1393 اسفند 8، 18:52
خدا رو شکر
دریادلان کجایین؟ به ساحل اول رسیدیما.
نقل قول: این بچه هایی که ساحل ماحل میکنن چی میگن؟میام نیسان همتونو پنچر میکنما!
ما نیسان سواران به کوچه اول رسیدیم...
(1393 اسفند 8، 11:54)همساده نوشته است: سلام علی خیلی فکر کردم چی بگم راجع به حرفی که زدی چون از روی دو سه تا خط نوشته سخته نسخه پیچید واسه کسی و مشورت داد.فقط تجربه خودم رو میگم.
ابتدایی بودم بچه زرنگ مدرسه معلما هوامو داشتن.بابامم مقید بود بچه هاش خوش پوش باشن.خوب این باعث حس حسادت بچه های تنبل و عمدتا فقیر نشین مدرسه ما میشد.
وضع فرهنگ بسیار افتضاح بود همه از خانواده هایی میومدن که مشکل داشتن.بچه ها به شدت بی اخلاق بودن.سرگرمیشون این بود که با هم شوخی های جنسی میکردن.
یه روز داشتم از مدرسه میومدم شاید دوم دبستان بودم.یه سکه هم کف دستم بود خواستم باهاش راحت حلقوم بخرم.یهو شرورترین و پرزورترین بچه مدرسه یه شوخی جنسی باهام کرد.واسه اونا طبیعی بود ولی واسه من نه من خشکم زد پولم از مشتم افتاد شروع کردم هرچی فحش خواهر مادر بلد بودم دادم به این پسره و تا پاهام قدرت داشت فرار کردم که نگیرتم.
بعدش اومدم خونه سریع رفتم سراغ داداش بزرگم بردمش سراغ اون پسره.پسره گفت اشتباه کرده بابا فکر کرده من دوستشم و این حرفا.البته شدت عمل برادرم خیلی کم بود.یه خرده ترسوست برادرم.ولی خب اون عکس العمل قوی و اینکه به داداشم گفتم باعث شد خاطره بد نمونه واسم.
یه بارم تو مدرسه یهو دیدم پنج تا از اون بچه شرها اومدن رو به روم دارن تهدید جنسی میکنن.منم با اینکه میدونستم ناظمی داریم که بفهمه کسی ازمدرسه خارج شده شهیدش میکنه از مدرسه فرار کردم رفتم خونه و گفتم دیگه مدرسه نمیرم.با مادرم اومدیم مدرسه ناظم اول اونا رو زد البته مادرمم که رفت تا میخوردم منم زد که چرا اول به خودش نگفتم.
من نمیدونم چطور میخوای برخورد کنی.
حالا شاید من خیلی افراطی بودم.چون خیلی بچه بودم و اونا هم خیلی شر بودن شاید چاره ای نداشتم.
ولی اینو مطمئنم علی اینجا دنیاییه هر چقدر خم بشی راضی نمیشن مردم باید قشنگ از وسط بشکنی و تا بشی شاید راضی بشن.
علی فقط منفعل نباش.
(1393 اسفند 8، 18:17)armin100 نوشته است: درود بر محب عزیز...من ؟ تحریم؟
خوبی محب جان؟
شما هم کانونو تحریم کردی که...
این چه وضعشه خو؟
(1393 اسفند 8، 19:57)مُحب نوشته است:خودت گفتی در خدمتی الان من یه امری دارم خدمت کن ببینم(1393 اسفند 8، 18:17)armin100 نوشته است: درود بر محب عزیز...من ؟ تحریم؟
خوبی محب جان؟
شما هم کانونو تحریم کردی که...
این چه وضعشه خو؟
همه گزینه ها روی میزه
کانون تو خون و رگ من ریشه داره
تنها فروم غیر درسیه که توش عضوم و دومین فرومی که چک می کنم
والا زیاد سر می زنم بگم هر روز چند بار هم دروغ نگفتم خیلی سرم شلوغه
کسری خدمت و پروژه خودمو و همه اینا ریخته سرم
ولی بهانه هس هی میام پست بدم ولی دیگه تو بطن بحث نیستم رفقای قدیمی یا نیستن یا پ پ رو بستن
شدیدا به کانون نیاز هم دارم اتفاقا نه برای پاکی که برای آرامش و درد و دل.
خیلی دوس دارم یهویی برگردم تو جو کانون
بهرحال امری باشه در خدمتم
(1393 اسفند 8، 23:55)Deril نوشته است: سلام.اقای محب .من یه سوال دارم؟
به نظرتون من ارشد بخونم؟یا بعد از اتمام کارشناسی برم سربازی؟