امتیاز موضوع:
  • 18 رأی - میانگین امتیازات: 4.67
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
موضوع بسته شده است 

آرشیو گروه "رهروان پاکی" (گروه آقایان) (غیر فعال)

سلام به دوستان

خدا رو شکر من پاکم

روی صحبتم با 18 سال قفسه:
داداش گلم داستانه عجیبی داری.شما سنت بیشتر از منه و به دور از ادبه که من شما رو راهنمایی کنم
اما از حرفات معلومه نا امیدی،این بد ترین دره شما که به حضرت پناه بردی پس ازش امید هم بخواه
به نظرم بزرگ ترین مشکل شما اینه که نمی تونی ذهن و نگاه خودت رو کنترول کنی
شاید شما دیگه به اندازه ی من مورد حمله ی شیطون قرار نگیری ولی منم همچین مشکل شما رو هم داشتم
دوستای زیادی رو رها کردم تا از رابطه ی اونا با جنس مخالف خبردار نشم
و کشیده های زیادی به خودم زدم تا در مورد ناموس مردم فکر نکم
شاید به انداره ی مو های سرم در طول روز ذکر می گم تا دو دوراهی گناه و رهایی گیر نکن
علت شکست شما در ازدواج اینه که قبلش ترک کامل نداشتی
من به شخصه اشخاصی رو میشناسم که مشکل شما رو داشتن و در ازدواجشون موفق نبودن
شاید میشه گفت من تمام هارد و گوشیم فیلم های مورد دار داشت
من با یه انرِژی درونی که نفهمیدم از کجا اومد هاردم رو شکستم و از دام اون فیلما رها شدم
اما در مورد حس ترس این نمی تونه ریشه در درونتون داشته باشه چون منم این حس رو دارم
ولی داستان شما برای من اتفاق نیفتاده
این حس ریشه در ایمانتون داره و در قلبتون داره
قلبتون رو صاف کنید
اما در مورد دوست دختر:در امریکا یک همه 1پرسی در این باره انجام شد
و نزدیک به 80 درصد از مردم امریکا توجه کن امریکا گفتن که روابط مخفییانه بین
دختر و پسر نباید باشد
من خیلی دوست دارم تا با جنس مخالف رابطه برقرار کنم ولی اینی که تو سینمه
بهم اجازه نمیده(وجدان)
اما بهترن راه برای رهایی فرار هستش
گیره دارم وقتی فکرم قاط میزنه گیره رو میزارم روی لاله ی گوشم و همه چی میپره
دیگه نمی دونم به نظرم ما همه در سن کودکی پاک بودیم
وعقده ای شاید شاید بوجود اومده باشه ولی نباید به اون مجال بدیم
امید وارم هرچه زود تر ترک کامل کنی و دوباره ازدواج کنی
من خودم وقتی اومدم اینجا 50 روز به طور پراکنده شکست داشتم
پس از شکست هایی که این جا می خوری هم بترس هم نترس
یا علی
آبرو داشتن لیاقت می خواد  که من سست عنصر ندارم//امید وارم که این دفه نشکنم

1276746pa51mbeg8j461276746pa51mbeg8j
START AGAIN

From 93/2/3
Kool
  [تصویر:  05_blue.png]
   
   
   
 
واسه 18 سال قفس.............
من نمیدونم چرا میخوای مسئله رو بپیچونی..........................
خدا میدونه وقتی داشتی اینا رو مینوشتی چند تا از مشکلاتتو به زور پیدا کردیو نوشتی.............من که میدونم اینقد مشکل نداری........
مشکلت یکی دو تا بیشتر نیست................تیکه تیکه ش میکنی میشه شیش هفتا و نمیدونی باهاشون چیکار کنی..........هی دست و پا میزنی و تهشم میرسی میگی خدایا کمک...........طوماره مشکلات و هوار کردی روسرت با اینهمه از مشکلاتت گفتن...........چار کلوم از خوشی هات میگفتی.........انتظاری نیست..........همه همینن...........فقط مشکلاشونو میبینن..............نشد یه بار بگیم خدایا دمت گرم واس اینکه چار ستون بدنم سالمه..........حالا عیب نداره دماغم کج و کوله ساختی.........دو تا سوراخ گنده بهش وصله زدی...............خو حتما حال کردی ما راحتتر نفس بکشیم.............بازم دمت گرم با اینکه کچلم ولی چشو چالم کور نیست.............زیر چشام کبوده........عیب نداره خدا.....تقصیره خودمه.............اینقد حرص و جوش میزنم............
من نمیدونم چرا با طبیعتمون حال نمیکنیم...........برو یه سرچ بزن عکس مردایی که جراحی پلاستیک کردنو زیبا شدن.............من که تو خودم به حالشون میخندم.........بی خیال حالا..
روانشناسا میگن:بابا برادر من اینقده به زور چیزی رو نخواه..............دست و پا نزن.............تو که صبح تا شب داری فک میکنی به فلان و فلون خب معلومه کارت میرسه به اینجا
میگن زن میخوای اینقد نگو زن میخوام...........اینقد هر روز با خودت کل انجار نرو پس کو کجاست...........اونا میگن هر چیزی رو کمتر واسش دست و پا بزنی راحتتر بهش میرسی...................حالا تو هی صبح تا شب بشین تو خونه مگه زن پیدا میشه..............یا برو تو فلان جا دختر پسره رو با هم ببین...........مگه زن گیرت میاد............
من همیشه تصورم اینه که وقتی دارم یه کاره مثبت انجام میدم همسر آینده مو میبینم...تو خیابون دارم به یکی کمک میکنم یا بعدا که وارد مثلا یه شرکت یا یه کارخونه شدم یا مثلا تو یه کار خیر شریک شدم...........به قوله روانشناسا:کائنات از یه جایی تو رو به مقصد میرسونه که اصلا و اصلا فکرشو نمیکنی..........
بابا شاید خدا داره امتحانت میکنه...........18 سال گناه کردی انتظار داری خدا فردا یه زن درست حسابی بت بده.........عجیبا قریبا........
مشکلات زنجیره ست................یکی حل شه اونم حل میشه...........چون تموم مشکلاتت تو غرایز انسانی و س ک س و سه نقطه ست...........
حقم داری تو این مملکت که همه چیش تو غرایز انسان و اینجور خزعبلاته.............سریال خارجی میبینیم چل دقیقه...........نصفش تو س ک س و این جور چیزا خلاصه میشه.............به خدا مملکت ما هم همینه.............تمام سریالامون مزخرفات تکراری مثل عشق و سه نقطه ست که تنها فرقش با سریال های خارجی اینه که علنی نشون نمیدن............خب منه جوون میشینم پای این سریالا...........هر روز و هر روز...........هر ماه و هر ماه.........سال ها سال ها میگذره میشه اینی که الان میبینی..............99 درصد مشکلاته نه فقط تو بلکه هممون ریشه تو کودکی و نوجوونی مون داره...........تربیت ناصحیح............نا آگاهی............شرایط زندگی.............یکی تو بدبختی بزرگ شده..........یکی بچه طلاقه............یکی باباش معتاده.............
دیگه دیگه............ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارن.........که پدرتو در بیارن.........
ولی خب یکی وامیسته میجنگه.............یکی کم میاره..................جز اینه که خدا خودش گفته انسانو تو سختی قرار دادیم..............
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پاک باش............نمیدونم چند روز پاک بودی............ولی پاک باش...........سه روز پاک بودی.............شاید اگه یه روز بیشتر پاک میبودی به خواسته هات میرسیدی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
همچنان در کنار همیم..............Khansariha (18)
[تصویر:  MuALi.png]
سلام ...

خدا میدونه وقتی داشتی اینا رو مینوشتی چند تا از مشکلاتتو به زور پیدا کردیو نوشتی.............من که میدونم اینقد مشکل نداری........

بیشتر از نصیحت کردن به یک تحلیل منطقی نیاز داشتم ، اینکه من گشتم مشکل پیدا کردم یا واقعا مشکلاتی دارم جوابش همون بالا هست... همه مشکل من در همون ترس و اظطرابه نه بیشتر ... فقط خواستم دقیق بگم شاید کسی بتونه دقیق تحلیل کنه ...
از رهایی59 ممنونم بسیار که صادقانه گفتن اصل مشکل من همون ترس و اظطراب و شاید چون تحلیل درستی نداشتن گفتن بچه های با تجربه تر بررسی کنن ...
از محمدرضا 3002 ممنونم که سعی کردن با توصیف شرایط خودشون بم انگیزه بدن برای امید داشتن
و از سهیل 70 هم برای پیش داوری و قضاوت زود ممنونم

اما من بیشتر از نصیحت به یک تحلیل منطقی و یک حرف حساب نیاز داشتم ... اقا سهیل من توی نوشته هام زن خواستم ؟ من نالیدم ؟ من حرفم این بود که دوستان من از چند حالت روحی رنج میبرم که نتیجش خودار... . اینها مشکلاتی هستن که روی اصل زندگیم تاثیر گذاشتن ، واقعین ، وقتی میگم هفت سال قبل در خدمت این اتفاقات افتاد یعنی نسبت بش دقت کردم ، میبینم چی بوده و چطور رشد کرده ، اینا هست نه اینکه ساخته باشم ... من الان شخصی از خانوادم سرطان داره اما به عنوان مشکل مطرح نکردم چون انسان باش کنار میاد اما این مسائلی که گفتم دائم ازار دهنده هستن ... چرا سریع میگید بنده ناشکریم ما ؟ قراره مشکلات منطقی حل بشن نه اینکه با موعظه نصیحت حرفهای احساسی روبرو بشیم... اگر واقعا کسی تحلیل درستی از این مساله نداره خوب نباید نظر بده چون باعث یاس بیشتر میشه .... به هر حال ممنونم ازت
احساسم اینه که نباید اون متن رو مینوشتم ... سپاس

اگر شوق پرواز داری همسفر ما باش
از خاک تا افلاک

بدون هیچ گونه احساساتی، مشکلت خیلی رک و منطقی تو یه کلمه:

خودارضایی
تموم!
هیچی ...
شاید قضاوت زود...........
ولی جز اینه که از یه کاری باید شروع کرد برای حل مشکل......من زن و همسر رو صرفا مثال زدم........گرچه برداشت من از دوست دختر اینه که منجر به ازدواج و تشکیل زندگی شه و من جمله هاتو خوندم وبرداشتم این بود........دوست من اگه یه روانشناس نتونه مشکل منو تحلیل کنه خب من خودم دست به کار میشم.........اینکارو امتحان میکنم اونکارو امتحان میکنم
من که همچنان معتقدم اگه تو یه مسیر کوچیک موفقیتی کسب کنم همین میشه واسم انگیزه که دیگه به چیزایی که گفتی فک نکنم.........
و باز هم همچنان معتقدم که نباید سنگین روی مشکلات فوکوس کنم.............بعضی اوقات نباید مستقیم جلوی مشکلات وایسم........بعضی اوقات حتی نباید مشکلاتو پاک کنم...............میتونم روشونو با یه چیزه دیگه پر کنم............
من معتقدم باید با دارایی هام نداری هامو جبران کنم.........فقرمو با داشته هام از بین ببرم.........از داشته هام استفاده میکنم......
البته من که جمله هات خوندم میخواستم یه خط واست بنویسم که از یه مشاور حرفه ای و با تجربه کمک بگیری .........چون ما نمیتونیم راهکارایی که خودمون امتحان کردیمو بهت پیشنهاد کنیم چون برات جواب نمیده.........مگه اینکه مشکلاتو از زاویه دید خودمون و برخوردی که خودمون باهاش داریم بهت نشون بدیم..........
و ضمنا باید کنار این جمله شکلک خنده رو میذاشتم که نذاشتمو برداشت ناصحیح شد خب حالا میذارم....
خدا میدونه وقتی داشتی اینا رو مینوشتی چند تا از مشکلاتتو به زور پیدا کردیو نوشتی.......4fvfcja......من که میدونم اینقد مشکل نداری...4fvfcja
تحلیل دقیق از زاویه ی دید خودم و با نظرات کاملا شخصی خودم:
اول:طی جمله هایی که رد و بدل کردیم متوجه شدم به اعتقاداتت پایبندی.....پس یه مسئله بیشتر به ذهن ناقص من نمیرسه که این کار به صورت ناخودآگاه انجام میشه که باید درمان بشی...........یعنی بر عکس همونکاری که کردی و اینجوری شدی رو انجام بدی..........من خودم تلقین میکنم و تا حدودی جواب گرفتم
ریشه اینکار:.......(من خودمو میزارم جای تو و نظر میدم)...........اگه من صورت متناسبی دارم(از نظر دیگران....و در واقع دارم....هر چند خودم هم قبول نداشته باشم).........و باز نمیتونم جذب کنم............مشکل اعتماد به نفس دارم..........که هیچ ربطی به زیباییم نداره...........چون نمیتونم جذب کنم دنباله یه دیوار میگردم همه چی رو رو سرش خراب کنم و چه دیواری کوتاه تر از تیپ و قیافم.....
ضمنا:اگه در مورد تیپ و قیافه اگه صحبت اون دخترا روت تاثیر نداشته بدون به خاطر اینه که اونا تورو واسه چیزه دیگه ای میخواستن و تو اینو حس کردی و همین باعث شده که روت تاثیر نداشته باشه................
بدون اگه اونی تو واقعا دوسش داری و اونم تو رو دوست داره این حرفو بهت بزنه تو کاملا باور میکنی و حس میکنی که داره راست میگه...........
بقیه صحبتامو میذارم واسه بعدا چون شدیدا خستم..............
و یه چیزه کوچیک..........اتفاقا خیلی خوبه که این جمله ها رو مینویسی.....53.....نگو که اشتباه کردم نوشتم......
فعلا یا علی
[تصویر:  MuALi.png]
تحلیل خوبه ...بشرطی که مثل انتظاراتی که در ادامه توضیح میدم انتظار نداشته باشی یه شبه خوب شی یا با یه قرص یا جمله از طرف یه روانشناس.


شرایط نامناسب رشد فکری یا روحی یا تربیتی ناخود آگاه شخص رو به سمت یکسرس تاکنیک های دفاعی میکشونه . ریشه همه این ها ضعف شخصیت است ولی علت نیست .این کمبود توی این شرایط شخص رو به نوعی تاکتیک فکری یا دفاعی به طور نا خود آگاه سوق میده .

که شاید در لایه های عمیق فکری اون نهفته و به این راحتیا آشکار نباشه . تلاش برای کسب عظمت و جبران این کمبود .بسته به شرایط هر فردی با یه تاکتیک دفاعی . ولی کسب عظمت برتری طلبی ایده آل بینی حتی در عمیق ترین لایه های همه این نوع سخصیت ها (گرچه اصلا قابل تشخیث نباشه وجود داره ) .

به طور ناخود آگاه به ساختن تصویر ایده آل یا جبران کننده از خودش نسبت به اون کمبود میپردازه و در خیلی از امور از خودش انتظار و غرور پیدا میکنه .

همه این ماجرا ها قبل از اولین احساس ترس به وجود میاد .

این غرور خودتصویری ایده آل ناخود آگاه ساخته و جلو رفته میشه و کم کم بنیان شخصیت فرد با این جبران سازی های غیر واقعی محکم میشه و شخص نسبت به اون ها وابسته میشه و مغرور

همه ما غرور ها و ایده آلاتی داریم ولی در شرایط این شخص نوع این ایده آل ها و غرور ها ناشی از مطالبی میشه که بالا گفتم . یعنی فوق العاده غیر منطقی بزرگ و مجازی و شاید فوق العاده پنهان

این انتطارات بالاتر و غرور های ایده ال تری نسبت به حالت های طبیعی افراد هست ..وابستگی شخص به اون ها فوق العاده است چون همه این تاکتیک ها را در جهت "تلاش برای کسب عظمت " ی به کار میبرد که یک تاکتیک دفاعی برای جبران خود گمشده و شرایط روحی بار نیومده ی اون بود .

کم کم این ایده آل پنهانی نقش اساسی در زندگی شخص پیدا خواهد کرد و فرد با اون زندگی میکند.
برای حفظ آن
شروع به ایجاد انتظارات بالا یا از خود و دیگران
و یا ایجاد باید های عصبی )باید هایی غیر منطقی و فوق العاده ایده آل و وسواس گونه از نظر دیگران )
میکند . با فرض اراده ی زیاد در حفظ آن تلاش میکند ولی هیچ وقت در نگه داشتن این ایده آل موفق نیست .
چون اولا این تصویر بر طبق خصوصیات و احساسات اصیل وی نیست چون او خود واقعیی خود را نشناخته و با خود ایده آل خود به سر میبرد .
و دوما این انتظارات و باید ها همیشه نشدنی و یا خارج از توان وی میباشد و از نشانه خای عصبی بودن این انتظارات و باید ها تلاش مصرانه برای انجام شدن این نشدنی هاست !!

برای همین احتمال در هم شکستن این شخصیت شکل گرفته بر مبنای خود ایده آل شخص عصبی بسیار زیاد است . و افسردگی و دزد اصلی در هنگام شکستن این ایده آل ها یا انتظارات عصبی فرد رخ میدهد . حتی گاهی فرد به خصوصیاتی ناشی از این تصویر ایده آلی مغرور هم میشوز ولی وقتی این غرور در ازای در هم شکستن یکی از این تصاویر و یا انتظارات برآورده نشد و به عبارتی جریحه دار شد این ساختمان عصبی شخص است که در هم میریزد

و به صورت رادیکال وار خود را در شرایط بسیار بد و اسفباری حس میکند چون خود ایده آلش تخریب شده متظره ای که الان نیبیند خود فعلی اوست ولی حتی شرایط کنونی خود را نیز از آن ارتفاع خود ایده آلی یعنی از بالاتر میبیند پس پستی و فاصله ی شخصیتی خود را بین خود ایده آل و خود فعلی شکست خورده اش بیش از مقدار واقعی رخ داداه میبیند و همین احساس شکست و ضعف و خفت وی را شدید تر میکند .

ولی باز هم فقط از تلکتیک قبلی استفاده میکند یعنی ترمیم غرور ها و ایده ال سازی تصویر ها و ناخود آگاه احساسات بیجا

در دفعات بعد برای حفظ این تصویر ایده آل خود و برای فرار از جریحه دار شدن غرور هایش سعی میکند از موقعیت هایی که این تصویر ایده الی و غرور هایش ممکن است جریحه دار شکد دوری گزیند
تاکتیک های ریادی وجود دارد فرار از موقعیت ها قبول نکردن مسولیت ها ترمیم غرور ها و یا ساخت غرور های دیگر که حالت دفوعی تری دارند

رفته رفته فرد در این عصبیت چنان پیش میرود که حتی احساس و یا حدس این که قرار است در کاری یا موقغیتی ععرور های عصبی وی جریحه دار شوند ترس و استرس و اضطراب شدیدی در فرد ایجاد میشود .و سعی میوند از این موقعیت ها فرار کند .

گاهی غزور پنهانی به "همیشه اول بودن " باعث میشود فرد برای دوری از ترس و استرس ناشی از آن دست به رفتار عجیبی بزند مثلا دست از تلاش بردارد و یا این که عمدا اول نشود !چون شاید بترسد که ایده آل او در واقعیت به محکمی و ایده آلی تصویر خود در ذهنش نباشد !.

اما تصوویر ایده آلی همیشه در ذهن پیش نم آید و ناگریز شخص توانایی های خود و یا این تصاویر را در عرصه ی زنرگی باید به نمایش بگذارد اینجاست که این چرخه ی در همشکستنی تثویر ایده آلی و غرور ها با وجود تلاش های فراوان شخص بار ها و بار هو اتفاق می افتد و شخص بازهم ازتاکتیکهای قبلی و سراب گونه ی خود استفاده میکند برای همین :
تصاویر غرورها ایده آل ها باید های عصبی وانتظارات آن بیشتر و بیشتر بالاتر زیاد تر و غیر عملی تر و غیر منطقی تر میشود .
ترس و اضطراب و تلاش نا خود آگاهانه ی شخص برای حفظ این مواردی که بالا گفتم شدت بیشتری پیدا میکند .
هنگام شکست احساس فاصله شدید بین خود فعلی وایده آل باعث احساس زبونی و تلاش بیشتر وی در این چره میشود یعنی ترمیم غرور ها .

تاکتیک هایی دفاعی شخص در این موارد برای حفظ وصیانت از جریحه دار نشدن غرور ها و ایده آل ها بسیار فراوان شمرده شده است .گاهی به تخیل پناه میبرد . خشم . خود ارضایی
عناد به خود یا آسیب رساندن به خود دز این هنکام روی میدهد.
یا تعکیس منفی یعنی آزرده و دلخراشیدن دیگران
کم شدن و یا زیاد شدن روابط اجتماعی آزتر گونه و کینه طلبانه
و یا افسردگی
و یا رنجور نمایی و مهر طلبی و دل نمایی
خود مطرحی ...تابلو کردن خود و حتی عکس آن عزلت طلبی و دوری از جمع .
53  تا حالا مهمترین تجربه ام این بوده که  که هیچ روشی توی ترک گناهان  مثل همنشینی با دوستان خدا جواب سریع و قطعی و موندگار  نمیده !53
سهیل جان ممنون .... حرفات حرف حساب شد، ازشون پرینت گرفتم و مخصوصا اون جمله نبود اعتماد بنفس و دیوار خراب کردن درسته ... مرسی

اگر شوق پرواز داری همسفر ما باش
از خاک تا افلاک

١٨ سال قفس جنگجو
فقط مي خواستم بگم مطمئن باش هر كدوم از بچه ها كه چيزي
راجع به پست تو مينويسن فقط وفقط هدفشون كمك به شما هست
واميدوارم كه صحبتاشون تاحدودي برات راهگشا باشه در ضمن منم مثه
سهيل معتقدم بايد با خودت بيشتر دوست باشي خودتو تحويل بگير واصلا به اين
فكر نكن كه خود ... تا حالا چه بلا هايي سرت اورده هر چي بوده تا حالا شده مهم اينه كه
اگه بتوني به اميد خدا بزاريش كنار خيلي از اون اثراتم كم وشايد كلا از بين برن
من خودم تا پارسال فكر مي كردم كه چون تلوزيونو خوب نميديدم چشام وحشتناك ضعيف شده
و حتي مي ترسيدم دكتر برم ولي وقتي رفتم دكتر گفت خيلي خيلي كم ضعيفه وحتي نيازي به عينكم نداري
و همين باعث شد من عزمم و واسه ترك بيشتر جزم كنم چون تا قبلش فكر ميكردم ديگه همه اون بلاهايي كه ميگن سرم
اومده ولي ديدم نه [color=#FF0000] هنوزم خدا دوستمون داره پس خودمونم خودمونو دوست داشته باشيم

5353ايستادگى كن تا روشن بمانى شمع هاى افتاده خاموش مى شوند.


[تصویر:  05_blue.png][تصویر:  shaeeban.png]
سلام
شرمنده رفقا!303

آقا مجتبی واسه رفعش چ میشه کرد؟53258zu2qvp1d9v

ممنونم.
یاعلی.53
[تصویر:  07c49977111e42a28fd6.jpg]

دوستان عزیز با عرض سلام
من کار داشتم میخواسم برما اما تمام حرفای نوشته شده در این صفحه رو خوندم و مشتاق تر شدم از ماجرا سر در بیارم
دوستان عزیز اگه حرفای اولین پست 18 سال قفس عزیز رو خوب خونده باشید خلاصه کلامش اینه میگه
که آقا من به همراه تحریکاتم حس ترس و اضطراب میاد سراغم حالا چیکار کنم که این نباشه ؟
سخن ها و راهنمایی های شما باید طوری باشه که جمعش جواب به اون سوال باشه
و لا غیر
خب درسته دوستمون دچار یه مشکل های ديگه ايي هم هست اما در کل اون مشکلات فرعی هستند و مقدمه اون نتیجه اصلی .
حالا من شخصا یه سری راهکاری که به نظرم میرسه خدمت دوست بزرگوارمون آقای 18 سال قفس عرض میکنم :
18 سال جان مگه نمیگی بدنبال تحریک حس اضطراب میاد سراغت ؟ آقا جان من خب تحریک نشو
قدرت انسان خیلی خیلی خیلی بیشتر از اونی که نتونه در مقابل یه حس مقاومت کنه
شما باید در وهله اول خود ار ... رو ترک کنید
خب یه جمله ایی داریم میگه به کائنات فاز مثبت بدید تا کائنات هم به شما فاز مثبت بده
وقتی یه دختر و پسری رو با هم می بینی به جای اینکه به اون افکار فکر کنی به این فکر کن که اینا چقد بهم میان اینجور فکرا خیلی بهت کمک میکنه درسته سخته اما اگه روزی 10 مورد دیدی یک موردش رو مثبت فکر کن و 9 مورد دیگه رو مثه همونی که گفتی بعد فرداش بازم کم کن از این موارد فردا 2 مورد مثبت فکر کن
به خودت امیدوار باش - ببین تو خیلی توانایی های بالقوه داری که خیلیا ازش بی بهرن سعی کن اونا رو کشف کنی و بالفعلش کنی
نیروی ایمان و تمسک به یه قدرت فوق بشر خیلی به آدم کمک میکنه برای اینکه بر این ترست غلبه کنی و مهم تر از اون خود ار... رو از دایره زندگیت خارج کنی رابطتو با خدا بیشتر و بیشتر کن
یه بار مرد و مردونه توبه کن و تصمیم بگیر که پاک خواهی بود
اینکه تو شب سر نمازت توبه میکنی و گریه میکنی و روزش یه بار دیگه خود ار... میکنی و فکرت به گناه آلودس اصلا نه اون نمازت ارزش داره نه توبت و نه اشکت
توبه بر لب / سبحه بر کف/ دل پر از شوق گناه /معصیت را خنده می آید ز استغفار ما
از مشکلاتت فرار نکن به اینکه کنار مشکلاتت باشی مقابلشون باش سعی کن تو اونا رو شکست بدی به جای اینکه اونا تو رو زمین بزنن
چرا نمیتونی بری مرکز شهر ؟از چی میترسی؟ داری از چی فرار میکنی ؟ چرا باید تو از دختر گریزان باشی چرا تو باید خودتو گم کنی؟ چرا اونا نباید از تو بترسن ؟ یه بار مرد و مردونه پاشو برو مگه نمیگی با دخترا دوس بودی خب حتما تو یه سری قابلیت ها داشتی که براشون مقبول بودی
نازم به ناز کسی که نازد به ناز خویش به ناز خودت بناز بقیه رو بیخیال
سعید حرف خوبی گفت که همه مشکلاتت در خود ار... خلاصه میشه راستم میگه
تو سعی کن این خود ار... رو بزاری کنار از جمله مشکلاتی که این خود ار... داره اینکه که حس اعتماد به نفس آدم رو میاره پایین و خود کم بینی ایجاد میکنه
18 سال جان تعارف که نداریم درسته؟ الان تو هم اعتماد به نفست اومده پایین هم خود کم بین شدی (من حرفام کلا طوری نبوده که اعتماد به نفس کاذب بدم بهت ببخش این تیکشم رک گفتم اما باید قبول کنی )
به قدرت درونی خودت ایمان بیار (تو ذهن فعالی داری اینو از نوشته هات میشه فهمید (تصویر سازی خوبی داری میتونی خوب مجسم کنی منظورتو در ذهن مخاطبت و این یکی از استعدادهای تو هستش)
بخواه که ترک کنی
این سه فاکتور رو در نظر داشته باش
1- خواستن
2- اراده
3-توکل
رسیدن به این حالت یعنی کمال و خیلی شفاف بهت میگم اصلا راه آسونی در پیش نداری خیلی هم سخته اما دست یافتنیه و کاملا ممکن
در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم / سرزنش ها گر کند خار مغیلان غم مخور
امیدوارم موفق باشی


الا بذکر الله تطمئن القلوب
[تصویر:  353.GIF][تصویر:  353.GIF][تصویر:  353.GIF]
سلام دوستان همه نوشته هاتون رو می خونم چندین بار عمیقا در حال فکرم ... ایشالله یه فرجی داره میشه ... مرسی از همتون ...
اقا فرشاد درست متوجه شدی من ذهن تصویر ساز بسیار قوی دارم الان یکی از بهترین تدوینگرای استان خودمون هستم که همه شرکت ها میگن کارهای تصویریت فوق العادست ... و دقیقا همین ذهن تصویر ساز ه که انقد درگیر شده .... مرسی از همتون مخصوصا اقا فرشاد که با بهترین حالت برام صحبت کردن و دقیقا برای همین ترسم راه کار دادن ... فرشاد اقا مرسی واقعا نوشتت بم انگیزه میده و ارامش همه حرفات درستن ... سها خانم ممنون منم منتظر راه کار اقا مجتبی هستم اما ننوشتن هنوز ... ممنوووووووووون

اگر شوق پرواز داری همسفر ما باش
از خاک تا افلاک

خوبه 18 سال قفس...........ایشالله درست میشه همه چی
فردا غروب وقتم آزاد میشه میام بیشتر اختلاد میکنیم............
[تصویر:  MuALi.png]
مرسی اقا سهیل ... بچه ها من دقیقا اصل مشکلم به این نبود اعتماد به نفس برمیگرده ... خدا عمرتون بده مرسی مرسی

اگر شوق پرواز داری همسفر ما باش
از خاک تا افلاک

4fvfcjaراه کار من یکم بر عکسه .

باید تصویری که از خودت رو داری دقیقا با چیز هایی که گفتم بررسی کنی وببینی کودومش هست . تخیلات و تصوراتی که داری کمک کننده هستن .

یعنی 100 در صد یه انتظظار و تصور عصبی در همین موردی داری که به عنوان مشکل برات مطرحه

باید اون رو واقعی تر و منطقی تر کنی . بعد برسی سمت غرور شکنی یعنی عمدا در اون لخظات ترس و اظطراب وارد بشی ..اما دقیقا برعکس نظر بچه ها یعنی بدون هیچ فکر اضافی یا اعتماد بنفس کاذبی چون این برای تو مثل سم میمونه چون سیستم روانیت اگه دنبال قوی دیدن و یه اعتماد تو خالی باشه وضع بدتر میشه .

بلکه گفتم انتظظاراتت از خودت رو بیاری پایین سعی کنی تصور واقعی از خودت پیدا کنی اون غرور عصبی و تخیل یا تصوری که باعث این مشکل شده رو پیدا کنی و در هم بشکنیش بیاریش پایین بعد از موفق شدن توی فکر و خیال توی عمل اون غرور رو مییشکنی وله میکنی و چون این وقت دیگه اون انتظظار ایده ال رو نداری برات قابل تحمل تره و ادامه میدی تا ترس میریزه
53  تا حالا مهمترین تجربه ام این بوده که  که هیچ روشی توی ترک گناهان  مثل همنشینی با دوستان خدا جواب سریع و قطعی و موندگار  نمیده !53
مثال میزتم من بعد از برسی و خود کاوی خودم میفهم توی اعماق شخصیتیم برای عملکرد جنسیم با جنس نخالف و رفتار با اون صفات خیلی ایده الی می بایست داشته باشم شاید توی تخیلم این امر وسواس گونه برام مهم و شدید شده انتظار دارم شخصی که این عملکرد رو انجام میده اصولا باید یه سری خصوصیات ایده آل و ف وق العاده داسته باشه

تو توی ظاهر فکر میکنی نداری و باید بش برسی

در صورتی که از اول این انتظار و ایده ال از انتظار خودت بوجود اومده منتها به صورت انتظار از بقیه تعکیس شده .

اصل اینه که ریشه اش توی فکر خودته . یعنی چیزی که باعث شده هنچین فکری بکنی دقیقا همین بوده . و ریشه ترس ناشی از فرار تو فرار از اون تصور و تخیل ناشناخته و مخفی هست که آینه شده بشکل از انتظار از دیگری .

توی این مثال من سعی میکنم همه تخیلات و انتظاراتم رو دوباره باز بینی کنم . در اون مورد خاص روی این کار میکنم که برای یه رفتار جنسی این ایده آل ها لازم نیست .

اگه اینن تخیل ها انتظارات رو پیدا کردم اول بررسی میکنم که چه صفاتی توی این ها اصولا من باید داشتع باشم و بش برسم یعنی ایده آل های غیر منطقی و مشکل سازم رو پیدا میکنم
بعد مثلا توی این ها این صفت ها رو بررسی میکنم . من واقعا چون اون ها رو ندارم و فقط تخیلی و تصوری هست باعث ترسم شده . حالا تخیل رو باز بینی میکنم اینطور که من مثلا بدون اون صفت هم خودم رو قبول دارم . برای همین میگم اول کار یه خود منطقی و معمولی از خودت بساز یعنی واقعا و واقعا قبول کن تو کسی هستی فعلن این مشکل رو داری مقلا ترسو هستی . یعنی خودت رو هنین طکر که هستی در قدم اول قبول کن و با همین حودت رو مقایسه کن نه بیشتر

خکب مثلا من اینجل برای درنانم توی این ترسی که فرض کردم دارم اول تصور از خودم رو و انتظاراتی که از خودم توی روابط و عملکرد جنسیم دارم رو بررسی میکنم . اگه انتظتر یا غرور ایده الی پیدا کردم صاف میرم اول توی مرحله تصور میشکنمش مثلن وقتی واقعا خودم رو در حد خودم قبول کنم این انتظارات غلط و ایده آل در مورد خوب و عالی و یک عمل کردن توی رابطه جنسی خود به خود از بین میره ولی این کار رفته رفته انجام میکیره برای کمک به این کار من میام توی تصور این انتظارات و صفات یا ایده آلی که فکر میکنم واقعا یه نفر باید این طوری باسه رو میشکنم .

فرصث میکنم اصلا من کاملا دست و پا چالفتی و افتضاح عمل کردم و اون صفاتی که قبلا لازم میدونستم برای این کار رو توی تصور جدیدم لازم نمیدونم .

کم کم که تثورم از خودم واقعی تر شد سروع میکنم توی عمل غرور شکنی میکنم . یعنی توی عمل بر عکس چیزی که قبلا و ایده الا فکر میکردم میرم جلو . و خودم رو توی این موقعیت ها قرار میدم .

شنیدی که توی آزمون ها و امتحانلت بزرگ خیلیا میگن اصلا فرض رو بذار روی رد شدن .!مثلا آزمون گواهی نامه

طرف هم میگه خوب میریم و راحت تر به خودش میگیره چرا ؟ چون مدام خودش رو با انتظاری که داره مقایسه نمیکنه .

البته این روش فقط برای کسی که ترس و استرس واقعی داره توصیه میشه نه برای کسایی که استرس عادی دارن .



ولی کار شما چند تا چیزه .
قدم اول خودت رو قبول کنی و متطقی و واقعی شرایط رو ببینی
سعی کنی دقیقا اناظارات غیر منطقی یا صفات ی که فکر میکنی همه و تو باید برای خوب بودن داشته باشن بررسی کنی . ببینی کودومشون واقعا مطابق خود واقعی و کودومشون ریشه از ایده آل ها و تصورلت عصبی تو از خودت و دیگران هست
و آروم و پیوسته سعی کنی بعد از درعم شکستن اون افکار انتظارات و صفاتی پسدا کنی که ذاتی و اصسل در خودت وجود دارن
برای همین به هر جمله یا روشی که برای بهتر بودن بر میخوری یا هر کارز که فکر میکنی آدم های خوب باید انجام بدن یکم توی فکرت این موضوع رو بررسی کن که آیا الان تو دنبال ایده آل سازی خودت هستی
کار بسیار باریک هست .
الگوریتم اساسی توی سعادت نهایی و خارج شدن کامل از این حالتی که سالها طول کشیده نیاز به عملکردن سالها به این رفتار است
و این که دنبال استعداد و علاقه ذاتی باشی و هیچکاری رو بر مینای زور یا بهتر شدن زوری انجلم ندی دنبال عشق و انگیزه باشی
حتی باید خوب بودن فرق داره با کسی که دوست داره خوب باشه .
البته اینها کمالش هست ولی شما با یکم خودشناسی و تعدیل و غرور شکنی راحت میتونی این ترس رو بذاری کنار .

و معنای اعتماد بنفس واقعی یعنی من خودم رو با همه ی نقص هام قبول دارم . و سعی میکنم خودم رو بر مبنای خود واقعی و منطقی ام بهبود و تربیت بدم . نه امور و هدف های مجازی و ایده آل های کاذب . یا سعی وردن به این که شخص دیگه ای باشم نه .بلکه اعتماد دارم که من اگر بر اساس خودم و نسبت به خودم پیش برم و جلو برم این بهترین روش رشد من خواهد بود حتی اگه اول کار مورد تمسخر بقیه باشم و یا از دید بقیه آشغالی عمل کنم ولی از دید خودم من خودم هستم نه دید یا انتظار عوام و مردم یا دید و انتظار ایده آل حاکم بر اهداف مردم و بقیه .

این معنی اعتماد بنفسه
.

53  تا حالا مهمترین تجربه ام این بوده که  که هیچ روشی توی ترک گناهان  مثل همنشینی با دوستان خدا جواب سریع و قطعی و موندگار  نمیده !53

موضوعات مرتبط با این موضوع...
موضوع / نویسنده
آخرین ارسال


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 5 مهمان