1391 آذر 20، 0:31
سناجون منم تسلیت میگم
امیدوارم روحشون در ارامش باشه
او که حافظ توست هرگز نخواهد خوابید ...
(1391 دي 10، 22:06)نمیدانم نوشته است: مادربزرگم تنها زندگی می کنه، تلویزیون هم نگاه نمی کنه،
دست و پای موافقی هم نداره که بزنه بیرون و یه گشتی بزنه ...
فقط می تونه با تلفن چند جا رو بگیره. تقریبن روزی یکی دو بار خونه ما زنگ می زنه ...
مامانت کجاست؟ چی کار می کنید؟... همین ها
بعضی وقتا زورم می آد تلفنش رو جواب بدم ...
سر شبی بعد از یکی دو ماه یه سر رفتم پیشش ...
یه خونه ساکت، فقط یه اتاقش روشن و گرم هست، یه تخت خواب و یه "تلفن".
فقط همین تلفن هست، اون هم فقط چند تا مخاطب همیشگی، که گه گاهی اون رو از تنهایی در میاره و می تونه به دنیای بیرون از خانه اش سری بزنه.
اینا رو دیدم و چه قدر پیش خودم از خودم خجالت کشیدم ...
پی نوشت:
این ها برا زمستان پارسال بود، جایی نوشته بودم.
الان مادربزرگم همین امکان رو هم دیگه نداره.
یک ماه پیش اینا در اثر سکته مغزی بخش هایی از بدنش فلج شد. دیگه نمی تونه درست حرف بزنه.
چه می شه کرد ...