امتیاز موضوع:
  • 18 رأی - میانگین امتیازات: 4.67
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
موضوع بسته شده است 

آرشیو گروه "رهروان پاکی" (گروه آقایان) (غیر فعال)

[تصویر:  22099_10151370182589131_1016223430_n.jpg]

يكي از سوالهايي كه خداوند در روز قيامت از همه انسانها مي پرسد اين خواهد بود :
" تو ، تويي "
يعني تو همان كسي هستي كه به تو لقب (خليفه ا...) داده بودم ؟
پس هرگز فراموش نكن كه خداوند هنوز منتظر توست ؛ منتظر " تو ،‌ تو واقعي "



ﯾﺎﺩ ﻣﻦ ﺑﺎﺷﺪ ﻓﺮﺩﺍ ﺩﻡ ﺻﺒﺢ
ﺟﻮﺭ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﺎﺷﻢ
ﺑﺪ ﻧﮕﻮﯾﻢ ﺑﻪ ﻫﻮﺍ، ﺁﺏ، ﺯﻣﯿﻦ
ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﺎﺷﻢ، ﺑﺎ ﻣﺮﺩﻡ ﺷﻬﺮ
ﻭ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﻨﻢ، ﻫﺮ ﭼﻪ ﮔﺬﺷﺖ
ﺧﺎﻧﻪ ﯼ ﺩﻝ، ﺑﺘﮑﺎﻧﻢ ﺍﺯﻏﻢ
ﻭ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﻤﺎﻟﯽ ﺍﺯ ﺟﻨﺲ ﮔﺬﺷﺖ ،
ﺑﺰﺩﺍﯾﻢ ﺩﯾﮕﺮ،ﺗﺎﺭ ﮐﺪﻭﺭﺕ، ﺍﺯ ﺩﻝ
ﻣﺸﺖ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﻨﻢ، ﺗﺎ ﮐﻪ ﺩﺳﺘﯽ ﮔﺮﺩﺩ
ﻭ ﺑﻪ ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ ﺧﻮﺵ
ﺩﺳﺖ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﺯﻣﺎﻥ ﺑﮕﺬﺍﺭﻡ ...
** ﻓﺮﯾﺪﻭﻥ ﻣﺸﯿﺮﯼ **


يوسف مي دانست که تمام درها بسته اند ؛
اما بخاطر خدا و تنها به اميد او ،
به سوي درهاي بسته دويد و تمام درهاي بسته برايش باز شد ...
اگر تمام درهاي دنيا هم به رويت بسته شدند ؛
تو هم بخاطر خدا و با اعتماد به او ، به سوي درهاي بسته بدو ،
چون :
خــداي تــو و يوســف يکـيــسـت ...



در سکوت گوش فرا بده
چون اگر دلت پر از چیزهای دیگر باشد ، نمی توانی صدای خدا را بشنوی ...
" مادر ترزا 


کودکی انديشيدکه خداچه میخورد،چه می پوشدودرکجامنزل دارد؟
نمیدانست که :
اوغم بندگانش راميخورد ،
گناهانشان راميپوشد ،
ودرقلب شکسته آنان ساکن است . . . !


خدا آن حس زیبائیست که در تاریکی صحرا...
زمانی که هراس معصيت میدزدد سکوتت را...
یکی آهسته می گوید...
کنارت هستم ای تنها...
و دل آرام می گیرد ...
همین و بس... Khansariha (8)




[تصویر:  god-and-flight-of-butterfly.jpg]
 زندگی ات را با اراده خودت تغییر بده


 هر روز یه قدم

 هر چند کوچک

 به سمت آرزو هات بردار ...


سلام.
چند روزی هست که در شرایط خوبی نیستم،
خیلی چیزها به هم ریخته،
خیلی مسائل در زندگیم پیش اومده که باید حل بشن (بهتر است بگم حلشون کنم)،
و همه ی این ها من رو در وضعیتی گذاشته که،
دارم از همه چیز خودم رو کنار می کشم. وقتی بر آدم ها مقداری سخت گرفته می شه سعی می کنند خود رو از دوستان، خانواده، دنیای مجازی و حتی از خودشون کنار بکشند و دوری کنند.
من هم در حال حاضر در این حالتم.
نمی دونم. شاید دیگه نیومدم.
شاید اگه اومدم پست ندادم.
شاید اگه پست دادم خبری از پاکی نبود.
ولی هرچی هست قصد رفتن ندارم.
نه پاکی بهم می سازه و نه شکست.
وقتی پاک می مونیم استرس ها اون قدر زیاد می شن که برای خارج کردن این همه استرس فقط یک راه بیشتر نمی مونه. اون هم خ.ا.
از علیرضا بابت طرح خوبش تشکر می کنم.
همین نوعی پویایی در این گروه ایجاد می کنه.
من هم می خواستم اسمم رو اضافه کنم،
ولی دیدم اگر بخوام راجع به اکثر مشکلاتیکه بیشتر مانع رسیدن به پاکی هستند بگم در پنج شش خط خلاصه نمی شه.
علاوه بر این این اواخر خودم رو از همه چیز کنار کشیدم.
تمایلی به حرف زدن ندارم.

خب. حالا که بعد از چند روز اومدیم این جا یک پُست نظرم رو جلب کرد. اگه مامیتوانیم عزیز بخوان نکاتی هست که فکر کردم شاید مفید باشه.

(1393 تير 23، 18:02)ما می توانیم91 نوشته است: به من پیشنهاد کردی دوست جدید پیدا کنم
والا تو این دوره زمونه دوستای جدید همش پیشنهاد س ک س می دن به آدم ... به چه درد می خورن آخه....!!

کتاب هم والا داداش بزار همونایی که خوندیم تفکر کنیم و البته عمل بعد بریم سراغ جدیدا

کوه و ورزشم کلا برای من ضرر داره ...


واقعا مرده متحرکم .... بازم می گم ، موندم خدا برای چی الان منو نگه داشته...

اول در مورد دوست سه نکته هست که میگم:
۱-همین طور که هر چیزی جای خودش رو داره،
دوست پیدا کردن هم جا و مکان خودش رو داره.
اگر فردی اهل قرآن و دین و دیانت هستی،
نباید در خیابون با کسی دوست بشی.
مسجد و مجالس قرآنی و مجالس مذهبی برای دوست یابی به دردت می خوره.
اگه فردی (بلانسبت تو) هستی که دنبال دوست دختر و از این برنامه ها هستی،
جا و مکانش مشخصه.
من نمی تونم باور کنم فردی بیاد تو مسجد با فرد دیگری دوست بشه به قصد س.ک.س.
کسی که اهل این هاست مطمئن باش در عمرش در مسجد پا نذاشته.
۲-همیشه سعی کن فکری باز داشته باشی.
هیچ وقت در برخورد اول تصور نکن طرف قصد *** داره.
ببین، همه خوبن. مگر این که خلافش ثابت شه.
پس تا خلافش ثابت نشده قضاوت نکن.
به شخصه اتفاق افتاده که فکر می کردم فلانی با توجه به خانواده ای که داره بدترین فرد رو زمینه. شرور ترینه.
اما بعد بهم ثابت شده که با این که ممکنه اطرافیانش بد باشن ولی خودش مسیر درست رو انتخاب کرده.
۳-به فرض این که همون طور که گفتی شد.
باید قدرت «نه» گفتن رو داشته باشی.
هر دوستی اگه قصد بدی داشته باشه در همون یکی دو روز اول مشخص میشه و راحت میشه جلوشو گرفت.
(همگی از تجربیات شخصی)
در مورد کتاب:
خوندن بیشتر و دانستن بیشتر برای تفکر بهتر و عملی با کیفیت تر ضرر نداره.
پس بهانه های الکی نیار.
در مورد کتاب خوندن هیچ بهانه ای موجه نیست.
نمیشه که آدم بشینه به امید این که چهارتا کتابی که قبلا خونده رو بهش عمل کنه و بعد بره سراغ بعدیاش.
با مطالعه ی بیشتر در همون موردی که قصد داری بهش عمل کنی کم کم به سمت همون چیزی که قصد داری بهش عمل کنی حرکت می کنی.
پس بهتر از تلف کردن ساعت هاست.
در مورد اون ضرر داشتن و بیماری هم من هیچی ندارم بگم. چون خودمم بیماری دارم و خیلی دارم اذیت میشم و مثه تو صبرم سر اومده.
[تصویر:  05_blue.png]
 سپاس شده توسط
سلام
کسی که بلافاصله بعد افطار بشکنه اونم بعد این همه روز که از ماه رمضان گذشته

به نظرتون

ممکنه خدا شیطانهای اطراف منو به زنجیر نکشیده باشه و یادش رفته باشه؟!
چون من که یه سره دارم تحریک می شم و آمپرم چسبیده به آخره Vamonde

ابنا نتایج لقمه حرام نیست؟!

واقعا دارم دیوانه میشم دیگه...asabani
[تصویر:  %D8%AD%D8%B1%DA%A9%D8%AA-%DA%86%D8%B1%D8...7-6-62.gif]
ورزش دشمن خـ . ا

« اگر لذتِ تَرک لذتِ را بدانی/ دگر لذتِ نفس را، لذت نخوانی»
سلام دوستان
یه مدت یه عقیده داشتم (که الانم خیلیا اینجا معتقدن بهش) اون این بود که نباید زیاد به خ.ا فکر کرد اصلا باید ندید گرفتش فکر کنی مبتلا نیستی هر چی ازش بترسی سرت میاد به شکست نباید فکر کنی و کلی از این دست حرفا...
اما الان به عنوان یکی که پذیرفتم یه معتاد جنسی هستم نظرم برگشته:
دلیل شکستها و لغزشهایه من اینه که من غافل میشم از این بیماریم...
بعد یه مدت فراموش میکنم که بابا همساده تو فرد عادی نیستی...بعضی چیزا واست سمه...خوب یا بد دور بعضی چیزا رو باید خیت بکشی...
همساده تو رنجش بگیری تو عصبی بشی  سریع میری سمت خ.ا...
بابا تو نباید یادت بره که گرفتاری...هر لحظه تو هر کاری باید حواست به این بیماریت بشه با یکی دعوات میشه باید حواست باشه حتی خیلی خوشحالی باید حواست باشه تو باید دائم از خودت حساب بکشی...تو طول روز با خودت مرور کنی که مشکل داری و داری واسش تلاش میکنی...
رک بگم سراوحه همه کارهایه نیکت باید ترک این مشکل باشه...
چیزی که تو درونته رو مگه میشه ندید گرفت؟سر کی میخوای کلاه بزاری؟

انگار پستهایه خیلی خوبی زده شده این مدت که من نبودم...حیف که الان شرایط خوندنشو ندارم...جوان حرفات خیلی جالب بود...ولی خوب من بدطور حس میکنم که تا اینو ترک نکنم زندگیم به سامون نمیرسه نه با قبولی ارشد که شدم نه با نمرات خوب نه با یافتن یه عشق واقعی که یافتم نه با ازدواج که خواهم کرد و نه حتی با مرگ...لا مسب بد عجین شده با زندگیم...
شاد باشین و التماس دعا
شايد خوشبختي همين باشد
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !

53 عاقبتت بخیر همسفر 53
 سپاس شده توسط
سلام...
ـــــــ
همساده جان دلتنگتم...Khansariha (18)

کامنت...
نقل قول: یه مدت یه عقیده داشتم (که الانم خیلیا اینجا معتقدن بهش) اون این بود که نباید زیاد به خ.ا فکر کرد اصلا باید ندید گرفتش فکر کنی مبتلا نیستی هر چی ازش بترسی سرت میاد به شکست نباید فکر کنی و کلی از این دست حرفا...
هممون داشتیم....البته به شخصه معتقد بودم وارد وادی ترک شدن ریسکه....چون تحمل شکستن بعده اینکه اراده کردی ترک کنی یه خورده سخته
پس یا ترک نکن و با خ.ا سر کن و زیاد بهش فکر نکن...یا بیا و ترک کن ولی وقتی شکستی زیاد بهش فکر نکن!

نقل قول: .ولی خوب من بدطور حس میکنم که تا اینو ترک نکنم زندگیم به سامون نمیرسه

با توجه به شرایطی که توش بزرگ شدیم....قطعا!
نقل قول:  نه با قبولی ارشد که شدم نه با نمرات خوب نه با یافتن یه عشق واقعی که یافتم نه با ازدواج که خواهم کرد و نه حتی با مرگ
یه سری جاها میخوندم که ازدواج مشکل رو حل میکنه......منم مثل تو موافق نیستم.....بدتر نکنه...بهتر نمیکنه!...چقدرا که ازدواج کردونو همچنان تو فاز پور-ن و خ.ا  موندن...
نقل قول: لا مسب بد عجین شده با زندگیم.
روز به روز کندنش سخت تر میشه 
بعد یه مدت که موفق نمیشی یا میری تو فاز اینکه "من معتاد نیستم" و "همه چی خوبه" یا میری تو فاز غم و غصه و "من حالم خرابه" و "گور پدر زندگی" و این داستانا....
[تصویر:  MuALi.png]
راستش فک کنم حرفام اثر‌منفی داشت  پاک کردم
خدایا خودت هدایت کن
نمی دونم بین با گناه نباید کنار اومد و با خونسردی و بی سرزنش ترک کردن چه جور بایدحرکت کرد.
خدایا هداست دست تویه
سلام گل پسرای عزیز

خیلی خوشحالم که گروه پویا شده و به فال نیک میگیرمشKhansariha (8)

امشب شب خوبیه خیلی خوب ازون شب ها هست که باید کاسه گدایی بگیریم دستمون تا صبح روزی یک سالمون رو میدن 

عذاب یک سال از رومون برداشته میشه 

اگه از کسی دلخوری دارین یا کسی ازتون دلخوره سعی کنین دلجویی کنین و حلال کنین

در حق همدیگه دعا کنیم حتی اونا که دوستمون ندارن 

حلالیت بطلبین

دوستان عزیز اگه کسی از بنده دلخوره و ناراحته مارو حلال کنه و بذاره رو حساب ندانم کاری و غفلت

14 تا صلوات برای حل شدن مشکل جوان


ان شاء الله اگه عمری باقی موند و چیزی تو مخمون بود منم نظرمو میدم برای مشکلات دوستان عزیزمKhansariha (8)
Khansariha (121) آثار هنری به دو دلیل ارزشمندند، اول اینکه توسط استادان به وجود آمده اند. دوم اینکه تعدادشان کم است .شما گنج پر ارزشی هستید، زیرا توسط بزرگترین استاد خلق شده اید و فقط یکی هستید. Khansariha (121)


سلام به همه داداش جوان پستاتو پاک کردی حس بدی بهم دست داد...ببخشید شما انگار فکر کردین من راجع به درد و دل شما نقد داشتم  ولی کاملا  دیدم مثبت بود چون حست به حسم نزدیک بود و فقط حس خودمو گفتم ...در کل اگه سوئ تفاهم شده ببخشید...یه پیام پروفایلم گذاشتم ولی گفتم اینجا هم بگم که تو دلم نمونه...14 صلوات همم که علیرضا گفت فرستادمKhansariha (8)

سرجوخه سهیل یعنی شخصا عاشقه طرز نوشتنتم خیلی فلسفی و یه جوری مینویسی سبک خاصیه...

الان همه شما دوستان در حال مناجاتین منم دارم گوش میدم ولی متاسفانه یه مشکل بزرگ واسم پیش اومده...
هر کی نظر و پیشنهادی کنه ممنون میشم53
جدیدا خیلی کنترل میکنم همه رو دوست آشنا خانواده
و این داره اثر بدی میزاره رو من
مثلا داداشم با بابام قهر کرده بعد وقتی من میبینم که داداشم روزه میگیره و تو گرما کار میکنه  عوض اینکه حسه خوبی بهش داشته باشم پیش خودم میگم پشیزی ارزش نداره روزه اش...
بابام صبحها با صدایه بلند دعا میخونه بعد من پیش خودم میگم چون مردم آزاریه  اصلا قبول نیست...
دوستم میره مسجد نماز میخونه و خیلی مذهبیه بعد من میگم چون وسواسیه و خیلی اب رواسراف میکنه  قبول نیست...
میرم هیئت طرف بدجور گریه میکنه ولی وقتی یادم میاد چطور زیرآب رفیقشو جلو من زد حس بدی بهم دست میده...
و و و و ....
این باعث میشه به همه این اعمال دلسرد بشم...الان خواهرم داره با گریه جوشن کبیر میخونه ولی 10 دقیقه قبلش تو رویه مادرم وایساد الان یه حسه خیلی بدی دارم به گریه هاش...
این کنترل کردن بقیه خیلی داره  اثر بد میزاره  اولین اثرشم اینه به نماز و روزه و مناجات هم کم اعتقاد میشم یعنی منم میگم خودمم کارام پر ایراده خودم نمیفهمم ولی یکی از بیرون نگاه کنه متوجه میشه  پس این عبادتا فایده نداره ...
صد بار به خودم میگم مگه تو خدایی؟خدا ارحم الراحمینه میبخشه
تو حق قضاوت نداری
تو خودت از همه بدتری و پر عیبی
دیده فرو بر به گریبان خویش و از این حرفها
ولی متاسفانه روز به روز بقیه رو بیشتر کنترل میکنم

(1393 تير 25، 14:39)رامتی نوشته است: ببین، همه خوبن. مگر این که خلافش ثابت شه.
پس تا خلافش ثابت نشده قضاوت نکن.
5353535353
شايد خوشبختي همين باشد
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !

53 عاقبتت بخیر همسفر 53
سلام 303

(1393 تير 25، 19:52)همساده نوشته است: همساده تو رنجش بگیری تو عصبی بشی  سریع میری سمت خ.ا...
داداش همساده...
جانی و قاتل تا حالا دیدی؟ 17
تا چاقو بذاری جلوش... سریع جون آدم های اطرافش رو می گیره...
دیگه کاری نداره کشتن آدمای اطرافش لذت بخشه یا نه! گناهه یا نه! دردناکه یا نه! آرامش بخشه یا نه!
شرایط که مهیا بشه... کار خودشو می کنه... 53258zu2qvp1d9v

واسه همینه که میگن تیزی جلو دست آدمای جانی نذارین...
دلیلش این نیست که چاقو وسیله ی بدیه... دلیلش اینه که اون آدم بیماره...
شرایط قتل که فراهم بشه... نمی تونه خودشو کنترل کنه... 53258zu2qvp1d9v
حالا فرض کن این آدم می خواد درمان بشه...
آیا تا آخر عمر باید چاقو رو از اون بیمار دور نگه داشت؟ 17
نه... ولی تا یه مدت مشخص قطعا! 1

بعد از اینکه بیمار روال درمانش رو شروع کرد...
تو یکی از مراحل درمان... باید چاقو جلو دستش بذاری... ببینی بازم حمله می بره به آدمای اطرافش...
یا نه... چاقو رو برمی داره... شروع می کنه به میوه پوست کندن... 

حکم چاقو برای اون آدم قاتل...
شبیه حکم عصبانیت برای آدم مبتلا به خ.ا هست...

کسی که بخواد بگه من تا آخر عمر عصبانی نمیشم... که خ.ا نکنم... هیچ وقت نمی تونه ترک کنه...
چون بالاخره یه روزی عصبانی میشه... و اون روز میره سمت خ.ا... 1

اما کسی که عصبانی شدن، نقطه ضعف خ.ا کردنش هست... قطعا تا یه مدت مشخص باید مراقبت کنه...
هر روز از خودش حساب پس بکشه...
برا خودش تشویق و تنبیه در نظر بگیره...
جدیت به خرج بده...
تا این که ذهن بیمارش این رو یاد بگیره... که ارتباطی بین عصبانیت و خ.ا وجود نداره...

اینم یادمون باشه...
چاقو هم خاصیت بد داره... هم خاصیت خوب...
ولی یه سری چیزا فقط خاصیت بد دارن... مثل قرص اکس... 4fvfcja

حکم قرص اکس برای یه آدم معتاد...
شبیه به حکم فیلم پ.و.ر.ن برای آدم مبتلا به خ.ا هست...

چیزهایی که می دونیم بد هستن رو باید انداخت دور...
چه مبتلا به خ.ا باشیم... چه نباشیم...
چه معتاد نباشیم... چه نباشیم...
چون اون چیز از اصل و اساس دچار مشکله... 53258zu2qvp1d9v


(1393 تير 25، 19:52)همساده نوشته است: هر چی ازش بترسی سرت میاد به شکست نباید فکر کنی و کلی از این دست حرفا...
این که میگن به شکست نباید فکر کنیم...
به این معنا نیست که هر کاری دلمون خواست بریم انجام بدیم... و بعدم تازه خودمون رو مبرا از گناه بدونیم!
بلکه به این معناست... که حسن ظن داشته باشیم نسبت به پاکی مون... نسبت به خدامون... نسبت به روزهای آینده...
و این حسن ظن قوت قلبی باشه برای ادامه ی مسیر... و نرفتن به سراغ چیزهای بد... 1

و در کنار این حسن ظن...
هیچ وقت نباید مغرور بشیم... خودمون رو مبرا از گناه ندونیم... تا هیچ وقت غفلت به سراغمون نیاد... و سمت خ.ا نریم... 53258zu2qvp1d9v


(1393 تير 25، 19:52)همساده نوشته است: من بدطور حس میکنم که تا اینو ترک نکنم زندگیم به سامون نمیرسه نه با قبولی ارشد که شدم نه با نمرات خوب نه با یافتن یه عشق واقعی که یافتم نه با ازدواج که خواهم کرد و نه حتی با مرگ...لا مسب بد عجین شده با زندگیم...
خوش به حالت داداش...
متاسفانه یکی مثل من این قدر مشکل داره... که ترک خ.ا فقط یه تیکه کوچیکشه...53258zu2qvp1d9v

و اینم باید بگم که...
خیلی ها رو می شناسم... که خ.ا رو مدتی ترک کردن اما زندگیشون به سامون نشد...
و دوباره برگشتن...

می دونی چیه؟
وقتی  کسی مدل ذهنیش اشتباه باشه...
افکارش اشتباه شکل می گیره... باورهاش... رفتارش... و در نهایت سبک زندگیش...

حالا اگه خ.ا رو هم مدتی ترک کنه... اما مدل ذهنیش رو تغییر نده...
افکارش... باورهاش... رفتارش... و سبک زندگیش تغییر نخواهد کرد...
و در نتیجه زندگیش هم به سامان نخواد شد...

ان شالله که به حق این شب های عزیز...
هممون از رهاشدگان باشیم... Khansariha (18)

14 صلوات برای داداش جوان...
التماس دعا از همگی... 53
جکی چان:
萨拉姆如一个巴拉姆萨拉萨拉姆如姆如何拉明

سلام.از همگی قبول باشه.به یاری نازنین خدای مهربون رحیم کریم وارد روز ۴۲ شدم و امروز محض نام مبارک امام حسن عسکری نه فکر و  نه نگاه گناه الوده میکنم
[تصویر:  1_sy21.jpg]

عمر را ضایع مکن در معصیت
تا تر و تازه بمانی جاودان

نفس شومت را بکش کان دیو توست
تا ز جیبت سر برآرد حوریان


چون بکشتی نفس شومت را یقین
پای نه بر بام هفتم آسمان

[تصویر:  05_blue.png]
(1393 تير 25، 14:39)رامتین نوشته است: سلام.
چند روزی هست که در شرایط خوبی نیستم،
خیلی چیزها به هم ریخته،
خیلی مسائل در زندگیم پیش اومده که باید حل بشن (بهتر است بگم حلشون کنم)،
سلام رامتین جان

ان شالله مسئله هایی که برات پیش اومدن... خیر باشن... و همگی حل بشن...
راستش این روزا خودم این قدر از این جور مسئله ها گریبانم رو گرفته... که دیگه موندم... کدومش بلاست... کدومش خیره...
هرچند میگن بلا هم خودش خیره... دیگه حداقل حداقلش اینه که به جای عذاب قیامت اون بلا بر سرمون نازل شده... که باز هم باید خدا رو به خاطر این لطفش شکر کنیم... 53258zu2qvp1d9v


نقل قول: و همه ی این ها من رو در وضعیتی گذاشته که،
دارم از همه چیز خودم رو کنار می کشم. وقتی بر آدم ها مقداری سخت گرفته می شه سعی می کنند خود رو از دوستان، خانواده، دنیای مجازی و حتی از خودشون کنار بکشند و دوری کنند.
من هم در حال حاضر در این حالتم.

با پوست و گوشت بدنم! اینو درک می کنم...
بس که تو این وضعیت بودم...
به شدت هم سخته... و هم آزاردهنده...
از یه جایی به بعد... اصن آدم دوست داره نباشه... 53258zu2qvp1d9v


نقل قول: نه پاکی بهم می سازه و نه شکست.
چون که مشکلت فقط پاکی یا شکست نیست!
باید مشکلت رو پیدا کنی... 1

اکثر اونایی که خ.ا میکنن و تصمیم به ترک می گیرن... فکر می کنن تمام مشکلات داشته و نداشته شون تقصیر خ.ا هست...
هر چند خ.ا مسبب یه سری مشکلات هست... اما واقعاً خیلی از مشکلات هم ربطی به خ.ا ندارن...

اگه من 100 تا مشکل داشته باشم... و خ.ا یکی از اون ها باشه...
با ترک خ.ا.. فقط 1 درصد از مشکلاتم حل شده... و نه بیشتر! 
باید خیلی حواسم جمع باشه... تا توهم خوب زندگی کردن من رو در بر نگیره! 1

دقیقاً همین تفکر اشتباه هست... که باعث میشه خیلی از ما مثلا 3 ماه پاک بمونیم...
بعد چون چیز چشمگیری به دست نیاوردیم... دوباره روز از نو، روزی از نو...
دوباره دلتنگ پاکی میشم...  دوباره دلتنگ لغزش...
و این قدر دور این چرخه ی بی پایان می چرخیم... که از پا در بیایم...
و در نهایت هم احساس کنیم که نه پاکی بهمون می چسبه... و نه لغزش... 53258zu2qvp1d9v


نقل قول: وقتی پاک می مونیم استرس ها اون قدر زیاد می شن که برای خارج کردن این همه استرس فقط یک راه بیشتر نمی مونه. اون هم خ.ا.
خ.ا به صورت کوتاه مدت و موقت سطح استرس ها رو کاهش میده...
اما بعد از مدتی، عذاب وجدان ناشی از خ.ا، سطح استرس رو چندین برابر میکنه...
به همین خاطر میگن استرس هم علت خ.ا هست... و هم معلول اون...

برای درمان استرس به نظر من راهکارهای بهتر، ماندگارتر و مطمئن تری وجود داره... 1


نقل قول: من هم می خواستم اسمم رو اضافه کنم،
ولی دیدم اگر بخوام راجع به اکثر مشکلاتیکه بیشتر مانع رسیدن به پاکی هستند بگم در پنج شش خط خلاصه نمی شه.
علاوه بر این این اواخر خودم رو از همه چیز کنار کشیدم.
تمایلی به حرف زدن ندارم.
5 6 خط نباشه... بذار زیاد بشه... چه اشکال داره؟ 1
می دونم حال حرف زدن نداری...
اما تو این جور مواقع که آدم دوست نداره حرف بزنه... اتفاقا برخلاف میل قلبیش باید حرفش رو بزنه!
وگرنه هر چقدر بیشتر تو این فاز و تو این حال و هوا بمونه... اوضاعش بهتر که نمیشه هیچ... بد و بدتر میشه...
من که منتظر می مونم تا حرف هات رو بیای بزنی... Khansariha (18)
جکی چان:
萨拉姆如一个巴拉姆萨拉萨拉姆如姆如何拉明

هرگز ریسمان امید را رها مکن
وقتی احساس می کنی که دیگر تحمل نداری
جادوی امید است که به تو نیرو میدهد تا راه را ادامه دهی
اعتماد بنفس را هرگز از دست مده 

به یاری خدا امروز منه بیست و یک روزه هستم

کلی مطلب نوشتم  یهو نمیدونم کجا رفتVamonde
الان کار دارم تو یه فرصت دیگه میام مختونو میبرمGigglesmile
[تصویر:  05_blue.png]
سلااااامKhansariha (8)
طاعاتتون قبول باشه انشااللهKhansariha (18)

یه مدتی بود وسوسه های شدید
من رو بعد از یه مدت پاکی تا مرز شکستن پیش برد
من هر کاری کردم نتونستم از دست این همه فشار خلاص بشم حتی در ماه رمضان هم چنین وسوسه هایی داشتم

من برای رهایی از این وسوسه ها یه هدف مادی که نفسم اون رو دوست داره براش در نظر گرفتم
چطوری بگم برای اینکه از لذت خ ا دورش کنم یه لذت دیگه که میدونم دوست داره براش تعریف کردم(با این تفاوت که اون گناه نیست)
درسته از وسوسه ها دیگه خبری نیست ولی نمیدونم الان من نفسم گول زدم یا اون من رو بازی داده

شروع ترکم پارسال با همین هدف بود ولی بهش نرسیدم (بعد از یه ماه فهمیدم خیلی هدفم کوچیک بوده ) احتمالن این دفعه هم نمیرسم فقط میخام حواسش رو پرت کنم 

کسی میدونه کار من از نظر دینی و عقلی درسته یا نه
[تصویر:  u0o_%D9%BE%D8%A7%DA%A9%D8%A7%D9%86_%D9%8...D9%842.jpg]
[img=0x0]http://www.ktark.com/05_blue.png[/img]
چوب کاري ميکني داداشي...بيشتر دردودل ميکنم...من کي باشم!..

نقل قول: الان همه شما دوستان در حال مناجاتین منم دارم گوش میدم ولی متاسفانه یه مشکل بزرگ واسم پیش اومده...
هر کی نظر و پیشنهادی کنه ممنون میشم[تصویر:  8.gif]
جدیدا خیلی کنترل میکنم همه رو دوست آشنا خانواده
و این داره اثر بدی میزاره رو من
مثلا داداشم با بابام قهر کرده بعد وقتی من میبینم که داداشم روزه میگیره و تو گرما کار میکنه  عوض اینکه حسه خوبی بهش داشته باشم پیش خودم میگم پشیزی ارزش نداره روزه اش...
بابام صبحها با صدایه بلند دعا میخونه بعد من پیش خودم میگم چون مردم آزاریه  اصلا قبول نیست...
دوستم میره مسجد نماز میخونه و خیلی مذهبیه بعد من میگم چون وسواسیه و خیلی اب رواسراف میکنه  قبول نیست...
میرم هیئت طرف بدجور گریه میکنه ولی وقتی یادم میاد چطور زیرآب رفیقشو جلو من زد حس بدی بهم دست میده...
و و و و ....
این باعث میشه به همه این اعمال دلسرد بشم...الان خواهرم داره با گریه جوشن کبیر میخونه ولی 10 دقیقه قبلش تو رویه مادرم وایساد الان یه حسه خیلی بدی دارم به گریه هاش...
این کنترل کردن بقیه خیلی داره  اثر بد میزاره  اولین اثرشم اینه به نماز و روزه و مناجات هم کم اعتقاد میشم یعنی منم میگم خودمم کارام پر ایراده خودم نمیفهمم ولی یکی از بیرون نگاه کنه متوجه میشه  پس این عبادتا فایده نداره ...
صد بار به خودم میگم مگه تو خدایی؟خدا ارحم الراحمینه میبخشه
تو حق قضاوت نداری 
تو خودت از همه بدتری و پر عیبی
دیده فرو بر به گریبان خویش و از این حرفها
ولی متاسفانه روز به روز بقیه رو بیشتر کنترل میکنم



علي (ع) قشنگ ميگه:
"از کساني مباش که عيب ظاهري و واضح خود را نمي بيند ولي کوچکترين عيب ديگري برايش بزرگ است و نيز از کساني مباش که گناه بسيار خويش را ناچيز مي شمارد و اندک گناه ديگري در چشمان او بسيار است. "

دقت کردي تو اکثر حديثا دنبال راه حل ميگردي ولي پيداش نميکني....همشون ميگن نکن....نباش....يا اونجوري باش....
انگاري فرض رو بر اين گذاشتن که مخاطبشون اراده داره و عقل و فقط بايد ار اينا کمک بگيره....

حديث امام صادق در مورد خ.ا هم جالبه......وصل ميکنه به اراده ي آدم....راه حلي که تو دوست داري بشنوي رو بهت نميگه.....
شايد واقعا راه حلي در کار نباشه.....فقط بايد از اراده ت استفاده کني....
يا تو اين مورد اون لحظه فقط بايد به خودت فکر کني که چقدر (دور از جون) بدتري!
[تصویر:  MuALi.png]
مشارکت همساده:
یه جمعه بازار بود خیلی خیلی شلوغ یه گوشه ش یه نفر سی دی و دی وی دی همه رقمه میفروخت خودمم چند بار ازش خرید کردم یعنی همش فیلمهایه خفن و فول س ک س بود...خوب طبیعتا خیلی از نوجوونا و جوونا میومدن مثه من  ازش خرید میکردن...یه ویدیو کلوپ بود و هست سر کوچه مون اونم دی وی دی زبان اصلی خفن به من و بقیه بچه های محل میفروخت و به اونا در حال حاضر باز میفروشه ...تویه کافی نت که میری میبینی که اگه سیستم فریز نباشه تاریخچه پر از سرچهای جنسی هستش...دوستت فلششو میده دستت پره کلیپ خفن...سرزده وارد خونه آشناتون میشی میبینی داره شبکه پورنو میبینه...گوشی رفیق فابت دستته میبینی پرشه عکسه نیمه و تمام...


خوب همه این افراد مثه من مبتلان بی هیچ شکی, همشون دچار این مرض هستن بی تردید, حالا یکی عمیقتر و یکی کمتر. پسر 14 ساله ای که دو کلمه انگلیسی نمیفهمه فیلمه زبان اصلی میخواد چکار کنه؟اونم مثه من واسه تخلیه جنسی میخواد بلاشک

همه و همه این آدمها که تعدادشون خیلی زیاده و دور و برما ریخته بدون تعارف بگم دستشون تو کاره...بدم تو کاره...

خوب که چی؟ چی میخوام بگم
من اینا رو میدیدم؛ خودمم میدیدم... همه ما مصرف کننده بودیم... هممون اسیر دام شهوت بودیم... ولی چرا به چشمم زندگی خریدارایه تو جمعه بازار  بچه های محلمون مشتریای کافی نت ها رفیقم آشنام دوستم با من فرق داشت؟بابا مگه اونا هم مصرف کننده نبودن؟چرا اونا  شادابن و من نه ؟چرا زندگی اونا نرماله؟چرا من آرزو داشتم جایه اونا باشم؟آیا اونا مکانیزم بدنشون فرق داشت؟آیا اونا میشینن دو ساعت پایه فیلم بعد خ.ا نمیکنن؟آیا اونا غرق لذت کاذب نیستن؟چرا زندگیه اونا نرماله و من نه؟چرا اونا اصلا عذاب وجدان ندارن؟چرا اونا با این مساله کنار اومدن و راحتن؟اصلا اونا به فکر ترک هستن؟

مقایسه مقایسه و مقایسه...

و چه درد آور بود این مقایسه ها... وقتی میگن خ.ا اثر مخرب داره مال همین فکر و خیالاتشه که دیوانه کنندست...

شما هم فکر کنین ببیند به این مشکل من دچار شدین یا نه و راه حل به علت طولانی شدن پست  در پست بعدی خواهد آمد53
شايد خوشبختي همين باشد
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !

53 عاقبتت بخیر همسفر 53
 سپاس شده توسط

موضوعات مرتبط با این موضوع...
موضوع / نویسنده
آخرین ارسال


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 5 مهمان