1396 مهر 8، 20:21
عاقبت خاک شود حسن جمال من و تو
خوب و بد می گذرد وای به حال من و تو
(1396 مهر 8، 10:30)101 نوشته است: درود بر آسمانیها
وضعیت هفته سوم: قرمز
تجربه و ارزیابی: فقط یک کلمه میتونم بگم. متاسفم. ارزیابی خاصی نمی تونم داشته باشم چون شکست خوردم. به سختی دارم تایپ می کنم. از خودم و از همگروهیهای عزیزم قلبا عذرخواهی می کنم. قصد من این نبود. حق دارید از دستم دلخور باشید. ماکزیمم تلاش را داشتم. متاسفانه هفته رو با قدرت شروع نکردم. افت انرژی داشتم. خودم نبودم.
برنامه: نیاز به ریکاوری جسمی و روحی دارم. برنامه من انجام هر کاری هست که حالم رو بهتر کنه و دوری از هر کاری که حالم رو بدتر.
این رو یقین بدونید که سه هفته بعد سبز خواهم بود. مرده یا زنده.
خداحافظ تا هفته بعد.
(1396 مهر 8، 23:21)رضا222 نوشته است: سلام به همه دوستان
رضا///گروه ثارالله///این هفته هم به لطف خدا سبز شدیم ( مرسی خداجون )
خب این هفته نتونستم برنامه همو به خوبی انجام بدم .قراربود سخنرانی . زبان . قرآن . انجام بدم که هر کدوم به مقدار انجام دادم و خیلی گیرم و نیاز به استراحت دارم فقط دنبال اینم که شرایطم ثابت بشه یه استراحت کوچیک داشته باشم حتی همین هفته هم به شدت سرم شلوغه و فقط میخوام این هفته هم هر چه سریعتر تموم بشه خودمم دیگه حوصله ندارم خسته شدم .همین که پاک باشم فکر کنم خودش کلی هنره.
دوستان واسم دعا کنید که هر چه سریعتر شرایطم ثابت بشه و خیالم راحت بشه ممنون ???????
(1396 مهر 9، 8:26).Mohamadreza. نوشته است: سلام دوستان ... وقت بخیر
من تازه عضو شدم ، میشه راهنمایی کنید
(1396 مهر 9، 17:24)آرمین نوشته است: سلام بچه ها
چند تا از چیزهایی که دوست داشتم واسه بچه ها دیروز بنویسم رو امروز می نویسم.
اول از همه:
محمدرضای عزیز خوش اومدی.
راهنمایی که انجام شد و دیدم تو گروه هم ثبت نام کردی.
اما از خودت بیشتر برامون بگو. امسال کنکوری هستی؟ اوضاع درسی در چه حاله؟
قبلا واقعا تجربه ی یک سال پاکی داشتی؟ این خیلی عالیه. مربوط به چه زمانی میشه؟
و وضعیت پاکی این چند وقت اخیر چطور بوده؟
ان شالله با یه عزم راسخ و تلاشی که به دنبالش میاد، همه چی رو تغییر میدی.
آقا محسن73 گل
اون سری هم یادمه گفتی سر ارائه یا چیزی شبیه به این اعصابم خورد شد و ....
هر سری همین جوره؟ اون اتفاقی که میگی افتاده رو میشه برای ما هم تعریف کنی؟
الان خودت می دونی باید چی کار کنی یا نیاز به کمک داری؟
و
یه جایی هم از کمبود اعتماد به نفس گفتی.
این مشکل برمی گرده به اینکه ما خودمون رو کم می بینیم. کوچیک می بینیم. ناتوان و کم ارزش.
یکی از بهترین راه ها اینه که برای خودت کارهای کوچیک تعریف کنی و شروع به انجام دادن شون کنی. وقتی ببینی یه کاری که برای خودت تعریف کردی رو می تونی انجام بدی و این مدام «تموم کردن» کارها برای تو تکرار و تکرار بشه، اعتماد به نفس پیدا می کنی.
می فهمی اگه سراغ یه کار بزرگ تر هم بری، احتمالا می تونی از پسش بربیای.
منظم زندگی کردن و دونستن اینکه داریم تو زندگی مون چی کار می کنیم و هر روزمون رو چطور می گذرونیم و جهت زندگی مون به کدوم سمت میره، خودش بهمون اعتماد به نفس میده.
مستر دگرش جان
مگه چقدر پیرمردی شدی که نباید هدف بزرگ داشته باشی؟ تو تازه مشغول به کار شدی و حتما می تونی کلی پیشرفت کنی.
واسه آدم کاربلد و کاردرست اتفاقا درها به روش بازه. این ربطی به پارتی بازی نداره.
بهترین هدف در حال حاضر برای تو ازدواج هست. بقیه اش زیرشاخه هایی برای این موضوع هست.
الان تو چه زمینه ای فعالیت می کنی؟ به نظرت شرایط مالی ایده آل چیه؟
حامد6 عزیز
یک ماه پاکیت مبارک باشه. ان شالله یک سال پاکیت رو ببینیم.
گفتی بزرگ ترین عامل تحریک کننده ی تو مشکلات حل نشده هستن. (هر چند که نمی دونم چه مشکلاتی رو میگی)
اما حالا که از خ.ا فاصله گرفتی، بهترین موقعیته که فکری هم به حال اون مشکلات حل نشده کنی تا دوباره مانعت نشن.
صلوات های من برای داداش های خوبم:
طاهر: چهارده صلوات
mohammad_93: چهارده صلوات
موری: چهارده صلوات
mohsennia: چهارده صلوات
عاشق فاطمه زهرا: چهارده صلوات
Mr Degaresh: چهارده صلوات
nobody31: چهارده صلوات
Hamed6: چهارده صلوات
ان شالله همشون هم مسائل و مشکلات شون حل بشه، هم پاک بشن و با یه همسر خوب وصلت کنن.
سلامت باشن و عاقبت به خیر.
(1396 مهر 9، 17:24)آرمین نوشته است: سلام بچه ها
چند تا از چیزهایی که دوست داشتم واسه بچه ها دیروز بنویسم رو امروز می نویسم.
مستر دگرش جان
مگه چقدر پیرمردی شدی که نباید هدف بزرگ داشته باشی؟ تو تازه مشغول به کار شدی و حتما می تونی کلی پیشرفت کنی.
واسه آدم کاربلد و کاردرست اتفاقا درها به روش بازه. این ربطی به پارتی بازی نداره.
بهترین هدف در حال حاضر برای تو ازدواج هست. بقیه اش زیرشاخه هایی برای این موضوع هست.
الان تو چه زمینه ای فعالیت می کنی؟ به نظرت شرایط مالی ایده آل چیه؟
سلام آرمین جان. ممنون که جواب دادی، راستش نا امید نیستم ولی خوب چون حس میکنم با تغییر مسیری که دادم سطح توقعات خودمو پایین آوردم( اگه یادت باشه دانشجوی دکترا بودم و انصراف دادم و البته از تصمیمم راضیم) البته این کارم با فکر زیاد بود و الان چون شغل دارم حس بهتری دارم ولی خوب سطح درآمدیم در حدی نیست که بتونم به ازدواج فکر کنم فعلا و از همین بابت ناراحتم. ولی نا امید نیستم. با خودم عهد بستم که با تلاش زیاد مسئولیتهامو انجام بدم و علی رغم همه موجهای منفی که کلا تو جامعه نسبت به تحصیل و این چیزها هست تو کارم کم نذارم. مطمئنم اگه زحمت بکشم و بالاتر از توقعاتی که تو کار از من انتظار میره عمل کنم حتما میشه به جایگاه بهتری رسید...ولی بحث ازدواج هم برام مهمه که متاسفانه شرایطش رو ندارم در حالی که دوست دارم چون به زندگی معنای بیشتری میده...
(1396 مهر 9، 19:47)Mr Degaresh نوشته است: [quote pid='400966' dateline='1506866072']
سلام آرمین جان. ممنون که جواب دادی، راستش نا امید نیستم ولی خوب چون حس میکنم با تغییر مسیری که دادم سطح توقعات خودمو پایین آوردم( اگه یادت باشه دانشجوی دکترا بودم و انصراف دادم و البته از تصمیمم راضیم) البته این کارم با فکر زیاد بود و الان چون شغل دارم حس بهتری دارم ولی خوب سطح درآمدیم در حدی نیست که بتونم به ازدواج فکر کنم فعلا و از همین بابت ناراحتم. ولی نا امید نیستم. با خودم عهد بستم که با تلاش زیاد مسئولیتهامو انجام بدم و علی رغم همه موجهای منفی که کلا تو جامعه نسبت به تحصیل و این چیزها هست تو کارم کم نذارم. مطمئنم اگه زحمت بکشم و بالاتر از توقعاتی که تو کار از من انتظار میره عمل کنم حتما میشه به جایگاه بهتری رسید...ولی بحث ازدواج هم برام مهمه که متاسفانه شرایطش رو ندارم در حالی که دوست دارم چون به زندگی معنای بیشتری میده...
(1396 مهر 9، 20:14)drift نوشته است:سلام مستر جان,(1396 مهر 9، 19:47)Mr Degaresh نوشته است: [quote pid='400966' dateline='1506866072']
سلام آرمین جان. ممنون که جواب دادی، راستش نا امید نیستم ولی خوب چون حس میکنم با تغییر مسیری که دادم سطح توقعات خودمو پایین آوردم( اگه یادت باشه دانشجوی دکترا بودم و انصراف دادم و البته از تصمیمم راضیم) البته این کارم با فکر زیاد بود و الان چون شغل دارم حس بهتری دارم ولی خوب سطح درآمدیم در حدی نیست که بتونم به ازدواج فکر کنم فعلا و از همین بابت ناراحتم. ولی نا امید نیستم. با خودم عهد بستم که با تلاش زیاد مسئولیتهامو انجام بدم و علی رغم همه موجهای منفی که کلا تو جامعه نسبت به تحصیل و این چیزها هست تو کارم کم نذارم. مطمئنم اگه زحمت بکشم و بالاتر از توقعاتی که تو کار از من انتظار میره عمل کنم حتما میشه به جایگاه بهتری رسید...ولی بحث ازدواج هم برام مهمه که متاسفانه شرایطش رو ندارم در حالی که دوست دارم چون به زندگی معنای بیشتری میده...