آرشیو گروه "رهروان پاکی" (گروه آقایان) (غیر فعال)

[قاصدک]

سلام رفقا ...خب ما الان تو کدوم گروه هستیم... دیدم حرف از رقابت با گروه های دیگه میزدین....گردان کمیل گروهش کجاست

گردان کمیل اسم گروه ماست
الان مسابقات گروهی برگزار میشن و هرکس داخل یه گروهه... 3 تا گروه داریم.. ان شالله شما  هم سری بعد ثبت نام کنین وارد گروه بشین

[just 14]

سلام رفقا ...خب ما الان تو کدوم گروه هستیم... دیدم حرف از رقابت با گروه های دیگه میزدین....گردان کمیل گروهش کجاست

گردان کمیل اسم گروه ماست
الان مسابقات گروهی برگزار میشن و هرکس داخل یه گروهه... 3 تا گروه داریم.. ان شالله شما  هم سری بعد ثبت نام کنین وارد گروه بشین

چطور ثبت نام کنم

[قاصدک]

این دور زمان ثبت نامش تموم شده... تقریبا دو هفته دیگه دوباره اعلام می کنن و اون موقع میتونین ثبت نام کنید..
این هفته که دیگه تمومه .. 1 هفته دیگه صبر کنی... حله...

[razmjoo]

سلام. با عنایت حضرت حق متعال روز 30 رو پشت سر گذاشتم.




باشد تا پا جای پای پهلوانان آبتین و صدف و داوود جی تی ، و پهلوان بانوان سها خانم و خانم الون بگذاریم کسانی که برای همیشه از این منجلاب بیرون آمده اند (این لیست بلند بالاتر از این حرفهاست و با کمک دوستان کامل تر می شود)

[طاهر]

تقدیم به بچه های گردان کمیل:

---

لذت خوندن یک چکیده ترکیبی رو از دست ندیم!

اینجا

[همساده]

سلام
من بعد 22 روز باز همون حالت قبلی برام اتفاق افتاد
بدون اینکه به خودم دست بزنم برون ریزی داشتم.
بعد این اتفاق خیلی وسوسه شدم حالا که تو لغزش کردی بیا درست حسابی لغزش کن. آخه بچه ها وقتی اینجوری میشم واقعا صدبرابر روزایه بعدش اورژانسی تر میشم. اصلا اون حالت تخلیه بعد خودارضایی رو ندارم که حداقل حتی واسه یه روز این حس لعنتی میره.
خلاصه دیشب ساعت نزدیک دو یا سه بود این اتفاق افتاد خیلی ناراحت شدم
گفتم وای چکار کردی تو...اخه شبا با رضا جلسه دو نفره داریم گفتم چطور برم پیشش بگم به فرازد چطور بگم به گروه تیربارچی... به خودم گفتم باز از صفر
دیدم خیلی داره رنجش قوی میشه سریع همون نصفه شب پیام دادم به بچه ها
هنذفری گذاشتم زدم صدای قرآن
زیارت جامعه بود
یه خرده هم قدم زدم 
بعدش دوش گرفتم
نماز صبح خوندم و خوابیدم.
الان خوبم خدا رو شکر
این هفته من قرمز شدم شرمنده همه بچه های تیربارچی
ایشالا که خدا خودش کمکم کنه و هفته بعد جبران کنم
ممنون که هستین

[عاشق فاطمه زهرا]

همساده درکت می کنم.

واقعا این جمله که "حالا که روزات صفر شد ، بیا و یه حالی ببر" آدم رو له می کنه.

اما یه جمله در برابرش بگو "روزات پیش خدا که صفر نشده"

اون جا هم بعضی فرشته ها سرپرست هستند ، مدال میدن ، ستاره می دن ، جشن می گیرن.
حیفه داداش به اونا پشت پا نزنم.

بهت اعتماد دارم داداش.

[طاهر]

قرار شده بود بیشتر در مورد شهید ابراهیم هادی و گردان کمیل بدونیم
من یه کتاب دارم به اسم شناسایی
در مورد 40 تن از سرداران پرافتخار شناسایی و اطلاعات عملیات هست
از قضا شهید ابراهیم هادی هم جزوشون هست
تو این چند روز باقی مونده سعی میکنیم به مدد خدا در مورد این شهید بگیم
میخواستم تایپ کنم ولی حقیقت هم وقت نبود هم فکر کردم اینجوری بهتر باشه

[آرمین]

سلام

همساده فقط می تونم بگم می دونم چه روزای سختی می گذرونی...
ولی ان شالله به خود بزرگی خدا این روزای سختم می گذره...
این اتفاق تا حالا دو دفعه افتاده داداش؟ قبلا چیزی نگفته بودی؟
مراقب خودت باش عادت نشه... من بد چوب این نوع عادات رو خوردم... 
آفرین به این اراده که هیچ وقت کم نمیاره... 

این هفته خدا رو شکر تا الان تقریبا سبز بودم؛
فقط حدود ساعت 1 بامداد شنبه (حدود یه ساعت از شروع هفته ی دوم، یه نقطه ی قرمز ایجاد شد)
نمیدونم مشمول ارفاق میشم یا نه.

طرف حسابت کس دیگه است و اونم حسابی اهل ارفاق...
ان شالله تا آخر هفته سبز می مونی و یه مستطیل سبز کنار اسمت می بینیم... 
مرد مجاهد ما واقعا مجاهده... 

حالا یه هفته هم میزنیم تو کار لب دریا با هم-میگم نمیدانم خوب از دریا سر در میاره ها. بذاریم برا وقتی که اون میاد

خیلی خوبه این کار...
فکر کن هر روز که از خواب پاشی یه تصویر از دریا تو گروه گذاشته بشه... و یه جمله ی معنادار هم کنارش... چه شود...
 کجایی برادر نمیدانم؟ 

و درمورد خوش نویسی هم قرار بود برامون بگی ها
نکفتی
حتما بگو
دوست داریم بشنویم

به روی چشم عزیز...
عمری باشه حتما میگم... 

طاهر از اون آدم هاییه که به شدت پتانسیل رشد داره... فقط کافیه یکی دو تا پیچ و مهره محکم کنه تا مسیرش هموار شه

مطمئنی؟ فقط یکی دوتا پیچ و مهره؟ 
من ک میگم این اقا ک شما میگی باید کل ساختمان رو بکوبه و از نو بسازه!

اتفاقا به نظر من زیربنا خیلی خوبه... هر کی یکی دو دفعه نشست و برخاست داشته باشه اینو می فهمه... 
فقط تنها مشکل اینه که زیربنا یک پارچه نیست... هر تیکه اش واسه خودشه...
پیچ و مهره ها که سفت شه، ارزش وجودی اون تیکه ها هم نمایان میشه...

پ.ن: ببخشید بابت این تحلیل شخصیتی...
می تونی در جوابم بگی برادر برو پیچ و مهره های خودتو سفت کن... به پیچ و مهره های ما کار نداشته باش...   

-----------

دیگه نصفه شبه... برم بخوابم...
خوب بخوابین رهروانی ها... 
به امید روزای درخشان واسه تک تک تون و تک تک مون... 

[mani]

سلام خدمت همه دوستای گلم
من چند روزی نتونستم بیام ولی خداروشکر پوز شیطونو به خاک مالیدم تا الان ولی خیلی اذیت میکنه
گفتم بیام یه اعلام وضعیتی بکنم برم....
یا علی

[davoodgt]

سلام
من بعد 22 روز باز همون حالت قبلی برام اتفاق افتاد
بدون اینکه به خودم دست بزنم برون ریزی داشتم.
بعد این اتفاق خیلی وسوسه شدم حالا که تو لغزش کردی بیا درست حسابی لغزش کن. آخه بچه ها وقتی اینجوری میشم واقعا صدبرابر روزایه بعدش اورژانسی تر میشم. اصلا اون حالت تخلیه بعد خودارضایی رو ندارم که حداقل حتی واسه یه روز این حس لعنتی میره.
ایشالا که خدا خودش کمکم کنه و هفته بعد جبران کنم
ممنون که هستین

سلام دوستان
سلام همساده عزیز
شیوه مواجه شدن شما با شکست بسیار عالیه،  کلمات قدرت بسیاری دارند ، اینکه سریع به خودت بیای خیلی مهمه و اینکه خودت را زیر رگبار سرزنش ها قرار ندی و از نو شروع کنی به ، این بار متفاوت تر از قبل

علت را هم خودت موشکافی کردی و اینبار می دونی که چطور از پسش بربیای. وسوسه را باید از ریشه کند. وقتی این ریشه به جان ادمی میفته کار سخت تر میشه و این لغزش ها پیش میاد.  اینبار باید پیش دستی کنی تا برنده باشی و کارت هم اسونتر خواهد بود. 
 
من مطمئنم که اینبار متفاوت خواهی بود

مثالی میزنم : می تونیم خودمون را به قاتل هایی تشبیه کنم که می خواهیم وسوسه ها را بکشیم
قاتل حرفه ای : همیشه یه تفنگ حرفه ای و یه ماشین خیلی سریع داره ، کاملا مجهزه و با کت و شلوار و خیلی شیک ، هر وسوسه ای در همان لحظه کشته می شه. و قاتل هم سریع ازش میگذره و به کارهای دیگه اش میرسه

قاتل غیر حرفه ای: وسوسه را می بینه ولی همون موقع اون را نمی کشه ، از چاقو استفاده می کنه ، سر و وضعش کاملا خونی شده و کشتن وسوسه براش سخت خواهد بود چون خیلی درگیرش شده، این قاتل معلوم نیس در مقابل وسوسه ی بعدی دووم بیاره یا نه!

خیلی خوبه که بتونیم حرفه ای کار کنیم حالا به هر شیوه ای

[amoor]

سلام 
امیدوارم حالتون خوب باشد
چند روز پیش بود من اومدم اینجا 
در مورد رکورد و این حرف ها صحبت کردم
اصلا انتظار نداشتم که اینقد لطف داشته باشید که حتی ختم صلوات هم بزارید 
به هر حال ممنونم
ولی اومدم بیشتر توضیح بدم
مشکلی که این روزا واسه من پیش اومده اینه که . خودارضایی من رو 
تحت کنترل خودش قرارداده..
بر عکس گذشته که همیشه همه چیز دست خودم بود.
اما این مساله که کنترل خودم رو از دست دادم بیشتر منو آزار میده 
تا اصل خود عمل 
باز هم ممنونم .
فعلا

[only bugati]

دوستان خواهش میکنم منو کمک کنید! 
من همیشه اذان صبح با زنگ گوشی بیدار بودم اما الان نمیشه!  2 تا زنگ هم میزارم باز بلند نمیشم....یعنی هیچی نمیشنوم....ساعت خوابم مثه قبله الان2 هفتس اینجوری شدم

[قاصدک]

دوستان خواهش میکنم منو کمک کنید! 
من همیشه اذان صبح با زنگ گوشی بیدار بودم اما الان نمیشه!  2 تا زنگ هم میزارم باز بلند نمیشم....یعنی هیچی نمیشنوم....ساعت خوابم مثه قبله الان2 هفتس اینجوری شدم

سلام
شب زود بخوابی صد در صد بیدار میشی...
امشب ساعت 10 بخواب.. من قولت میدم اذان صبح بیدار میشی...
اگر شب دیر وقت بخوابی دیگه نباید توقع داشته باشی که زود بلند شی
همین که ناراحتین بابت این موضوع خودش خیلی ارزشمنده... داداش برا ما هم دعا کن

[درخشنده]

نریمان 2 هفتست اینطوری شدی و تازه اومدی؟ 

احیانا تمرینی چیزی نمیری که دیگه بلند نمیشی؟ ممکنه ادم به یه مدل زنگ عادت کنه و همین که شنیدش بیدار بشه ولی مال شما چون چند بار 

اول بیدار نشدی ناخوداگاهت عادت کرده که با این صدا بیدار نشه!!!

مدل زنگشو عوض کن...صداشم ببر بالا مطمئن باش که بیدار میشی(اطمینان داشتن از بیدار شدن یا نشدن مهمه)

ما اینجا با بوق NH 12 بیدار نمیشیم! چون عادت داریم.ولی با زنگ موبایل بیدار میشیم!

-------------------

ماشالاه به همساده....کارش خیلی درسته....اما من یکی که سر در نمیارم بدون اینکه کاری کنه چطوری شده!   

اقای مجاهد هم خیلی عوض شده....خیلی برام جالبه...

نمیدونم خواب دیدم روزبه اومده یا نه فکر کنم خواب بودم

ایشالاه که همه بچه های گروه خوب باشن...