1394 خرداد 27، 20:39
باز نگاهو میشه یه کاریش کرد ولی ذهن ...
ب نظرتون چی کار کنم ؟؟
یارب نظر تو برنگردد...
(1394 خرداد 26، 23:16)گلبرگ نوشته است:(1394 خرداد 26، 9:24)گلبرگ نوشته است: یعنی الان یه لیست تهیه می کنم از اسامی پیشنهادی برگشتم ببینم لیست خالیه = چماق = سیاه . کبود
خودم دنبال یه اسم مناسب روزای ماه رمضون می گردم یه چیزی که ربط به پاکی و سرسفره ی خدا افطاری و سحر پاکی و ....داشته باشه
1- اسامی پیشنهادی خانم لبخند :
2-اسامی پیشنهادی پریکا : فوق العاده ها
3- اسامی پیشنهادی رهایی : ما برنده ایم
4- اسامی پیشنهادی گلبرگ :1- سپید 2- مهمان پاک خدایییییییییییییم
(1394 خرداد 27، 18:27)سنــا نوشته است: سلام
رونمایی میکنم از آواتار "گروه رعد پاکی"
گلبرگ جون رقیب شدیم ایندفعه
(1394 خرداد 27، 20:39)آسمان 18 نوشته است: کنترل ذهن خیییییییییلی سخته خیلیآسمان 18 خیلی خوش اومدی ، عزیزم همین که تو مسابقش شرکت کردی ان شاءالله کم کم یادش می گیری
باز نگاهو میشه یه کاریش کرد ولی ذهن ...
ب نظرتون چی کار کنم ؟؟
(1394 خرداد 27، 22:00)rahaii نوشته است: سلامسلام بر رهایی خودم که ارادت ویژه دارم بهت
خو چرا میزنید ؟؟؟؟
به اینترنت دسترسی نداشم
رهایی هستم ... یه قهرمان تازه نفس .... مسابقه از کی شروع میشه؟؟؟؟
(1394 خرداد 27، 22:02)rahaii نوشته است: من از 23 خرداد هر روز سبزممعرفی می کنم رهایی همگروهی خودم ، دیگه یه نفر رو از اعضای گروهمون معرفی کردم بقیه ی گروه خودشون به این نتیجه میرسن که
- راستی از تجربه ها گفته بودید ... یه چیزی که برای من خیلی پیش میاد اینه که خواب زیاد میبینیم .. نمیدونم هم چیکارش کنم ... البته بسیار سعی میکنم که یاد آوری نکنم ولی تا یه مدت ترک میکنم تو خواب میبینم دارم انجامش میدم و این برام خ خ اذیت کنندست ...
(1394 خرداد 27، 22:04)rahaii نوشته است: در مورد اسم گروه هم .... ما برنده ایم ؟؟؟ چطورهدوسش دارم این اسمو اضافه کردم به لیست اسامی پیشنهادی تا دور همی یه اسم رو انتخاب کنیم ان شاءالله
(1394 خرداد 27، 20:39)آسمان 18 نوشته است: کنترل ذهن خیییییییییلی سخته خیلی
باز نگاهو میشه یه کاریش کرد ولی ذهن ...
ب نظرتون چی کار کنم ؟؟
(1394 خرداد 28، 12:45)بسوی خدا نوشته است:(1394 خرداد 27، 20:39)آسمان 18 نوشته است: کنترل ذهن خیییییییییلی سخته خیلی
باز نگاهو میشه یه کاریش کرد ولی ذهن ...
ب نظرتون چی کار کنم ؟؟
سلام عزیز
منم همیشه ذهنم برای خودش آزاد بود
اما الان تا احساس کنم داره منحرف میشه، فکرم رو ب مسائل دیگه پرت میکنم
مثلا تو گوشیم بازی فکر دارم انجام میدم، یا بازی اعداد مثل » 8 تا 8 از 589 میام پایین (اینو از خندوانه یاد گرفتم )
اینطوری تمرکزت میاد رو این مسائل
موفق باشی
(1394 خرداد 27، 20:40)TaRaNe230 نوشته است: سلام من ترانه هستم
از بچگی تنها بودم کسی باهام دوست نمیشد
همه توی نگاه اول ازم بدشون میاد
شاید باورتون نشه من تاحالا هیچ خاطر خواهی نداشتم و هر کی منو میبینه میره پشت سرش هم نگاه نمیکنه (یعنی اینقدر قیافه ام زشته؟ پس چرا خودم نمیفهمم!!!!! )
خ.ا از دوران بچگی همراهم بود اصلا نمیدونم چطور مبتلا شدم
حدود 6الی 7 سال پیش بود که فهمیدم این کار درستی نیست
به فکر ترک افتادم بیشترین مدتی که توی ترک بودم یک سال بود الانم حدود 30 روزی هس که ترک کردم
امیدوارم دیگه بر نگردم به عقب
بیشترین عاملی که باعث میشه برم سراغ این لعنتی فکر هست فکر های ناجوری که مدام ذهنم رو اذیت میکنه واقعا خیلی سختمه باهاشون کنار بیام نمیدونم شاید اکه یه همدم داشتم اینطوری نبود ولی واقعا نمیدونم چرا هیچ کس به سمتم نمیاد و همه ازم بدشون میاد اخه من یه ادم خجالتی کم رو هستم که اینقدر که سرم تو لاک خودمه باور کنید لاکپشت نمیتونه این همه مدت توی لاکش زندگی کنه
یه سوال دارم البته نمیدونم درست باشه اینجا پرسیدنش یا نه اگه نبود بگید ویرایش میکنم
من همیشه توی ذهنم با یه آدم ساختگی حرف میزنم نمیدونم مثل این رمان ها هستن بعضی وقت ها خودم رو جای شخصیتشون میذارم میخواستم بدونم شماهم همینطوری هستین یافقط من اینطوریم؟
و البته باید بگم متاسفانه 90 درصد شکست های من همین مورد آخر بوده