1391 بهمن 12، 18:45
خوبید که ان شاء الله!؟
خدا رو شکر، شد: سی روز و چهار روز
یه چند باری، چشام از دستم در رفت، باید بیشتر مراقب باشم.
دیگه بگم،
چند شب هست، کمرم خیلی درد می کنه،
طرفای چهار پنج صبح، برا دردش از خواب پا می شم.
حتی نمی تونم به راحتی رو شونه هام بگردم.
قبلنا درد می کرد نه این قدر.
منتظرم برم خونه برم دکتر، خدا کنه مشکل م بزرگ نباشه.
دعا کنید بچه ها برام،
ممنون
خدایا،
یه بار دیگه هم نظری کن،
گرچه من، ناسپاس ...
خُنُک آن قماربازی که بباخت آن چه بودش *** بِنَماند هیچ ش الا، هوس قمار دیگر
" مولوی "
این بار، بی تاریخ؛
خسته ام،
آن همه روزها که قرار بود شروع ی باشند ...