امتیاز موضوع:
  • 18 رأی - میانگین امتیازات: 4.67
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
موضوع بسته شده است 

آرشیو گروه "رهروان پاکی" (گروه آقایان) (غیر فعال)

عاشق / گروه کوچ پرستو ها / هفته ی پنجم / سبز

آخر این هفته مسابقه ی این دوره تموم می شه و من خیالم راحت می شه. 4fvfcja 
این قدر که حرص خوردم این دوره.

ارزیابی :
تموم کردن موضوعی که روش کار می کنم. الحمد لله تموم شد، سه شنبه ظهر هفته ی پیش ،
یک روز استراحت و تفکر و ... :  این استراحت هم انجام شد.
شروع موضوع بعدی که روش کار می کنم. این یکی نشد. یعنی اون تفکر که گفته بودم توی خط قبلی تا همین چند لحظه ی پیش خرم رو گرفته بود و دیگه از ابتدا تا انتهای اهداف و اعتقادات و باورهام رو گرفتم بررسی کردم. 4chsmu1  نیاز بود خدایی

برنامه ی مطالعه، نماز جماعت و نماز جمعه و مرور قرآن رو پیگیری کنم. تقریبا همه اش انجام شد. مطالعه کمتر
حتما یک روز ورزش کنم. نشد vayy
بیشتر برای کانون وقت بذارم.... این یکی رو هم دیگران باید قضاوت کنن
یادم نره، به هر ضرب و زوری که شده باید پاکیم رو حفظ کنم.... خدا رو شکر Khansariha (69)
برنامه تا پایان هفته:
- فردا قراره بریم بگردیم، توی گردش فقط استراحت کنم. می تونم فکرکنم، کتاب بخونم و مرور قرآن انجام بدم. ولی سعی کنم ذهنم آروم شه.
- بعدش برنامه ام رو توی تاپیک های برنامه ریزی ماهانه و هفتگی اعلام کنم. تقسیم بندی زمان ها و اهداف و کار ها
- احتمالا پنج شنبه و جمعه هم فرصت داشته باشم که برنامه ام رو شروع کنم. می تونم روی موضوعی که باید کار کنم.

49-2
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

 سپاس شده توسط
اقا من حواسم نبود فکر کردم این هفته هفته ی پنجمه!
خیلی بد بود ولی گذشت 
درخشنده / 5 هفته سبز
توی هفته ی پنج دوتا سوییچ رو که قرار بود درست کنم رو درست کردم و عالی هم کار کردن... یه سرسیلند هم باز کردم ...
کارای دیگه رو متوقف کردم برای این هفته چون باید درس بخونم...
در مورد ازدواج هم با مشاور حرف زدم... اونم گفت که موارد خوب زیاد پیدا میشن.مهم اینه که تو موقعیتت خوب باشه تا حالت بهتر بشه نه اینکه توی دردسر جدید 
بیوفتی...
من نمیدونم دیگه اینا میخوان 1 میلیارد داشته باشم بعدش ازدواج کنم...
یا اینکه فکر میکنن الان خیلی بهم خوش میگذره Gigglesmile
برای هفته ی بعدی هم باید درس بخونم... یه چیزایی باید برای بخش اطفال درست کنم....
اخر هفته باید برم دانشگاه...توی خوابگاه یکم ارومترم و ترک اسونتره...
البته اونم میبینم 4chsmu1
 سپاس شده توسط
  آقای اراده / گروه کوچ پرستو ها / هفته ی پنجم / سبز 

از همه دوستان عذر خواهی میکنم مخصوصا دوستان همگروهی بخاطر اینکه نظم مسابقه گروهی رو بهم ریختم
اعلام وضعیت نداشتم 
برای اعلام وضعیت هام فقط هفته چهار و پنج رو سبز در نظر بگیرید.
در مدتی که گذشته سعی داشتم مقداری منظم تر کنم خودم رو و زندگیم رو 
روی موضوع ترک و جوانب کار خیلی مطالعه کردم این چند روز 
چند شعار برای خودم پیدا کردم 1- هیچ موقع دیر نیست 2-هیچ موقع نا امید نشم و از نو شروع کنم  3- به موفقت های هر چند کوچک افتخار کنم.
در چند روز گذشته چهار بار مورد حمله فکری قرار گرفتم و به سمت این کار کشیده شدم اما در برابر اون ایستادگی کردم و منطقی به خودم توضیح دادم که این کار کمکی بهم نمیکنه و فقط اوضاع رو بدتر میکنه ...
 سپاس شده توسط
(1397 فروردين 12، 17:49)درخشنده نوشته است:
(1397 فروردين 12، 14:26)rezaKy نوشته است: به نام خدا
رضا و عاشق جان اگر اجازه بدید منم شرکت کنم توی این بحث جالب. سوال ( یا درواقع استفهام انکاریِ) مطرح کردی رضا جان. من با تو هم نظر هستم و میگم هرکسی ( با هر دین و اعتقادی) میتونه اون سبکی رو زندگی کنه که باهاش راحته. 
منم( شاید هممون) توی فامیلمون کسی هست که راحته و خیلی راحت هم دست میده و شاید حتی با روبوسی هم مشکلی نداشته باشه. ولی این که ما دست ندیم چون تحریک ممکنه بشیم، قطعا داریم خودمون رو یه آدم ضعیف النفس فرض میکنیم که امیدی به پیدا کردن قدرت روحی نداره. در واقع اینکه بخایم از دست دادن با نامحرم دوری کنیم، اثر همین خودارضاییه که گرفتارش هستیم. چون خودارضایی کاری میکنه که تا یه زن/دختر دیدیم، فوری مغزمون اون رو برامون یه شیء جنسی فرض میکنه. 
بیاین روی خودمون کار کنیم بجای اینکه از معاشرت با دیگران به بهانه ی تحریک، فاصله بگیریم.


خوشبختانه یا بدبختانه من یکی از هموناییم که راحت دست میده و روبوسی میکنه با همه  Shy اگه سوالی چیزی داشتید بپرسید !
تاحالا یادم نمیاد که اینکارم تحریکم کرده باشه... در واقع اصلا توی اون زمان به این چیزا نمیتونم فکر کنم...
ولی ادما متفاوتن...
همونطوری که توی بخش مثلا مال کودکان یا اورژانس هستم صحنه هایی میبینم که باید ادم تحریک بشه ولی خب اخه اونجا جاش نیست... 
همچنین برام تعریف کردن که تحریک شده باشن....
اینکه میگن دست ندید و پیشگیری کنید یه نسخه ی کلیه.... طرف از کجا بدونه درخشنده تحریک نمیشه ولی یکی دیگه میشه!


ببینید این جا یه بحثی هست.
این که تحریک یه چیزه، تاثیر یه چیز دیگه است.
شما یه فیلم سینمایی نگاه می کنی، هیچ احساس افسردگی نداری
ولی تا یک هفته حال و حوصله نداری.
این فیلم در ظاهر کاری نکرده ولی تاثیر گذاشته.

یه نگاه حرام، یه دست دادن حرام، یه بوس حرام..... شاید تحریک نشی. اما تاثیر می ذاره.
این تاثیر برای یکی کمه، برای یکی زیاد.
این که می گی عیدا بیشتر تحریک می شی، شاید تاثیر همون روابط و ... باشه. (شاید هم نباشه)
آدم کلا پیچیده تر از این حرف هاست و قسمت کمی رو شما در جریانید که داره چی می گذره 4chsmu1
[تصویر:  Structural-Iceberg.png]
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

 سپاس شده توسط
نمیدونم چرا روزهای پنجم ششم که میرسم خیلی فکرم و جسمم درگیر میشه انگار همه چیز بهم میگه دیگه باید بری انجامش بدی تا عادی بشه همه چیز... 
خب درسته .. معنی عادت یعنی همین ... 
اما چرا کم نمیشه این حس ؟ این زمان پاکی چرا بیشتر نمیشه ؟
من خیلی همه چیزو کنترل میکنم ... فکر نگاه نماز غذا ... حتی این سری همیشه وضو داشتم ولی بازم روز ششم نشد ...
امروز شکست داشتم... اما چون سریع باید ریکاور کرد مجددا برگشتم و الان حالم خوبه
 سپاس شده توسط
(1397 فروردين 15، 0:26)عاشق فاطمه زهرا نوشته است: ببینید این جا یه بحثی هست.
این که تحریک یه چیزه، تاثیر یه چیز دیگه است.
شما یه فیلم سینمایی نگاه می کنی، هیچ احساس افسردگی نداری
ولی تا یک هفته حال و حوصله نداری.
این فیلم در ظاهر کاری نکرده ولی تاثیر گذاشته.

یه نگاه حرام، یه دست دادن حرام، یه بوس حرام..... شاید تحریک نشی. اما تاثیر می ذاره.
این تاثیر برای یکی کمه، برای یکی زیاد.
این که می گی عیدا بیشتر تحریک می شی، شاید تاثیر همون روابط و ... باشه. (شاید هم نباشه)
آدم کلا پیچیده تر از این حرف هاست و قسمت کمی رو شما در جریانید که داره چی می گذره 4chsmu1
[تصویر:  Structural-Iceberg.png]
اره قبول دارم ولی حرف دومت رو بیشتر قبول دارم که میگی پیچیدگی انسان خیلی زیاده....هرچی بیشتر میخونم بیشتر پیچیده میشه!
(1397 فروردين 15، 22:14)آقای اراده نوشته است: نمیدونم چرا روزهای پنجم ششم که میرسم خیلی فکرم و جسمم درگیر میشه انگار همه چیز بهم میگه دیگه باید بری انجامش بدی تا عادی بشه همه چیز... 
خب درسته .. معنی عادت یعنی همین ... 
اما چرا کم نمیشه این حس ؟ این زمان پاکی چرا بیشتر نمیشه ؟
من خیلی همه چیزو کنترل میکنم ... فکر نگاه نماز غذا ... حتی این سری همیشه وضو داشتم ولی بازم روز ششم نشد ...
امروز شکست داشتم... اما چون سریع باید ریکاور کرد مجددا برگشتم و الان حالم خوبه

اراده جان قبلا این روند و سیستم پیش رفتن رو توضیح داده بودم نمیدونم نوشته هام کجا موند... اینکه روز اول تا الی ماشالاه چه اتفاقایی میوفته...

اینم گفته بودم که از روز 3 تا 5 فشارا زیاد میشن.... یه مقدار منطق ادم کم میشه و احساسی تر میشه...

زمانی که احساس میاد وسط یه مقدار کنترل سخت میشه... اینجا عهدی که اولش با خودت بستی یه مقدار کمرنگ میشه...

بعد از 7 روز مقداری افسردگی هم اضافه میشه...

این افسردگی چطوری به وجود میاد؟ ببینید ما قبلا این کار رو انجام میدادیم و اخرش یه چیزی شبیه پاداش برامون داشت (حالا ارامش یا هر چیز دیگه ایی) 

مغز ما به چیزایی که بهش لذت بده سریع عادت میکنه!

حالا اگه این عادت های خوشایند رو ازش بگیریم انگار دیگه بهش جایزه نمیدیم... نتیجش چی میشه؟ افسردگی...

برای همین بود که میگفتم برای خودتون هدیه بگیرید... توی اینه خودتونو نگاه کنید با عشق .... و کلی کار دیگه

مورد اخر هم اینکه دو روز اول راحته رو خودت استادی... 

لطفا اینو یادت نره توی روز سوم به بعد میتونی بیای پیشم تا همه ی حرفاتو بزنی...احساساتت ...

مث من که میرم پیش عاشق راحت میگم عاشق جان دارم دیگه نابود میشم Shy

شروعی دوباره و با قدرت لازم داریم اقای اراده..اوکی؟
(1397 فروردين 16، 0:54)مرد مجاهد نوشته است: سلام داداش جون عزیزم

میتونی بگی مثلا از یه روز قبلش چه روندی طی میشه؟
و سوال: نقشه فرار از قبل طراحی شده داری؟
یه چیزی که دارم بهش فکر میکنم
اینه که ما گاهی از این ضربه میخوریم که وسوسه ها رو از قبل به رسمیت نمیشناسیم
شاید برامون افت داره که فکر کنیم معتادیم
و برای همین منتظر وسوسه، اونطور که باید، نمیمونیم.

یکی از نقاط ضعف من اینه.
به به مرد مجاهد  302 
303
(1397 فروردين 16، 0:54)مرد مجاهد نوشته است: سلام داداش جون عزیزم

میتونی بگی مثلا از یه روز قبلش چه روندی طی میشه؟
و سوال: نقشه فرار از قبل طراحی شده داری؟
یه چیزی که دارم بهش فکر میکنم
اینه که ما گاهی از این ضربه میخوریم که وسوسه ها رو از قبل به رسمیت نمیشناسیم
شاید برامون افت داره که فکر کنیم معتادیم
و برای همین منتظر وسوسه، اونطور که باید، نمیمونیم.

یکی از نقاط ضعف من اینه.
داداش تو آسمونا دنبال شما می گشتیم. 4chsmu1
راه گم کردی...

(1397 فروردين 15، 22:14)آقای اراده نوشته است: نمیدونم چرا روزهای پنجم ششم که میرسم خیلی فکرم و جسمم درگیر میشه انگار همه چیز بهم میگه دیگه باید بری انجامش بدی تا عادی بشه همه چیز... 
خب درسته .. معنی عادت یعنی همین ... 
اما چرا کم نمیشه این حس ؟ این زمان پاکی چرا بیشتر نمیشه ؟
من خیلی همه چیزو کنترل میکنم ... فکر نگاه نماز غذا ... حتی این سری همیشه وضو داشتم ولی بازم روز ششم نشد ...
امروز شکست داشتم... اما چون سریع باید ریکاور کرد مجددا برگشتم و الان حالم خوبه


صحبت های درخشنده خیلی دقیق بود. حرف بیشتر ندارم.
ترک عادت چندین ساله، زمان بره.

باید قدم به قدم جلو رفت....

عزم جدی می خواد ولی شدنیه....
باید علت شکست هات رو شناسایی کنی....

به کارهایی که دوستان گفتن فکر کن و سعی کن عملیشون کنی.
ببینم چه می کنی اراده خان Khansariha (69)
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

 سپاس شده توسط
(1397 فروردين 16، 0:54)مرد مجاهد نوشته است: سلام داداش جون عزیزم

میتونی بگی مثلا از یه روز قبلش چه روندی طی میشه؟
و سوال: نقشه فرار از قبل طراحی شده داری؟
یه چیزی که دارم بهش فکر میکنم
اینه که ما گاهی از این ضربه میخوریم که وسوسه ها رو از قبل به رسمیت نمیشناسیم
شاید برامون افت داره که فکر کنیم معتادیم
و برای همین منتظر وسوسه، اونطور که باید، نمیمونیم.

یکی از نقاط ضعف من اینه.


سلام و درود به مرد مجاهد عزیزم
روند که کامل مشخصه ... یک چرخه بیمارگونه است که گاها با دیدن یک عکس یک فیلم یک نگاه استارت میخوره و مقاومت های ریز ما در ابتدا موثر واقع میشه و اما چون خیلی قوی نیستیم ما رو به سمت کاری میکشه که در اون لحظه انرژی زیادی بهمون منتقل میکنه و احساس میکنیم که راه حل و مسکن ما در این لحظه فقط این کار لعنتیه و به جایی میرسه که وقتی کار تمام شد همه دنیا رو سر آدم خراب میشه ....
چند وقتی است نسبت به این مسئله خیلی دقیق تر شدم 
به این نتیجه رسیدم که
1- در بدترین حالت هم باید بازگشت و مسیر اصلاح رو پیش گرفت حتی اگر در این مسیر پیشرفت نداشته باشم 
2- کارهای خوب ریز و کوچک ممکنه نتیجه های بزرگی در پی داشته باشه (مثلا چند روز سعی کردم دائم وضو باشم خیلی موثر بود... در بین راه داخل ماشین ترجمه صوتی قران گوش میکنم ... یا سخنرانی گوش میکنم )

نمیدونم ایراد کار کجاست 
خستگی افسرگی عدم حوصله دست و پامو بسته و کلافه ام کرده 
همیشه منتظر یه حال خوبم که بیاد و اون روز بتونم برنامه ریزی کنم برای شروع اما اون روز هیچ وقت نمیاد Shy

(1397 فروردين 16، 8:26)درخشنده نوشته است:
(1397 فروردين 15، 22:14)آقای اراده نوشته است: نمیدونم چرا روزهای پنجم ششم که میرسم خیلی فکرم و جسمم درگیر میشه انگار همه چیز بهم میگه دیگه باید بری انجامش بدی تا عادی بشه همه چیز... 
خب درسته .. معنی عادت یعنی همین ... 
اما چرا کم نمیشه این حس ؟ این زمان پاکی چرا بیشتر نمیشه ؟
من خیلی همه چیزو کنترل میکنم ... فکر نگاه نماز غذا ... حتی این سری همیشه وضو داشتم ولی بازم روز ششم نشد ...
امروز شکست داشتم... اما چون سریع باید ریکاور کرد مجددا برگشتم و الان حالم خوبه

اراده جان قبلا این روند و سیستم پیش رفتن رو توضیح داده بودم نمیدونم نوشته هام کجا موند... اینکه روز اول تا الی ماشالاه چه اتفاقایی میوفته...

اینم گفته بودم که از روز 3 تا 5 فشارا زیاد میشن.... یه مقدار منطق ادم کم میشه و احساسی تر میشه...

زمانی که احساس میاد وسط یه مقدار کنترل سخت میشه... اینجا عهدی که اولش با خودت بستی یه مقدار کمرنگ میشه...

بعد از 7 روز مقداری افسردگی هم اضافه میشه...

این افسردگی چطوری به وجود میاد؟ ببینید ما قبلا این کار رو انجام میدادیم و اخرش یه چیزی شبیه پاداش برامون داشت (حالا ارامش یا هر چیز دیگه ایی) 

مغز ما به چیزایی که بهش لذت بده سریع عادت میکنه!

حالا اگه این عادت های خوشایند رو ازش بگیریم انگار دیگه بهش جایزه نمیدیم... نتیجش چی میشه؟ افسردگی...

برای همین بود که میگفتم برای خودتون هدیه بگیرید... توی اینه خودتونو نگاه کنید با عشق .... و کلی کار دیگه

مورد اخر هم اینکه دو روز اول راحته رو خودت استادی... 

لطفا اینو یادت نره توی روز سوم به بعد میتونی بیای پیشم تا همه ی حرفاتو بزنی...احساساتت ...

مث من که میرم پیش عاشق راحت میگم عاشق جان دارم دیگه نابود میشم Shy

شروعی دوباره و با قدرت لازم داریم اقای اراده..اوکی؟

سلام درخشنده جان 
من خودم بشخصه دنبال یه راه حل منطقی هستم 
برای خروج از این رکود ... از این بحران ... چندین و چند بار هزاران بار شروع کردم قدم برداشتم اما موفق نشدم
هر دفعه امیال درونی ام بیشتر شد 
واقعا گاهی به مرز نابودی میرسم 
مرز تنهایی 
اونجاست که میگم خدایا چرا اینقدر ما رو سخت آزمایش کردی 
بد اخلاق میشم ناراحت و خسته از همه چیز 
به همه گیر میدم 

حرف های شما دقیقا درسته 
خودم هم کمی مطالعه داشتم قبلا که موید صحبت های شماست 
خستگی افسردگی در روزهای دهم به بالا هدف رو کمرنگ تر میکنه 
نمیدونم راه حل خروج کجاست  Shy
 سپاس شده توسط
به نام خدا

اگه اشتباه نکنم باید اعلام وضعیت مسابقه ی (نیمه) گروهی برای هفته آخر انجام بدیم.

پس بریم:

وضعیت پاکی: سبز آقا

برنامه هفته گذشته:
-انجام درسهای موسیقیم + قطعه For Elis و max payne (انجام شد)
- انجام کارای فارغ التحصیلی (انجام شد). و باید برای هفته های بعدم ادامه ش بدم
- دیدن شبی یک فیلم زبان + یک صفحه لغات 2001 (تقریبا انجام شد)
-مطالعه ملت عشق (راضی نیستم)
-خواندن همه ی 119 رکعت نمازِ ممکن در هفته( بد نیست ولی به 119 نرسید)

این احتمالا آخرین مسابقه گروهی برای یه مدت طولانی هست. البته باز بستگی داره به بچه ها که چه تعداد ثبت نام کنن. امیدوارم این مسابقه دوباره به دوره ی اوج خودش برگرده.
شاید آن نور که از پنجره می آید خداست.
                                                   شاید آن قهقهه ی کودک و آن عطر خوش یاس خداست
شاید آن چشمان تو وقتی نگاهم میکنی
                                                   معجزه، آن لحظه های نابِ عشق، اینها خداست
او سر آغاز من است، جان من است
                                                   در تمام لحظاتم، حامی و حاضر  خداست
دارم از عمق وجودم میفشانم عشق او
                                                   آرزویم بَرِ پردیس، درآن عرشِ خداست
زندگی را زندگی خواهم نمود
                                                   هرچه من دار و ندارم، همه از لطف خداست
 سپاس شده توسط
بچه ها سلام. اعلام وضعیت هفته آخرو هممون انجام دادیم؟ اونور کویین خانوم منتظر نتایج هستن
شاید آن نور که از پنجره می آید خداست.
                                                   شاید آن قهقهه ی کودک و آن عطر خوش یاس خداست
شاید آن چشمان تو وقتی نگاهم میکنی
                                                   معجزه، آن لحظه های نابِ عشق، اینها خداست
او سر آغاز من است، جان من است
                                                   در تمام لحظاتم، حامی و حاضر  خداست
دارم از عمق وجودم میفشانم عشق او
                                                   آرزویم بَرِ پردیس، درآن عرشِ خداست
زندگی را زندگی خواهم نمود
                                                   هرچه من دار و ندارم، همه از لطف خداست
 سپاس شده توسط
ای بابا نمیدونم برا چی اینقد یادم میره اعلاو وضعیت کنم...یا کردم و یادم نیست Hanghead
به هر حال همه ی هفته ها سبز 53
 سپاس شده توسط
(1397 فروردين 21، 0:18)rezaKy نوشته است: بچه ها سلام. اعلام وضعیت هفته آخرو هممون انجام دادیم؟ اونور کویین خانوم منتظر نتایج هستن


نه من انجام ندادم.
نمی دونم چرا یادم رفت.
تا شب انجام می دم.

اراده جان شما هم اگه هستی اعلام وضعیت کن بی زحمت.
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

 سپاس شده توسط
سلام 
فکر کنم هفته ششم باشه اگر اشتباه نکنم
آقای اراده / هفته ششم / سبز
این هفته روی نظم خیلی دارم کار میکنم 
عادت مثبت جایگزین خ.ا رو کار کردن و زبان خوندن قرار دادم
دارم سعی میکنم کل روز ام با اینها پر بشه  Hanghead
 سپاس شده توسط
سلام

خوبین ؟

آقا این سری جدید مسابقتون کی شروع میشه ؟؟
من طاقت ندارم 4chsmu1

میخوام خودمو شکست بدم .
[تصویر:  147.gif]
[تصویر:  ImamMahdi_mahdiyar_ir_Psd_7.jpg]
[تصویر:  05_blue3.png]
(1397 فروردين 21، 17:11)عاشق فاطمه زهرا نوشته است:
(1397 فروردين 21، 0:18)rezaKy نوشته است: بچه ها سلام. اعلام وضعیت هفته آخرو هممون انجام دادیم؟ اونور کویین خانوم منتظر نتایج هستن


نه من انجام ندادم.
نمی دونم چرا یادم رفت.
تا شب انجام می دم.

اراده جان شما هم اگه هستی اعلام وضعیت کن بی زحمت.

عاشق / هفته ی ششم / گروه کوچ پرستوها/ سبز
ارزیابی :
- فردا قراره بریم بگردیم، توی گردش فقط استراحت کنم. می تونم فکرکنم، کتاب بخونم و مرور قرآن انجام بدم. ولی سعی کنم ذهنم آروم شه.
این انجام شد، ولی زیاد خوش نگذشت.
- بعدش برنامه ام رو توی تاپیک های برنامه ریزی ماهانه و هفتگی اعلام کنم. تقسیم بندی زمان ها و اهداف و کار ها
این یکی انجام نشد، این هفته انجام می دمش.
- احتمالا پنج شنبه و جمعه هم فرصت داشته باشم که برنامه ام رو شروع کنم. می تونم روی موضوعی که باید کار کنم.
الحمد لله کارم رو شروع کردم و خیلی جدی وارد کار شدم. شاید یه خرده زیادی جدی.
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

 سپاس شده توسط

موضوعات مرتبط با این موضوع...
موضوع / نویسنده
آخرین ارسال


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 3 مهمان