1395 فروردين 22، 0:11
1395 فروردين 22، 0:13
(1395 فروردين 22، 0:11)درخشنده نوشته است: نتیجه ی دور قبلی چی شد؟سلام
نتیجه دور پانزدهم طبق روال گذشته در یکشنبه شب (یا نهایتاً دوشنبه شب) مشخص میشه
منتها ثبت نام دور شانزدهم رو زودتر شروع کردیم تا وقت کافی وجود داشته باشه
يادمان نرود گاهی با گناه به اندازهی یک لايک فاصله داريم...
يادمان نرود فضای مجازی هم «محضر خداست» نکند که شرمنده باشيم؛ امان از لحظهی غفلت که فقط خدا شاهد است و بس...
روی مانيتور بچسبانيم:«ورود شيطان ممنوع»
مراقب دستی که کليک می کند، چشمی که می بيند و گوشی که می شنود باشيم... و بدانيم و آگاه باشيم که خدا يک کاربر «هميشه آنلاين» است...
يادمان نرود فضای مجازی هم «محضر خداست» نکند که شرمنده باشيم؛ امان از لحظهی غفلت که فقط خدا شاهد است و بس...
روی مانيتور بچسبانيم:«ورود شيطان ممنوع»
مراقب دستی که کليک می کند، چشمی که می بيند و گوشی که می شنود باشيم... و بدانيم و آگاه باشيم که خدا يک کاربر «هميشه آنلاين» است...
1395 فروردين 22، 10:35
یه مدت اینجا رو ترک کردم تا بیشتر به زندگی برسم،ینی کلا فضای مجازی رو ترک کردم.
یه سر زدم به صفحه اول تاپیک که ببینم نرفتم جزو کاربران راکت یا نه!
یه مشکلات اساسی داشتم که به ترکم خیلی ضربه می زد...یه دردایی تو این مدت چند ساله اعتیاد گرفته بودم که برای رهایی ازشون وقت می برد. برا همین گفتم یه مدت بیشتر به خودم برسم شاید بهتر باشه
خداروشکر نتیجه هم داد...
اجتناعی تر شدم...منظم شدم...به فکر کارامم...خلاصه به فکر تغییرات اساسی تر تو زندگیم افتادم...
من به خاطر این اعتیاد یه سری پیشرفت ها و مهارتهایی که همه از همون اول پیدا می کنن رو نتونستم بدست بیارم واسه همین باید جبران کنم...
نمی دونم چند روزه که پاکم...آمار از دستم در رفته،به این دلیل نه که تعدادش زیاده ها....نه روز شماری نمی کردم
ولی به نظرم کار اشتباهی بود...روز شماری خیلی بهم انگیزه می داد...فک کنم قبل سال نو یه هفته و چند روزی می شد که پاک بودم...
من می تونم زندگیمو از نو بسازم به شرطی که بخوام و واسه اش تلاش کنم...بله من می تونم...
ضمنا منم می خواستم این دور مسابقه شرکت کنم،اسم منم یادتون نره!
درسته حالا وضعم خیلی بهتره...ولی هنوزم نمیتونم قبول کنم که من چند از بهترین روزای زندگیمو تو اون جهنمی که واسه خودم ساختم زندگی کردم...خیلی بهم سخت می گذره...
یکی از دلایل ادامه مشکلات روحیمم همینه...
1395 فروردين 22، 21:30
شب تون بخیر....
حسین جان خوشحالم برات که رو به تغییری و این قدر خوب کمر همت بستی...
امیدوارم همین جوری ادامه بدی و این پا پیش گذاشتن فقط مربوط به روزها و هفته های آغازین بعد از ترک نباشه...
فکر کردن به گذشته خوبه... از این جهت که یادمون نره کجا بودیم... و برنگردیم بهش...
اما بده... اگه خیلی بهش پر و بال داده بشه... و یادمون بره که هرچی بوده مال قبل بوده و قراره یه آدم دیگه بشیم...
نقل قول: خداروشکر نتیجه هم داد...
اجتناعی تر شدم...منظم شدم...به فکر کارامم...خلاصه به فکر تغییرات اساسی تر تو زندگیم افتادم...
میشه برای ما هم بگی چطور این رویکرد رو تو زندگیت پیاده کردی؟
این ها فقط دغدغه ی تو نیست... مطمئنا دغدغه ی من و خیلی دیگه از بچه ها هم هست...
1395 فروردين 22، 21:39
(1395 فروردين 21، 23:26)درخشنده نوشته است: ارمین جان یهو شوک دادی دیگه...باید صبر کنی عضلات ریکاور بشن...مرسی داداش از روحیه... گفتی کارم عالی بوده خیالم راحت شد...
آب زیاد بخور...پروتئین...
اصلا عیبی نداره....کارتم عالی بوده که اینطوری درد گرفته...
موفق باشی..
الان حس ورزشکاران بین المللی گرفتم...
چشم... اینها که گفتی رو انجام میدم...
خیلی نافرم پاهام درد گرفتن... هنوز بعد 2 روز نمی تونم 2 زانو بشینم...
مهدی یار نمی دونم چه جوری اون همه کوه نوردی می کرد...
(1395 فروردين 21، 23:30)عاشق فاطمه زهرا نوشته است: این محاسبه که آرمین می گه خیلی جواب می ده.خیلی خوبه داداش که این عادت مثبت رو همیشه داری...
نه فقط توی ترک ، بلکه توی کل زندگی
من شب قبل از این که بخوابم ، همه چیز رو می ذارم کنار و به زندگی و کار هام فکر می کنم.
البته مثل دیشبی که ذهنم به هم ریخته بود ، صرفا سعی کردم خودم رو آروم کنم ، خدا رو شکر حالا خوبم.
فردا فرصتی هست که محاسبه ای داشته باشم برای این ده دوازده روز گذشته
دور بعدی ما هم هستیم. یا علی مدد.
من تازه شروع کردم... از قبل عید...
به نظرم خوب میشه اگه از برنامه هامون به همدیگه بدیم...
اینجا یا تو تاپیک برنامه ریزی...
خودش باعث میشه بیشتر تلاش کنیم... ضمن اینکه از همدیگه چیزهایی یاد می گیریم...
شاید گاها بشه بهتر هم به هم کمک کرد...
موفق باشی برادر...
سپاس شده توسط
1395 فروردين 22، 22:06
خب من این عادت رو ندارم واقعیتش
بلکه از اواخر تابستون به این فکر افتادم. یه مدت اتصالی داشت انجامش.
دفعه قبلی که شکستم جدی دنبالش کردم ، بازم یه خرده شل شد ، با عرض پوزش شکستم ولی از اون موقع اجراش می کنم.
می دونید مهندس های برق می گن ، هر سیستمی اگر بخواد درست کار کنه باید فیدبک داشته باشه.
و گرنه نمی شه.
مثلا شما یه مدار می سازی ، که یک ورودی بگیره و یک خروجی تولید کنه.
همین نیست ، شما باید از خروجی ، یک چیزی بفرستی توی مدار که بهش می گن فیدبک.
بعد مدار خودش رو تنظیم می کنه با نتیجه خودش.
حالا چه ربطی داشت؟
ربطش اینه که شما می آی کلی برنامه می ریزی برای فردات.
فردا هم می آی اون رو اجرا کنی ، یه درصدیش اجرا می شه ، مثلا ده درصد.
اگر شما فیدبک رونگیری ، فردا هم همون ده درصد رو انجام می دی.
ولی اگر فیدبکش رو وارد برنامه ات کنی ، به مرور این ده درصد می شه ، بیست درصد و ...
این نیم ساعت تفکر شبانه برای همین فیدبکه هست.
چقدر داستان گفتم
1395 فروردين 24، 10:48
سلام.
اسم من رو هم برای مسابقه بنویسید.
عمر را ضایع مکن در معصیت
تا تر و تازه بمانی جاودان
نفس شومت را بکش کان دیو توست
تا ز جیبت سر برآرد حوریان
چون بکشتی نفس شومت را یقین
پای نه بر بام هفتم آسمان
1395 فروردين 24، 17:46
آقا گویا قهرمان دور قبلی مسابقات از گروه رهروان بوده...
و از گروه رهروان هم گروه خودمون...
هورااااااااااا....
این نسیمی ها رو هم البته قهرمان کردن که دل شون نسوزه...
ماشالله به هادی... درخشنده... صادقین... و جناب خان...
اسم من رو هم واسه دور بعد لطفا بنویسین...
سپاس شده توسط
1395 فروردين 24، 20:17
مقداری از تجاربم رو می گم امیدوارم براتون مفید باشه.
1.همیشه بخشی از روزتون رو مثلا یک ساعت به تفکر در مورد خ ا اختصاص بدین و راجب مسائلش فکر کنین.مثلا پشیمانی بعدش و عواقب و چیزای دیگش.این باعث ایجاد نیرویی درونی میشه که شما رو در راه جدا شدن از خ ا کمک می کنه.من خودم اینطوری ترک کردم.
2.موقع وسوسه به خدا پناه ببرین.یکی از بهترین روش ها کمک گرفتن از قرآن و خوندن هست.وسوسه رو رفع می کنه و شما رو وارد حال و هوای دیگه ای می کنه.حال و هوایی معنوی.
3.هیچ وقت,اثر حتی یک نگاه رو هم دست کم نگریین.شاید اولش فکر کنین اتفاق خاصی نمیو فته اما شما رو به جایی می رسونه که با وسوسه ها درگیر میشین.
4.نماز اساس و پایه ترک کردنه.بدون نماز اول وقت تقریبا ترک کردن غیر ممکنه.
5.سعی کنید اعتقاداتتون رو قوی کنین.چون که تکیه گاه اعتقادات قویترین اهرم واسه ترک کردنه و اگه نباشه هیچ پایه و اساسی واسه ترک کردن ندارین و باد شما رو به هر جهتی که بخواد می بره.
6.همیشه تفکرات مثبت داشته باشین و به خودتون امید و تلقین مثبت کنید.چون که اراده شما رو قوی می کنه و در جهت درست شما رو نگه می داره و خیلی فوایده دیگه داره.آدم هایی که موفق بودن همواره یکی از ویژگی های مهمشون فکر مثبت بوده.و سراغ نداریم که آدمی با تفکرات منفی موفق بوده باشه.فکر و اندیشی منفی و ناامیدی اراده و قدرت رو از شما می گیره و دلایل دوری از خ ا رو از بین می بره و خنثی می کنه و شکست راحت می شه.
7.از وسوسه شدن و مسائل زندگی افسرده و ناراحت نشین بلکه به دید یک فرصت برای رشد و تعالی روحی بهش نگاه کنین.خودش یه نوع تفکر مثبت هست و تفکری هست که از روی حقیقته.این کار باعث ایجاد آرامش در شما میشه و در شرایط مشابه احساس آرامش خواهید داشت.
8.هر اتفاقی رو در زندگیتون یه فرصت عالی برای آدمی بهتر شدن در نظر بگیرین.اینطوری هیچ اتفاقی نمی تونه شما رو افسرده کنه.
اگه چیز دیگه ای به ذهنم رسید خدمتتون عرض می کنم.
امیدوارم که موفق باشید
اسارت نفس،اراده را قوی می کند
فهمیدم هنگامی که فقط نصف نون می خورم ارادم قوی تره تا موقعی که هر چی دلم بخواد می خورم
برای نا امید شدن دلیلی وجود ندارد
سپاس شده توسط
1395 فروردين 24، 21:19
الان وقت نیست حرف های پشتکار عزیز رو کامل و دقیق بخونم... اما عالیه!
خوب گوش کنیم و بهتر به کار ببندیم...
اون زمانا که تازه اومده بودم کانون، پشتکار به نوعی حامی من بود...
یادمه چقدر بهم روحیه میداد و بهم کمک می کرد تا جلو برم...
هنوز تشویق کردن هاش بعد از هر اعلام وضعیت تو مسابقات فراموشم نمیشه...
پشتکار جان ممنونم ازت...
سپاس شده توسط
سپاس شده توسط
1395 فروردين 24، 22:08
(1395 فروردين 24، 21:19)آرمــین نوشته است: سلام
الان وقت نیست حرف های پشتکار عزیز رو کامل و دقیق بخونم... اما عالیه!
خوب گوش کنیم و بهتر به کار ببندیم...
اون زمانا که تازه اومده بودم کانون، پشتکار به نوعی حامی من بود...
یادمه چقدر بهم روحیه میداد و بهم کمک می کرد تا جلو برم...
هنوز تشویق کردن هاش بعد از هر اعلام وضعیت تو مسابقات فراموشم نمیشه...
پشتکار جان ممنونم ازت...
سلام آرمین جان
انجام وظیفه کردم. و احساس مسئولیت در قبال کسی که می خواد ترک کنه.
الان هم که خوشبختانه در ترک موفق هستی حاصل زحمات خودت بوده و اراده قوی ای که داشتی و داری.
امیدوارم که همیشه موفق باشی
اسارت نفس،اراده را قوی می کند
فهمیدم هنگامی که فقط نصف نون می خورم ارادم قوی تره تا موقعی که هر چی دلم بخواد می خورم
برای نا امید شدن دلیلی وجود ندارد
سپاس شده توسط
1395 فروردين 24، 22:30
یه شب تمام نخوابیدم به زندگی گذشته و آینده ام فک می کردم و به این نتیجه رسیدم تا خودم همت نکنم هیچی عوض نمی شه.باید دس به کار شم
من کتابای روانشناسی شخصیتی،مدیریت ذهن،برنامه ریزی و...زیاد مطالعه می کنم و تصمیم گرفتم همینا رو توی زندگیم عملی کنم.
اگرچی اعتیاد به خ.ا خیلی اذیتم می کرد،همه چیو به هم می زد ولی من کوتاه نیومدم گفتم هم خ.ا رو تموم می کنم همین این زندگی که به سبب خ.ا برام درس شده...
حالام روز به روز دارم به ایده آالم نزدیک تر می شم و از خ.ا دورتر...
اگه آدم از ته دل یه چیزیو بخواد و آگاهی کاملم در موردش بدست بیاره می تونه موفق بشه...
واقعا خ.ا آدمو از زندگی خسته وبیزارمیکنه
برای بازگشت به حالت عادی اولین قدم اینه که خ.ا ترک بشه وگرنه روز از نو روزی از نو.
من خودم این حالت خیلی تجربه کنم...یه مدت ترک می کنی برنامه می ریزی به زندگی برمی گردی و سرت تو کارته یه دفه با یه خ.ا همه چی از دستت می ره و دوباره باید از اول شروع کنی
آدم باید قدم به قدم شروع کنه اول از همه ترک بعد دیگه باید برنامه مخصوص واسه خودت بریزی که همه چیو به حالت نرمال برگردونی.مثلا رفتارت تو اجتماع،اعتماد به نفس،درسات و...هر کدوم از اینا برنامه مخصوص خودشو می خواد.یه مدت که اجرا کردی همه چی دستت می یاد و می بینی که میشه پیشرفت کرد و از این زندگی جهنمی که خ.ا درس کرده رها شی...
داداش پشتکار اون که جمله ی آخری که تو امضاته خیلی قشنگه...
منو یاد شعار ترکم میندازه که میگه:
برای انجام خ.ا هیچ دلیلی وجود ندارد ولی برای ترک آن هزاران دلیل !
سپاس شده توسط
1395 فروردين 24، 22:54
(1395 فروردين 24، 22:30)Hossain نوشته است: تلاش جدی رو شروع کردم...سلام
یه شب تمام نخوابیدم به زندگی گذشته و آینده ام فک می کردم و به این نتیجه رسیدم تا خودم همت نکنم هیچی عوض نمی شه.باید دس به کار شم
من کتابای روانشناسی شخصیتی،مدیریت ذهن،برنامه ریزی و...زیاد مطالعه می کنم و تصمیم گرفتم همینا رو توی زندگیم عملی کنم.
اگرچی اعتیاد به خ.ا خیلی اذیتم می کرد،همه چیو به هم می زد ولی من کوتاه نیومدم گفتم هم خ.ا رو تموم می کنم همین این زندگی که به سبب خ.ا برام درس شده...
حالام روز به روز دارم به ایده آالم نزدیک تر می شم و از خ.ا دورتر...
اگه آدم از ته دل یه چیزیو بخواد و آگاهی کاملم در موردش بدست بیاره می تونه موفق بشه...
واقعا خ.ا آدمو از زندگی خسته وبیزارمیکنه
برای بازگشت به حالت عادی اولین قدم اینه که خ.ا ترک بشه وگرنه روز از نو روزی از نو.
من خودم این حالت خیلی تجربه کنم...یه مدت ترک می کنی برنامه می ریزی به زندگی برمی گردی و سرت تو کارته یه دفه با یه خ.ا همه چی از دستت می ره و دوباره باید از اول شروع کنی
آدم باید قدم به قدم شروع کنه اول از همه ترک بعد دیگه باید برنامه مخصوص واسه خودت بریزی که همه چیو به حالت نرمال برگردونی.مثلا رفتارت تو اجتماع،اعتماد به نفس،درسات و...هر کدوم از اینا برنامه مخصوص خودشو می خواد.یه مدت که اجرا کردی همه چی دستت می یاد و می بینی که میشه پیشرفت کرد و از این زندگی جهنمی که خ.ا درس کرده رها شی...
اون شبی که نخوابیدی و به فکر کردن مشغول بودی,به اندازه چند صد سال خدا رو عبادت کردی.
آفرین که تصمیم گرفتی عملی کنی.دوصد گفتار به اندازه نیم کردار نیست.
واسه همین می گم که فکر کردن خیلی مهمه.گاهی چند دقیقه فکر کردن کامل مسیر زندگی آدم رو عوض می کنه.
به مطالعه ادامه بده.کمک می کنه تو حالت خوب بمونی.
اسارت نفس،اراده را قوی می کند
فهمیدم هنگامی که فقط نصف نون می خورم ارادم قوی تره تا موقعی که هر چی دلم بخواد می خورم
برای نا امید شدن دلیلی وجود ندارد
سپاس شده توسط
1395 فروردين 25، 21:16
من هم مسابقه گروهی دلم می خواد!
سپاس شده توسط