امروز وقتی دیدم همکارم از حال رفت و غش کرد، پریدم بیرون و از خانم ها خواستم که به کمکش بیان
و
برای یکی از آشنایان نزدیکم که پدربزرگشون به رحمت خدا رفته، پیام تسلیت ارسال کردم.
و
به همکارم که امروز پدربزرگش از دنیا رفت، تلفن کردم و تسلیت گفتم.
فکر کنم بلاخره تونستم یه پروژه بگیرم!
احتمال زیاد امروز بگیرمش بعد هم باید سریع بنویسم و تحویلش بدم
نکته: قبلا اعتقاد داشتم نباید تمرین دانشجوها رو نوشت
نکته2: قبلا اعتقاد داشتم دارم سخت درس می خونم تا در آینده محتاج کسی نشم
نکته3: قبلا اعتقاد داشتم باید سخت در زندگی تلاش کرد
نکته4: هورا... اگر به خوبی پیش بره همه چیز اون وقت می تونم یه سری کار لازمم رو انجام بدم