جای شما خالی، اعتکاف خیلی خوب بود.
کاش همه تجربه اش می کردن.
چقدر فضای فکری اون جا متفاوته با دنیا.
اون جا هیچ کدوم از فکرهای نگران کننده ی روزانه ازشون خبری نبود. یه آرامش فکری خالص.
واقعا خوش به حال قدیمی ها که موبایل نداشتن.
چقدر نبود موبایل خوب بود. واسه خودم همون اول کاری آنتن رو قطع کردم و خلاص.
چه خوبه که خیالت راحت باشه هر جایی که هستی، واقعا همون جایی.
با موبایل همه جا هستی؛ جز همون جایی که باید باشی.
اون جا یه مقدار قرآن خوندم. یه مقدار به کارهای عقب افتاده ام فکر کردم و برنامه ریزی برای سامان دهی شون کردم.
یه مقدار احکام خوندم و سوال هام رو پرسیدم.
روزی 34 رکعت نماز قضا هم به جماعت خوندم.
کاش بشه سال دیگه هم توفیق پیدا کنم.
اینم هدایایی بود که آخر سری بهمون دادن.
حتما یادگاری های خوبی میشه.
پ.ن:
دوست ندارم بگم اما میگم.
شاید از 100 نفری که اون جا بودیم، 80 90 نفرشون گوشی از دست شون نمی افتاد. یا بازی می کردن. یا تلگرام و اینستا.
حتا به احترام قرائت قرآن هم حاضر نمیشدن کمی آروم تر بگن و بخندن.
پیش نماز مسجد هر چی خواهش می کرد میگفت حواسم پرت میشه یه ذره آروم تر حالی شون نبود.
شرمنده میشدم به نمازخون های کنارم بگم من هم جزء همین هام.
از اون طرف پرده، خانم ها مدام می گفتن اول حرمت اعتکاف رو برید یاد بگیرید بعد معتکف شید.
آدم های زیادی معتکف میشن. اما بهره ی اون ها مثل هم نیست.
نماز رو همه می خونن. اما نماز همه مقبول نیست.
روزه رو خیلی ها میگیرن. اما ثمره ی اون برای خیلی ها تنها همین گشنگی و تشنگیه.
من و تو، یک دانشگاه و یک استاد یکسان داشتیم. اما یک درصد دریافت های تو رو ممکنه من نداشته باشم.
هزاران نفر کانون ما اومدن و رفتن. نتیجه ی اون واسه خیلی ها تنها اتلاف وقت بوده.
این انجام کارهای متفاوت نیست که آدم ها رو متفاوت می کنه.
این چطور انجام دادن کارهاست که آدم ها رو از هم متمایز می کنه.
چیزی که زیاده وسیله.
چیزی که کمه: آدمی که از وسیله ی درست برای کار درست در جای درست و در زمان درست استفاده کنه.