه مقدار فانتزی (بخوانید احمقانه) شده بود نظام فکریم و از اون طبع منطقیم فاصله گرفته بودم.

آدم با خواب و شعر و تفال و استخاره و حس و توهمات عاشقانه و  اینا نمیتونه زندگی کنه.
جناب عشق بلند است! همتی حافظ
که عاشقان ره بی همتان به خود ندهند

آدم باید برای کاراش حجت داشته باشه،

کارهایی که یه زمانی ذوقی و موردی شروع شد،
به مرور شدت گرفت و تبدیل شد به یه دستاویز
الذین ضل سعیهم فی الحیوة الدنیا و هم یحسبون انهم یحسنون صنعا!

خیلی بده که آدم در همون لحظه ای که در حال سقوط و تباهیه و عمل در خلاف جهت رضای خداست، در همون لحظه توهم داشته باشه که چقدر با این کاراش نور چشمی خداست.

به نظرم بعضی تواضع ها و موش مردگی ها اتفاقا به شدت ناشی از تکبر و خود خاص بینیه.
اینکه من توهم دارم که خدا با من  از یه راه اختصاصی صحبت کنه و برام تعیین تکلیف کنه.
این قرآنه
این دریای حکمت معصومینه
اینم رساله است

چرا دنبال یه حرفای عجیب بودم
یه کارای اختصاصی؟
یه  دستور ویژه!

بنده بودن اینه که خودتو کسی ندونی
همون کاری که همه میکنن رو تو هم همونو بکنی ... یعنی همونی که همه ی مسلمین، بنده وار دارن میکنن.


و البته از گذشته زیاد میشه گفت؛
ای برادر همتی دیگر بیار

الان توبه کردن، یه قدمش اینه که از مسیر اشتباهم برگردم؛

ذهنم رو یه شستشوی کامل از تمام توهمات، تخیلات، احساسات و ... بدم و اجازه بدم عقل سلیم حکمفرما باشه و تسلیم اوامر الهی باشم.

چرا برای خودم یه بت، از جنس توهم و تخمین و حدس و گمان، بسازم و برای اون تلاش کنم و منطقم این باشه که این یه بهانه است برای انجام کارهای خدا پسندانه ... گیرم که حسن فعلی باشه، حسن فاعلی چی میشه؟ خریت تا کی؟
حریت بیاور ای برادر.

مگه نخوندم: یا من بمن رجاه کریم

از این هزار اسم، لااقل خوشه چینی کنم و چند تا اسم بردارم و بر اساس اون یه منطق محکم برای امیدم و رفتارم بسازم.
منی که گاهی اوقات از شعر و توهمات، منطق رفتاری میسازم
چی میشه که طوری با این اسمای الهی، این حقایق عالم، طوری رفتار میکنم که انگار یه شعر و شعار دارم میخونم و صرفا یه کن دلم قلقلک پیدا کنه و گریه ای و ادا اطواری و تمام.
اینا دیگه بسه.
این اسما رو باید گرفت و بر اساسش معادلات زندگی رو تنظیم کرد؛
مثلا وقتی میخونم
یَا کَافِیَ مَنِ اسْتَکْفَاهُ یَا هَادِیَ مَنِ اسْتَهْدَاهُ یَا کَالِیَ مَنِ اسْتَکْلاهُ یَا رَاعِیَ مَنِ اسْتَرْعَاهُ یَا شَافِیَ مَنِ اسْتَشْفَاهُ یَا قَاضِیَ مَنِ اسْتَقْضَاهُ یَا مُغْنِیَ مَنِ اسْتَغْنَاهُ یَا مُوفِیَ مَنِ اسْتَوْفَاهُ یَا مُقَوِّیَ مَنِ اسْتَقْوَاهُ یَا وَلِیَّ مَنِ اسْتَوْلاهُ


آدم باهوش فقط به چشم ذکر و ورد زبانی و قلبی نگاه نمیکنه که بخونه مثلا قلبش جلا پیدا کنه و گریه کنه.
اینا حقیقت عالمه،
اینا اسمای الهیه

وقتی اسمی از اسمای او راعی من استرعاه باشه پس چنین حقیقتی در عالم هست،
پس من میتونم بر این اساس معادلات زندگیم رو تنظیم کنم و ذره ای نگرانی برام رخ نده؛
کسی که معادلات اقتصادیش رو بر مبنای قیمت فلان سهام یا سکه و ارز بذاره،
هیچ وقت نمیتونه صد در صد در آرامش باشه از این حیث
بنای معادلاتش روی یه پارامترهاییه که درصدی از پیش بینی نشدگی توشون هست.


اما کسی که معادلات رفتاری، اجتماعی، شخصی، فکری و تلاشیش رو بر مبنای این اسماء بنا کنه
مثلا بگن چرا این روکرد رو داری؟ مثلا بگه چون خداوند راعی من استرعاه هست، اگر من چنین کنم قطعا، حتما او رعایت منو میکنه؛ و قطعا به بهترین شکل.
یا کسی که میخواد دلش رو به یه دوستی خوش کنه. پشتش به یه دوستی گرم باشه.
خب شاید اون دوسته یه روز خیانت کنه، یا ناتوان بشه یا بمیره یا اشتباه کنه.
اما کسی که با تقوا میشه و پشتش گرم میشه، چرا؟ میگه چون خدا حبیب الاتقیاء هست ... این اسم که صرفا برای شعر و گریه کردن نیست که! یه حقیقت محضه.
پس میشه روش حساب کرد.


باید از این به بعد فقط بر اساس حقیقت زندگی کنم و فکر کنم به یاری خدا.
شب های قدرم گذشت...
خدایا چی برام مقدر کردی؟

دیشب رو هر طوری بود تا سحر به سر کردم...
دعا... قرآن... ذکر... احیا...

فقط چیزی که کم داشت، خدا بود!

وقتی خدا رو درست نشناسی، اعمالت هم بدون خدا میشه...
انگار که تو جای دیگه هستی... و خدا هم در جای دیگه...

یه عمری رو به غفلت گذروندم...
طبیعیه که با یه شب و دو شب نمیشه به جایی که باید رسید، رسید...

حاجت های امسالم برخلاف سال های قبلم، یکی دو تا چیز اخروی هم داشت...
خدا رو شکر باز تو حاجت شناس شدن، کمی سبقت گرفتم...
اما بیداری کشیدن کجا و بیدار شدن و بیدار موندن کجا...

آخ که چقدر دلم می خواد تو این یک سال پیش رو انس بگیریم با قرآن...
از خدا خیلی خواستم این یکی رو...
خودش می دونه چقدر راهم اشتباهه و چقدر نیاز دارم به راهنما....

نمی دونم چقدر از توفیق شب قدر نصیبم شد...
بهشت رو به بها دهند، نه به بهانه... اما من تلاشم رو کردم... 

بذار اگه خدا رو کرد به ملائکه... که ای ملائکه بنده ی من چه کرد در شب قدر؟
بگن هیچ چیز... جز تلاش هایی که نابه خردانه بود و ناهوشیارانه... دنبال بهانه بود برای بهشت تو...

خدا رو چه دیدی؟
شاید با همین بهانه ها من رو بخشید...
لطف و رحمت خدا که حد و اندازه نداره...  53258zu2qvp1d9v
جکی چان:
萨拉姆如一个巴拉姆萨拉萨拉姆如姆如何拉明

من خودم به یه نتیجه رسیدم

اگر دنبال راه باشی برای نزدیک شدن به خدا...
خودش میزاره جلوی پات

یکی از بزرگترین علما راهنما نداشتن..معلم نداشتن .. خود خدا راه رو نشون داد 
سخت تره اما قوی تره 

پس تلاش کنید...
خوشا باران و وصف بی مثالش
(1394 تير 19، 11:14)آرمــین نوشته است: خدا رو چه دیدی؟
شاید با همین بهانه ها من رو بخشید...
لطف و رحمت خدا که حد و اندازه نداره...

پیش نویس 1 :

حافظ وظیفه تو دعا گفتن است و بس

در بند آن مباش که نشنید یا شنید!

============================

پیش نویس 2 :

وقتی حر سوار بر اسب روز عاشورا تنها به سمت سپاهیان امام حسین حرکت کرد تا به اونها ملحق بشه

وقتی پیش امام رسیدن و گفتن که قصد توبه دارن، امام بدون هیچ تاخیری توبه ایشون رو قبول کرد.

============================

پیش نویس 3 :

یک امام معصوم نماینده خدا بر روی زمین نیست؟

===========================

نتیجه 1 :

خدایی که پس از 3 شب دعا و گریه و خواهش و قسم دادن به عزیز ترین هاش، ما رو نبخشه، از نماینده خودش باید خیلی دل سنگ تر و کینه ای تر باشه!

===========================

نتیجه 2 :

ما وظیفه خودمون رو درست انجام بدیم، غیر ممکنه خدا نبخشد
یا عباس
در ادامه صحبت کیمی عزیزم
وقتی میگیم العفو و گریه میکنیم راه رو برای بخشیدن باز میکنیم
اما مساله چیه!
برای چه چیزی از خدا درخواست بخشش داریم؟
به خاطر نماز های و روزه های نخوانده و نگرفته؟!؟!؟ خوب باید حتما قضاش رو به جا بیاریم
برای اینکه حق کسی رو ضایع کردیم؟؟ خوب باید حق رو برگردونیم

در کل باید حواسمون به این قسمت قضیه هم باشه 1
خوشا باران و وصف بی مثالش


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 5 مهمان