1398 مهر 29، 22:39
تنها رفتم تو دلالهای ماسه . (جایی که سر حتی مهندس معمار و.. رو کلاه میذارن) دورم حلقه زدن و با اصرار و دفاع از همدیگه سعی داشتن سرم کلاه بذارن
اما ... با تحقیقاتی که کرده بودم و فهمیدن شگردهای تقلب کاریشون . از جمله نشون ندادن برگه باسکول و اغراق در مورد تناژ و قاطی داشتن ماسه . خاک داشتن ماسه . خیس بودن ماسه . دروغ ر مورد نوع ماسه (شکسته. شسته. نخودی بادامی) یکی نبودن بالا و پایین بار. (بالای بار رو معمولا ماسه ی خوب میریزن پایین رو نوع بد که وقتی هم خالی کردن نتونی چیزی بگی). و قیمت کرایه ماشین.
تا بن دندان مسلح به اطلاعات و باک اعتماد به نفس فول و شگردهای روانشناسی و زدن توسر مال و استفاده از به پایان رسیدن روز قیمت رو که تنی 25 درب کارخانه بود به تنی 21 کاهش دادم و کرایه که 150 بود رو به 70. بعد از تخلیه 4 تنش رودلیل اینکه تومحل گذر آب خالی کرده بود و احتمال بارش باران بود جابه جا کردم با بیل
هم از خودم خوشم اومد که تونستم 10 تا مرد گنده و البته دلال رو اداره و هدایت کنم. و هم برای زندگیم در آینده مفید بود و در آینده خصوصا تو این کشور روش مذاکره لازمه و من امروز دانسته هام رو در میدان عمل به کار گرفتم
به قول فرانسوی ها [لا تِغخ دیو لا وی]