امتیاز موضوع:
  • 18 رأی - میانگین امتیازات: 4.67
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
موضوع بسته شده است 

آرشیو گروه "رهروان پاکی" (گروه آقایان) (غیر فعال)

هم گروهی خوبم علی
تو به خودت تلقین هم می کنی؟
وسوسه که اومد، با خودت بگو: من قوی ام. من توناام. من مقتدرم. من دیگه اون علی قبلی نیستم. قبلا وسوسه می اومد میپریدم بغلش ولی الان که دیگه عوض شدم. من صبور شدم. من واسه هدف های ترکم ارزش قائلم. معلومه که یه موجود ضعیف و بی خاصیت نیستم. من بااراده ام. امشب می خوام یه اعلام وضعیت مشتی تو کانون انجام بدم.
خودت رو اون جوری که باید باشی، جلوه بده تا واقعا اون جوری که باید باشی، بشی.
و
اولویت کارهای شخصی و درس هات رو پیدا کن. زمان نگذره و بعد ببینی هیچی.
و
هر موقع درس خوندن برات سخت شد و دیدی داره تکرار میشه، برو سراغ همونی که از همه برات شیرین تره.
کاش من جای تو بودم و گسسته می خوندم. عربی. یا انگلیسی.
و
ورزش هم حتما برو سراغش.  Khansariha (18) 
-------------------------
رضا222
خستگیت از چه بابت هست؟ کمکی از ما برمیاد؟
دوست داریم پرانرژی ببینیمت.  Khansariha (69) 
از برنامه ای که تو هفته داری، برامون حتما بگو.  Khansariha (18)
جکی چان:
萨拉姆如一个巴拉姆萨拉萨拉姆如姆如何拉明

به نام حضرت دوست که اعتبار ماست

و ممنون از همه
من هم 20 صلوات به نیت زندگی پاک بچه ها و هر کسی گرفتار اعتیاد به عادتی است فرستادم

خوب اگر بخوام راجع به دغدغه هام بگم 
الان دارم به دو تا چیز فکر می کنم یکی اینکه اگه الان بمیرم چقدر حیف میشه چون تا حالا زندگی نکردم بیشتر بنده ی عادتام بودم. دوست دارم حداقل طعم زندگی را قبل از مرگ بچشم.
و یکی دیگه از چیزا میخوام لحظه ی مرگ چه چیزی داشته باشم که بگم خوشبختم(قطعا یکیش پاکی و آزادی از این عادته) مثلا تلاش کنم تا  لحظه ی دم مرگم  به محبت به دیگران و تلاش برای این کار یا تلاش کنم برای رسوندن خودم به جایی یا تلاش کنم برای کمک به دیگران یا کلن بی خیال همه ی اینا بشم و هر لحظه سعی کنم حس  خوبی داشته باشم و هدفم رسیدن به لذت هر لحظم باشه گر چه که زندگی ام بیشتر از لحظه ای نیست . خودم بیشتر فکر می کنم باید تلاشم را بکنم به یه جایی برسم که بتونم کاری برای دیگران انجام بدم Khansariha (56)
نذر کرده ام    یک روزی که خوشحال تر بودم    بیایم و بنویسم که   زندگی را باید با لذت خورد

که ضربه های روی سر را باید آرام بوسید   و بعد لبخند زد و دوباره با شوق راه افتاد

یک روزی که خوشحال تر بودم  می آیم و می نویسم که     این نیز بگذرد

مثل همیشه که همه چیز گذشته است و   آب از آسیاب و طبل طوفان از نوا افتاده است

یک روزی که خوشحال تر بودم   یک نقاشی از پاییز میگذارم ,

 که یادم بیاید زمستان تنها فصل زندگی نیست   زندگی پاییز هم می شود , رنگارنگ , از همه رنگ ,

یک روزی که خوشحال تر بودم   نذرم را ادا می کنم

تا روزهایی مثل حالا   که خستگی و ناتوانی لای دست و پایم پیچیده است

بخوانمشان     و یادم بیاید که

هیچ بهار و پاییزی بی زمستان مزه نمی دهد

و                                                           هیچ آسیاب آرامی بی طوفان

منگر به هر گدایی که تو خاص از آن مایی   مفروش خویش ارزان که تو بس گرانبهایی

Khansariha (89)
سلام دوستان , شرمنده من دیر اعلام وضعیت میکنم, ولی واقعا همین امروز اسرع وقتی بود که تونستم خودمو به کامپیوتر برسونم,
دریفت / هفته دوم از گروه تلاش و توکل / سبز
راستش یکم روزها برخلاف روحیه ای که دارم داره میگذره و همین برام گذر زمان و روزها رو فرسایشی کرده,فعلا همین اعلام وضعیت رو از من قبول کنید که ذهنم واقعا خسته است و توان تایپ و برنامه ریزی ندارم.
انشاالله این هفته اوضاع بهتر بشه.
(1396 مرداد 7، 23:17)drift نوشته است: سلام دوستان , شرمنده من دیر اعلام وضعیت میکنم, ولی واقعا همین امروز اسرع وقتی بود که تونستم خودمو به کامپیوتر برسونم,
دریفت / هفته دوم از گروه تلاش و توکل / سبز
راستش یکم روزها برخلاف روحیه ای که دارم داره میگذره و همین برام گذر زمان و روزها رو فرسایشی کرده,فعلا همین اعلام وضعیت رو از من قبول کنید که ذهنم واقعا خسته است و توان تایپ و برنامه ریزی ندارم.
انشاالله این هفته اوضاع بهتر بشه.

حتما دریفت عزیز
اما شاید اگر چند جمله ای حرف می زدی ، ذهنت هم باز تر می شد.
مشکلات و دغدغه و شاید کمی قر زدن به جون دنیا 53258zu2qvp1d9v 
منتظرت هستم داداش
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

 سپاس شده توسط
سلام ، آقا اجازه هست ما یه نظر بدیم ؟

چند وقت پیش یه کلیپ انگیزشی میدیم ، درباره یه مربی بود که داشت به یکی از بازیکنانش ( تو فوتبال امریکایی ) اعتماد به نفس میداد . داستان این بود که شرط بسته بودن نمیتونه 20 متر رو در حالی که یه نفر پشتش نشسته ، 4 دست و پا طی کنه . مربی چشماشو بسته بود و هی باهاش حرف میزد ، آخرشم تونست کل زمین این کارو بکنه .
نکته اش اینجاست که اولاش هی پسره میپرسید ، هنوز 20 متر نشد ، نرسیدیم هنوز و .. همش حواسش به 20 متر بود . مربی سرش داد میزد که بی خیال 20 متر شو ، فقط اون قد ادامه بده تا بمیری ، فقط رو تلاش الانت تمرکز کن! 
بعدم دیدم عه ، واقعا بعضی وقت ها این اهدافی که میسازیم خودش میشه یه مانع ذهنی برامون . دیگه مسیر و اینکه برای چی داریم انیکارو میکنیم یادمون میره و فقط منتظر اینیم که هدف بشه
نمونش توی همین ترک ، از اون روز بود که من تصمیم گرفتم دیگه اعلام وضعیت نکنم .( هر چند تو ذهنم هی حساب کتاب میکنم چند روز شده ولی سعی میکنم یادم بره ) 
به جای اون کار تمرکز کنم روی اینکه امروز ، فقط امروز رو به بهترین حالت ممکن پاک باشم . فقط امروز ، نه اینکه 4 روز دیگه میشم 20 یا 30 روز . نه اینکه 60 روز گذشته یا 70 روز . اینجوری همین امروزم هم معنی پیدا میکنه ، وقتی تلاش کردم براش . 1 روز پاک موندن هم همونقد ارزش پیدا میکنه که 60 روز . 
ش
[تصویر:  u0o_%D9%BE%D8%A7%DA%A9%D8%A7%D9%86_%D9%8...D9%842.jpg]
[تصویر:  05_blue.png]
متن آقا صبور جای فکر کردن داره واقعا
----------------------------
یه مشکلی پیدا کردم جدیدا شبا یه خوابای عجیب غریبی می بینم که یه وعضی، Hanghead تازه من همیشه وقتی میخام نشکنم به این فکر میکنم که اگه الان بشکنم دیگه نمیتونم برنامه نویسی کار کنم، نمیتونم برم باشگاه، اخلاقم بد میشه وهزار تا دلیل دیگه برای خودم میارم. و جالب اینجاست که تو خواب هم با همین دلیل ها خودمو قانع میکنم  که خ.ا نکنم ولی خب جای نگرانی داره که خدایی نکرده بشکنم 65
         
                             اگر از میان جهنم می گذری به راهت ادامه بده.
                                                       
صبور منم موافق متنی که نوشتی هستم. خیلی قشنگ بود. فقط یه چیزی هست
اینکه میشماریم روزهامون رو، برای خود من یه انگیزه س که بعد ازظهرا که میرسم خونه، شوقِ باز کردن سایت رو دارم تا اینکه یه روز به n روز گذشته م اضافه کنم.
شاید آن نور که از پنجره می آید خداست.
                                                   شاید آن قهقهه ی کودک و آن عطر خوش یاس خداست
شاید آن چشمان تو وقتی نگاهم میکنی
                                                   معجزه، آن لحظه های نابِ عشق، اینها خداست
او سر آغاز من است، جان من است
                                                   در تمام لحظاتم، حامی و حاضر  خداست
دارم از عمق وجودم میفشانم عشق او
                                                   آرزویم بَرِ پردیس، درآن عرشِ خداست
زندگی را زندگی خواهم نمود
                                                   هرچه من دار و ندارم، همه از لطف خداست
(1396 مرداد 8، 11:16)sabour نوشته است: سلام ، آقا اجازه هست ما یه نظر بدیم ؟

چند وقت پیش یه کلیپ انگیزشی میدیم ، درباره یه مربی بود که داشت به یکی از بازیکنانش ( تو فوتبال امریکایی ) اعتماد به نفس میداد . داستان این بود که شرط بسته بودن نمیتونه 20 متر رو در حالی که یه نفر پشتش نشسته ، 4 دست و پا طی کنه . مربی چشماشو بسته بود و هی باهاش حرف میزد ، آخرشم تونست کل زمین این کارو بکنه .
نکته اش اینجاست که اولاش هی پسره میپرسید ، هنوز 20 متر نشد ، نرسیدیم هنوز و .. همش حواسش به 20 متر بود . مربی سرش داد میزد که بی خیال 20 متر شو ، فقط اون قد ادامه بده تا بمیری ، فقط رو تلاش الانت تمرکز کن! 
بعدم دیدم عه ، واقعا بعضی وقت ها این اهدافی که میسازیم خودش میشه یه مانع ذهنی برامون . دیگه مسیر و اینکه برای چی داریم انیکارو میکنیم یادمون میره و فقط منتظر اینیم که هدف بشه
نمونش توی همین ترک ، از اون روز بود که من تصمیم گرفتم دیگه اعلام وضعیت نکنم .( هر چند تو ذهنم هی حساب کتاب میکنم چند روز شده ولی سعی میکنم یادم بره ) 
به جای اون کار تمرکز کنم روی اینکه امروز ، فقط امروز رو به بهترین حالت ممکن پاک باشم . فقط امروز ، نه اینکه 4 روز دیگه میشم 20 یا 30 روز . نه اینکه 60 روز گذشته یا 70 روز . اینجوری همین امروزم هم معنی پیدا میکنه ، وقتی تلاش کردم براش . 1 روز پاک موندن هم همونقد ارزش پیدا میکنه که 60 روز . 


روایتی را از امام علی علیه السلام بیان می کنم که فرمود : اگر حیا کم شد ، ورع هم کم می شود ؛ ورع از جنبه های عملی است. کارایی حیا این است که پشتوانه ی جمیع ملکات و فضایل انسانی است.فضایل ، ملکات حسنه است. ملکات هم بر اثر کثرت عمل حاصل می شود ؛ کاری را که مکرر انجام دادی ، ملکه ات می شود. وقتی ملکه شد به آسانی انجام می دهی ، اما آن عملی که ملکه نشده است ، سخت است. نماز برای کسی که نماز خواندن ملکه اش شده است ، هیچ سخت نیست ؛ خیلی روشن است. ملکات بر اثر تکرر هستند و توجه کنید که همین حیا است که موجب می شود عمل خوب را انجام بدهی. همین حیا است که موجب می شود از عمل زشت دست برداری و این ملکه ات می شود. لذا زیربنای ملکات حسنه ، حیا است و زیربنای ملکات سیئه ، بی حیایی است. 

برگرفته از کتاب حیا موهبتی الهی

سلام صبورجان ، برای تازه واردهایی مثل من که به خاطر ارتکاب این کار خیلی اراده شون سست شده و با اشارتی از سوی نفس اماره تسلیم میشن و از پای درمیان ، شمردن هر روزه و امیدواری برای رقابت با خودشون کمک ویژه ای به حساب میاد ، البته قبول دارم اونایی که آروم آروم روی پای خودشون وامیستن و یه عزت نفس پیدا میکنن مثل شما پهلوونا Khansariha (69) دیگه شاید احتیاجی به شمردن این روزها نداشته باشند ، چرا که اونا الان لحظه به لحظه ی پاکی شون بهشون انرژی میده و به خوبی متوجه تغییر شدند و دیگه چه نیرویی واقعا چه نیرویی میتونه بر این پاکی و کمال غلبه کنه ؟ نمی دونم 4chsmu1 ... خلاصه فک میکنم بی ارتباط با همون بحث ملکه شدن نباشه که در بالا بهش اشاره شد. یاعلی


من باید میزان هوشیاری ام در عمل رو مدام افزایش بدم
نباید بذارم هرنیرویی هر طرفی که میخواد بکشوندم
من  باید خودم باشم و مدام از خودم مراقبت کنم
من میتونم ، آره ...
چون من خدا رو دارم و اون کمکم میکنه
من هم نظرم رو بگم.

فکر می کنم شمردن روز ها ، فواید داره ، ضرر هایی هم داره.
یه وقت هایی ضرر داره ، یه وقت هایی هم مفیده.

ولی فکر می کنم اگر این شمردن به صورت روزانه و اعلام توی تاپیک های مسابقات باشه ، یه قول برادر nobody فوایدش بچربه.
چون همین حالت ملکه شدنه پیش می آد برای انسان. یا این چیزی که رضا می گه ،
آدم انگار داره یه ساختمونی رو آجر آجر می سازه.
به شرطی که اعلام وضعیت هر روزه باشه.

اما واقعا این تمام ماجرا نیست.
همین آقا یوسف خودمون کسی هست که تقریبا هر روز اعلام وضعیت می کنه ،
می تونه بهتر توضیح بده.

خلاصه این که صبور جان ، من فکر می کنم حرف درستی زدی اما نتیجه گیریت درست نبود.
این که ما یک هدف رو خیلی برای خودمون بزرگ کنیم ،
اگر بهش هم برسیم ، بعدش راحت خراب می کنیم. (من خودم این رو تجربه کرده ام)

اما اعلام وضعیت روزانه و روحیه گرفتن از تشویق های بچه ها ، تجدید عهد و ... یک چیز دیگه هست. Khansariha (56)
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

 سپاس شده توسط
یکی نیس بگه اخه لامصب وقتی سی ،چهل دقیقه تو تل دنبال کانال و فیلمی معلومه ک خ.ا میکنی دیگه لعنتی 22
دیشب ساعت ۴:۳۰ دوباره خراب کردم Hanghead
عاقبت خاک شود حسن جمال من و تو
خوب و بد می گذرد وای به حال من و تو
 سپاس شده توسط
سلام یچه ها من برگشتم
کلی فکر کردم کل زندگیمو تو هفت بند تقسیم کردم که البته بعدا زیاد میشه
مشکل اساسیمو پیدا کردم و میدونم تا اون درست نشه همه ی تلاشم به هدر میره
من دوباره برگشتم تا از نو شروع کنم اگه خدا بخواد

آقا گفتن میتونی وضعیت هفته ی دومو اعلام کنی راستش وضعیتم قرمزه ولا تو اون هفته برنامه کل زندگیمو نوشتم.
یه کم فکر کردم تا ببینم با خودم چن چندم . یه سخنرانی گوش می دادم که می گفت خواب سازی شیاطین برای افرادیه که گناهان کبیره انجام دادن و تکرارش کردن . و به نظر خودم می خوان تا کاملا نا امیدت کنن
برنامه ثابتی داشتم صبح تا ظهر جزوه زیست و مشاوره مو آماده می کردم و بعد از ظهر تا شب سخنرانی گوش می دادم از جمله سخنرانی در مورد رمالی و جن گیری صنعت کشاورزی و زندگانی امام هادی ع که واقعا شگفت انگیز بود و صهیونیزم درباره ی کربلا که دیوونم کرد و تعدادی دیگر که شامل موضوعات سیاسی میشه و از اونا کلی نکته برداشت کردم تا بتونم تحقیقاتم رو برای یافتن حقیقت شروع کنم
بیا مرا ببر ای عشق با خودت به سفر
مرا ز خویش بگیر و مرا ز خویش ببر

مرا به حیطه محض حریق دعوت کن
به لحظه لحظه پیش از شروع خاکستر
[تصویر:  05_blue.png]


 سپاس شده توسط
سلام صبح خیر خدمت همه  ی رهروانی ها صبح دوشنبتون پر انرژی 
۳۰صلوات برای داداش محمد عزیز
ایشالله به همه ی خواسته هاش برسه
 سپاس شده توسط
سلام ۱۵ صلوات برای دوستی که امروز نوبت هست،انشاالله گره از مشکلاتت باز بشه،
اعلام وضعیت:
هفته ای که گذشت هفته کار خاصی نشد بکنم،چون هنوز بلاتکلیفم،وقتم دست خودم نیست که براش برنامه ریزی کنم برای همین برنامه ای نداشتم چون یک شب ۱۲ میومدم خونه یک شب ۱ یک شب ۱۰ ،کاملا بی برنامه و مشکل از طرف خودمه که از اول یکسری چیزا رو درست طی نکردم،به هر حال همین باعث قضا شدن نماز مغرب و عشا میشد(بعضی روزها)
فکر میکنم این هفته برنامم این باشه به محض اینکه به خونه رسیدم نمازم رو بخونم و این رو ملکه ذهنم کنم،سعی کنم هیچ کاری نکنم جز شستن دست و صورت و نظافت و بعدش نماز.
فعلا همین ،انشاالله هفته آینده با دست پر بیام.
 سپاس شده توسط
20 تا صلوات برای mohammad_93 عزیز برای سلامتی خودش و خانواده ش. و برای باز شدنِ هر گره و مشکلی که توی زندگی داره و آرزوی موفقیتش 53 53
شاید آن نور که از پنجره می آید خداست.
                                                   شاید آن قهقهه ی کودک و آن عطر خوش یاس خداست
شاید آن چشمان تو وقتی نگاهم میکنی
                                                   معجزه، آن لحظه های نابِ عشق، اینها خداست
او سر آغاز من است، جان من است
                                                   در تمام لحظاتم، حامی و حاضر  خداست
دارم از عمق وجودم میفشانم عشق او
                                                   آرزویم بَرِ پردیس، درآن عرشِ خداست
زندگی را زندگی خواهم نمود
                                                   هرچه من دار و ندارم، همه از لطف خداست
 سپاس شده توسط
سلام به دوستان گلم  53 53 53
متنی در رابطه با بخشش
ببخش تا راحت بشی برای خودت ببخش..ببخش تا بتونی بار منفی رو از ذهنت رها کنی.نگه داشتن بار منفی تو ذهن مثل نگه داشتن یه خودکار به مدت زیاد تو دستاته اولش سبکه ولی بعد اونقدر سنگین میشه که دیگه نمیتونی نگهش داری نتیجش چی میشه ؟؟؟؟؟کم کم شمارو افسرده میکنه------حالا اگه افسرده بشی چی میشه؟؟احساستون بد میشه و اگر احساس بد داشته باشید کم کم به شهوت پناه میبرید وادامه داستان که خودمون میدونیم چی میشه.......
پس همه افرادی که احیانا در حق ما بدی کردند رو باید ببخشیم ....حالا چطوری ببخشیم ،افرادی که میبخشن چه ویژیگی هایی دارند  رو میریم سراغ آیه صریح قرآن
چه کسانی می توانند ببخشند؟؟؟؟؟ویژیگی های افرادی که توانایی بخشایش دارند جیست؟؟؟؟
آیه 35 سوره فصلت.....و کسانی که دارای صبر و استقامت هستند و کسانی که بهره عظیمی از ایمان و تقوا دارند میتوانند جواب بدی رو با خوبی بدهند ودیگران رو ببخشند.
چقدر قشنگ قرآن راهو به ما نشون میده پس حالا که فهمیدیم چطوری دیگران و ببخشیم پس هر چه سریعتر اینکارو انجام بدیم تا حالمون خوب تر بشه.
بچه ها از خدا بهترینارو واستون میخوام خیلی خوبین شما 53 53 53 بچه ها به این فکر کنید که خدا چقدر مارو دوست داره 53 53 53 53 53
امیدوارم که این مطلب کمک کننده باشه مرسی که وقت گذاشتینو خوندین 53 53 53 53
 سپاس شده توسط

موضوعات مرتبط با این موضوع...
موضوع / نویسنده
آخرین ارسال


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 7 مهمان