امتیاز موضوع:
  • 18 رأی - میانگین امتیازات: 4.67
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
موضوع بسته شده است 

آرشیو گروه "رهروان پاکی" (گروه آقایان) (غیر فعال)

سلام.

دارم میمیرم...فقط خدا میدونه که چه فشاری رو دارم تحمل میکنم...
وااااای...خیلی سخته...امروز چندبار رفتم توی سایتای مستهجن،ولی زود بستمشون...
خیلی خیلی سخته...
[تصویر:  05_blue.png]
(1393 اسفند 14، 12:02)ali123 نوشته است: سلام.

دارم میمیرم...فقط خدا میدونه که چه فشاری رو دارم تحمل میکنم...
وااااای...خیلی سخته...امروز چندبار رفتم توی سایتای مستهجن،ولی زود بستمشون...
خیلی خیلی سخته...
سلام داداش 
می دونم چقدر سختته... همه ی ما هر از گاهی چنین شرایطی رو تجربه می کنیم...
ولی نباید بذاریم این فشار کار دستمون بده...

به خودت قول بده تحت هیچ شرایطی دست به این کار نمی زنی...
تو سایت های مشکل دار نمیری...
به انجامش فکر نمی کن...

یادت نره واسه این روزای پاکی چقدر زحمت کشیدی...
نمی خوای که بپره... هان؟

پس زودی برو سرتو گرم کن... با هر چی دوست داری...
برو کنار خانواده... تو اتاق تنها نباش...
یکم مقاومت کنی... بهت قول میدم همه چی درست میشه... Khansariha (18)
جکی چان:
萨拉姆如一个巴拉姆萨拉萨拉姆如姆如何拉明

20پس بچه های گروه ما کجان؟؟20
20محمد20
20تواب20
20مشهدی20


clappingزود بیاین اعلام وضعیت سبز کنینclapping
asabaniاگر نیومدین من رگمو میزنمasabani
[تصویر:  147.gif]
[تصویر:  ImamMahdi_mahdiyar_ir_Psd_7.jpg]
[تصویر:  05_blue3.png]
لعنت به این زندگی...لعنت به این زندگی...لعنت...لعنت...لعنت...لعنت...لعنت...لعنت...لعنت...لعنت...لعنت به من...لعنت به من احمق...لعتت به من بی عرضه...لعنت به من بی شعور...
لعنت به من نجس...

خدایا...خدایا...دیگه خسته شدم،دیگه از زندگی حالم به هم میخوره...
همه چیز داشت خوب پیش میرفت و توی دهمین روز پاکی بودم،که یه احتلام ساده گند زد به همه چیز...

از صبح ساعت ٧ که محتلم شدم تحریکات شروع شدند تا ساعت١١-١٢...خیلی سعی کردم که ذهنم رو منحرف کنم،چند بار رفتم توی سایتای غیراخلاقی،ولی بستمشون،حتی این روزا نماز هم خوندم...دیشب از حضرت فاطمه زهرا(س) خواهش کردم که من رو کمک کنه تا پاک بمونم...ولی...
دیگه از خودم متنفرم...هیچ امیدی ندارم...
اصلا نمیدونم چی شد یه دفعه که خراب کردم پاکیم رو...اصلا توی این ده روز خیلی تغییر کرده بودم،به خدا نزدیک تر شده بودم و همه اش ذکر می گفتم،نماز می خوندم،بدنم سرشار از انرژی بود،فضول و بشاش شده بودم...با بچه ها می رفتم فوتبال،اما امروزگند زدم به خودم...
واقعا''من نمیدونم چکارکنم،امروز برای هزارمین بار به پاکی خودم گند زدم...
بدبختی سنم هم کمه،١۵سالمه،نمی تونم زن بگیرم...
خدا لعنت کنه اون دوستی  که من رو و زندگیم رو نابود کرد...
حقیقتش من از یه خونواده ی فقیرم،تمام امید خونواده به من و درسمه،ولی من نابود شده ام...
من دیگه قوت و اراده ندارم...من هرکاری می کنم،باز نمیشه...من با یه تلنگر کوچیک گند میزنم به پاکیم...
نمیدونم دردم رو به کی بگم...نمیدونم چکارکنم...
واقعا''هرکاری میکنم نمیشه...با تمام قدرت هم نمیتونم،در واقع اصلا قدرت من برای ترک و پاک موندن کافی نیست،نمیدونم چکارکنم...تنها امیدم اینه که یه شب امام زمان بیاد توی خوابم و بهم نیرو بده و راهی جلوی پام بذاره...
خیلی وقته منتظرشم ولی نمیاد...
خداییش کم آوردم،خیلی خیلی کم آوردم...دیگه به هیچی امید ندارم...نه درس،نه خونواده،نه کانون،نه اراده ی خودم ونه هیچ چیز دیگه...

آخه من دیگه باید چکارکنم؟؟
مگه اراده لازم نیست؟؟خب منن اراده می کنم،ولی نمیشه...
اصلا امروز نمیخواستم خ.ا کنم،بعد از ادرار داشتم استبراءمی کردم که یه دفعه تحریک شدم و شروع کردم به...
بچه ها راستش من میل شدیدی هم به مفعول واقع شدن دارم،این هم یه بدبختی دیگه...
خدا میدونه که توی تنهایی چه کارایی با خودم و بدنم انجام میدم...
الآن سر و ریختم شده مثل دخترا...
از پدرم خجالت میکشم...نمیدونم چکار کنم...میترسم اخر کار درست خودم بدم و رابطه ی جنسی برقرار کنم و تمام دنیا و اخرتم رو نابود کنم...
ظاهرا کانون هم چاره ی درد من نیست...
این همه تلاش میکنی و پاکیت رو میکشونی به ده روز،و آخرش با یه تحریک مسخره،گند میزنی به همه چیز...

آخه خداجون،قربونت برم،تو که میدونی من و امثال من طاقت و تحمل شهوت رو نداریم،و زود در برابرش سر خم می کنیم،واسه چی این لعنتی رو به ما دادی؟؟نمیدونم از کدوم دودم بنالم...
فقر،بدبختی،خود ارضایی،بی آبرویی،میل به مفعول واقع شدن،هراس اجتماعی شدید و هزاران درد دیگه...
من با حیوون هیچ فرقی ندارم...اگر خودکشی گناه کبیره نبود تا حالا خودم رو کشته بودم،چون کسی که همه چیزش رو از دست داده،قطعااز خودکشی هیچ ترس و واهمه ای نداره...
من نگران خونواده ام هستم،نگران اینم که بعد از مرگم پولی برای مراسم فاتحه ندارند،نگران اینم کع بعد از مرگم هیچ امیدی ندارند...نگران اینم که آخرتم هم بد باشه...من دارم روانی میشم،از مشکلات و بدبختی ها،از همه چیز...ای کاش من انسان نبودم...
من دیگه زدم به سیم آخر،می خوام بشینم و خودم رو توی اتاقم حبس کنم،دیگه هم درس نمیخونم...
[تصویر:  05_blue.png]
 سپاس شده توسط
علی جان اینو لطفا بخون...

میدونم این پستارو میذاری یکم آرومتر میشی...میخوام یه چیزایی بهت بگم گوش کن....اولش اینکه من همسن تو بودم تازه فهمیدم خ.ا چیه!!!

شما که خیلی جلوتری داری زود جلوشو میگیری!

میگی خودمو میکشم...اما نمیری...گناه بودن خودکشی نیست که تورو نگه داشته...ترس هم نیست...

اون چیزی که نگهت میداره خودتو نکشی امیده....یه کوچولو امید تو وجودت مونده که میای اینجا و پست میذاری....

ده روز پاک موندن روی کاغذ کمه! ولی توی عمل زیاده...خداییش بچه هایی که میان و دو روز نمیتونن خودشونو نگه دارن کمن؟

در مورد این:

نقل قول: بچه ها راستش من میل شدیدی هم به مفعول واقع شدن دارم،این هم یه بدبختی دیگه...

از نظر  فروید اینی که نوشتی طبیعیه...ایرادی نداره...اگه خودتو کنترل نکنی ایراد داره...احساسه دیگه با هورمون ها و فکر ادم سیستمش

کار میکنه....حتی میشه احساسات رو با تزریق هورمون به هم ریخت! 

نشونه ی پستی و پلیدی ذات نیست....بدبختی هم نیست.....وجودت پاکه که با گناه جرقه میزنی...

وسواسی رفتار کردن رو بذار کنار صبر کن تا یه رکورد جدید بزنی خوشحالمون کنی...قرار نیست هرکی میاد اینجا یه ضرب پاک بمونه که!

اون ده روز شما بشه 11 روز برای ما یه افتخاره....
(1393 اسفند 14، 14:32)ali123 نوشته است: لعنت به این زندگی...لعنت به این زندگی...لعنت...لعنت...لعنت...لعنت...لعنت...لعنت...لعنت...لعنت...لعنت به من...لعنت به من احمق...لعتت به من بی عرضه...لعنت به من بی شعور...
لعنت به من نجس...

خدایا...خدایا...دیگه خسته شدم،دیگه از زندگی حالم به هم میخوره...
همه چیز داشت خوب پیش میرفت و توی دهمین روز پاکی بودم،که یه احتلام ساده گند زد به همه چیز...

از صبح ساعت ٧ که محتلم شدم تحریکات شروع شدند تا ساعت١١-١٢...خیلی سعی کردم که ذهنم رو منحرف کنم،چند بار رفتم توی سایتای غیراخلاقی،ولی بستمشون،حتی این روزا نماز هم خوندم...دیشب از حضرت فاطمه زهرا(س) خواهش کردم که من رو کمک کنه تا پاک بمونم...ولی...
دیگه از خودم متنفرم...هیچ امیدی ندارم...
اصلا نمیدونم چی شد یه دفعه که خراب کردم پاکیم رو...اصلا توی این ده روز خیلی تغییر کرده بودم،به خدا نزدیک تر شده بودم و همه اش ذکر می گفتم،نماز می خوندم،بدنم سرشار از انرژی بود،فضول و بشاش شده بودم...با بچه ها می رفتم فوتبال،اما امروزگند زدم به خودم...
واقعا''من نمیدونم چکارکنم،امروز برای هزارمین بار به پاکی خودم گند زدم...
بدبختی سنم هم کمه،١۵سالمه،نمی تونم زن بگیرم...
خدا لعنت کنه اون دوستی  که من رو و زندگیم رو نابود کرد...
حقیقتش من از یه خونواده ی فقیرم،تمام امید خونواده به من و درسمه،ولی من نابود شده ام...
من دیگه قوت و اراده ندارم...من هرکاری می کنم،باز نمیشه...من با یه تلنگر کوچیک گند میزنم به پاکیم...
نمیدونم دردم رو به کی بگم...نمیدونم چکارکنم...
واقعا''هرکاری میکنم نمیشه...با تمام قدرت هم نمیتونم،در واقع اصلا قدرت من برای ترک و پاک موندن کافی نیست،نمیدونم چکارکنم...تنها امیدم اینه که یه شب امام زمان بیاد توی خوابم و بهم نیرو بده و راهی جلوی پام بذاره...
خیلی وقته منتظرشم ولی نمیاد...
خداییش کم آوردم،خیلی خیلی کم آوردم...دیگه به هیچی امید ندارم...نه درس،نه خونواده،نه کانون،نه اراده ی خودم ونه هیچ چیز دیگه...

آخه من دیگه باید چکارکنم؟؟
مگه اراده لازم نیست؟؟خب منن اراده می کنم،ولی نمیشه...
اصلا امروز نمیخواستم خ.ا کنم،بعد از ادرار داشتم استبراءمی کردم که یه دفعه تحریک شدم و شروع کردم به...
بچه ها راستش من میل شدیدی هم به مفعول واقع شدن دارم،این هم یه بدبختی دیگه...
خدا میدونه که توی تنهایی چه کارایی با خودم و بدنم انجام میدم...
الآن سر و ریختم شده مثل دخترا...
از پدرم خجالت میکشم...نمیدونم چکار کنم...میترسم اخر کار درست خودم بدم و رابطه ی جنسی برقرار کنم و تمام دنیا و اخرتم رو نابود کنم...
ظاهرا کانون هم چاره ی درد من نیست...
این همه تلاش میکنی و پاکیت رو میکشونی به ده روز،و آخرش با یه تحریک مسخره،گند میزنی به همه چیز...

آخه خداجون،قربونت برم،تو که میدونی من و امثال من طاقت و تحمل شهوت رو نداریم،و زود در برابرش سر خم می کنیم،واسه چی این لعنتی رو به ما دادی؟؟نمیدونم از کدوم دودم بنالم...
فقر،بدبختی،خود ارضایی،بی آبرویی،میل به مفعول واقع شدن،هراس اجتماعی شدید و هزاران درد دیگه...
من با حیوون هیچ فرقی ندارم...اگر خودکشی گناه کبیره نبود تا حالا خودم رو کشته بودم،چون کسی که همه چیزش رو از دست داده،قطعااز خودکشی هیچ ترس و واهمه ای نداره...
من نگران خونواده ام هستم،نگران اینم که بعد از مرگم پولی برای مراسم فاتحه ندارند،نگران اینم کع بعد از مرگم هیچ امیدی ندارند...نگران اینم که آخرتم هم بد باشه...من دارم روانی میشم،از مشکلات و بدبختی ها،از همه چیز...ای کاش من انسان نبودم...
چقدر درد داره این حرفا و چقدر درد داره میبینی داداشت داره درد میکشه.این دردا از درد گلوله بدتره...
یاد دردایی که خودم کشیدم افتادم.
علی من 10 سال از تو بزرگترم همه این دردها رو کشیدم.بعد لغزش یکی میگفت نماز بخون یکی میگفت خدا میبخشه یکی میگفت از نو شروع کن یکی میگفت ببین نقطه ضعفت چیه...دمشون گرم همه روحیه میدادن...
فقط یکی اون موقع نبود بهم بگه:تو سر خودت نزن...
همه بدبختیام وقتی شروع میشد که بعد از لغزش تو سر خودم میزدم...
کسی نبود به من بگه، ولی من به تو میگم: داداش فقط تو سر خودت نزن...
شايد خوشبختي همين باشد
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !

53 عاقبتت بخیر همسفر 53
 سپاس شده توسط
چه سخته که از شدت غصه و درد بخوای منفجر بشی و بترکی،یه گوشه بشینی تا آروم بگیری،اون وقت یه نفر بیاد جفتت و کلی بهت بتوپه...و چه سخت که اون یه نفر مادرت باشه...
مادرم،ای کاش میدونستی دردهای من رو...ای کاش از سوز سینه ی من با خبر بودی...افسوس...

الهی،صبری عطاکن...
[تصویر:  05_blue.png]
 سپاس شده توسط
علی جان ، فقط می تونم بگم درکت می کنم. علی تو می تونی درستش کنی. انسان به این دنیا اومده که با سختی ها بجنگه. تو می تونی
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

خیلی ممنون که به فکرم هستید و امیداوری میدید بهم...
الحمدلله که بعد از خدا و اهل بیت،شما رو دارم،و الا معلوم نبود که تا الان چه بلایی سر خودم می آوردم...
التماس دعا...
[تصویر:  05_blue.png]
این پست تو ده روزه زده شده...گفتم شاید کسی سر نزنه اونجا من بازنشرش کردم.
این رضا صادقی درسته صداش خوب نیست ولی حرفهایه خوبی زده...
(1393 اسفند 14، 19:48)rezasadeghi نوشته است: رضا صادقی / پنجم اسفند / روز دهم 


این تشکر از خدا رو رو با کمی تغییر از جایی کپی کردم

امروز داشتم به خودم فکر کردم کی به خودم میام و خدا رو شکر می کنم ؟

خدا ممنونم ازت به خاطر سلامتی بدنم و اعضایی از بدنم که بهم بی منت اعطا کردی به خاطر چهره جذاب و به خاطر نداشتن استعداد چاقی  ممنونمم به خاطر ۲ گوش شنوا و ۲ چشم بینا و دندون های سالم و قلب سالم و پای سالم و دست سالم و کلیه و رگ و پی و ….

امروز بیرون رفته بودم که تو آذربایجان امروز هوا برفی بود از خدا ممنونم که اجازه داد این صحنه های قشنگ بارش برف رو ببینم از خدا ممنونم به خاطر لباس های شیک و گرمی که داشتم تو این هوای جداب  رسیدم خونه گشنم شد ممنوم به خاطر اول لیوان شیر و اون پنیر و سنگک و …. ممنونم به خاطر ۲۴ سال که سر سفره تو بودم خدا

بیشتر کارهام رو با PC انجام میدم از خدا ممنون به خاطر PC از سی پی یو هاسول گرفته تا رم و گرافیک خوب و بورد ۲۰۱۴ ممنونم که پروژه هام رو باهاش انجام میدم و وقتی حوصله ام سر میره باهاش جدید ترین گیم ها رو بازی میکنم این نامردی که با کادوی خدا گناه کنم به خاطر مودم و هدفون و داشتن پیشرفته ترین نرم افزارهای مهندسی از خدا ممنونم – به خاطر موبایلم هر چند قدیمی هست ولی به زور سیستم عامل اندروید ۴٫۴ روش نصب کردم به خاطر اونم از خدا ممنونم

به خاطر سلامتی پدر و مادرم از خدا ممنونم به خاطر کلی دوست اینترنتی و کلی فایمیل های خوب که جمعی از بهترین ها دور و بر من هستند از خدا ممنونم

امسال برای دومین بار کنکور دکتری شرکت کردم جدای از قبول شدن یا نشدن از خدا ممنونم که تو پله پله مراحل درسیم از ابتدایی تا راهنمایی و دبیرستان و پیش دانشگاهی و کاردانی و کارشناسی و ارشد کمکم کرد که اگر نبود دست محبتش هیچ کاری ازم بر نمیومد

امروز از توفیقی نصیبم شد تا نماز بخونم از خدا ممنون به خاطر اینکه اجازه همصحبتیش رو به من داد و نیرویی تو بدنم قرار داد برای قیام و سجده با پاک ترین عنصر هستی

دیشب وقتی رسیدم خونه بعد ۱۰ ساعت کار خیلی خسته بودم ممنونم از خدا برای لحاف و تشکی که بهم داده و به خاطر خانه ای که مکانی امن برام هست و به خاطر زندگی تو کشوری که از تروریست و … خالیه و خیلی راحت تا صبح خوابیدم

امروز مطلبی در مورد امام زمان خوندوم از خدا ممنونم که من رو با پاک ترین انسانهای هستی با ۱۴ معصوم آشنا کرد و اونا رو رفیقی دوست داشتنی برام قرار داد

از خدا ممنونم که بعد چند سال خطا هنوز از من ناامید نشده و هنوز کمکم میکنه تا هدایت بشم سرنوشت خیلی از گناه کارها تو قرآن هست که چه عذاب هایی براشون نازل شده ولی من به تمام ثانیه های زندگیم شرمنده خدا هستم که با وجود اینکه همیشه متنعم خدا و غرق در نعمت هاش هستم ولی راه رو اشتباه رفتم من بودم که به خاطر هیچ بودنم و بندگی به سمت خدا میرفتم ولی متاسفانه این خدا بود که با تمام عظمتش به دنبال من افتاده تا کمکم کنه – حتی اگر وعده عذاب خدا نبود من باید به خاطر همین نعمت ها گناه نمی کردم – نمیدونم چرا وقتی میدونیم بعد گناه نکردن زندگیمون قشنگ میشه چرا با گناه کردن با خودمون میجنگیم مایی که داشته هامون ۱۰۰۰ بار بیتشر از نداشته هامون هست

مرسی رضا
شايد خوشبختي همين باشد
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !

53 عاقبتت بخیر همسفر 53
درووووود

خسته نباشین برو بچfiesta

چاکر همه ی دوستان 303

از بابا بزرگ گرفته تا آرمین جون و دیگر دوستان 1276746pa51mbeg8j

فعلا هدف عرض ارادتی بود به تمامی دوستان 128fs318181

اگه اجازه بدیدن فعلا رفع زحمت کنیم

خیلی چاکریمKhansariha (8)Khansariha (18)
[تصویر:  05_blue.png]
سلام

علی جان خودتو نباز پسر...

دیدی می خوای بری سفر نیاز به کوله پشتی داری؟
واسه پاکی هم همین کوله پشتی رو می خوایم...
تا زمانی که این کوله پشتی جمع نشده، سفر پاکی هم بی دردسر نیست...

جمع کردن این کوله پشتی زمان می بره... تجربه می خواد... آزمون و خطا داره...
انتظار نداشته باش یه شبه ره صدساله رو بری...

یا علی بگو و هر بار سعی کن فقط یکم بهتر از قبل باشی...
همین یکم یکم ها جمع میشه و از تو یه آدم دیگه میسازه...
یه آدم قوی تر... محکم تر... و بااراده تر... 128fs318181

ناامید نباش داداش...
واسه مشکلاتی هم که گفتی... اگه از من می شنوی هر چه زودتر برو پیش روان شناس...
خیلی می تونه بهت کمک کنه... Khansariha (18)

------

برادر رند خوش اومدی... 317
چه عجب از این طرفا؟ تو آسمونا دنبالت میگشتیم، رو زمین پیدات کردیم... 4fvfcja

بیا واسمون تعریف کن چه خبرا... از سیر تا پیاز...  Khansariha (18)

آخه بی وفا... نمیگی دلتنگت میشیم ما... asabani
جکی چان:
萨拉姆如一个巴拉姆萨拉萨拉姆如姆如何拉明

[تصویر:  13670104981.jpg]

[تصویر:  05_blue.png]
سلام 
دریادل شماره 02 از گروه دریادلان عاشق این هفته رو سبز اعلام می کنه. 
به امید موفقیت تمامی دریادلان 
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

سلام. دریل از گروه عاشقان پاکی این هفته رو سبز سبز اعلام میکنم.
نصف راه رو با کمک خدا رفتیم .انشاالله بقیش هم خدا کمک کنه سبز باشیم.317 
دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت
 دایما یکسان نباشد حال دوران غم مخور 

موضوعات مرتبط با این موضوع...
موضوع / نویسنده
آخرین ارسال


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 5 مهمان