امتیاز موضوع:
  • 18 رأی - میانگین امتیازات: 4.67
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
موضوع بسته شده است 

آرشیو گروه "رهروان پاکی" (گروه آقایان) (غیر فعال)

خوش به سعادتت...هرکسی افتخار نداره اسم منو رو پروفایلش ببینه ها Khansariha (13) Gigglesmile 4chsmu1 Khansariha (13) 302 Khansariha (13) Gigglesmile 4chsmu1 Gigglesmile Gigglesmile Gigglesmile Gigglesmile
عاقبت خاک شود حسن جمال من و تو
خوب و بد می گذرد وای به حال من و تو
 سپاس شده توسط
آفرین به آقا دریفت خودمون بابت اقدام های ضربتی.  Khansariha (69)

101 جان
واقعا ناراحت شدم. اما چیزی که خوشحالم بود روحیه ی تو برای ادامه ی مسیره. خدا رو شکر.
این لغزش ها هم جزئی از مسیره. آدم های نابلد زمین می خورن.
برنامه ی این هفته ات خیلی خوبه. بعدا برامون بگو مصداق ها و نتیجه ی این برنامه چیه.
وقتی که حالت بهتر شد هم بگو سر چی لغزش کردی.  Khansariha (18)

محمد93 سرباز دوست داشتنی کانون
کاش همه سربازها و همه جوون ها مثل تو بودن.  Khansariha (18)
آدم ها یه ظرفیتی دارن. از اون ظرفیت که رد بشه، کم میارن. 
همون طور که گفتی، ظرفیت تو این سری از یه جایی رد شد و سرریز کرد.
اینکه آدم 16 ساعت از روزش در اختیار شخص و جای دیگه ای باشه واقعا سخته. انگار که دست و پای آدم بسته شده باشه.
همین که می دونی با همه سختی ها پاسخ اشتباهی برای راحت شدن لحظه ای از وضع موجود انجام دادی، خیلی خوبه.
این سری مطمئنم مسلح تر میشی و با ظرفیت بیشتر، مقاومت بهتری انجام میدی.
آفرین به اراده و همت این چند ماهت.  Khansariha (18)

عاشق جان
خستگی و فشار زیاد بدن رو فرسوده می کنه و بی اختیار دنبال راه در رو می گرده با فروکش کردن فشارهای وارده.
و معلوم هم نیست عقل پاسخ درست رو پیدا کنه و دنبال چه مسیری رو بگیره برای این فروکش.
اما کلا ما آقایون هم یه اوج و فرودهایی داریم. یه وقتا میره بالا و بعد دوباره برمی گرده سر جاش. اینا عجیب نیست و اصلا نگران کننده نیست.
اگه یه ماه گذشت و کلا هیچی حس نکردی، بدون یه مشکلی پیدا کردی.  4chsmu1
(البته این حس کردن قوه ی شهوت و قوی بودنش در مقاطعی، به معنای فکر کردن به خ.ا . و تصویرسازی و چشم چرونی و تحریک شدن برای انجام و ... نیست. یه موقع بد برداشت نشه. اگه نمی دونید چه حسیه، بگید من براتون بگم. 4chsmu1 )
جکی چان:
萨拉姆如一个巴拉姆萨拉萨拉姆如姆如何拉明

 سپاس شده توسط
(1396 مهر 8، 10:30)101 نوشته است: درود بر آسمانیها
وضعیت هفته سوم: قرمز
تجربه و ارزیابی: فقط یک کلمه میتونم بگم. متاسفم. ارزیابی خاصی نمی تونم داشته باشم چون شکست خوردم. به سختی دارم تایپ می کنم. از خودم و از همگروهیهای عزیزم قلبا عذرخواهی می کنم. قصد من این نبود. حق دارید از دستم دلخور باشید. ماکزیمم تلاش را داشتم. متاسفانه هفته رو با قدرت شروع نکردم. افت انرژی داشتم. خودم نبودم.
برنامه: نیاز به ریکاوری جسمی و روحی دارم. برنامه من انجام هر کاری هست که حالم رو بهتر کنه و دوری از هر کاری که حالم رو بدتر.
این رو یقین بدونید که سه هفته بعد سبز خواهم بود. مرده یا زنده.
خداحافظ تا هفته بعد.

101 جون خیلی خوبه که با شجاعت میای و اعلام وضعیتت رو صاف و پوست کنده میگی.. اصلا ناراحت این باش که شکست خوردی ولی توی ناراحتی باقی نمون. چون شکست قراره باعث پیروزیِ در آینده بشه. نه عاملِ نا امیدی.
یه ضرب المثل هست میگه fall down 7 times, stand up 8
شاید آن نور که از پنجره می آید خداست.
                                                   شاید آن قهقهه ی کودک و آن عطر خوش یاس خداست
شاید آن چشمان تو وقتی نگاهم میکنی
                                                   معجزه، آن لحظه های نابِ عشق، اینها خداست
او سر آغاز من است، جان من است
                                                   در تمام لحظاتم، حامی و حاضر  خداست
دارم از عمق وجودم میفشانم عشق او
                                                   آرزویم بَرِ پردیس، درآن عرشِ خداست
زندگی را زندگی خواهم نمود
                                                   هرچه من دار و ندارم، همه از لطف خداست
 سپاس شده توسط
آرش جان
همین که روند رو به رشده خوبه. یعنی یه سری چیزها درست شده اما یه سری چیزها باقی مونده.
اون چیزهای باقی مونده رو هم درست کنیم، مشکل مون حل میشه.  Khansariha (18)
و
با گوشی پست می زنی؟
اگه آره، ممنون میشم ورژن اندروید و مرورگر و ورژنش رو بگی تا مشکل پ.پ بررسی بشه. 
و
ممنون که بیشتر رعایت می کنی. 
داشتن یه وبلاگ برای شخصی مثل تو خیلی خوبه. راحت حرف هات رو می زنی. بی سانسور. بی دغدغه و بدون اخطار. بدون ترس و واهمه. بدون مهم بودن برداشت هایی که ازت میشه.
اما اینجا واقعا جای هر نوع صحبتی نیست. از خیلی جهات محدودیت داریم. شاید یه بخش هاییش رو بدونی؛ یه بخش هاییش رو هم قطعا نه.
ممنون که به فکر من و همکارهام هستی تا بیشتر از این اذیت نشیم.   Khansariha (18)
جکی چان:
萨拉姆如一个巴拉姆萨拉萨拉姆如姆如何拉明

 سپاس شده توسط
سلام به همه دوستان 
رضا///گروه ثارالله///این هفته هم به لطف خدا سبز شدیم ( مرسی خداجون )
خب این هفته نتونستم برنامه همو به خوبی انجام بدم .قراربود سخنرانی . زبان . قرآن . انجام بدم که هر کدوم به مقدار انجام دادم و خیلی گیرم و نیاز به استراحت دارم فقط دنبال اینم که شرایطم ثابت بشه یه استراحت کوچیک داشته باشم حتی همین هفته هم به شدت سرم شلوغه و فقط میخوام این هفته هم هر چه سریعتر تموم  بشه خودمم دیگه حوصله ندارم خسته شدم .همین که پاک باشم فکر کنم خودش کلی هنره. 
دوستان واسم دعا کنید که هر چه سریعتر شرایطم ثابت بشه و خیالم راحت بشه ممنون ???????
 سپاس شده توسط
(1396 مهر 8، 23:21)رضا222 نوشته است: سلام به همه دوستان 
رضا///گروه ثارالله///این هفته هم به لطف خدا سبز شدیم ( مرسی خداجون )
خب این هفته نتونستم برنامه همو به خوبی انجام بدم .قراربود سخنرانی . زبان . قرآن . انجام بدم که هر کدوم به مقدار انجام دادم و خیلی گیرم و نیاز به استراحت دارم فقط دنبال اینم که شرایطم ثابت بشه یه استراحت کوچیک داشته باشم حتی همین هفته هم به شدت سرم شلوغه و فقط میخوام این هفته هم هر چه سریعتر تموم  بشه خودمم دیگه حوصله ندارم خسته شدم .همین که پاک باشم فکر کنم خودش کلی هنره. 
دوستان واسم دعا کنید که هر چه سریعتر شرایطم ثابت بشه و خیالم راحت بشه ممنون ???????

رضا جان عالیه که سبز بودی و امیدوار هستی. ایشالا بعد از اسن سختیا یه استراحت قشنگ خواهی داشت. کلا هیچی پایدار نیست. چه سختیا چه راحتی
شاید آن نور که از پنجره می آید خداست.
                                                   شاید آن قهقهه ی کودک و آن عطر خوش یاس خداست
شاید آن چشمان تو وقتی نگاهم میکنی
                                                   معجزه، آن لحظه های نابِ عشق، اینها خداست
او سر آغاز من است، جان من است
                                                   در تمام لحظاتم، حامی و حاضر  خداست
دارم از عمق وجودم میفشانم عشق او
                                                   آرزویم بَرِ پردیس، درآن عرشِ خداست
زندگی را زندگی خواهم نمود
                                                   هرچه من دار و ندارم، همه از لطف خداست
 سپاس شده توسط
14 صلوات برای Hamed6

منتظریم ...

[تصویر:  Gol.gif]
[تصویر:  Gol.gif]
[تصویر:  Gol.gif]
[تصویر:  Gol.gif]

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم




برنامه ی مقرر ختم صلوات  دوره سی و دوم :

طاهر [تصویر:  53.gif] 
mohammad_93 [تصویر:  53.gif] 
موری [تصویر:  53.gif] 
mohsennia [تصویر:  53.gif] 

عاشق فاطمه زهرا: [تصویر:  53.gif] 
Mr Degaresh: 53
nobody3153
Hamed6تاریخ 96/07/08

آرمین: تاریخ 96/07/10
hamedhamed: تاریخ 96/07/12
شازده کوچولو: تاریخ 96/07/15
aliunknown: تاریخ 96/07/17

rezaKy: تاریخ 96/07/19
drift: تاریخ 96/07/22
رضا222: تاریخ 96/07/24
101: تاریخ 96/07/26
omid 24: تاریخ 96/07/29


عذر میخوام از حامد عزیز به خاطر تأخیرم در اعلام  نوبت صلواتش ... بچه ها هر موقع دیدین من ختم صلوات رو نذاشتم ، هر کی به رهروان سر زد خودش بذاره دیگه ... دورهمی هستش دیگه ... خیلی سخت نگیرید
امیدوارم حامد هم در مسیر پاکی مجکم و مقتدر گام برداره Khansariha (69)


*************************************************

من الان یه اعلام وضعیت مختصر میکنم ، مفصلش رو میذارم سر فرصت  :

Nobody31 / هفته ی سوم / گروه به خاطر حسین (ع) / سبز

یاعلی 302


من باید میزان هوشیاری ام در عمل رو مدام افزایش بدم
نباید بذارم هرنیرویی هر طرفی که میخواد بکشوندم
من  باید خودم باشم و مدام از خودم مراقبت کنم
من میتونم ، آره ...
چون من خدا رو دارم و اون کمکم میکنه
 سپاس شده توسط
سلام دوستان ... وقت بخیر
من تازه عضو شدم ، میشه راهنمایی کنید Hanghead
 سپاس شده توسط
سلام بچه ها
چند تا از چیزهایی که دوست داشتم واسه بچه ها دیروز بنویسم رو امروز می نویسم.

اول از همه:
محمدرضای عزیز خوش اومدی.  Welcome (1)
راهنمایی که انجام شد و دیدم تو گروه هم ثبت نام کردی.
اما از خودت بیشتر برامون بگو. امسال کنکوری هستی؟ اوضاع درسی در چه حاله؟
قبلا واقعا تجربه ی یک سال پاکی داشتی؟ این خیلی عالیه. مربوط به چه زمانی میشه؟
و وضعیت پاکی این چند وقت اخیر چطور بوده؟ 
ان شالله با یه عزم راسخ و تلاشی که به دنبالش میاد، همه چی رو تغییر میدی.  Khansariha (18)

آقا محسن73 گل
اون سری هم یادمه گفتی سر ارائه یا چیزی شبیه به این اعصابم خورد شد و ....
هر سری همین جوره؟ اون اتفاقی که میگی افتاده رو میشه برای ما هم تعریف کنی؟
الان خودت می دونی باید چی کار کنی یا نیاز به کمک داری؟
و
یه جایی هم از کمبود اعتماد به نفس گفتی.
این مشکل برمی گرده به اینکه ما خودمون رو کم می بینیم. کوچیک می بینیم. ناتوان و کم ارزش.
یکی از بهترین راه ها اینه که برای خودت کارهای کوچیک تعریف کنی و شروع به انجام دادن شون کنی. وقتی ببینی یه کاری که برای خودت تعریف کردی رو می تونی انجام بدی و این مدام «تموم کردن» کارها برای تو تکرار و تکرار بشه، اعتماد به نفس پیدا می کنی.
می فهمی اگه سراغ یه کار بزرگ تر هم بری، احتمالا می تونی از پسش بربیای.
منظم زندگی کردن و دونستن اینکه داریم تو زندگی مون چی کار می کنیم و هر روزمون رو چطور می گذرونیم و جهت زندگی مون به کدوم سمت میره، خودش بهمون اعتماد به نفس میده.

مستر دگرش جان
مگه چقدر پیرمردی شدی که نباید هدف بزرگ داشته باشی؟ تو تازه مشغول به کار شدی و حتما می تونی کلی پیشرفت کنی.
واسه آدم کاربلد و کاردرست اتفاقا درها به روش بازه. این ربطی به پارتی بازی نداره.
بهترین هدف در حال حاضر برای تو ازدواج هست. بقیه اش زیرشاخه هایی برای این موضوع هست.
الان تو چه زمینه ای فعالیت می کنی؟ به نظرت شرایط مالی ایده آل چیه؟

حامد6 عزیز
یک ماه پاکیت مبارک باشه.  317 ان شالله یک سال پاکیت رو ببینیم.  Khansariha (18)
گفتی بزرگ ترین عامل تحریک کننده ی تو مشکلات حل نشده هستن. (هر چند که نمی دونم چه مشکلاتی رو میگی)
اما حالا که از خ.ا فاصله گرفتی، بهترین موقعیته که فکری هم به حال اون مشکلات حل نشده کنی تا دوباره مانعت نشن.

صلوات های من برای داداش های خوبم:
طاهر چهارده صلوات
mohammad_93  چهارده صلوات
موری چهارده صلوات
mohsennia چهارده صلوات
عاشق فاطمه زهرا: چهارده صلوات
Mr Degareshچهارده صلوات
nobody31:  چهارده صلوات
Hamed6چهارده صلوات

ان شالله همشون هم مسائل و مشکلات شون حل بشه، هم پاک بشن و با یه همسر خوب وصلت کنن.
سلامت باشن و عاقبت به خیر.  Khansariha (18)
جکی چان:
萨拉姆如一个巴拉姆萨拉萨拉姆如姆如何拉明

 سپاس شده توسط
(1396 مهر 9، 8:26).Mohamadreza. نوشته است: سلام دوستان ... وقت بخیر
من تازه عضو شدم ، میشه راهنمایی کنید Hanghead


سلام محمدرضای عزیز خیلی خوش اومدی به کانون.. اینجا جاییه که خیلی از بچه ها اومدن عضو شدن و الان میبینیم بالای 400 روز از این اعتیادِ مخرب تونستن دور بمونن. 
برای شروع بهت پیشنهاد میکنم با خودت قاطع باشی و عزمت رو جزم کنی. بعد در کنار بچه های دیگه شروع کنی به شمردن روزای پاکیت. 
مسابقات فردی هست، مسابقات گروهی هست، مسابقه کنترل نگاه و ذهن( پیشنهاد ویژه) هست، تاپیکای متفرقه مثل درد دل و انجمن شبانه روزی، مسابقه پاکی محرم، خیلیی جا ها داره کانون 
برای شروع، مسابقه فردی، 10،20،30 روزه، ماهانه و مسابقه بهترین ها داریم. که قوانین اینشکلیه که از 10 روزه شروع میکنی و میای بالا.. برای اینکه از نحوه اعلام وضعیت هم اطلاع پیدا کنی صفحه ی اولِ مسابقه ده روزه رو ببین(اینجا)
دیگه این شما و این کانون.. بگرد و ببین خیلی تاپیک داره. راجب جوِ بچه ها هم که چیزی نمیگم بهتره خودت بعد از مدتی قضاوت کنی.

14 تا صلوات برای شادی و سلامتی حامد عزیزمون. 53
شاید آن نور که از پنجره می آید خداست.
                                                   شاید آن قهقهه ی کودک و آن عطر خوش یاس خداست
شاید آن چشمان تو وقتی نگاهم میکنی
                                                   معجزه، آن لحظه های نابِ عشق، اینها خداست
او سر آغاز من است، جان من است
                                                   در تمام لحظاتم، حامی و حاضر  خداست
دارم از عمق وجودم میفشانم عشق او
                                                   آرزویم بَرِ پردیس، درآن عرشِ خداست
زندگی را زندگی خواهم نمود
                                                   هرچه من دار و ندارم، همه از لطف خداست
 سپاس شده توسط
خب من بی مایه هفته گذشته رو هفته خوبی نداشتم.از ابتدای این هفته مصادف با تاسوعای حسینی گفتم دست بجنبونم شاید تونستم یه چند روزی مثل آدمیزاد سر کنم. تا ببینم چطور میشه.
 سپاس شده توسط
(1396 مهر 9، 17:24)آرمین نوشته است: سلام بچه ها
چند تا از چیزهایی که دوست داشتم واسه بچه ها دیروز بنویسم رو امروز می نویسم.

اول از همه:
محمدرضای عزیز خوش اومدی.  Welcome (1)
راهنمایی که انجام شد و دیدم تو گروه هم ثبت نام کردی.
اما از خودت بیشتر برامون بگو. امسال کنکوری هستی؟ اوضاع درسی در چه حاله؟
قبلا واقعا تجربه ی یک سال پاکی داشتی؟ این خیلی عالیه. مربوط به چه زمانی میشه؟
و وضعیت پاکی این چند وقت اخیر چطور بوده؟ 
ان شالله با یه عزم راسخ و تلاشی که به دنبالش میاد، همه چی رو تغییر میدی.  Khansariha (18)

آقا محسن73 گل
اون سری هم یادمه گفتی سر ارائه یا چیزی شبیه به این اعصابم خورد شد و ....
هر سری همین جوره؟ اون اتفاقی که میگی افتاده رو میشه برای ما هم تعریف کنی؟
الان خودت می دونی باید چی کار کنی یا نیاز به کمک داری؟
و
یه جایی هم از کمبود اعتماد به نفس گفتی.
این مشکل برمی گرده به اینکه ما خودمون رو کم می بینیم. کوچیک می بینیم. ناتوان و کم ارزش.
یکی از بهترین راه ها اینه که برای خودت کارهای کوچیک تعریف کنی و شروع به انجام دادن شون کنی. وقتی ببینی یه کاری که برای خودت تعریف کردی رو می تونی انجام بدی و این مدام «تموم کردن» کارها برای تو تکرار و تکرار بشه، اعتماد به نفس پیدا می کنی.
می فهمی اگه سراغ یه کار بزرگ تر هم بری، احتمالا می تونی از پسش بربیای.
منظم زندگی کردن و دونستن اینکه داریم تو زندگی مون چی کار می کنیم و هر روزمون رو چطور می گذرونیم و جهت زندگی مون به کدوم سمت میره، خودش بهمون اعتماد به نفس میده.

مستر دگرش جان
مگه چقدر پیرمردی شدی که نباید هدف بزرگ داشته باشی؟ تو تازه مشغول به کار شدی و حتما می تونی کلی پیشرفت کنی.
واسه آدم کاربلد و کاردرست اتفاقا درها به روش بازه. این ربطی به پارتی بازی نداره.
بهترین هدف در حال حاضر برای تو ازدواج هست. بقیه اش زیرشاخه هایی برای این موضوع هست.
الان تو چه زمینه ای فعالیت می کنی؟ به نظرت شرایط مالی ایده آل چیه؟

حامد6 عزیز
یک ماه پاکیت مبارک باشه.  317 ان شالله یک سال پاکیت رو ببینیم.  Khansariha (18)
گفتی بزرگ ترین عامل تحریک کننده ی تو مشکلات حل نشده هستن. (هر چند که نمی دونم چه مشکلاتی رو میگی)
اما حالا که از خ.ا فاصله گرفتی، بهترین موقعیته که فکری هم به حال اون مشکلات حل نشده کنی تا دوباره مانعت نشن.

صلوات های من برای داداش های خوبم:
طاهر چهارده صلوات
mohammad_93  چهارده صلوات
موری چهارده صلوات
mohsennia چهارده صلوات
عاشق فاطمه زهرا: چهارده صلوات
Mr Degareshچهارده صلوات
nobody31:  چهارده صلوات
Hamed6چهارده صلوات

ان شالله همشون هم مسائل و مشکلات شون حل بشه، هم پاک بشن و با یه همسر خوب وصلت کنن.
سلامت باشن و عاقبت به خیر.  Khansariha (18)

سلام آرمین جان .. ممنون
آره امسال کنکوری ام ، رشته ام ریاضیِ 
سال دوم دبیرستان وقتی با این عمل و اثراتش آشنا شدم کامل رها شدم ازش ولی متاسفانه قبل از سال سوم دوباره درگیر شدم وهی شکست میخوردم و باعث شد معدلم پایین بیاد برای نهایی که خیلی شوکه شدم و تصمیم جدی گرفتم و خیلی تحقیق و بررسی و ریشه یابی کردم و الان تقریبا ۱۵ روزِ که پاکم 
دوستان دعا کنید که بتونم کنکور بترکونم ‎1
 سپاس شده توسط
(1396 مهر 9، 17:24)آرمین نوشته است: سلام بچه ها
چند تا از چیزهایی که دوست داشتم واسه بچه ها دیروز بنویسم رو امروز می نویسم.



مستر دگرش جان
مگه چقدر پیرمردی شدی که نباید هدف بزرگ داشته باشی؟ تو تازه مشغول به کار شدی و حتما می تونی کلی پیشرفت کنی.
واسه آدم کاربلد و کاردرست اتفاقا درها به روش بازه. این ربطی به پارتی بازی نداره.
بهترین هدف در حال حاضر برای تو ازدواج هست. بقیه اش زیرشاخه هایی برای این موضوع هست.
الان تو چه زمینه ای فعالیت می کنی؟ به نظرت شرایط مالی ایده آل چیه؟

سلام آرمین جان. ممنون که جواب دادی، راستش نا امید نیستم ولی خوب چون حس میکنم با تغییر مسیری که دادم سطح توقعات خودمو پایین آوردم( اگه یادت باشه دانشجوی دکترا بودم و انصراف دادم و البته از تصمیمم راضیم) البته این کارم با فکر زیاد بود و الان چون شغل دارم حس بهتری دارم ولی خوب سطح درآمدیم در حدی نیست که بتونم به ازدواج فکر کنم فعلا و از همین بابت ناراحتم. ولی نا امید نیستم. با خودم عهد بستم که با تلاش زیاد مسئولیتهامو انجام بدم و علی رغم همه موجهای منفی که کلا تو جامعه نسبت به تحصیل و این چیزها هست تو کارم کم نذارم. مطمئنم اگه زحمت بکشم و بالاتر از توقعاتی که تو کار از من انتظار میره عمل کنم حتما میشه به جایگاه بهتری رسید...ولی بحث ازدواج هم برام مهمه که متاسفانه شرایطش رو ندارم در حالی که دوست دارم چون به زندگی معنای بیشتری میده...
 سپاس شده توسط
(1396 مهر 9، 19:47)Mr Degaresh نوشته است: [quote pid='400966' dateline='1506866072']
سلام آرمین جان. ممنون که جواب دادی، راستش نا امید نیستم ولی خوب چون حس میکنم با تغییر مسیری که دادم سطح توقعات خودمو پایین آوردم( اگه یادت باشه دانشجوی دکترا بودم و انصراف دادم و البته از تصمیمم راضیم) البته این کارم با فکر زیاد بود و الان چون شغل دارم حس بهتری دارم ولی خوب سطح درآمدیم در حدی نیست که بتونم به ازدواج فکر کنم فعلا و از همین بابت ناراحتم. ولی نا امید نیستم. با خودم عهد بستم که با تلاش زیاد مسئولیتهامو انجام بدم و علی رغم همه موجهای منفی که کلا تو جامعه نسبت به تحصیل و این چیزها هست تو کارم کم نذارم. مطمئنم اگه زحمت بکشم و بالاتر از توقعاتی که تو کار از من انتظار میره عمل کنم حتما میشه به جایگاه بهتری رسید...ولی بحث ازدواج هم برام مهمه که متاسفانه شرایطش رو ندارم در حالی که دوست دارم چون به زندگی معنای بیشتری میده...

[/quote]
سلام مستر جان,
نمیدونم این کار رو کردی یا نه , تو دوره زمانه امروز فقط به یک کار اکتفا نکن, سعی کن در کنار کاری که داری یک کار فرعی دیگه(کاری که ذهنتو روش بگذاری و نه فیزیکتو)این طوری منابع درآمدتو بیشتر میکنی و با گذشت زمان که تو هر دو کار جا افتادی میتونی جوری قیمت بدی که کار اگر پرید برات مسئله ای نباشه چون کار دیگه ای داری و درآمد داشته باشی.

ضمنا :
 این چیزی که میگم همیشه یادت باشه :
من 4 سال پیش که خواستم در رشته خودم مشغول به کار بشم, یکی از اقوام که همین رشته رو در همون دانشگاه ما خونده بود و داشت کار میکرد بهم گفت وارد این بازار کار نشم و وارد هرکار دیگه ای جز این بشم,و بهم گفت نگران نباش که در رشته مهندسی تحصیل کرد ی تو هر کاری وارد شی موفق میشی چون دید تو به کار دید مهندسی ایه,من اون موقع به حرفش گوش ندادم و وارد رشته کاری خودم شدم و با مشکلی که برام بوجود اومد از این حیطه موقتا خارج شدم و الان 1 و سال و نیمه که در یک حیطه دیگه فعالیت میکنم و تازه به حرف اون رسیدم که میگفت دیدت تو کار دید مهندسی خواهد بود , تو موفق میشی,الان موقع کار که بیشتر کارم نرم افزاریه و بعضا با وسایل الکترونیکی سر و کار دارم متوجه میشم که من یک مهندسم و زبان انگلیسی بسیار خوبی دارم, موقع کار بصورت دیمه عمل نمیکنم, حین انجام کار دنبال دلیل میگردم چرا باید مثلا این گزینه از نرم افزار رو تیک اش رو بگذارم و با گذاشتن اون چه اتفاقی قراره بی افته و نفس اون عمل چیه , این در حالیه که می بینم کسانی که چندین ساله در این حوزه فعالیت میکنند حتی دلیل کارهایی که میکنند رو نمیدونند و همین باعث شده تو کارم پیشرفت کنم و به چیزهای خیلی بالاتر فکر کنم (در مقایسه نسبی با افراد دیگه ) در کنار همین کار میخواهم کار قبلی رو با برنامه ریزی که دارم در کنار این کارم انجام بدم و به چند منبع درآمد برسم,

پس تو هم اگر شاخه عوض کردی نگران نباش , تو یک دانشجوی دکترا بودی و دید تو یک دید باز هست و نه یک دید سطحی , از شرکتی که من مهندسش بودم الان یک سال و نیمه در اومدم , با مدیر شرکت که صحبت کردم گفت الان کسی که بجای من گذاشته با اینکه پسر سالم و بسیار کاری ای هست اما اون دید یک مهندس رو نداره که کارها با فکر هندل کنه,

به حرفهام فکر کن و خودتو هیچ وقت دست کم نگیر , با اعتماد به نفس بسیار بالایی تو هر کاری داری عمل کن . 

ادامه پست رو از دست نده :
داستان خیلی کوتاهی از خودم میگم: من بعد از فارغ التحصیلی از دانشگاه نه چندان خوب آزاد (با اینکه در مدرسه نمونه درس خواندم و دانش آموزی ممتازی در تمام ادوار تحصیلی ام بودم) با وجود اساتید بی سواد و بعضا بی علاقه که فقط مثل طوطی جزوه میگفتن من نتیجه این شد که بزور فارغ التحصیل شدم و با معدل 15 لیسانس گرفتم و مدرکمو گذاشتم کنار و رفتم با کسی شریک شدم در یک مغازه , نصف روز من بودم و نصف روز اون ,6-7 ماهی بود مشغول بودم ,یک روز یک مشتری که شاید 3 ماه پیش اومده بود و جنسی رو خریده بود و دیگه نیامده بود وارد مغازه شد و لابلای مشتری های دیگه خودشو بعنوان کسی جا زد که انگار اولین باره وارد مغازه شده,مشتری دیگه پرسید کیفیت جنساتون چطوره من گفتم  این آقا قبلا فلان جنس رو با جرم(قابل توجه کسانی که غلط املایی میگیرند نگفتم وزن 4chsmu1 ) 1.850 کیلوگرم خریده و آیا شما راضی بودین , طرف خشکش زد من از کجا یادمه, این جا متوجه شدم حیف حافظه من نیست ؟؟؟ تصمیم گرفتم برای ارشد بخونم و این ارشد خوندم مصادف شد با اون قضیه سفته که گند زد به تمرکزم ولی من از ریشه دروس مهندسی برق رو خوندم و اینقدر اعتماد به نفسم بالا رفته بود که برای ریاضی مهندسی , تست های کنکور سراسری ارشد ریاضی محض برای سالهای اخیر رو میزدم در و همینطور سایر درسها , استاد کنترلمون (دکتر شیرین آبادی=در نت سرچ شود) گفته بود یک تست تو کنترل هست که حالت فلسفی داره اونو نزنین,جوری که بین استادا بین گزینه صحیح اختلاف نظره, من رفتم دقیقا همون تست رو همون سال زدم!! و همینطور اعتماد به نفسم رفت بالا که الان هر کاری میکنم ریشه ای انجام میدم و هر کسی هر حرفی بخواد بزنه با دلیل توجیهش میکنم و اینطوریه که تو کارم خودم یک سر و گردن از بقیه بالاتر رفتم و بالاتر از اینها هم خواهم رفت چرا که الان متره و معیار من در حد اینترنشنال هست و نه لوکال , بگذریم قصد نداشتم اصلا از خودم تعریف کنم فقط خواستم بگم اگر دانشجو دکترا بودی به خودت بیشتر اهمیت بده , من همون کسی بودم که در مغازه مینشستم مشتری بیاد جنس بخره , با یک جرقه طرز زندگیمو عوض کردم و با اینکه الانم هنوز نه درآمد بالا دارم و نه کس خاصی شدم ولی نسبت به گذشته ای که حاصل تحمیل دیگران و تلقین به اشتباه به خودم بود خیلی تغییر کردم و به امید خدا آینده رو روشن میبینم و همیشه منتظر رحمت خدا هستم.

نکته پایانی : 
اتفاقات هرچند ناخوشایند در زندگی ما , جزو زندگی ماست , بهتره که ما به برآیند اونها نگاه کنیم و مثبت فکر کنم و اتفاقات رو به فال نیک بگیریم, روند تغییر زندگی من در یک مغازه اتفاق افتاد با حرف یک مشتری که الان خودش معلوم نیست کجاست . اتفاقات زنجیر وار به هم وصل هستند , این ماییم که بایستی از اتفاقاتی که می افته بهره مثبت ببریم.
 سپاس شده توسط
(1396 مهر 9، 20:14)drift نوشته است:
(1396 مهر 9، 19:47)Mr Degaresh نوشته است: [quote pid='400966' dateline='1506866072']
سلام آرمین جان. ممنون که جواب دادی، راستش نا امید نیستم ولی خوب چون حس میکنم با تغییر مسیری که دادم سطح توقعات خودمو پایین آوردم( اگه یادت باشه دانشجوی دکترا بودم و انصراف دادم و البته از تصمیمم راضیم) البته این کارم با فکر زیاد بود و الان چون شغل دارم حس بهتری دارم ولی خوب سطح درآمدیم در حدی نیست که بتونم به ازدواج فکر کنم فعلا و از همین بابت ناراحتم. ولی نا امید نیستم. با خودم عهد بستم که با تلاش زیاد مسئولیتهامو انجام بدم و علی رغم همه موجهای منفی که کلا تو جامعه نسبت به تحصیل و این چیزها هست تو کارم کم نذارم. مطمئنم اگه زحمت بکشم و بالاتر از توقعاتی که تو کار از من انتظار میره عمل کنم حتما میشه به جایگاه بهتری رسید...ولی بحث ازدواج هم برام مهمه که متاسفانه شرایطش رو ندارم در حالی که دوست دارم چون به زندگی معنای بیشتری میده...
سلام مستر جان,
نمیدونم این کار رو کردی یا نه , تو دوره زمانه امروز فقط به یک کار اکتفا نکن, سعی کن در کنار کاری که داری یک کار فرعی دیگه(کاری که ذهنتو روش بگذاری و نه فیزیکتو)این طوری منابع درآمدتو بیشتر میکنی و با گذشت زمان که تو هر دو کار جا افتادی میتونی جوری قیمت بدی که کار اگر پرید برات مسئله ای نباشه چون کار دیگه ای داری و درآمد داشته باشی.

ضمنا :
 این چیزی که میگم همیشه یادت باشه :
من 4 سال پیش که خواستم در رشته خودم مشغول به کار بشم, یکی از اقوام که همین رشته رو در همون دانشگاه ما خونده بود و داشت کار میکرد بهم گفت وارد این بازار کار نشم و وارد هرکار دیگه ای جز این بشم,و بهم گفت نگران نباش که در رشته مهندسی تحصیل کرد ی تو هر کاری وارد شی موفق میشی چون دید تو به کار دید مهندسی ایه,من اون موقع به حرفش گوش ندادم و وارد رشته کاری خودم شدم و با مشکلی که برام بوجود اومد از این حیطه موقتا خارج شدم و الان 1 و سال و نیمه که در یک حیطه دیگه فعالیت میکنم و تازه به حرف اون رسیدم که میگفت دیدت تو کار دید مهندسی خواهد بود , تو موفق میشی,الان موقع کار که بیشتر کارم نرم افزاریه و بعضا با وسایل الکترونیکی سر و کار دارم متوجه میشم که من یک مهندسم و زبان انگلیسی بسیار خوبی دارم, موقع کار بصورت دیمه عمل نمیکنم, حین انجام کار دنبال دلیل میگردم چرا باید مثلا این گزینه از نرم افزار رو تیک اش رو بگذارم و با گذاشتن اون چه اتفاقی قراره بی افته و نفس اون عمل چیه , این در حالیه که می بینم کسانی که چندین ساله در این حوزه فعالیت میکنند حتی دلیل کارهایی که میکنند رو نمیدونند و همین باعث شده تو کارم پیشرفت کنم و به چیزهای خیلی بالاتر فکر کنم (در مقایسه نسبی با افراد دیگه ) در کنار همین کار میخواهم کار قبلی رو با برنامه ریزی که دارم در کنار این کارم انجام بدم و به چند منبع درآمد برسم,

پس تو هم اگر شاخه عوض کردی نگران نباش , تو یک دانشجوی دکترا بودی و دید تو یک دید باز هست و نه یک دید سطحی , از شرکتی که من مهندسش بودم الان یک سال و نیمه در اومدم , با مدیر شرکت که صحبت کردم گفت الان کسی که بجای من گذاشته با اینکه پسر سالم و بسیار کاری ای هست اما اون دید یک مهندس رو نداره که کارها با فکر هندل کنه,

به حرفهام فکر کن و خودتو هیچ وقت دست کم نگیر , با اعتماد به نفس بسیار بالایی تو هر کاری داری عمل کن . 

ادامه پست رو از دست نده :
داستان خیلی کوتاهی از خودم میگم: من بعد از فارغ التحصیلی از دانشگاه نه چندان خوب آزاد (با اینکه در مدرسه نمونه درس خواندم و دانش آموزی ممتازی در تمام ادوار تحصیلی ام بودم) با وجود اساتید بی سواد و بعضا بی علاقه که فقط مثل طوطی جزوه میگفتن من نتیجه این شد که بزور فارغ التحصیل شدم و با معدل 15 لیسانس گرفتم و مدرکمو گذاشتم کنار و رفتم با کسی شریک شدم در یک مغازه , نصف روز من بودم و نصف روز اون ,6-7 ماهی بود مشغول بودم ,یک روز یک مشتری که شاید 3 ماه پیش اومده بود و جنسی رو خریده بود و دیگه نیامده بود وارد مغازه شد و لابلای مشتری های دیگه خودشو بعنوان کسی جا زد که انگار اولین باره وارد مغازه شده,مشتری دیگه پرسید کیفیت جنساتون چطوره من گفتم  این آقا قبلا فلان جنس رو با جرم(قاب توجه کسانی که غلط املایی میگیرند نگفتم وزن 4chsmu1 ) 1.850 کیلوگرم خریده و آیا شما راضی بودین , طرف خشکش زد من از کجا یادمه, این جا متوجه شدم حیف حافظه من نیست ؟؟؟ تصمیم گرفتم برای ارشد بخونم و این ارشد خوندم مصادف شد با اون قضیه سفته که گند زد به تمرکزم ولی من از ریشه دروس مهندسی برق رو خوندم و اینقدر اعتماد به نفسم بالا رفته بود که برای ریاضی مهندسی , تست های کنکور سراسری ارشد ریاضی محض برای سالهای اخیر رو میزدم در و همینطور سایر درسها , استاد کنترلمون (دکتر شیرین آبادی=در نت سرچ شود) گفته بود یک تست تو کنترل هست که حالت فلسفی داره اونو نزنین,جوری که بین استادا بین گزینه صحیح اختلاف نظره, من رفتم دقیقا همون تست رو همون سال زدم!! و همینطور اعتماد به نفسم رفت بالا که الان هر کاری میکنم ریشه ای انجام میدم و هر کسی هر حرفی بخواد بزنه با دلیل توجیهش میکنم و اینطوریه که تو کارم خودم یک سر و گردن از بقیه بالاتر رفتم و بالاتر از اینها هم خواهم رفت چرا که الان متره و معیار من در حد اینترنشنال هست و نه لوکال , بگذریم قصد نداشتم اصلا از خودم تعریف کنم فقط خواستم بگم اگر دانشجو دکترا بودی به خودت بیشتر اهمیت بده , من همون کسی بودم که در مغازه مینشستم مشتری بیاد جنس بخره , با یک جرقه طرز زندگیمو عوض کردم و با اینکه الانم هنوز نه درآمد بالا دارم و نه کس خاصی شدم ولی نسبت به گذشته ای که حاصل تحمیل دیگران و تلقین به اشتباه به خودم بود خیلی تغییر کردم و به امید خدا آینده رو روشن میبینم و همیشه منتظر رحمت خدا هستم.

نکته پایانی : 
اتفاقات هرچند ناخوشایند در زندگی ما , جزو زندگی ماست , بهتره که ما به برآیند اونها نگاه کنیم و مثبت فکر کنم و اتفاقات رو به فال نیک بگیریم, روند تغییر زندگی من در یک مغازه اتفاق افتاد با حرف یک مشتری که الان خودش معلوم نیست کجاست . اتفاقات زنجیر وار به هم وصل هستند , این ماییم که بایستی از اتفاقاتی که می افته بهره مثبت ببریم.
[/quote]
واقعا ازت ممنونم که اینقدر دلسوزانه و برادر وار با تجربیاتتو در اختیارم گذاشتی. از صمیم قلب ازت ممنونم. 53
 سپاس شده توسط

موضوعات مرتبط با این موضوع...
موضوع / نویسنده
آخرین ارسال


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 4 مهمان