امتیاز موضوع:
  • 18 رأی - میانگین امتیازات: 4.67
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
موضوع بسته شده است 

آرشیو گروه "رهروان پاکی" (گروه آقایان) (غیر فعال)

سلام سلام صدتا سلام

هزار و شونصدتا سلام



من دوباره که نه! فکر کنم سه باره اومدم! نمیدونم چرا؟! دلم براتون تنگ شده بود؟ (بعید می‌دونم 65) بیکار بودم گفتم یه سر بیام اینجا؟ شاید

دوباره به کانون نیاز داشتم؟ اینم شاید



خلااااصه... اصلا به شما چه که چرا دوباره اومدم 22  والا! مردم چقد فضول شدن 45

مهم اینکه الان اینجام و می‌تونید دوباره مثل سابق قربون صدقه‌ام برید Khansariha (129)

از تمااااام عزیزانی که بهم پیام دادن، گل فرستادن، نامه نوشتن، قدم رنجه کردن، فکس فرستادن، ایمیل زدن، چاپار فرستادن، پیک فرستادن (پیک شادی نه هااا! اونو مدرسه می‌رفتم حل می‌کردم) و خلااااصه از تمام بازماندگان آن مرحوم تقدیر و تشکر می‌نمایم! ان‌شاءالله تو شادیاتون بیام قر بدم 22



آقا چرا یادداشتای منو زدین ترکوندین؟! نگفتین صاحابش میاد؟

Swear1
[تصویر:  1391853874.gif]
یَا مَنْ قَلَّ لَهُ شُکْرِی فَلَمْ یَحْرِمْنِی وَ عَظُمَتْ خَطِیئَتِی فَلَمْ یَفْضَحْنِی وَ رَآنِی عَلَى الْمَعَاصِی فَلَمْ یَشْهَرْنِی
اى آنکه من شکرت را اندک کردم و باز از نعمتت محرومم نساختى و خطاى بزرگ و بسیار کردم و مرا رسوا نکردى و مرا در حال عصیان بسیار دیدى و بى‏ آبرویم نفرمودى

(دعای عرفه)

[تصویر:  1319696219.gif]
[تصویر:  142.gif][تصویر:  r.gif][تصویر:  e.gif][تصویر:  t.gif][تصویر:  n.gif][تصویر:  u.gif][تصویر:  h.gif]
[تصویر:  05_blue.png]










سلا به همه ی داداش های گل  53
سالِک / هفته آخر / گروه ریشو های رهروان / سبز  Khansariha (69)
هفته قبل هفته خوبی بود الحمدلله
و این هفته هم پر از تجربه و زیبایی و مشکلات سخت بود
از همه‌ ی دوستان تشکر میکنم ..
خسته نباشید  303
(1397 مهر 16، 14:39)hunter1 نوشته است: سلام سلام صدتا سلام

هزار و شونصدتا سلام



من دوباره که نه! فکر کنم سه باره اومدم! نمیدونم چرا؟! دلم براتون تنگ شده بود؟ (بعید می‌دونم 65) بیکار بودم گفتم یه سر بیام اینجا؟ شاید

دوباره به کانون نیاز داشتم؟ اینم شاید



خلااااصه... اصلا به شما چه که چرا دوباره اومدم 22  والا! مردم چقد فضول شدن 45

مهم اینکه الان اینجام و می‌تونید دوباره مثل سابق قربون صدقه‌ام برید Khansariha (129)

از تمااااام عزیزانی که بهم پیام دادن، گل فرستادن، نامه نوشتن، قدم رنجه کردن، فکس فرستادن، ایمیل زدن، چاپار فرستادن، پیک فرستادن (پیک شادی نه هااا! اونو مدرسه می‌رفتم حل می‌کردم) و خلااااصه از تمام بازماندگان آن مرحوم تقدیر و تشکر می‌نمایم! ان‌شاءالله تو شادیاتون بیام قر بدم 22



آقا چرا یادداشتای منو زدین ترکوندین؟! نگفتین صاحابش میاد؟

Swear1

سلام هانتر جان

کجای رفتی داداش یهویی؟

یه بیماری هست، یه نفر رو می بینی عین بنز فعالیت می کنه
ولی بعدش یه شب می خوابه، صبح بلند می شه، کلا کانون رو می بوسه می ذاره کنار 4chsmu1 


*************

آقا ما اوضاعمون داغون
بعدش توی دانشگاه داشتم از یه جای خلوتی می گذشتم
توی یه سوراخی رو نگاه کردم دیدم ای دل غافل، یه دختر و پسر افتادن به جون هم
یعنی چشم های من شد چهارتا، به کجا داریم می ریم واقعا 22

بعدش به خودم گفتم، به خشکی ای شانس، یعنی من هفت ماه، توپ من رو تکون نمی داد و همه چی اوکی بود از این صحنه ها ندیدیم
بعد همین امروز که اوج وسوسه هست و اوضاع به هم ریخته، این صحنه هم باید بیاد جلوی چشمم

بعدش یه ذره که فکر کردم دیدم ممد، تو فکر می کنی بهتر از اون دختر و پسری؟
قطعا نه! تو تونستی جلوی  وسوسه ات بیایستی؟ اگر نتونستی، فرق تو و اون پسر اینه که تو موقعیت برات فراهم نبوده
و گرنه شناگر خوبی هستی Shy 

خیلی به نظرم اون دو تا حقیر پست اومدن... و حقیرانه تلاش می کردن که لذت ببرن
اون لحظه هیچ فرقی بین دو تا حیوون و اون دو نفر ندیدم...

بعدش که فکر کردم و خودم رو جای اون ها قرار دادم، نتیجه اش خیلی اذیتم کرد

محمد چقدر توی پست و حقیری که نتونستی جلوی نفست بایستی و برده اش شدی...

اینا درد و دل بود، جدی نگیرین Hanghead
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

واقعا حرفات درسته عاشق جون 
خوب شدن آسونه ... خیلی آسونه 
اگر همین امروز تصمیم بگیری فردا خوب میشی 
اما خوب موندن سخته 
خیلی سخت 
اینقدر سخت ک نمیشه تصورش کرد ... 

خدا به همه ماها کمک کنه و به همه توفیق بده  Hanghead
(1397 مهر 16، 20:41)aliunknown نوشته است: هـــعی نمیدونم چی بگم.... شما یچیزی بگید...  Hanghead
انگار دارم سخت ترین کار زندگیم رو انجام میدم  Hanghead

بله درست میگی 
سخته 
خیلی هم سخته 
اما خواهشا و خواهشا به افسردگی و حالت بدی که بعدش پیش میاد فکر کن 
اصلا ارزشش رو نداره 
که چی بشه 
این حسی که داری تا فردا نهایتا تا پس فردا تمومه 
بشرطی که بیخیالش بشی 
با درونت صحبت کن 
بارها تکرار کن و بهش بگو که این کارو از ته دلت دوست نداری و سمتش نمیری 
خودتو راضی نکن به انجاامش 
خواهش میکنم مراقب خودت باش 
من باید برم و تا شب نیستم 
منتظر خبرای خوبت هستم
آقا مثلا امروز هنوز دیشب نشده 65
امیرحسیین خان/هفته ششم/زرد
هفته ای که گذشت اوایلش خوب نبود، اما بعد الحمدلله خوب شد
یه مقدار از برنامه هام دور شدم، اما شکر خدا اوضاع خوبه
راضیم الحمدلله
درباره برنامه گروهی هم ان شاءلله نظرمو بزودی می گم. در کل بگم که خیلی راضی بودم، خصوصا از سرگروه عزیزم حامد حامد که واقعا یه دونه بود
زندگی مِلک وقف است دوست من !

تو ، حق نداری روی آن فساد کنی و به تباهی اش بکشی ، یا بگذاری که دیگران روی آن فساد کنند.

حق نداری بایر و برهنه و خلوت و بی خاصیتش نگه داری یا بگذاری که دیگران نگهش دارند. حق نداری بر آن ستم کنی و ستم را ، روی آن ، بر تن و روح خویش ، خاموش و سر به زیر بپذیری.

حق نداری در برابر مظالمی که دیگران روی آن انجام می دهند سکوت اختیار کنی و خود را یک تماشاگر ناتوان مظلوم بی پناه بنمایی.

حق نداری به بازی اش بگیری ، لکه دارش کنی ، آلوده و بی حرمتش کنی ، یا دورش بیندازی.

بریده ای از کتاب ابن مشغله اثر نادر ابراهیمی



Exclamation 
(1397 مهر 16، 19:51)عاشق فاطمه زهرا نوشته است: سلام هانتر جان

کجای رفتی داداش یهویی؟

یه بیماری هست، یه نفر رو می بینی عین بنز فعالیت می کنه
ولی بعدش یه شب می خوابه، صبح بلند می شه، کلا کانون رو می بوسه می ذاره کنار 4chsmu1 

سلام عاشق جان.
دقیقا! اسم علمی این مرض هم هست :سندروم جوگیر-بیخیال ناگهانی  4chsmu1 منم بهش دچارم متاسفانه  Hanghead


نقل قول: محمد چقدر توی پست و حقیری که نتونستی جلوی نفست بایستی و برده اش شدی...

چقدر این چیزی که گفتی به حرف دلم شبیهه! منی که خودم جوجه تیغی هستم ولی به گل ایراد می‌گیرم که چرا تیغ داری!
البته با این حرفت موافق نیستم که گفتی اگه موقعیتش باشه شناگر ماهری هستی! اگه الان یه دختری بیاد بهت بگه بیا فلان کا ر رو کنیم قبول می‌کنی؟ البته که نه!
[تصویر:  1391853874.gif]
یَا مَنْ قَلَّ لَهُ شُکْرِی فَلَمْ یَحْرِمْنِی وَ عَظُمَتْ خَطِیئَتِی فَلَمْ یَفْضَحْنِی وَ رَآنِی عَلَى الْمَعَاصِی فَلَمْ یَشْهَرْنِی
اى آنکه من شکرت را اندک کردم و باز از نعمتت محرومم نساختى و خطاى بزرگ و بسیار کردم و مرا رسوا نکردى و مرا در حال عصیان بسیار دیدى و بى‏ آبرویم نفرمودى

(دعای عرفه)

[تصویر:  1319696219.gif]
[تصویر:  142.gif][تصویر:  r.gif][تصویر:  e.gif][تصویر:  t.gif][تصویر:  n.gif][تصویر:  u.gif][تصویر:  h.gif]
[تصویر:  05_blue.png]










نمیدونم چرا امروز منم قات زدم 
زدم به سیم آخر 
علی جون ... 
مراقبت خودش باش 
مدیریت کن این اوضاع رو تا بگذره 
درست میشه همه چیز 
فقط از حرکت باز نشو
نقل و قول از یک دختر = هدیه پاکی

هیچ وقت یادم نمیره باره اولی که درگیر این گناه شدم
داشتم کتاب کامپیوتر میخوندم
سوم دبیرستان بودم
بنظرم بدنم جالب می اومد
و این شروع یک گناه بزرگ بود برام
گناهی که حتی وقتی فهمیدم گناه کبیره است نتونستم کنارش بذارم
بارها و بارها تکرارش کردم
وقتایی که فشار عصبی روم بود
یا وقتایی که الکی هی به خودم تلقین می کردم که وایییییییی من چقدر نیاز جنسی دارم این کارو انجام میدادم
بعد از اون یه مدت بیمارِ این بودم که توی نت دنبال چیزای خراب بگردم
اوایلش فقط عکس های …. می دیدم
ولی تهش هم به این کار لعنتی خودارضایی منجر میشد
کم کم دیگه عکس برام کافی نبود
کلیپ دانلود میکردم
فیلم دانلود میکردم و میدیدم
و گاهی ساعت ها و ساعت ها پای کامپیوتر بودم و دنبال چیزای مضخرف میگشتم
سال کنکورم بود
به شدت فشار عصبی ام بالا بود
استرس داشتم
هر بار هم که این کارو انجام میدادم نه تنها حالم خوب نمیشد که هزار بار بد و بدتر میشدم
روزی هزار بار به خودم لعنت میفرستادم که چرا دارم گناه میکنم؟
بدنم به شدت لاغر و نحیف شده بود
یه بخشیش به خاطر این گناه لعنتی بود یه بخشیش هم بخاطر فشار روانی درس و گناه خودارضایی
خیلی منزوی و بد خلق بودم
هیچ کس جرات نداشت بیاد طرفم
چشمام خیلی ضعیف شده بود
بالاخره کنکورو دادم
و تو این مدت همه اش درگیر ترک این گناه بودم
هیچ وقت بی تفاوت نبودم
همیشه حرص میخوردم و تلاش میکردم
راهی دانشگاه شدم
کمی تونستم توی ماه رمضون خودمو کنترل کنم
این وبلاگو ساختم
دوستای خوبی پیدا کردم
قوی به ترک ادامه میدادم
یادمه رکورد عالی زدم ۳۰روز بدون گناه
در پوست خودم نمیگنجیدم
ولی نمیدونم چی شد که دوباره تو نت گردی هام وسوسه شدم و سمت سایتهای چرند و آشغال رفتم
دوباره این کار تکرار شد
خیلی ناراحت بودم
خیلی ناامید بودم
حس میکردم خدا دوستم نداره
درسم تموم شد و من همچنان درگیر بودم
سایت باشگاه ترک خودارضایی رو پیدا کردم
اونجا فوق العاده بود
آدمای زیادی توش بودن که در حال تلاش بودن
این بهم انرژی و توان بی نهایت میداد
علاوه بر این یه حس روحانی قشنگ نسبت به آدمای اونجا داشتم
دانشگاه مقطع بعدی هم قبول شدم
همزمان ب درس تلاشم برای ترک این گناه بیشتر و بیشتر شد
پر شدن وقتم با درس و درخواستهای ازدواجی که بهم میشد منو توی مسیر ترک قوی و مصمم تر میکرد
من با خدا قرار گذاشتم
بهش قول دادم
و ازش خواستم کمکم کنه
و چه خوووووووووووووب کمکم کرد
چقدر روزای قشنگی بود
من یه تقویم جیبی خریدم
روزای پاکیمو توش علامت میزدم
همزمان توی آشناهامون با یه پسر بسیارخوب و متدین و درس خوان و خانواده دار آشنا شدم
پسر همکار مادرم بودم
اون منو ندیده بود
ولی من چند بار با مادرش دیده بودمش
همیشه از آرزوهام بود که با چنین کسی ازدواج کنم
ناخودآگاه خواستگارام رو با اون مقایسه میکردم
ولی همیشه جز محالاتم بود که اون بیاد خواستگاریم
من ترکم قوی و قوی تر شده بود
با هر ۱۰روزی که جلو میرفتم خدا بهم هدیه میداد
نمیدونم واقعا این طور بود یا من اینطور فکر میکردم؟
ولی واقعا با یه برنامه مشخص ۱۰روزه هر ۱۰روز یه اتفاق خوب، یه خبر خوب بهم میرسید
و من توی تقویم هنوز داشتم روزشمار پاکی میزدم
من توی دلم از خدا خواشتم اگه به ۱۰۰ روز رسیدم بهم یه هدیه خیلی خوببببب بده
نزدیکای روز۹۲ ام بود که یه خواستگار برام اومد
شرایطش فوق العاده بود
ولی به دلم نمی نشست
نمیدونم چرا ولی خیلی استرس داشتم
همزمان با امتحانای ترمم این اتفاق افتاد
خیلی عصبی و ناراحت بودم
افسرده شده بودم
شب ۹۹ ام بود
فرداش امتحان داشتم
باید به خواستگار هم جواب میدادم
خیلی کلافه بودم
مامان اومد گفت همکارم زنگ زده برای پسرش ازت خواستگاری کرده!!!!!!!!!!!!!!!!!!
و گفته پسرش تو رو دیده و ازت خیلی خوشش اومده!!!!!!!!!
من داشتم بال در میآوردم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!باورم نمیشد!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
اونا اومدن وبعد از طی زمانی ازدواج کردیم
همسرم مردی فوق العاده اس
از نظر اخلاق و ایمان حرف نداره
اوایل زندگی مشترکمون همسرم کمی مشغله اش زیاد بود
گاهی مجبور بود وقت زیادی رو بیرون از خونه برای کارش بذاره
من چند بار توی اینترنت به بیراهه رفتم!
یه بار هم اون گناه کثیف رو انجام دادم!
نمیدونم چرا؟ولی همزمان با اون گنه همسرم تصادف شدیدی کرد!
من خیلی ترسیده بودم
حس میکردم خدا داره بهم تذکر کیده که این همسر هدیه پاکیت بوده!!!!!!!
من توبه کردم و به لطف خدا همه چی به حالت اول بازگشت
من و همسرم راهی حج شدیم
بعد از ۵ماه از سفر حج من دوباره گناه کردم و پام لغزید
و دقیقا شبش همسرم دچار درد قلب و یه سری مشکلات دیگه شد
واقعا کلافه شدم
به خودم بد و بیراه میگفتم
ولی الان به خودم اومدم
من خیلی چیزای خوب و فرصتای قشنگ رو هدر دادم
الان میتونم همه خوبی ها را به لطف خدا با آرامش در کنارم داشته باشم
ولی این یه بیماری روحی و روانیه
هر کس بهش مبتلاس سعی کنه ترکش کنه
نه نیازه و نه هیچ چیزه دیگه
فقط یه بیماریه
من تلاش میکنم
چون نمیخوام زندگیم تباه شه
چون نمیخوام همسرم، عشقم و هدیه پاکیم رو از دست بدم
و ثمره تلاشم رو توی وبلاگم میگم
شما هم اگه با این مشکل درگیرید با یاری خدا شروع کنید
خدا فوق مهربانی هاست
کمکتون میکنه
أَعْدَي عَدُوِّكَ نَفْسَكَ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيْكَ - بزرگترین دشمن انسان، هوای نفس است

أفْضَلُ الجِهادِ جِهادُ النَّفْسِ عنِ الهَوى ، و فِطامُها عَن 
جَاهِدُوا أَهْوَاءَكُمْ كَمَا تُجَاهِدُونَ أَعْدَاءَكُم‏ - با هواهای نفسانی خودتان مثل دشمنتان بجنگید

به قبرستان گذر کردم صباحی شنیدم ناله و افغان و آهی شنیدم کله‌ای با خاک می‌گفت که این دنیا نمی‌ارزد بکاهی


خیلی به این فکر میکنم که چرا سالهاست موقع نیاز و فشار به سایت های مستهجن رو میارم 

ولی دفعه پیش داشتم به این فکر میکردم چرا بعد رفتن به اون سایت ها افسردگی میگیرم ؟؟؟

افسردگی من به خاطر این بود که میدیدم عده ای با دختران جوان رابطه برقرار میکنند که اون دختران جوان همسران اینها نیستن و این نوعی طمع به ناموس دیگران و دزدی ناموس دیگرانه 

وقتی حتی تو خیابون به دختری نامحرم نگاه کنیم با همین طمع به ناموس دیگران و دزدی ناموس دیگرانه 

چون همونطور که فروشگاه میریم دزدی نمیکنیم نباید به نامحرم هم نگاه کنیم

همونطور که تو پول و مادیات و ... طمعی به مال مردم نداریم ، باید تو مسئله عفت و نامحرم و ... هم هیچ طمعی به ناموس مردم نداشته باشیم

و فقط خودمون رو محدود کنیم به داشته ها و دارایی های خود 

==============

وقتی فیلم خارجی تماشا میکنم و توش یه صحنه مستهجن داره خیلی ناراحت میشم ، به خودم میگم اون کارگردان چه حقی داره که اون بزگر زن رو مجبور کنه به بی عفتی ؟ 
کلا سر ناموس دیگران هم غیرتی میشم جدیدا  Gigglesmile

==============

از روزی که اینطوری فکر میکنم که فقط به داشته های خودم فکر کنم و از طمع به ناموس مردم پرهیز داشته باشم ، = باعث شده چشمانم از اون روز پاک پاک باشه و از خ.ا. و....  هم پاک باشم 

خدا کنه ادامه دار باشه
أَعْدَي عَدُوِّكَ نَفْسَكَ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيْكَ - بزرگترین دشمن انسان، هوای نفس است

أفْضَلُ الجِهادِ جِهادُ النَّفْسِ عنِ الهَوى ، و فِطامُها عَن 
جَاهِدُوا أَهْوَاءَكُمْ كَمَا تُجَاهِدُونَ أَعْدَاءَكُم‏ - با هواهای نفسانی خودتان مثل دشمنتان بجنگید

به قبرستان گذر کردم صباحی شنیدم ناله و افغان و آهی شنیدم کله‌ای با خاک می‌گفت که این دنیا نمی‌ارزد بکاهی


سلام داداشا من اومدم خوبین خوشین 
چه خبرا 
چند روزی نبودم وضعم خراب و داغون و افتضاح بود دیگ از خودم حسابی نا امید شده بودم به ترک ولی با خودم فکر کردم در کنار شما باشم میتونم ترک کنم
یا علی
هنوزم جای جبران هست 53
(1397 مهر 18، 22:44)فرهنگ نوشته است: سلام داداشا من اومدم خوبین خوشین 
چه خبرا 
چند روزی نبودم وضعم خراب و داغون و افتضاح بود دیگ از خودم حسابی نا امید شده بودم به ترک ولی با خودم فکر کردم در کنار شما باشم میتونم ترک کنم
یا علی


سلام فرهنگ جان
خوبی داداش؟ چه خبرا؟
بی معرفت،‌نمی گی دلمون تنگ می شه برات Swear1 


(1397 مهر 18، 11:00)بازگشت به خاک نوشته است: خیلی به این فکر میکنم که چرا سالهاست موقع نیاز و فشار به سایت های مستهجن رو میارم 

ولی دفعه پیش داشتم به این فکر میکردم چرا بعد رفتن به اون سایت ها افسردگی میگیرم ؟؟؟

افسردگی من به خاطر این بود که میدیدم عده ای با دختران جوان رابطه برقرار میکنند که اون دختران جوان همسران اینها نیستن و این نوعی طمع به ناموس دیگران و دزدی ناموس دیگرانه 

....


خیلی حرف درستیه.
شما دوست داری یکی به همسرت نگاه کنه؟ مطمئنا نه... اگر آدم یه ذره غیرت داشته باشه.

(1397 مهر 17، 23:24)آقای اراده نوشته است: نمیدونم چرا امروز منم قات زدم 
زدم به سیم آخر 
علی جون ... 
مراقبت خودش باش 
مدیریت کن این اوضاع رو تا بگذره 
درست میشه همه چیز 
فقط از حرکت باز نشو

(1397 مهر 17، 22:43)aliunknown نوشته است: Hanghead برام دعا کنید....
حال روحیم اصلا خوب نیست....
اصلا ... خوب ... نیـــــست....

مشکلی نیست که آسان نشود/مرد باید که هراسان نشود 302 

*************

بچه ها دیدید دور شیشم هم تموم شد.
ریشو ها هم قهرمان شدن 22
ما هم آخر شدیم.... 22

*************

بچه ها من دارم ریکاوری می شم
الان دو روز خوب دارم

امروز رفتم باشگاه جودو، می خوام جودو رو شروع کنم 4chsmu1 
دیگه از امروز به بعد، خطا کنین فن های جدیدی که یاد گرفتم رو روتون پیاده می کنم 4chsmu1 

و این که خیلی کارهای انجام نشده دارم
تا قله راه بسیار است.....
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

(1397 مهر 19، 0:09)عاشق فاطمه زهرا نوشته است: امروز رفتم باشگاه جودو، می خوام جودو رو شروع کنم 4chsmu1 
دیگه از امروز به بعد، خطا کنین فن های جدیدی که یاد گرفتم رو روتون پیاده می کنم 4chsmu1 

.

هر وقت اسم جودو رو می‌شنوم یاد جودی آبوت می‌افتم! 22 
نسبتی دارن باهم؟ از یه خانواده‌ان؟ اون جودیشونه این جودوشون؟ دعواشون بشه میگن جودوشون با جودیشون دعواشون شده جداشون کنید؟ 22 
ببخشید دیگه بیخوابی زده بود به سرم گفتم سوالامو ازتون بپرسم
بازم سوالی بود خدمت میرسم 37 22
[تصویر:  1391853874.gif]
یَا مَنْ قَلَّ لَهُ شُکْرِی فَلَمْ یَحْرِمْنِی وَ عَظُمَتْ خَطِیئَتِی فَلَمْ یَفْضَحْنِی وَ رَآنِی عَلَى الْمَعَاصِی فَلَمْ یَشْهَرْنِی
اى آنکه من شکرت را اندک کردم و باز از نعمتت محرومم نساختى و خطاى بزرگ و بسیار کردم و مرا رسوا نکردى و مرا در حال عصیان بسیار دیدى و بى‏ آبرویم نفرمودى

(دعای عرفه)

[تصویر:  1319696219.gif]
[تصویر:  142.gif][تصویر:  r.gif][تصویر:  e.gif][تصویر:  t.gif][تصویر:  n.gif][تصویر:  u.gif][تصویر:  h.gif]
[تصویر:  05_blue.png]










ای ریشوهایی ک قهرمان شدید  Gigglesmile
همه میدونن ما قهرمان بودیم ولی حقمونو خوردن  Khansariha (13)
گروه ما هم ک شد آخر  53258zu2qvp1d9v چرااااا؟ Swear1 Swear1
 ممنونم از همه اعضای گروهم ک تلاش خودشون رو انجام دادن 303
Khansariha (70)  Khansariha (70) Khansariha (70) Khansariha (70)


قهرمانی گروه [تصویر:  aws_y5m2_rishoo.png] «ریشوهای رهروان»[تصویر:  aws_y5m2_rishoo.png] را به یکایک اعضای این گروه،

به مجید Khansariha (8)
به محمدرضا Khansariha (8)
به فرهنگ Khansariha (8)
به امیرحسین Khansariha (8)


clapping clapping clapping  clapping
 
تبریک میگم. اگر نبود تلاش و مجاهدت شما عزیزان، این پیروزی حاصل نمی شد.

Khansariha (46)  Khansariha (46)    Khansariha (46)  Khansariha (46)  

از گروه «آنتی وسوسه»  و اعضای خوب آن گروه و خصوصاٌ از دوست عزیزم،

آقای اراده 53

هم صمیمانه متشکرم. همینطور از گروه «لبخند خدا» هم تشکر می کنم که اگر این دو گروه نبودند، شاید فضای رقابتی، به وجود نمی آمد و شاید برای ترک کردن و برای سبز ماندن، تلاش و پشتکاری صورت نمی گرفت.
این پیروزی فقط برای ریشوها نیست. شما هم پیروزِ این میدان هستید.

41    41   41   41

و سپاس بیکران از مدیریت محترم انجمن گروه های ترک، برادر بزرگوار

صادقین 53

که اسباب برگزاری این مسابقه گروهی را فراهم نمودند و به خوبی، آن را داوری کردند.

خداوند به یکایک عزیزان، خیر و برکت وافر دهد. ان شاءالله تعالی.


  Thankyou  Thankyou  Thankyou  Thankyou  

موضوعات مرتبط با این موضوع...
موضوع / نویسنده
آخرین ارسال


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 7 مهمان