1393 آذر 7، 8:13
امیدوارم حال همگی خوب باشه...
من اومدم...
خدا رو شکر عمل جراحی با موفقیت سپری شد...
خیلی ممنون که به یادم بودین...
نامردا واسه بیهوشی 5 6 تا آمپول بهم زدن...
هی زدن هی درآوردن... نمی دونم چه می کردن...
آخرشم به جای بیهوشی موضعی، کلا از حال رفتم...
همش به کنار...
اون کمردرد دو روز اول از همش بدتر بود...
ولی خدا رو شکر گذشت و بقیه چیزا هم رو به بهبوده...
پست ها رو خوندم...
خدا رو شکر اکثرش خبرای خوب بود...
و کلی خوشحال شدم...
آدم بدون مشکل که نداریم...
داریم؟!
بالاخره هر کدوم از ما یه چیزایی کم داریم... یه جاهایی مشکل داریم...
ان شالله که برای حل شون جدیت نشون بدیم و تلاش کنیم...
تا مسیرمون مسیر رو به جلو باشه...
این مدت که نبودم، چقدر حضور بابابزرگ علیرضا این جا خوب بود...
داداش میشه خواهش کنم حتا شده هفته ای یکی دو بار اینجا پیشمون باشی؟
حضورت بی اندازه انرژی بخش و کمک کننده است...
دریغش نکن ازمون...
ارادتمند همه داداش های عزیز...