سلام حرفهای علی رو خوندم یاد یه خاطره افتادم
خیلی بچه تر از الانم بودم که بعد از اینکه داداشم از کامپیوتر استفاده کرد منم رفتم نشستم پای کامپیوتر(اون موقع کل خونه ما و افرادش از یه سیستم استفاده میکردیم). هر کاری که کردم سیستم به اینترنت وصل نمیشد به دوستم که خیلی آدم مذهبیه و خیلی با شخصیته و خیلی رو من حساب میکرد زنگ زدم بیاد درستش کن اومد مشغول ور رفتن با سیستم و اینترنت اکسپلورر شد که تاریخچه رو آورد بالاچشمتون روز بد نبینه پرش عکس های بالای ۱۸بود. من رو بگی سرخ شده بودم از خجالت اونم فوری بست صفحه رو آش نخورده و دهن سوخته خواستم بگم کار داداشم بوده
الان هنوز یکی از بهترین دوستامه و با هم بده بستون داریم. یه بارم تو ایام هوشیاری بودم یه فیلم گذاشتم تو دستگاه دی وی دی نگاه کنم گفتم قبلش یه دور تند بزنم صحنه نداشته باشه بعد با خیال راحت نگاه کنم.یه جاش رسید به صحنه خفن منم گفتم نه بابا نگاه نمیکنم دی وی دی رو خاموش کردم و نشستم به کتاب خوندن این دفعه داداشم اومد دستگاه رو روشن کرد از شانس من دستگاه سیستمش اینجور بود فیلم رو از نقطه ای که آخرین بار تموم کرده بود نشون میداد هیچی تا روشن کرد اون صحنه اومد
نکته جالبش اینه در هر دو مورد من به صورت آنی خجالت زده شدم و به شانسم لعنت فرستادم ولی زیاد به هم نریختم. میدونید حس اینکه بقیه تو رو گناهکار بدونن ولی خودت به خودت مطمئن باشی زیاد دردناک نیست یعنی طلا که پاکه چه منتش به خاکه
راستش من اگه به هوشیاری برسم و پاک بشم حتی شاید برم به صورت مستقیم به همه کسایی که فکر میکنم مبتلان از آشناهام کمک کنم. زیاد گمنامی واسم مهم نیست حاضرم تجربه مو در اختیار نزدیکترین افراد هم بزارم. کسی به دید بد به کسی که گناهی رو ترک کرده نگاه نمیکنه تازه خوششونم میاد. خدایا کمکم کن سرانجام پاک بشم