امتیاز موضوع:
  • 18 رأی - میانگین امتیازات: 4.67
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
موضوع بسته شده است 

آرشیو گروه "رهروان پاکی" (گروه آقایان) (غیر فعال)

(1396 مهر 15، 1:10)عاشق فاطمه زهرا نوشته است: یعنی اگر یه روز دریفت قرمز بشه من یکی خودکشی می کنم. 4chsmu1 
 این روز به هیچ وجه نخواهد رسید Swear1   Swear1

4chsmu1 4chsmu1

(1396 مهر 15، 1:10)عاشق فاطمه زهرا نوشته است: امروز یه اتفاقی برام افتاد. دچار یه مشکلی شدم. (آغاز تهاجم)
مشکلی که به نظر کوچیک می اومد، اما داشت بزرگ و بزرگ تر می شد. 
الان که بررسی و تحلیل می کنم، من بعد از ایجاد شدن مشکل، من شروع کردم اول انکار کردن. 
بعدش سر خودم رو گرم می کردم با کار های مختلف. انگار که چیزی نشده. (عدم مقابله درست با حمله)
در همین حالت هی می اومدم کانون رو باز می کردم، هی می رفتم سایت های مختلف یا تلگرام. (فرار کردن از دشمن)
بعدش کم کم، وسوسه شروع شد. انگار که دربه در دنبال ماده ی مخدر می گشتم. (نزدیک شدن دشمن)
از طرف دیگه تنها هم بودم و شرایط فراهم بود.  (گیر افتادن توی چنگال نیرو های دشمن)

خیلی خیلی راحت می تونست همه چی خراب بشه. 
در مقابل این موضوع، هی سعی می کردم به خودم یادآوری کنم که من توی یه مسابقه گروهی هستم، 
من یه تعداد روز پاکی جمع کردم، من می خوام ترک کنم و ... (رفتن توی لاک دفاعی)
ولی از اون طرف فشار وسوسه داشت اوج می گرفت و فیلم ها و تصاویر زشت می اومد جلوی چشمم. 

اگر شرایط همین جور می موند، شکست حتمی بود. 
تصمیم گرفتم که با مشکل کوچیکی که پیش اومده مقابله کنم و اون رو حلش کنم. (ضد حمله)
تلاش هام نتیجه ای نداشت. تصمیم گرفتم کاری که فکر می کنم درسته رو انجام بدم و به خدا پناه ببرم. (امداد غیبی)

و مشکل حل شد و همه چی به شرایط اولش برگشت. 
جدیدا خیلی به این فکر می کنم که باید با مشکلات دست به یخه شد و اون ها رو زمین زد. 
اگر دست به یخه شدی، جنگیدی و زمین خوردی،‌ اشکال نداره. اما حداقلش مطمئنی که تلاشت رو کردی.
خوشحالم که وسوسه رو رد کردی, یعنی شیطان رو دهنشو آسفالت کردی با این حرکت منطقی که زدی. 317 317 317


(1396 مهر 14، 22:09)rezaKy نوشته است: به نام خدا 

 دریفت خدا لعنتت کنه با اون تغییر رنگ فونتت.  قلبم گرفت یه لحظه
65 65



(1396 مهر 14، 22:09)rezaKy نوشته است: امید جون، داش 101، آق دریفت، رضای گل بهتون افتخار میکنم.
مخلص سر گروه عزیز و بچه های گروه ثارالله
سلام
۱۴ صلوات برای شازده کوچولوی عزیز و دوست داشتنی

نقل قول: مشارطه و مراقبه رو جدی تر و جزئی تر میخوام در طول روز انجام بدم ، باید به نفسم سفت تر بگیرم ... و اینجور آزادی ها که من بهش دادم قبلا ، بد عادتش کرده ... باید درستش کنم [تصویر:  cowboypistol.gif] ، باید مهار بزنم بهش تا هر جایی نکشوندمون و فکر نکنه هر میلی برآورده شدنی هستش !
نوید جون!
دو تا نکته.
حتما می دونی، اما برای تذکر به خودم می گم.

یک این که، این سخت گرفتن به نفس، اگر در بستر عبودیت نباشه، اثر منفی داره.
من محمدم، خودم رو کوچیک می دونم. اما وقتی نماز شب می خونم، می شم محمد شب نماز شب خون.
ممکنه یه لحظه پیش خودم، بزرگ بشم. فکر کنم کسی شدم. در صورتی که عبادت اسمش روش هست، بندگی.
یعنی ما داریم بندگیمون رو می کنیم. چون خدا گفته نماز بخون، می خونیم. چون او گفته نوافل، نافله می خونیم.
هر چه از دوست هم رسد، نکوست. او اگر خواست، ما رو بالا بکشه، اگر نخواست نکشه.
اگر خواست ما رو عزیز مردم کنه، اگر نخواست نکنه.

دو این که، نفس موجود عجبیه، خیلی می شه بهش سخت گرفت.
نفس قبول می کنه. اما نه بی حساب کتاب. باید با برنامه باشه.
یه جاهایی باید بهش استراحت داد. باید بهش جایزه داد، باید بردش پارک، بردش استخر و ...
یه جاهایی هم باید سفتش کرد. بهش فشار آورد.
حدیث هست که باید روز رو سه بخش کرد، کار، استراحت، عبادت.

داداش برای من دعا کن 302

نقل قول: سلام بچه ها من تازه واردم و خیلی خوشحالم که با داداش هایی مثل شما ها آشنا شدم  [تصویر:  confetti.gif]
خوش اومدی محمد رضا جان
بیشتر بیا، بیشتر از خودت بگو. منتظریم Khansariha (56)

نقل قول: سلام دوستان ببخشید برای تغییر اسم پروفایل باید کجا مراجعه کنم؟
یه تاپیک داریم برای تغییر اسم داداش. سرچ کن جنگجویان لیان شامپو می آد. 4chsmu1
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

 سپاس شده توسط
سلام.
رزمجو هستم... دوسال دوماهه شمشیر رزم رو بستم و دارم با این نفس ملعون میجنگم ...
لذت پاکی ارزش جنگ رو داره... پس بجنگید
[تصویر:  1_sy21.jpg]

عمر را ضایع مکن در معصیت
تا تر و تازه بمانی جاودان

نفس شومت را بکش کان دیو توست
تا ز جیبت سر برآرد حوریان


چون بکشتی نفس شومت را یقین
پای نه بر بام هفتم آسمان

[تصویر:  05_blue.png]
درود 303
اقا من صلوات هارو میفرستم فقط خستم نمیتونم بیام اعلام کنم 22
ایول اقای رزمجو  Khansariha (69) مام درحال بستنیم ،امیدوارم همه مثل شما ی تصمیم محکم بگیرن
اقا ما وایستادیم سرگروهمون بیاد بالا پروفایلمون داد بزنه بگه برو اعلام وضعیت کن ک نیومد ناچارن خودجوش اعلام وضعیت میکنم 4chsmu1 (چ خونده بشه چ نه 22 )
موری/بیرق سبز/قرمز
خب تا زرد بودن رو ک میدونین ی بار لغزش داشتم ولی قرمز چرا؟فک کنم چهارشنبه بود زد به کلم رفتم دوباره تلگرام دنبال فیلمای خاک بر سری 22 خب ولی خداروشکر دقیقه ۹۰ داداشم با موتورش پیداش شد :\ ی یک ربعی گذشت همش داشتم کلنجار میرفتم که برم دست ب کار شم اون ک تو پارکینگه،دیگه سر اخر رفتم ی دوش گرفتم که از این حال و هوا بیام بیرون تا ی دو ساعتم هنوز کلیپه جلو چشام بود ولی الان عالیم هنوزم طرف تلگرام برای اونجور کارا نرفتم 1
والا بیشتر چیزا مثل هفته قبل بود
وضعیت:ی کارایی کردم ی کارایی نکردم 22
اهداف:اون کارایی ک نکردم رو بکنم  4chsmu1
ولی بدون شوخی اوضاع درسم تعریفی نداره...باز دیروز چهار ساعت خوندم ولی صفرم 22 ولی به همینم راضیم چهارساعت بخونم ولی وسط راه ولش نکنم
افتاب شده ولی هنوز هوای دلم ابریست...کاش میشد ی برنامه میذاشتیم دلمونو خوب میکردیم،کاش...
و اینکه هنوز نتونستم ورزش کنم و ی سری چیزای دیگه
ولی از دیشب شروع کردم کتاب خوندن(غیر درسی) حدودا پنج صفحه بعد شام و قبل خواب و امیدوارم درسی هم بهتر شم
شبا قبل خواب برام چند ساعت صبح فردا برنامه میچینم ولی اوکی نمیشه(چون خوابم اوکی نیست)
دیشب ساعت ۲۳ رفتم تو رختخواب دو بار چرخیدم خداساهده دیدم ساعت۱:۲۰ دقیقه ست 22 ناموسا چرا اخه؟؟؟؟؟ Swear1 Swear1
اره دیگه اینجور شد که مثلا ساعت۷میخاستم برم ی ربع دوچرخه سواری ولی نشد...الانم موقع درس خوندن بود مثلا Gigglesmile
خواب ...خواب...خواب Swear1 Swear1 Swear1
راستی نمازامم دوباره درست شد با کیفیت بیشتر 1 و میبینید ک دوباره نتم محدود شده 1
اهداف:همون قبلیاست دیگه...فقط ورزش رو باید بیارم روی کار ک خیلی سخته،کتابخوندن رو همیجور نگه دارم تو برنامه...خوابممو درست کنم(کع این جز غول مرحله اخره)...

آقا ناموسا این ارور ۷۳۰ رو درست کنین خیلی میره رو اعصاب...حتی دیگه نمیشه متنو پیشنواس کرد ک ب فنا نرع
متن بالا اشتباه تاپی داره ک نمیتونمویرایش کنم چندتا چیزم از قلم افتاده
دیشب فهمیدم انگشتری ک مادرم از مشهد گرفته بود رو چهارشنبه هفته قبل رو ابخوری یکی از پارکا جا گذاشتم از ساعت ۲۰تا۲۲ اعصابم خورد بود ولی وقتی اون کتابه‌رو خوندم بهتر شدم
میگم این هم گروهیای ما نمیان اعلام وضعیت؟
عاقبت خاک شود حسن جمال من و تو
خوب و بد می گذرد وای به حال من و تو
به نام خدا
صریح، خلاصه، عاقلانه،  عالمانه،  با نگاه به آیات قرآن و الهام از سیره امامان و زندگی شهیدان عرض میکنم که
با همه مشکلات و بی عدالتیها، که از اول خلقت بشریت و تاریخ اسلام و انقلاب بوده است و تا ظهور منجی عجل الله ادامه دارد
باید ما راه درست را در زندگی برویم
والا عمر به آخر میرسد و ما به سعادت نمیرسیم
و این جبران ناپذیر است
امام حسین علیه السلام این را بما آموخت که آخرت را بدنیا نفروشید
والسلام
[تصویر:  %D8%AD%D8%B1%DA%A9%D8%AA-%DA%86%D8%B1%D8...7-6-62.gif]
ورزش دشمن خـ . ا

« اگر لذتِ تَرک لذتِ را بدانی/ دگر لذتِ نفس را، لذت نخوانی»
سلام به همه دوستان
با عرض پوزش بابت دیراعلام کردن .کمی سرمون شلوغ بود نتوستیم زود اعلام وضعیت کنیم.
رضا///گروه ثارالله////این هفته قرمز
با عرض پوزش از همگروهی های عزیز.که برنامه رو خراب کردم .
ایشالله این هفته پاک بمونم .
برنامه های این هفته :جلوگیری از سریالی شدن این قضیه (همین کلیه )
میخوام سعی کنم هرشب با وضو بخوابم و نمازمو سروقت بخونم
و تلاش برای اینکه آدم بهتری بشم
 سپاس شده توسط
سلام
از همه ی دوستانی که محبت کردن و برای من صلوات فرستادن ممنونم.
خدا به همه تون تنی سالم و عزمی راسخ و دلی پرایمان بده.  Khansariha (18)

الف) اعلام وضعیت پاکی:
آرمین / گروه یاران همدل / هفته چهارم سبز  [تصویر:  khansariha%20(69).gif] 

ب) ارزیابی:
چه سردردهایی داشتم هفته گذشته و چه سخت گذشت.
امروز همکارم که منو دید گفت چهره ات داغونه. گفتم امروز مثلا خوبم. دیروز داغون بودم. این به خاطر اون همه دردیه که دیروز کشیدم. 
چهارشنبه هفته گذشته رفتم پیش روان پزشکی که باید عمل RF رو تایید می کرد. (یه عمل هست برای پایین آوردن تحریک پذیری عصب ها) موافقتش رو اعلام کرد و جواب رو برای متخصص درد بردم. 
یه کمیسیون پزشکی باید تشکیل بشه برای انجامش. هنوز دانشگاه شهید بهشتی زمان و مکانش رو مشخص نکرده. قبلا گفته بودن که مهرماهه. امیدارم هر چی زودتر تشکیل بشه و یه ذره راحت شم. با این وضع، مدام می میرم و زنده میشم.  53258zu2qvp1d9v

از برنامه هم بگم براتون:

تسلط روی حفظ سوره یاسین
روز جمعه فرصت خوبی بود برای کار کردن و دقت بیشتر. دو دفعه صدام رو ضبط کردم و اشکالاتم رو درآوردم. فکر نمی کنم چیزی مونده باشه. فقط باید تمرین کنم.

خواندن یک سوره از جزء سی ام از آخر، روزانه 
فکر کنم فقط دو روزش انجام شد. فعلا از پس این برنامه برنمیام و دیگه ادامه اش نمیدم تا یه ذره احوالم بهتر شه.

مرتب سازی زندگی به هم ریخته و انجام کارهای عقب افتاده:
تمام خرت و پرت های کمد پایین و بالا رو ریختیم بیرون. بیشترش کارتن ها و کتاب ها. مرتب شون کردیم. کتاب ها رو سر جاش گذاشتیم. کارتن ها رو هم بردیم انباری بالا. 
دو تا انباری بالا رو هم ریختیم بیرون و از اول چیدیم.

خواب بهتر
اینکه یا با درد بخوابی یا با درد از خواب بیدار شی واقعا سخته. چند روز پیش ها یاد ایام راهنمایی و دبیرستانم افتادم. چه شب ها زود می خوابم و چه سحرخیز بودم. شاید 7 ساعت هم بیشتر نمی خوابیدم. اما چقدر پرانرژی و چقدر سر حال. چقدر اوضاع و احوال آدم تغییر می کنه.

مطالعه لااقل 3 روز در هفته
انجام شد.

ج) برنامه هفته آینده:
تسلط روی حفظ سوره یاسین
مرتب سازی زندگی به هم ریخته و انجام کارهای عقب افتاده
خواب بهتر
مطالعه لااقل 2 روز در هفته
جکی چان:
萨拉姆如一个巴拉姆萨拉萨拉姆如姆如何拉明

15 صلوات برای شازده کوچولو عزیز جهت باز شدن گره از کاراش ,
آرمین جان دعاگوت هستم, از صمیم قلب برات آرزوی سلامتی میکنم 53 53 53
با توکل به خدا و اعتماد به خدا , خود خدا گره گشای کار ما خواهد بود , روزهای سخت تا آخر با آدم نمیمونه,
بعد از اون اتفاقی که برام افتاد,چرخوندن مچ دست برام آرزو شده بود,تو حمام سرمو با یک دست میشستم(احتمالش بود که این حالت تا آخر باهام بمونه) میخواستم غذا بخورم قاشق  رو نمیتونستم به دهانم برسونم,به لطف خدا همش حل شد , به بهترین شکل هم حل شد , حتی بهتر از اون چیزی که دکتر فکر میکرد شد, برآیند این اتفاق هم باعث تغییر زندگیم شد , و بازهم خوب شد , اینارو من نمیدونستم,اینا رو فقط خدا میدونست.


(1396 مهر 16، 22:46)آرمین نوشته است: خواب بهتر
اینکه یا با درد بخوابی یا با درد از خواب بیدار شی واقعا سخته. چند روز پیش ها یاد ایام راهنمایی و دبیرستانم افتادم. چه شب ها زود می خوابم و چه سحرخیز بودم. شاید 7 ساعت هم بیشتر نمی خوابیدم. اما چقدر پرانرژی و چقدر سر حال. چقدر اوضاع و احوال آدم تغییر می کنه.

باورت میشه من دوران دبیرستان میگرن خیلی بد داشتم , وقتی سردرد میشدم چند روز سردرد بودم, نه میتونستم بخوابم نه میتونستم بشینم , نه میتونستم چیزی بخورم , فقط مامانم زنگ میزد مدرسه که من نمیتونم برم طفلی چقدر حتما غصه میخورده ,بعدش دارچین تو نعلبکی میریخت و یکم آب میرخت داخلش بعد می مالوند به پیشونیم با با روسری محکم پیشونیمو میبستم , باعث سوزش تو پیشونیم میشد که اون درد میگرن به چشم نیاد, بیشتر اوقات این حالت با تهوع هم همراه بود که خداراشکر به لطف خدا برطرف شد 317

انشاالله برای تو هم خیلی زود مشکلاتت حل میشه.
(1396 مهر 16، 14:30)رضا222 نوشته است: سلام به همه دوستان
با عرض پوزش بابت دیراعلام کردن .کمی سرمون شلوغ بود نتوستیم زود اعلام وضعیت کنیم.
رضا///گروه ثارالله////این هفته قرمز
با عرض پوزش از همگروهی های عزیز.که برنامه رو خراب کردم .
ایشالله این هفته پاک بمونم .
برنامه های این هفته :جلوگیری از سریالی شدن این قضیه (همین کلیه )
میخوام سعی کنم هرشب با وضو بخوابم و نمازمو سروقت بخونم
و تلاش برای اینکه آدم بهتری بشم

رضای گل خیلی تلاش کن تا پاکی رو حفظ کنی. بنظر من تمام کسایی که اینجا عضون از جمله خودت، خدا بهشون گفته بیا اینم فرصت. ببینم چه میکنی. ینی به اصطلاح بهمون توفیق ترک رو داده. ما موهبتی داریم که خیلیایی که درگیر این گناه هستن ندارن واون آگاهی نسبت به زشتی‌ِ این کاره. 
داداش بحث گروه اولویت دومه. ما همه تلاش میکنیم که خدا از ما راضی باشه. مگر ما به هدف دیگه ای عضو این سایت شدیم؟ 
موفق باشی داداش رضا ایشالا هفته آینده هفته ی سبزی باشه برا همه بخصوص ثارالله ای ها
شاید آن نور که از پنجره می آید خداست.
                                                   شاید آن قهقهه ی کودک و آن عطر خوش یاس خداست
شاید آن چشمان تو وقتی نگاهم میکنی
                                                   معجزه، آن لحظه های نابِ عشق، اینها خداست
او سر آغاز من است، جان من است
                                                   در تمام لحظاتم، حامی و حاضر  خداست
دارم از عمق وجودم میفشانم عشق او
                                                   آرزویم بَرِ پردیس، درآن عرشِ خداست
زندگی را زندگی خواهم نمود
                                                   هرچه من دار و ندارم، همه از لطف خداست
سلام به همه
engineer / این هفته / قرمز

 میدونم روزای اول ترکم نباید قانون هامو بشکنم، آخرشب تلگرام بودم ومیدونستم که می کشنم و شکستم ولی خب دوباره الان 3 روز پاک دارم

ارزیابی هفته ای که گذشت:

 - خیلی وقتا میدونم باید الان چیکار کنم، نه از سر تنبلی باشه ولی اصلا حوصله و دل و دماغ هیچی ندارم،‌  همش  مربوط به خ.ا هم نیس چون روزای پاکمم که زیاد بشه همین وضعه( مشکلمم میدونم چیه و نمیدونم درمقابلش چیکار کنم)

- بازم این هفته دوباره به جدی ترین مشکل زندگیم برخوردم و شکست خوردم مثل همیشه، توانایی مقابله با کارها، حتی چیزای کوچیک رو ندارم، هر مشکلی رو واسه خودم معظل میکنم و منو ساقط میکنه و می افتم گوشه خونه، با اینکه درحال حاضر قبل از خدمت هیج مسئولیتی بر عهده ندارم ولی اکثرا اعصابم خورده و استرس دارم و حتی بخاطر یه حرف کوچیک دیگران خیلی خودمو سرزنش میکنم،

- با یه دوست صحبت میکردم میگفت داداشم یه اخلاق خیلی خوبی که داره اینه که: مثلا یکاری کرده آبروش رفته و به طرز فجیحی زشت شده براش، اون شاید اشتباهش رو قبول کنه ولی حتی اصلا یه لحظه هم نمیزاره این مشکل اعصابش رو خورد کنه،‌ حتی نمیزاره بهش فکر کنه که اعصابش خورد شه.
 کاش منم می تونستم اینجوری باشم:(

- گوشی رسید ولی هنوز برای کار نرفتم.
- چن جا دنبال امریه رفتم ولی خب پارتی درست حسابی میخواد واقعا.
- اتوکد نصب نشد و کار نکردم.
- کنترل چشم و ذهن به صورت فوق العاده عالی بود
- تغذیه متوسط بود
- 2 روز رفتم سرکار
- بعد مدتی رفتم استخر
- بازاریابی نرفتم
-آدم ضعیفی بودم
برنامه هفته آینده:
کاش بتونم با این عادت بد کنار بیام و یجوری حلش کنم تا بتونم به روزمره هام برسم. خودم دیگه خسته شدم از دست خودم :(
         
                             اگر از میان جهنم می گذری به راهت ادامه بده.
                                                       
محسن/گروه بیرق سبز /هفته چهارم قرمز
این هفته استارت کنکور رو زدم و دو روز اول هفته خوب جلو رفتم، وسط هفته شدید سرما خوردم همه برنامه هام بهم ریخت که باعث شد این هفته قرمز بشم
برنامه این هفته افزایش ساعت مطالعه، مشاوره اخر هفته، نماز اول وقت، فلا تمام تمرکزم روی ترک گناه و کنکووووره ار‌شده.
خدایا شکرت
14 صلوات برای aliunknown



منتظریم ...



[تصویر:  Gol.gif]


[تصویر:  Gol.gif]


[تصویر:  Gol.gif]


[تصویر:  Gol.gif]



اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم






برنامه ی مقرر ختم صلوات  دوره سی و دوم :

طاهر [تصویر:  53.gif] 
mohammad_93 [تصویر:  53.gif] 
موری [تصویر:  53.gif] 
mohsennia [تصویر:  53.gif] 

عاشق فاطمه زهرا: [تصویر:  53.gif] 
Mr Degaresh[تصویر:  53.gif] 
nobody31:  [تصویر:  53.gif] 
Hamed6:  [تصویر:  53.gif] 

آرمین [تصویر:  53.gif] 
hamedhamed [تصویر:  53.gif] 
شازده کوچولو53
aliunknown: تاریخ 96/07/17

rezaKy: تاریخ 96/07/19
drift: تاریخ 96/07/22
رضا222: تاریخ 96/07/24
101: تاریخ 96/07/26
omid 24: تاریخ 96/07/29


Khansariha (8)
امیدوارم داداش علی مونم هرگز پشیمون نشه از ثبت نامش تو این دوره از مسابقه
و پر قدرت بلند شه و متمرکز خود خودش رو مدیریت و مراقبت کنه 
بچه ها صلوات بفرستید براش و دعا کنید براش
علی میتونه  Khansariha (69)







==============================================================



(1396 مهر 16، 10:23)موری نوشته است: درود 303 
اقا من صلوات هارو میفرستم فقط خستم نمیتونم بیام اعلام کنم 22


داداش مرتضی میتونی همه رو باهمدیگه یهو اعلام کنی . مثلا بگی کل لیست رو تا اینجا من برا هر کدومشون 14 تا فرستادم  53258zu2qvp1d9v ، اکی ؟ . سخت نگیر پس 302




***************************



(1396 مهر 15، 23:16)عاشق فاطمه زهرا نوشته است: سلام 
نوید جون!
دو تا نکته.
حتما می دونی، اما برای تذکر به خودم می گم. 

یک این که، این سخت گرفتن به نفس، اگر در بستر عبودیت نباشه، اثر منفی داره.
من محمدم، خودم رو کوچیک می دونم. اما وقتی نماز شب می خونم، می شم محمد شب نماز شب خون.
و ...


محمدجان ممنونم از نکات خوبت ، به کمک خدا و لطف تو و بقیه حواسم بهشون میمونه !
داداش محتاجیم به دعا 63


من باید میزان هوشیاری ام در عمل رو مدام افزایش بدم
نباید بذارم هرنیرویی هر طرفی که میخواد بکشوندم
من  باید خودم باشم و مدام از خودم مراقبت کنم
من میتونم ، آره ...
چون من خدا رو دارم و اون کمکم میکنه
علیرضا جان خیلی خوب شد که صادقانه مشکلاتتو میگی تا هم سرگروهت و هم (با اجازه ی سرگروه گلت) من راهنماییت کنیم.
من خودم البته چند روزیه دوباره اراده م ضعیف شده و هی میرم سراغ عکسا و فیلمای مستهجن. من فک کنم مشکل ماها ورزشه. اگه توی هفته مثه من کم ورزش میکنی، حتما یه برنامه ورزش صبحگاهی بریز. من خودمم خیلی دلم میخاد اینکارو بکنم. باید اینکارو بکنیم. ما دیگه اون آدم بی اراده نیستیم که زندگیشو خ.ا گرفته بود. اگه انتخاب کردیم ترک کنیم، واقعا ترک کنیم.. (این حرفا رو برا خودمم میگم چون احساس خطر میکنم)

14 تا صلوات برای داداش علیِ آن نون.. ایشالا موفق باشه توی تحصیلش و زندگی شادی در پیش داشته باشه

شاید آن نور که از پنجره می آید خداست.
                                                   شاید آن قهقهه ی کودک و آن عطر خوش یاس خداست
شاید آن چشمان تو وقتی نگاهم میکنی
                                                   معجزه، آن لحظه های نابِ عشق، اینها خداست
او سر آغاز من است، جان من است
                                                   در تمام لحظاتم، حامی و حاضر  خداست
دارم از عمق وجودم میفشانم عشق او
                                                   آرزویم بَرِ پردیس، درآن عرشِ خداست
زندگی را زندگی خواهم نمود
                                                   هرچه من دار و ندارم، همه از لطف خداست
 سپاس شده توسط
(1396 مهر 17، 22:20)rezaKy نوشته است: علیرضا جان خیلی خوب شد که صادقانه مشکلاتتو میگی تا هم سرگروهت و هم (با اجازه ی سرگروه گلت) من راهنماییت کنیم.
من خودم البته چند روزیه دوباره اراده م ضعیف شده و هی میرم سراغ عکسا و فیلمای مستهجن. من فک کنم مشکل ماها ورزشه. اگه توی هفته مثه من کم ورزش میکنی، حتما یه برنامه ورزش صبحگاهی بریز. من خودمم خیلی دلم میخاد اینکارو بکنم. باید اینکارو بکنیم. ما دیگه اون آدم بی اراده نیستیم که زندگیشو خ.ا گرفته بود. اگه انتخاب کردیم ترک کنیم، واقعا ترک کنیم.. (این حرفا رو برا خودمم میگم چون احساس خطر میکنم)

14 تا صلوات برای داداش علیِ آن نون.. ایشالا موفق باشه توی تحصیلش و زندگی شادی در پیش داشته باشه

داداش من روت حساسم ها.
این جمله که قرمز کردم، می دونی؟ مثل خنجری به قلب من فرو می ره. می گم نکنه رضا بشکنه، خدایا نکنه.

همین بی ارادگی ها که می گی، همین دست دست کردن ها، همین دو دل بودن ها، عاقبت خوبی نداره.
این مسیر، انتهاش هیچ چیزی نیست مگر شکست، افسردگی، بدبختی و ...

شک داری؟ از کسایی که شکستن بپرس. از من بپرس. باور نداری به حرف ما؟
به قلب خودت مراجعه کن، به حافظه ات مراجعه کن.
آخرین بار که شکستی چه احساسی داشتی؟ روز ها و هفته های بعد شکستت.

می دونی داداش رضا چرا من این طوری حساس شدم؟
چون من وقتی می بینم، اون رضایی که انرژیش ۲۰۰ درصد بوده چند هفته پیش ، الان انرژیش شده ۴۰ درصد
و تازه قلقلکش هم می آد، برگرده به خ.ا ، معلوم نیست که دو هفته، یا یک ماه دیگه چی می شه. انرژیش حتما می شه اگر همین فرمون بره.

همین که پاک بودن براش سخت شده، یعنی یه قدم به سمت عقب رفتی. درسته؟
همین طور قدم قدم عقب بری، تهش می افتی. تو که نمی خوای باز سقوط کنی.
دیدم آدم هایی که ۲۰۰ روز پاکی رو خراب کردن، بعدش به سختی یک ماه هم نتونستن پاک بمونن.

این طور نیست که بگی من الان دویست روز پاک موندم، خب دیگه حق دارم که یک بار بشکنم، بعدش ۴۰۰ روز پاک می مونم.
این حرف برای ده روز و بیست روز و یه ماه درسته، نه بیشتر.
خ.ا مثل باتلاقه که شما الان ازش دراومدی. اگر بیافتی توش، بار دیگه هم می تونی دربیای؟ خب چه کاریه؟ چرا خراب کنی؟

قبول دارم که ما انسانیم و نیاز جنسی هم یکی از نیاز های ماست.
اما نیاز جنسی از همون هفته ی اول پاکی با ما بوده، بعد از این همه روز حتما یه چیزی عوض شده.
شاید یه چیز هایی رو فراموش کردی، شاید یه مشکلات جدیدی رو باهاش روبرو شاید، شاید یه چیز مهمی که توی برنامه ات بوده حالا نیست.
شاید انگیزه ات کم شده، شاید اون چیزی که فکر می کردی با پاکی بدست می آد رو بدست نیاوردی.
این که می گی ورزش، بله ورزش خیلی خوبه، اما مطمئنی که الان مشکل تو همینه؟ با ورزش حل می شه.
خب اضافه اش کن به برنامه ات. چه چیزی مهم تر از پاکیه؟ هان؟

داداش اگر تند و تیز نوشتم، دلم می سوزنه، اصلا دوست ندارم این داداش رضایی که عالی داره پیش میره، ترمز بگیره.
وقتی می تونه جزو یکی از بهترین های کانون بشه و عکسش بره توی قاب کسایی که ترک کرده ان. چرا نره؟
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

 سپاس شده توسط
این هفته قرمز هامون آمارش رفته بالا.  Badbakht
چرا آخه؟ من به از طرف خودم عذرخواهی می کنم.

بچه ها ناامید نشید، ادامه بدید، این مسیر رو باید طی کرد.

**********************

۱۴ صلوات برای علی عزیز 53

**********************
نقل قول: چه سردردهایی داشتم هفته گذشته و چه سخت گذشت.
امروز همکارم که منو دید گفت چهره ات داغونه. گفتم امروز مثلا خوبم. دیروز داغون بودم. این به خاطر اون همه دردیه که دیروز کشیدم. 
چهارشنبه هفته گذشته رفتم پیش روان پزشکی که باید عمل RF رو تایید می کرد. (یه عمل هست برای پایین آوردن تحریک پذیری عصب ها) موافقتش رو اعلام کرد و جواب رو برای متخصص درد بردم. 
یه کمیسیون پزشکی باید تشکیل بشه برای انجامش. هنوز دانشگاه شهید بهشتی زمان و مکانش رو مشخص نکرده. قبلا گفته بودن که مهرماهه. امیدارم هر چی زودتر تشکیل بشه و یه ذره راحت شم. با این وضع، مدام می میرم و زنده میشم.  [تصویر:  53258zu2qvp1d9v.gif]
آرمین جان می دونم چه دردی می کشی.
دردسر یه طرف، طرف دیگه این که می دونم دوست داری انرژی داشته باشی تا کار کنی.
چقدر دردناکه که آدم بفهمه که توی جیب شلوارش چند میلیون پول هست، اما دستش احساس نداشته باشه که بتونه اون پول رو برداره.
ان شاء الله که بهتر می شی. حتما بهتر می شی، اون کاری که فکر می کنی درسته رو انجام بده.
اما در تمام این مراحل و همون طور که تلاش می کنیم، قراره تسلیم باشیم دیگه؟
حرفش راحته برای منی که خدا از تمام نعمت ها بهترینش رو بهم داده. نمی دونم جای تو بودم حالم چی بود،
اما خب قراره تسلیم باشیم دیگه؟ تسلیم و راضی.
می فهمی حرفم رو...
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

 سپاس شده توسط

موضوعات مرتبط با این موضوع...
موضوع / نویسنده
آخرین ارسال


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 4 مهمان