امتیاز موضوع:
  • 2 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

آرشیو تجربیات شما در ترک


■ اینکه من دفعه پیش رکوردم 10 روز بود یا یک ماه یا دو ماه، نباید بشه ملکه ی ذهنم... 


■ که بگم من تا همیشه رکوردم همین خواهد موند...

■ نباید واسه توانایی هامون سقف بذاریم!》》


■ تا وقتی تو گذشته باشیم، در بهترین حالت به همون گذشته می رسیم... نه چیزی بیشتر..
.》》قسمت سبز رنگ رو می خونیم با هم
☆ اگر کاری را همیشه انجام داده اید
باز هم همان نتیجه را میگیرید.


☆ پس بهتر است که گاهی اوقات در زمینه پاکی و دوری از گناه کارهای متفاوتی را انجام دهیم.
اخر فیلم وکیل مدافع شیطان یه دیالوگ خیلی جالب داره که ال پاچینو در نقش ابلیس رو به دوربین با یه لبخند ملیح میگه :کبر وغرور گناه های مورد علاقه منه
کار ندارم این دیالوگ رو نویسنده از کجا دراورده ولی واقعا درسته
شما هر جا فکر کنی نقطه قوتته ودیگه خیالت راحته که ازونجا گول نمیخوری دقیقا دراشتباهی, ازهمون نقطه بدترین ضربه رو میخوری
مثلا من انقد به خودم اطمینان داشتم که فیلترشکنامو تو این دوره ترک پاک نکرده بودم
میگفتم من جدی تصمیم گرفتم دیگه سمتش نمیرم
اینا رو پاک نمیکنم شاید لازم بشه واقعا هم بعضی وقتا لازم داشتم ولی نه خیلی
یک روز یهو به خودم اومدم دیدم ای دل غافل فیلترشکن بازه و بعد سه ماه وسط یه سایت مخرب دارم ول گردی میکنم
زدم بیرون وبرنامه رو پاک کردم
یا واسه شما هم حتما پیش اومده که وقتی روزای پاکیت میره بالا میگی خب دیگه من که ترک کردم ,بعد ازین وسوسه نمیشم دقیقا همینجاست که اشتباه کردی
نباید سنگر رو خالی کرد
همیشه باید اماده بود
خلاصه کلام این که نه انقد خودتونو سرزنش کنید بگید نمیتونم که تو ذهنتون ثبت بشه و واقعا از پسش برنیاید نه اینکه انقد مغرور بشید که با خودتون فکر کنید چون یه دوره کوتاهی پاک موندید دیگه وسوسه سراغتون نمیاد
ترک کردن شامل سه قسمته که اگر هر قسمتی درست انجام نشه ، نمی شه ترک کرد:



قسمت اول زمانیه که همه چی رو براهه : توی این زمان باید از محرک ها دوری کنیم ، سعی کنیم تنها نشیم ، کنترل نگاه داشته باشیم و در یک کلام سعی کنیم سبک زندگیم رو درست کنیم.



قسمت دوم زمانیه که زمزمه های وسوسه شروع شده : این وقت باید بشینیم فکر کنیم که کجای کار اشتباهه ،‌ باید بریم نماز بخونیم دعا کنیم ، باید به یاد هدف هامون توی ترک بیافتیم ، باید حواس خودمون رو پرت کنیم و خلاصه نذاریم وسوسه قوی بشه ، 



قسمت سوم زمانیه که وسوسه به اوج می رسه و داغ می کنیم: این مواقع حواس ترین وقتا هستن. باید برای این جور مواقع برنامه ی از پیش تعیین شده داشته باشیم. باید به سرعت موقعیت خودمون رو عوض. باید دست از هر چیز بکشیم و فقط مقابله کنیم. 
  [تصویر:  zko_mxcpx3irr8xxxrsdbdjwa0n2.png]
 یک راند دیگر مبارزه کن 
سلام

ذهن مون رو این قدر درگیر خ.ا نکنیم.
به زندگی مون برسیم. چیزهایی که حال مون رو خوب می کنه. کمبودهایی که داریم. چیزهایی که پیشرفت مون رو رقم می زنه.

خ.ا تو حاشیه راحت تر ترک میشه تا مرکز توجه.

کوچک ترین شهوت ها اگه دغدغه ی مداوم ذهنی من بشه، بیچاره ام می کنه.
اما بزرگترین شهوت ها رو اگه بهش محل نذارم، راه به جایی نمی بره.
جکی چان:
萨拉姆如一个巴拉姆萨拉萨拉姆如姆如何拉明

(1388 مرداد 6، 22:55)tanha نوشته است: .....
همین پاک بودن الان من با ذره ذره تحمل و آب شدن بوجود اومده
تحمل خون جگر خوردن
ساعتها گریه
حاضر شدم ساعتها بیدار بمونم از ترس تو رختخواب رفتن تا گند نزنم
بهترین لحظه هامو با تلخی گذروندم تا گند نزنم
ارشد نخوندم تا گند نزنم .....

من به این ایمان داشتم که اگه الان ...
و اگه فردا  ....
و اگه فردا ها ....
پاک می شم
همین قطره قطره ها شد دریا
شد 248 روز

و اگر قرار بود هر کدوم رو  می شکستم تا الان یه گندی از این بدتر شده بودم
من از این درد به جون اومده بودم

تو چی ...؟؟؟
جونت به لبت نرسیده ؟؟؟؟
....
من الان حتی وقتی که بر فرض به خاطر یه اتفاق تحریک بشم
اگه بخوام هم باور کن گریم می گیره
همین که احساسش می کنم که ارم یه گندی می زنم به جای لذت بردن گریه ام می یاد
و واقعا بارها شده بلند و های های گریه کردم
می دونی چرا ؟؟؟
از این بیچاره گی
از عجزی که تمام وجودت رو می گیره
می خوای انجام ندی
به خاطر خدا خودت دوستات
ولی نفس و این حس لعنتی می گه ...
اون لحظه دقیقا مبارزه خیر شر شروع می شه
اون لحظه ست که تو می شی یوسف و نفست زلیخا
اگه بتونی فرار کنی مردی
البته من کاملا مخالفم که آدم عاقل تا تهش بره و بعد بخواد فرار کنه
ولی می گم اگه نفهمیدید و تا آخر رفتید
همون لحظه باید فرار کنی
قبل از تموم شدن کار
(وای ببخشید خیلی گستاخانه حرف می زنم ولی بزار بگم که همین ترک کرده های قدیمی هم همین زجر هارو کشیدن )
الانم زجر داره
الانم می ترسم
ولی می دونم انجام نمی دم(به امید خدا )
همون شب ولادت امام حسین که گفتم فکرش اومد
شب حسش هم اومد
هی به خودم می گفتم نه!!!!نباید نباید
و اونقدر گریه کردم تا خوابم برد

تلخه
تلخه
که با گریه بخوابی
و تنهایی خیلی وقتا مجبور باشی صدات رو تو خودت فرو ببری تا کسی نفهمه از چه دردی به خودت می پیچی
ولی باور کن وقتی صبح می شه
و بلند می شی و پاک هستی
زیباترین لحظه هاست
باورنکردنیه
اگه ... تا دو سه روز قاط می شدی
و حالا زندگی جریان داره و تو هستی

فقط و فقط تحمل کن

و این رو بارها بگو
من اجازه ندارم گند بزنم

اراده کن می تونی
---------------------
....


مشکلات رو بسپر دست خدا
بگو حلش کنه و خودت حرصش رو نخور
اینو با خودت تکرار کن
هر اتفاقی هم بیفته بدتر از خ.ا من نیست
اینطور نیست؟؟؟
هر اتفاقی که بیفته بهتر از نابود کردن خودته
و مطمئن باش خدا کمک می کنه
آرومت می کنه
دعا کن
تامشکلات حل بشن
ولی حرص نخور

من خودم اونقدر برا مشکلم دعا کردم که دیگه حتی دعا کردنم نمی یاد
ولی دیگه برام این مشکل عادی شده
و بی اهمیت
باور کن
زندگی همه چیزش بعد یه مدت کم رنگ می شه
اونقدر که یاد اون روزها بیفتی خندت می گیره
ولی به خاطر همین ها خودت رو نابودنکن
بار گناهت رو زیاد نکن
یه روز خدا بهت می گه
من داشتم ظرفیت تو رو می سنجیدم که ببینم موقع سختی ها چند مرده حلاجی
پس حالا سرت رو بگیر بالا و به خدا بگو
در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم
حکم آنچه تو اندیشی لطف انچه تو بنمایی

(باور کنید داستان زندگی من واسه خودش یه قصه دردناکه که گاهی وقتا خودمم باور نمی شه اینهمه بلا سر من اومده و اینقدر خونسرد دارم زندگی می کنم ولی باور کنید زندگی روزهای خوش رو هم به شما نشون میده من حتی باور نمی کردم به ادامه زندگی فکر کنم ولی این روزا یه خبر خوشم رسیده به دستم که باورم شده خدا هنوز اون بالا هوامو داره )

دوستان بیایید برا بهتر شدن اوضای همدیگه دعا کنیم



53258zu2qvp1d9v
یه روزایی بود که من فکر میکردم من فقط دچار این مشکلم و هر چقدرم بگم نمیتونید تصور کنید 
چقدر از این بابت زجر میکشیدم و شرمنده بودم
داشتم تجربیات بچه ها و راهکاراشون میخوندم واقعا جالب بود همه قبول دارن وقتی خودت و ذهنت مشغول کارای دیگه کنی یا سعی کنی یه فکری به حال ترک کردن بقیه گناهات کنی راحت تر میشه ترکش کرد
و کلا به نظرم اول باید ذهنیتت نسبت به این گناه عوض کنی یه تصمیم جدی بگیری
دیگه همتون چه دانش آموز باشید چه دانشجو دینی دبیرستان خوندید اولین قدم پشیمانی از گناه بود و لذت و شیرینی تبدیل به تلخی کردن بود
من خودم واقعا دیگه هیچ لذتی از این گناه نمیبردم و فقط برام شده بود یه عادت یه چیزی که خودم تخلیه روحی کنم بعدشم به شدت حالت افسردگی داشتم کل روزمم خراب میشد
الانم تقریبا 33 روزی هست که از تصمیمم برای ترک کردن  گرفتم میگذره اونم بعد از تقریبا 16سال گرفتار بودن
 میتونم بگم به راحتی یه پلک زدن برام گذشت اصلا سخت نبود و فقط شوق و ذوق داشتم تعداد روزای خوبم زیاد بشه چون ذهنیتم به طور کلی نسبت به این گناه عوض شده
این روزا خیلی کلیپای ر تو زمینه های مختلف گوش میدم مخصوصا کلیپای استاد رائفی پور به نظرم خیلی خوبه و میتونه کمک کننده باشه ولی همه چی فقط و فقط به خود آدم بستگی داره به تصمیمش برای تغییر زندگیش
 أَلَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یَری؟!
 سپاس شده توسط
احساس گناه و نقش آن در تغییر و دگرگونی
این موضوعی هست که میخوام دربارش بگم براتون ،
اگر کسی خودارضایی کنه ، بعد از انجامش احساس گناه می کنه ، این فرد این احساس گناه و رنجش را درونش حس می کنه و می فهمه یه جای کارش اشتباه هست. استفاده درست از این احساس گناه و یادآوری این رنجش و عذاب می تونه منجر به ترک گناه بشه .
همیشه رنجش و عذاب چیز بدی نیست. زندگی افراد موفق را بخونید متوجه می شید که آنها در وضعیت سختی قرار گرفتن و تحت فشار بودن و در این شرایط بوده که حس اضطرار در تغییر به سراغشون اومده و زندگی شون زیر و رو شده.

اما چی میشه که این حس گناه دردسر ساز میشه و یا برای شخصی کارآیی نداره
به جرات می تونم بگم این در اکثر افراد مبتلا به خودارضایی هست و اون احساس گناه افراطی هست. احساس گناهی که همراه با سرزنش های افراطی و افسردگی و در آخر همراه با ناامیدی هست. بی حکمت نیست که میگن ناامیدی بزرگترین گناه هست. این کار درستی نیست که به خاطر یک گناه ، گناهی بزرگتر مرتکب شد . آخر این قصه معلومه فرد داخل یه چرخه تکرار شدنی خودارضایی ، احساس گناه ، سرزنش افراطی ، افسردگی ، ناامید و دوباره خودارضایی میشه.
و چی میشه که احساس گناه کارساز نیست؟
یکی از دلایلش فراموش کردن هست، فرد بعد از خودارضایی حس رنجش و ناراحتی داره ولی بعد از یک ساعت این حس را فراموش می کنه و میگذاره کنار .شرط توبه اینه که از ته دل پشیمون بشی ، این یعنی اینکه تا بخوای دوباره بری سمت محرک های خودارضایی ، به خودت بیای و اون حس بد و رنجش را برای خودت یاداوری کنی .
یه دلیل دیگه که خیلی بده ، عادی شدن خودارضایی هست
فرد این حس گناه و رنجش را نادیده می گیره و قدم در دنیایی میزاره که دیگه گناه براش معنایی نداره و سیم های ارتباطی خودش را با درونش و خدای درونش قطع می کنه. این خیلی خطرناکه
اگر قصد ترک خودارضایی یا هر هدف دیگه ای داریم بیان کردن دلیل هدف را ازیاد نبریم. با خودمون مرور کنیم چرا میخواهیم به این هدف برسیم . از احساس گناه ، مشکلات ، رنجش ها ، سختی ها ، ناراحتی ها ، آزردگی ها و ... استفاده کنیم تا بهترین خودمون باشیم.

پیروز باشید 53
گل نیلوفر در مرداب می روید، تا همه بدانند
در سختی ها باید زیبایی آفرید

مراحل نه گانه ترک اعتیاد خود ارضایی

☆ من وشماخیلی چیزارو رعایت نمیکنیم 
بعدش میگیم چقدر پاک موندن سخته 


☆ خودمونو کم می بینیم و


☆ همین کم دیدنه هست که راحت  ما رو به ذلت گناه می کشونه 
شب بیداری خصوصا وقتی با نت گردی همراه باشه برای ما سمه 53258zu2qvp1d9v
53 برنامه ریزی روزانه  53 

در این دنیا اگر غم هست
صبوری کن خدا هم هست
یک بحث مفید که در رهروان شکل گرفت:

نقل قول: دوستان مواقعی که حس میکنیم در حال انفجار هستیم باید چکار کنیم؟
بنظرتون طبیعیه هر 2یا3 روز این حس تشدید بشه؟
راه مقابله باهاش چیه؟
*
نقل قول: ترک کردن یعنی همین که نذاریم به اون مرحله ی ترکیدن برسیم . 
اگه 2 یا 3 روز به اون حالت میرسی ، دنبال دلیلش بگرد ، خیلی به این چیزها فکر میکنی ؟ تنهایی ؟ غذای محرک خوردی این چند روزه ؟ بیکاری ؟ 
ج هر کدوم از اینها که مثبت باشه ، میتونه باعث بشه که به مرحله ترکیدن برسی .. 
و اینکه نه ، طبیعی نیست این موضوع .. عرض کردم ، کسایی هستن که 400 روزه پاکن و به مرحله ی بی بازگشت هم نرسیدن تو این مدت
*
نقل قول: اوایل ترک این حس خیلی شدیدتره و دفعاتش هم بیشتره
من وقتیایی که این حس رو داشته باشم میرم یه کاری که بهش علاقه دارم رو انجام میدم تا از سرم بپره
مثلا من قهوه دوست دارم. این جور مواقع میرم قهوه درست میکنم یا تنقلات میخورم (همچین آدم شکمویی هستم من [تصویر:  4chsmu1.gif] )

شما هم ببین به چه کاری خیلی علاقه داری و وقتی انجامش میدی لذت می بری...کاری که توی اتاق نباشه و مجبور باشی از اتاق بری بیرون

ده بیست روز که تحمل کنی رفته رفته کمتر میشه...از بین نمیره ولی کمتر میشه...از طرفی هرچقدر هم که روزای پاکیت بیشتر باشه اعتماد به نفست هم میره بالا و این هم کمک زیادی میکنه در کاهش این حس.

فقط همون طوری که .... جان اشاره کرد نباید ذهنتو درگیر این مسئله کنی
*
نقل قول: بجان خودم روز چهارم عید بود که به حدی فشار روم بود به حالت جنون رسیده بودم. از لحاظ فیزیکی داشتم متلاشی میشدم. درد به مغز استخونم رسیده بود مثه دیوونه ها از این اتاق به اون اتاق میرفتم. به قول تو به حالت انفجار رسیده بودم.وقتی به اون روز فکر میکنم ترس برم میداره.ولی نزدم. تحمل کردم. ... وقتی [صبحش] رفتم دوش بگیرم با اینکه همش لطف خدا بود کمک خدا بود اینقدر حس اعتماد به نفس کردم اینقدر حس خوبی بهم دست داد که میخواستم پرواز کنم. به جون خودم من مطمئنم که روز ... تو کارنامه اعمالم به صورت یه روز طلایی ثبت شده چون خدا اون روز خندید.همین الانم که دارم اینو واست مینویسم لبخند رضایت رو لبمه.
حمله میکنه شهوت یهو حمله میکنه به همه ما هم حمله میکنه. هر چقدر روزهای پاکیمون بیشتر بشه قدرت دفاعی ما ناخودآگاه زیادتر میشه. فقط باید سعی کنی پاکی جمع کنی. به نظرم تمرکزت رو از روی ترک خودارضایی بردار بزار روی ترک چیزای دیگه: ترک محرک ها
*
نقل قول: منم دیشب یه خرده حالم بد شد. یه فشار ریز.
صبحم احتملام و همچنان فشار ریز ادامه داره.
خب من به عنوان یه راهکار فشار درسی رو کم کردم. [تصویر:  53258zu2qvp1d9v.gif]  رفتم با گوشی بازی کردم.
(اما سعی می کنم کار های اصلی رو عقب نذارم.)

دیشب که فشار زیاد شده بود ، یه لحظه از ته دلم به خدا توکل کردم.
نه با حرفی یا ذکری. فقط یه اطمینان حقیقی به این که واقعا هست و کمکم می کنه. خیلی تاثیر داشت.

می دونم چرا حالم خرابه. رعایت نکردن تغذیه ، پرخوری و البته خانم ها بدحجاب توی غریبه و آشنا. باید بیشتر دقت کنم. [تصویر:  53258zu2qvp1d9v.gif]
*
نقل قول: من توی ده روز پاکی که داشتم از روز هفتم به بعدش این حس انفجار زیاد و زیاد تر شد خب خداروشکر تا روز سیزدهم تونستم با آهنگ های آرامش بخش و دعا و صلوات قبل از خواب و بعضی چیزای دیگه خودمو کنترل کنم ولی روز چهاردهم مثل یه بمب منفجر شدم [تصویر:  vayy.gif]
سعی کن یجورایی فکر این کوفتی برای حل مشکلاتت به ذهنت برخورد نکنه مگه نه اونوقت هست که شروع میکنی خودتو قانع کنی من باید اینکارو بکنم من اگه اینکارو بکنم حالم خوب میشه و از این دلیل های الکی دیگه ... ( خودم تجربه کردم سر شکستن که میگم [تصویر:  hanghead.gif]  )
*
نقل قول: در مورد این به حالت انفجار رسیدن.
من یه چیزی از بچه های کانون شنیدم ، این که توی روز هایی که ولادت یا شهادت امامی هست.
شیطان می خواد ما رو به گناه بندازه تا این طوری دل امام زمان رو بشکنه.

نمی گم این حرف درسته یا غلط ، می گم وقتی به حالت انفجار رسیدید تقویم رو یه نگاه بندازید ، حداقل توی روز هایی که برای ما مقدسه ، گناه نکنیم.
اگر هم می خوایم گناه کنیم بذاریم برای چند روز بعدش که احترام اماممون رو حفظ کرده باشیم.
*
نقل قول: میتونیم اینم در نظر بگیریم که هر روز هفته، روز یکی از معصومین (علیهم السلام) هست و به احترام هر معصومی که روزش هست گناه نکنیم. :[تصویر:  49-2.gif]
*
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

بسم الله الرحمن الرحیم
صحبتی با خودم بعد از افول یک هفته ای

وقتی تو زندگیم تصمیماتی میگیرم و بهش پایبند میمونم،
معلومه که شرع و اخلاق برام مهمه و اراده ای برای عمل کردن به دانسته هام دارم.
در این مورد خاص،
اینطوری برام جلوه داده میشه که انگار زندگی با کنار گذاشتن این مساله نمیشه
در حالیکه زندگی با اون نمیشه. این صرفا یه توهم و ناشی از عادت گذشته است.
حالا راههای نفوذ شیطان که باید ببندم تا برای همیشه، خوب باشم چیه؟

1. ترس و شک: اصلا نباید اجازه بدم شک در قلبم رخنه کنه. نباید مورد به مورد به خودم شک کنم؛ مقتدر و مطمئن باشم.

2. غفلت: باید یه راههایی پیدا کنم که دائما به خودم یادآوری کنم حقیقت زندگی رو و بزرگ بودن اهدافم رو.

3. فراموشی: کافیه به ارزشهایی که در گذشته از خودم نشون دادم دقت کنم؛ کافیه یادم بیاد که در مواقع حساس چیا برام مهم بوده و این مساله اصلا برام مهم نبوده. کافیه به آرزوهایی که در قلبم دور میزنن توجه کنم که هیچکدوم از این جنس نیستن و آرزوهایی سبحانی هستن نه وهمانی.

4. انحراف ذهنی: نباید با اولین شبهه از میدون به در برم؛ راه تثبیت دانسته ها و اهدافم در همین نقاطه. باید بایستم. باید بدونم که راه برون رفت از مشکلات و شبهات تقوا است، نه بی تقوایی.

5. نیاز کاذب: من نیازی به این مسایل ندارم و البته نیازی نیست که دایما این رو به خودم یادآوری کنم؛ فقط کافیه ارزش درونیم و اون نیازهای اصیلم رو از یاد نبرم.

6. حس حقارت: گاهی اوقات اینطوری جلوه میکنه که این کار رو نمیکنی چون میترسی. حس ضعف رو میخواد در من به وجود بیاره. باید عزت نفسم رو بیشتر کنم و به هر کس و ناکسی اجازه ندم که به حریم من تجاوز کن.

7. بی نظمی در خواب: مهمترین دلیل جسمانی کامل نشدن توفیقم همین یه مساله ی ساده است؛ کلا در مورد مسایل جسمانی باید به سمت نیاز محور بودن برم تا لذت محور بودن. مثل زمانی که روزه میگرفتم، بسنجم که نیاز خوابم چیه، نیاز خوراکم چیه. مساله ی خواب یه چاره داره؛ بعد نماز صبح از خونه بیرون زدن و آغاز کار. ان شاء الله از 24 فروردین خوابم رو درست میکنم. اگه وقتی نظم خوابم به هم خورد، با یه نگاه راهبردی و یه اقدام به موقع دوباره نظمش رو برگردونم.

8. عصبانیت و غضبناکی: این حالت روحی به شدت روح تقوا رو در من تضعیف میکنه. باید هاله ای از نرمخویی و مهربانی رو به قلبم محیط کنم. در عوض باید در قبال دشمن قسم خورده ام و دشمنترین دشمنانم غضبناک و سختگیر باشم.

9. بی تقوایی: تو زندگیم کارهای خوبی میکنم؛ اما این گزینه رو هم انگار پس ذهنم نگه داشتم که میشه گاهی اوقات هم این کار رو نکنم. اما در مواردی هیچ وقت حتی تصور تخطی نمیکنم؛ مثل دروغ گفتن؛ یا کم فروشی کردن. باید در مورد پاکی نگاه، پاکی دل، رعایت حریم با نامحرم و پاکدامنی هم همین کار رو بکنم؛ اصلا تصور اینکه معصیت خدا رو بکنم از سرم بیرون کنم. وقتی با نامحرم صحبت میکنم خدا رو ناظر به اعمالم ببینم. با طمانینه و فکر صحبت کنم؛ حواسم باشه چی میگم. تند تند حرف نزنم یا تایپ نکنم. حیا رو با خودم همراه کنم. حد و حدودم رو بر اساس احکام بذارم، نه میزان حساسیت شخصی خودم.
 
خدایا! راههای نفوذ شیطان به قلب ما رو مسدود کن؛
خدایا! ما رو به راههای سلامت هدایت کن.
سلام
داشتم به این فکر میکردم چرا (بجز مواقع سریالی و مواقع بیخیالی) بعد از خوداراضایی کردن یهو یه شور و نشاط جدیدی میگیرم برای ترک کردن شروع میکنم به برنامه ریزی کردن به خط قرمز گذاشتن اصلا از چند ساعت تا چند روز پر از انرژی هستم و به همه کارام میرسم اغلب رابطه م با خدا هم بهتر میشه تو اون مدت.سلول سلول بدنم انرژی میشه. چرا اینجوریه؟ خب مشکلات قبل لغزش که هنوز پا برجاست من که هنوز از لحاظ درآمدی تحصیلی خانوادگی تو همون وضعیتم از لحاظ جسمی هم که تحت فشارم و غریزه باز وجود داره پس این همه انرژی از کجا میاد؟ چرا حس میکنم زندگی قشنگتره؟
من فکر میکنم بخاطر دو چیزه اول ارتباطی که با خدا میگیرم و دوم اینکه امیدیه که درونم به وجود میاد این دو چیز منشا انرژی درون منه و بعد از ده ها هزار بار لغزش هم باز با همون شور و انرژی اولیه شروع میکنم به ترک.این یعنی خودارضایی و شهوت زورش از خدا کمتره و بعد از این همه لغزش هنوز نتونسته فطرت منو بکشه.
کم کم که جلو تر رفتم یه اتفاق خیلی عجیب برام افتاد بعد از حمله وسوسه ها و شهوت و مقاومت و لغزش نکردن باز همون شور و نشاط و انرژی به من برمیگرده. یعنی وقتی واقعا بیماریم فعال میشه و من لغزش نمیکنم دوباره سرشار از انرژی میشم دنیا به نظرم قشنگتر میشه. من امتحان کردم واقعا همینجوریه ولی یه نکته وجود داره این حال در صورت بالارفتن سطح هوشیاری  پایدارتر میشه  در ابتدا باید به صورت روزانه این انرژی رو دریافت کنیم. با شهوت نکردن هم میشه به انرژی و شور و نشاط و امید به آینده رسید.
شايد خوشبختي همين باشد
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !

53 عاقبتت بخیر همسفر 53
سلام
این تجربه ی من نیست. تجربه ی رزمجو هست.

تو رهروان گذاشته بود.
اما اون قدری به نظرم مهم و ارزشمند بود که پستی اختصاصی از این تاپیک رو در بر بگیره:

(1396 خرداد 5، 1:38)razmjoo نوشته است: بعنوان کسی که دوماه دیگه دقیقا میشه دوساله میگم برای ترک عزمی جدی و شمشیری همیشه کشیده لازمه... یکماه و دوماه و شش ماه و یکسال بگذره این خبرا نیست که دیگه فشار تموم شد و از مبارزه دست باید کشید. فقط توشه اعتماد بنفستون و کوله بار تجربتون بیشتر میشه. غفلت از این نکته که گفتم مساویه باشکست تو هر مرحله که باشین.   همیشه رزمجو باشین
جکی چان:
萨拉姆如一个巴拉姆萨拉萨拉姆如姆如何拉明

(1396 خرداد 8، 23:07)ParShaN نوشته است: حقیقتش هیچ وقت تو کانون به صورت جزیی وارد توضیح اون نشدم و الان هم نمی خوام بشم. اما به صورت کلی بگم خیلی خدا رو شکر. خوبه. نه مطلقا بدون شکست اما خوب.
چیزی که من فهمیدم ازش اینه : عادت پرضرر تر از خود اون شهوته.
عادت کردن به این کار انسان رو در یک چرخه میندازه که با هر بهانه ای چه ناشی از شهوت چه افسردگی ، غم ، تنهایی و... این کار رو تکرار می کنه. واقعا هم لذت چندانی نداره. انجام میده چون عادت کرده.
باید این عادت از سر فرد بیفته. در این صورت در اوج شهوت هم این کار رو نمی کنه. (در خصوص پاکی ش وسواس به خرج میده حس می کنه که تحمل این شهوت بهتره از شکستن این پاکیه)
اما وقتی این عادت باشه. فرد مطابق عادتش حتی بدون شهوت هم به این کار دست میزنه.

[تصویر:  nasimhayat.png]
 سپاس شده توسط


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان