آرشیو گروه "رهروان پاکی" (گروه آقایان) (غیر فعال)

[Alireza 68]

سلام

ماهم برگشتیم دوباره به گروه بعد اندی مدت 

خوب هستین ؟

داودی جان خوش اومدی به گروه 

ممنونم ازت بابت تجربیات خوبی که به اشتراک گذاشتی

مشخصه دستی توی ترک داری 

خداروشکر که موفق شدی به تصمیم درست 

امضاتم قشنگه 

من علیرضام و متولد 68 خخ

[داودی]

سلام داداشای گلم.
آره دیگه متاسفانه قبلا دستی تو اجرا داشتم
حالا باید دستی تو ترکش داشته باشم
خوبی داش علیرضا. قربونت برم . ممنون از تعریفت

---

بچه ها گوش بدین. . . . . :bababozorg:
داره صدای اذون میاد ....
بریم دوباره قولی که به خدا دادیم رو تمدیدش کنیم. پاشین بام بریم. من رفتم
بای بای

[AshkaN ` ViPrA]

روزای سخت شروع شد بچه ها

دعا کنید نشکونم

[آرمین]

سلام بر رهروان

آقا شنیدم کلی تازه وارد پرانرژی داریم... که من باهاشون آشنا نیستم... 
هیچ اشکال نداره دوستان... با هم آشنا میشیم...

آرمین هستم... 25 ساله... از خطه ی کانون...

خوش آمد میگم به همه ی اونایی که بهشون خوش آمد نگفتم...

داداش داودی آدم تو لحظات اورژانسی با هر چی که بتونه سرشو گرم کنه خوبه...
همین که یکم فضای ذهنی مون عوض بشه، گام اصلی رو در جهت حفظ پاکی مون برداشتیم...
سعی کن این مقاومت رو همیشگی کنی... تا این روزای خوب برای همیشگی شه...
کارت عالی بود داداش... 

روزای سخت شروع شد بچه ها

دعا کنید نشکونم

اشکان جان چه سختی داداش؟
بگو ببینم... تا باهم آسونش کنیم...

آقا...
من دیشب کم خوابیدم... الان در حال سرگیجه رفتنم...
کم کم باید برم تا پس نیافتادم...

تا درودی دیگر بدرود...

[عاشق فاطمه زهرا]

سلام 
ما هم هستیما.
مخلص همه محمد هستم 20 سالمه ، دانشگاه فیزیک می خونم.
4 روزه هم پاکم

[داودی]

سلام.
بچه ها به نظر من خیلی از ما آقا پسرا به یه دلیل این کار رو ادامه دادیم.(دلیل این که چراشروعش کردیم مهم نیست) ولی اینکه چرا ادامش دادیم خیلی مهمه. من خیلی وقته این کار رو میکردم  البته مثل بعضی از دوستان که تعریف می کردن وضعیتشون خیییلی وخیم بود واقعا. من خیلی نرمال بودم. یعنی شاید در هفته 2 بار . البته نمیخوام بگم گناهم کمتره . نه اصلا بحث این نیست. می خوام بگم بیام با خودمون فک کنیم ببینیم اون چیزی که مانع میشد ما این کار رو ترک کنیم ولی نمیشد چی بود.
میدونم خیلی ها میگین کنترل نگاه و اینجور چیزا ولی .....
من فک میکنم یه علت دیگه داشته که باعث میشده ما نتونیم نگاهمون رو کنترل کنیم اره همون اراده هست. ولی میخوام یه جور دیگه  بگم یعنی یه اسم دیگه براش بزارم."" ثابت قدمی"

ما انگیزش رو داریم، علمش رو هم داریم که چقد بده این کار و شروعش میکنیم برا ترک ولی ثابت قدم نیستیم. نتیجه بعد از چن بار که شکست می خوریم اعتماد بنفسمون شدیدا میاد پایین . و به خودمون میگیم که چقد بی عرضه ایم. و مرتب تکرارش میکنیم. و هیچ وقت سعی نمیکنیم دوبارهتلاش کنیم چون مطمئنیم شکست میخوریم.


بچه ها جونم میدونید ذهن ما خیلی ساده لوحه بخاطر همینم هست که با فکر و خیال میتونیم بهش دروغ بگیم و اون عمل زشت رو انجام بدیم. پس یادتون باشه اینو که ذهن ما مثل یه بچه هس هرچی بهش میگی سریع باور میکنه. پس هیچ وقت حرف بدی راجبه خودتون بهش نگین. چیکار کنم دیگه من زیاد حرف میزنم. چاکر همگی

---

راستی یه چیزه دیگه نـــــــــــــــــــــــــه گفتن رو تمرین کنید. حتما حتما حتما
اول هم از خودتون شروع کنید. خودتون بزرگترین دشمن خودتون هستین.
از چیزای ساده. مثلا یهوی دلت میخواد بری ساندویچ بخوری. بگو نه. یهو دلت میخواد بری بازی کنی با کامپیوتر یا هرچیزه دیگه . بگو نه
. اگه دیدین فاینجوری فشار میاره. به خودتون بگین چون یهویی اومد تو ذهنم منم میگم نه. بعدش یه ساعت مشخص میکنید و همون ساعت مقرر انجامش بدین. البته بجز کارای ممنوعه. خوووووووووووووووب.

[razmjoo]

سلام.یه تکونی خورد گروه بالاخره...اقا ارمین و علیرضا جان کجا بودین پس؟؟؟ رند و مجتبی و مرد مجاهد که نیستن اصلا.
من شخصا تو هیات در دعای اخر جلسه و هرجا که حال دعا دست میده خاصتا بچه های کانون رو دعا میکنم...شما هم من رو و بقیه رو دعا کنید...ایام نابیه محرم....شعبان و رمضان و سایر ایام مقدمه این ماهن...خیلی برا هم دعا کنیم...
هر دری بسته شود جز در پر مهر حسین....این در خانه عشق است که باز است هنوز...یاحسین

---

فاصله من هم با چهل روز زیاد نیست...

[داودی]

بچه ها میخوام چن تا سخن از امام حسین تو این پست براتون بزارم:
- "کسی که بخواهد از راه گناه به مقصدی برسد، دیرتر به آرزویش می رسد و زودتر به آنچه می ترسد، گرفتار می شود"
- " راهی که تورا به حق می رساند، در برابر سختی ها و ناملایمات آن صبر کن و راهی که تو را به هوا پرستی می کشاند، از آنچه دوست داری ، شکیبایی پیشه کن"
"اولی از بحارالانوار و دومی از نورالثقلین" حالشو ببرین

[آرمین]

سلام به همگی

سلام.یه تکونی خورد گروه بالاخره...اقا ارمین و علیرضا جان کجا بودین پس؟؟؟

این چند وقته این قدر دغدغه های ذهنی دارم که نمی دونم به کدومش برسم...
کجا باشم... کجا نباشم...
به چی فکر کنم... به چی نه...
کدوم مهم تره... کدوم کم اهمیت تر...

ولی هستیم داداش جون... همین دور و ورا...
و جایی هم نخواهیم رفت...

بزرگترین درسی که این چند وقته گرفتم این بود...
سمتم رو ببرم سمت خدا...
وقتی سمتم سمت خدا باشه... بقیه چیزا هم باهاش میاد...
از آرامش گرفته تا عزت نفس... از اعتماد به نفس گرفته تا خوشحالی... از سلامتی گرفته تا کامیابی...

درسته...
راه زیاده و من اول راه... تن خسته و دلی بی قرار...
اما هنوز هم میشه قدم برداشت...

[aliizaa]

علیزا هستم اومدم واسه پیوستن به گروه

[آرمین]

علیزا هستم اومدم واسه پیوستن به گروه

سلام
علیزا جان خوش پیوستی به گروه... 

ماشالله داداش از بچه های قدیمی کانون به نظر میرسی...
حالا اگه ما یادمون نیاد شما رو... فکر کنم تو جوونیا با بابابزرگ علیرضا برو بیایی داشتی... 
تازه تشابه اسمی هم که دارید... خوش به حالت... 

و 
خدا رو شکر این 40 روزی که برام گذشته اوضاع پاکی عالی بوده...
یعنی به تنها چیزی که فکر نکردم، همین پاکی بوده...  

اما
تو سایر امور له لهم! 


التماس دعا... 

[0000ERFAN]

من تازه واردم چه جوری میشه عضو شد

[Alireza 68]

من تازه واردم چه جوری میشه عضو شد

سلام دوست عزیز خوش اومدی به کانون

برا عضو شدن باید اینجا بری سر بزنی

http://www.ktark.com/Thread-%D8%AB%D8%A8...#pid333836

و فرم مربوطه رو پر کنی

[*کارن*]

سلام داداشای گلم منم میخوام ازین بعد تو گروه فعالیت کنم:22:

[Alireza 68]

سلام کارن عزیز به گروه خوش اومدی

منتظر فعالیت های خوبت هستیم

یکم از خودت بگو با هم اشنا شیم