امتیاز موضوع:
  • 18 رأی - میانگین امتیازات: 4.67
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
موضوع بسته شده است 

آرشیو گروه "رهروان پاکی" (گروه آقایان) (غیر فعال)

امروز میخوام مقداری در مورد اهدافم در زندگی 
ترک 
و مسیری که دارم طی میکنم بیشتر فکر و بررسی کنم 
چند ماهی هستش که این موضوع  رو دارم بررسی و رفع نقص میکنم 
امروز هم از جمله اون روزها هستش ایشالا
خدایا کمکم کن  49-2
نتیجه رو براتون خواهم نوشت Hanghead

(1397 خرداد 15، 8:40)hamedhamed نوشته است:
(1397 خرداد 14، 9:32)آقای اراده نوشته است: به نقطه حساسی از زندگی رسیدم 
تا یاد دارم همیشه تو این نقطه حساس گیر افتاده بودم.
دیگه انرژی برای برنامه ریزی جدید ندارم
آزار دهنده ترین مشکل فعلیم خستگی و افسردگی هستش ک منو اسیر خودش کرده و چند ماهه نتونستم با همه تلاش ها ازش خارج بشم.
همه چیزو با هم نمیشه حل کرد 
بارها رسیدم ب نقطه ای که بگم دیگع کم اودم 
اما کم اوردن مشکلی رو حل نمیکنه
حتی در گفتار عادی ام هم دچار مشکل شدم 
خدا عاقبتمون بخیر کنه



کاش یه برنامه مسافرت برای خودت ترتیب بدی آقای اراده ی جان. حالا با دوستان یا تنهایی. سفر نزدیک باشه هم خوبه. خیلی هم نیاز نیست دور باشه.
امکانش فعلا وجود نداره اما مسافرت لازمم  Hanghead
امروز بالاخره نشستم یکم با خودم صحبت کردم 
مقداری برنامه ام رو اصلاح کردم 
چند مورد منو بشدت آزار میداد و تصمیم گرفتم در موردش تجدید نظر کنم 
1- چند وقتی بود به غیبت کردن و حرف زدن پشت سر بقیه عادت کرده بودم و بعد از اینکه حرفو میزدم پشیمون میشدم 
2-چند وقتی هست که حقوق مردم رو درست رعایت نمیکنم 
3- خستگی ذهنی و جسمی 
4- درس نمیخونم 
5- نمازهای صبح رو بیدار نمیشدم

برای موارد بالا کنترل زبان ، تفریح ، تفکر بیشتر در مورد آخرت و حق الناس ، کمی دقت و همت نیاز هستش که باید به برنامه های روزانه اضافه کنم 
مثله همیشه امیدوارانه ادامه خواهم داد و اجازه نمیدم طوفان ها من از ساحل نجاتم دور کنه  53
سلام. خیلی شهوت بهم فشار میاره چیکار باید کنم؟چند روزه که این کارو رو نکردم ولی کل روز چیزی تو کل وجودم هست که میگه باید خودارضایی کنی تا اروم شی . شاید از سر نیاز نباشه ولی مثل یه معتادم که وقت عملش گذشته باشه . خیلی بی قرارم . یکم بهم کمک کنین
(1397 خرداد 17، 3:30)Alireza5 نوشته است: سلام. خیلی شهوت بهم فشار میاره چیکار باید کنم؟چند روزه که این کارو رو نکردم ولی کل روز چیزی تو کل وجودم هست که میگه باید خودارضایی کنی تا اروم شی . شاید از سر نیاز نباشه ولی مثل یه معتادم که وقت عملش گذشته باشه . خیلی بی قرارم . یکم بهم کمک کنین

سلام 
خوبی دوست من  49-2
اولین و مهمترین مطلب این هستش که نیاز به تغییر رو از درونت حس کردی ...
روند این سایت اینطور هستش که شما برای ترک یک سری توصیه دریافت میکنی 
اما اصل وجود خودت هست که تغییر رو آغاز کنی 
اصلا هم نمیخوایم یدفعه تغییر کنیم و از فردا بگیم پاک شدیم ... نه
من خودم از سال گذشته تا الان دارم کار میکنم که فقط بتونم فاصله این کار رو به بیش از ده روز و بیست روز افزایش بدم 
اصلا هم توقع ندارم از فردا معجزه اتفاق بیفته 
یه نقطه شروع داری که همین الان هستش 
یه نقطه هدف داری که پاکی و خدا هستش 

در این مسیر کوچکترین کار ما اهمیت داره 
حتی نگاه ما 
حتی نماز ما 
حتی نوع رفتار ما 
حتی کنترل خشم و عصبانیت ما 
...

کارهای کوچک که در کنار یکدیگر نتایج بزرگ رو میسازن  Khansariha (69)

اولین و مهمترین گام تعیین هدف هستش .
هدفت از ترک چیه داداش گل؟
چرا حس میکنی دیگه خ.ا برات تلخ شده ؟
اعلام وضعیت مسابقه گروهی
آقای اراده / گروه پنج مرد مصمم / هفته ششم / قرمز 

ارزیابی:
دلیل قرمز بودنم شکست چند روز پیشه 
خب علت شکستم بیشتر مسائل روحی هستش 
خسته شدن بی انگیزه بودن مسائل مالی کاری فشارها (کم نیست که  Swear1
اما خب زود اومدم به مسیر و دارم حالمو خوب میکنم 

خیلی ناراحتم مسابقه گروهی تموم شد Shy

در هفته گذشته تقریبا هیچ کار مفیدی که خدا رو خوش بیاد انجام ندادم 
فقط یکی دو تا نماز صبح 
[تصویر:  ofuq_capture.png]

اهدافی که تعیین شده بود
- نماز >>      وضع نماز ها بهبود پیدا کند خصوصا نماز صبح سبز
- قرآن >>      70 آیه قرآن باید خوانده شود قرمز
- ورزش >>   25 کیلومتر قرمز
-درس >>      -
وضع روحی >>  بهبود وضع روحی و کاهش خستگی جسمی زرد
- کنترل نگاه ذهن >>    بصورت جدی این هفته پیگیری کنم زرد
- اخلاق >>   خوش برخورد باشم در همه محیط ها (هر روز یک صبر بر عصبانیت و هر روز یک برخورد خوب با دیگران) زرد
الف) اعلام وضعیت پاکی
حامدحامد/ گروه 5 مرد مصمم/ هفته ششم سبز

ب) ارزیابی هفته ای که گذشت:
در پاکی نگاه و ذهن بهتر از یکی دو هفته قبل عمل کردم اما هنوز جای کار دارم.
جزءخوانی قرآن کریم هم کمابیش موفق بودم. نه هر روز ولی تونستم بعضی روزها رو موفق باشم.
در برنامه نماز شب خوانی کانون شرکت نکردم ولی تونستم وسط هفته یک روز قبل از اذان صبح، نماز شب مختصر و مفیدی بخونم.
عاشق / گروه پنج مرد مصمم / هر شش هفته سبز

اول از همه تشکر می خواستم بکنم از همگروهی های عزیزم
مخصوصا اراده و حامد حامد عزیز که به نظرم عالی بودن. 302 

ارتباطی که با هم داشتین و کمک هایی که به دیگران کردین مثال زدنی بود.
شما عالی بودین به نظر من.
امیدوارم که خودتون هم رشد رو احساس کنین.

مهم ترین چیز توی کسب پاکی این هست که آدم احساس رکود نکنه.
حتی اگر شکست می خوره، توی خودش ببینه که داره رشد می کنه و بهتر و بهتر می شه.
من این رو توی شما دیدم. امیدوارم موفق باشید، مخصوصا آقای اراده که حسابی داره برای پاکیش تلاش می کنه 302 


ارزیابی چند هفته ای که گذشت:

خدا رو شکر که این دور مسابقه همه اش پاک بودم.
بیشتر از ۸۰ روز می شه که پاکی دارم و این خیلی خوبه.

این یه هفته ای که گذشت، به نظر خودم خوب از وقت هام استفاده نکردم.
شاید هم به خاطر این که روزه گرفتم این طوری بوده....
هفته ی پیش درس و مشق و این ها تموم شد. و چند روزی رو کلا بیکار بودم.
اول هفته فکر می کردم که می تونم خیلی بیشتر کار بکنم و جلو برم.
حتی بیشتر فرصت بکنم که کانون سر بزنم.

اشکالم چند تا بود.
- اول این که  زیادی از خودم انتظار داشتم. چون بالاخره ماه رمضونه و با دهن روزه آدم نمی تونه زیادی به خودش فشار بیاره.
- دوم هم خیلی فرصت ها داشتم که الکی حیف شد. شاید اگر اول هفته یک ساعت فکر می کردم و وقت می ذاشتم بهتر می شد.
- مرور قرآنم رو نباید بذارم فراموش بشه.

ولی خب کلا خیلی احساس گیجی و گنگی داشتم این هفته.
اما خب از لحاظ پاکی اوضاع خوبه خوبه. Khansariha (69)
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

سلام بچه ها دور جدید مسابقات کیه؟ یه ساله دور از میداین بودم میخواهم بیام بترکونم   49-2 (البته با یکم اغراق 4chsmu1 )
[تصویر:  355b0c83-680a-44de-b22b-8fa226123a99-7457402.png]
یه گروهی دیگه بذارین تا موتور داغه  Gigglesmile
سلام
قاصدک / گروه 5 مرد مصمم / هفته ی ششم : سبز [تصویر:  53.gif]


ارزیابی هفته گذشته :

1. کنترل گوشی : خیلی جالب نبود ..

2. کنترل تنهایی : خوب بود ..

3. کنترل نگاه :این هفته کاملا کنترل کردم

4. مدیریت وقت های آزاد : این هفته هم خیلی خوب طبق برنامه پیش رفتم ..

5. فیلم انگلیسی :  فیلمی ندیدم. 53258zu2qvp1d9v
[تصویر:  147.gif]
[تصویر:  ImamMahdi_mahdiyar_ir_Psd_7.jpg]
[تصویر:  05_blue3.png]
(1397 خرداد 19، 11:13)aliunknown نوشته است: و اومدم دلایل شکستم رو بگم. قبلا نوشته بودم :
(1397 خرداد 9، 23:00)aliunknown نوشته است: یکم نشستم فکر کردم این مشکلای جدید رو باید چیکار کنم.... و فهمیدم همه چی از چهارشنبه آخر سال ۹۶ شروع شده...
وقتی که بهم گفتن بهتره کمتر بری کلاس... ۱ روز در هفته.... و بقیشو درس بخونی
دوباره با خودم فکر کردم و دیدم چجوری این حرف باعث شده من کم کم به هم بریزم....
اولش شد دو روز در هفته
بعد یه روز در هفته
بعد از اردیبهشت کلا قطع شد 
بعد کم کم رو ورزشم تاثیر گذاشت
بعد کم کم کلاس ورزشام رو کردم ۱ روز در هفته
بعد قطعش کردم
بعد دوچرخه سواری
و .... همینطور دومینو وار پیش رفته
به امید اینکه من وقت بیشتری رو درس بزارم بهتر نتیجه میگیرم!
و الان نه درست و حسابی میتونم درس بخونم ( یعنی از ۷ ساعت یوقت ۱ ساعتش مفید باشه ) نه میتونم اون کارا رو انجام بدم.....
اصن شوک شدم  Shy Hanghead  
یادم به چرخه غذایی حیوانات افتاد 22 که با حذف یچیز ساده همه چی به هم میریزه
همه ی این چیزا به اون حرف ساده برمیگرده.... یه درس بزرگ گرفتم دیشب....
اینکه نزارم هر چیزی به راحتی روم تاثیر بزاره.... و هر تصمیم عجیب و غریبی هم خواستم بگیرم به عواقبش فکر کنم ، خیلی جدیییی تر از قبللل و به بازیچه نگیرم .....
همینطور عقاید و دلایل بقیه رو به راحتی قبول نکنم  Hanghead  بهرحال اونا که از زندگی من خبر ندارن.....
و متاسفانه متوجه شدم کمال گراییم هم داره برمیگرده ( با کلی تدارک هم برگشته ! ) ..... یا ۰ یا ۱۰۰ ، ای خدااا بدتر از اینم میشه...
خیلییی چیزای دیگه برگشتن :/ که قابل گفتن نیست ....
آره بدتر از اینم میتونسته بشه.... اما خداروشکر بدتر نشده  Hanghead
و اتفاقایی که از دیروز تا صبح امروز افتاد:
نقل قول: خب خب بزار مرور کنیم با هم چی شد.
اول از همه صبح زود بیدار شدم. ساعت ۷ . یکم وسوسه بودم ولی با آهنگ و اپ گردی و نقاشی و … برطرف شد….
تا ساعت ۲ بود که مادر گرامی اومد پا سیستم منم صفحه کانون رو فرستادم اون زیر زیرا. فکر کرد مثلا من دارم فیلم مستهجن میبینم یا با یه نامحرم چت میکنم. بهم گفت خیلی بی جنبه ای. منم با خنده رد شدم ازش اما ناراحت شدم ته دلم.
ساعت ۳ بود که رفتم حمام و زود اومدم بیرون. تا ساعت ۴ و اونموقع اومدم زورکی درس بخونم اما نتونستم. همون موقع بود که وسوسه اومد سراغم. گفتم میخوابم. خوابیدم یکم در حد ۴۰ دقیقه
پا شدم دیدم بهترم. بازم خواستم کتاب بخونم
دیدم نمیشه . نمیتونم. هر چی به مادرم گفتم نمیتونم بخونم حالم خوب نیست گفت میخوای بری خونه مادربزرگ بخونی؟ گفتم نه اونجا هم نمیتونم
رفتم طبقه پایین پیش درخت ها درس بخونم. بیشتر وسوسه شدم
رفتم اتاق خودم درس بخونم. و اونجا بود که وسوسه به اوج خودش رسید
دست و پای خودمو گم کردم. فقط خودمو رسوندم پیش مادرم دوباره 
خیلی حالم بد بود. اما تحمل کردم و تحمل کردم و تحمل کردم
نماز خوندم. به نیت ائمه هم دو رکعت نماز خوندم 
و بازم حالم بدتر شد. هر چی سر سجده التماس خدا کردم التماس امام زمان کردم انگار نه انگار
فقط بدتر و بدتر میشد.
دیگه از خونه به بدبختی رفتم بیرون
برگشتم خونه احساس کردم یه کامیون رو سرم خراب شده. در این حد داغون بودم
فقط فهمیدم قرص خواب خوردم تا خوابم ببره.
یک ربع به ۶ بود بیدار شدم. داشتم میرفتم نماز صبح بخونم که... دیدم دارم منفجر میشم
نتونستم. نتونستم جلوش وایسم
از قدیم هر وقت دم صبح وسوسه شدید داشتم غیرممکن بوده از دستش فرار کنم
و کار دست خودم دادم
و الانم نمیدونم چی بگم.... 
کاش یکم هوشیار تر بودم. حداقل میتونستم.... میتونستم تحمل کنم
بهرحال دیگه شده. افسوس خوردن هم فقط کارو بدتر میکنه. عذاب وجدان منم که داره لحظه به لحظه میره بالاتر...
دارم یه مدت از کانون میرم ولی قول میدم اگه دیدم حالم بدتر شد برمیگردم....
تا اون موقع دعا کنید حالم بهتر بشه.... 
به یادتون هستم. دورادور  4chsmu1 
53 53 53  مرسی که وقت گذاشتید....

سلام داداش
راستش می خواستم چند روز پیش از تجربه خودم برات بگم، گفتم شاید درباره تو موضوع فرق کنه بذار الکی نگرانت نکنم.
اما تجربه من اینه:
خیلی از مواقعی که از خودم خیالم راحت شده؛ و گفتم من که دیگه مشکلم حله؛ بلا سرم اومده.
دلیلش هم اینه که رعایت کردنای آدم کم می شه
شما خیلی خوب مقاومت کردی، واقعا تحسین داره مقاومتت؛ تجربه ای بود که کاش پیش نمیومد، اما دیگه چیزیه که شده، باید ازش درس گرفت
زندگی مِلک وقف است دوست من !

تو ، حق نداری روی آن فساد کنی و به تباهی اش بکشی ، یا بگذاری که دیگران روی آن فساد کنند.

حق نداری بایر و برهنه و خلوت و بی خاصیتش نگه داری یا بگذاری که دیگران نگهش دارند. حق نداری بر آن ستم کنی و ستم را ، روی آن ، بر تن و روح خویش ، خاموش و سر به زیر بپذیری.

حق نداری در برابر مظالمی که دیگران روی آن انجام می دهند سکوت اختیار کنی و خود را یک تماشاگر ناتوان مظلوم بی پناه بنمایی.

حق نداری به بازی اش بگیری ، لکه دارش کنی ، آلوده و بی حرمتش کنی ، یا دورش بیندازی.

بریده ای از کتاب ابن مشغله اثر نادر ابراهیمی



سلام 
علی جون حقیقتش منم خیلی این روزا فشار درسی بهم داره وارد میشه 
استرس زیاد میگیره منو 
نه به خاطر درس 
به خاطر حجم زیادی از کارای سخت که باید انجام بدم و بعدش در یک رقابت تنگاتنگ آیا به نتیجه میرسم یا خیر Hanghead
و هر موقع این دلهره لعنتی اومد سراغم شد باعث و بانی شکستم 
نمیخام اینطور بشه 
از طرفی نمیتونم قید کاری که میکنم رو بزنم 
از طرفی هم نمیخوام پاکیم تحت تاثیر قرار بگیره 
خلاصه اینکه قابل درکه فشاری ک تحمل کردی 
یا علی بگو و از نو آغاز کن 
یا علی
 سپاس شده توسط
امام على (عليه السلام) :

گناه نكردن ؛ آسانتر از توبه كردن است .

تَركُ الذَّنبِ ؛ أهْوَنُ مِن طَلبِ التَّوبةِ .

ميزان الحكمة ؛ ج 2 ؛ ص 136 .
[تصویر:  1_sy21.jpg]

عمر را ضایع مکن در معصیت
تا تر و تازه بمانی جاودان

نفس شومت را بکش کان دیو توست
تا ز جیبت سر برآرد حوریان


چون بکشتی نفس شومت را یقین
پای نه بر بام هفتم آسمان

[تصویر:  05_blue.png]
نیاز به یک تجدید عهد اساسی دارم و صرف نظر در برخی رفتارهام  Hanghead
سلام رهروانی ها

Salam

خوب هستین؟؟؟؟؟
حضور غیاب ، کیا حاضرن؟

۱- عاشق 53
۲- 53
۳- 53
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

 سپاس شده توسط

موضوعات مرتبط با این موضوع...
موضوع / نویسنده
آخرین ارسال


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 9 مهمان