انجمن شبانه روزی

[سنــا]

به به ببینید کی اومده
بابابزرگ خوش اومدین

حال مادرتون چطوره؟

[ata]

ممنون داداش حسام، سنا خانم و بهار خانم

شیرینی هم چشم حتما

خیلی برام دعا کنید

[some day soon]

آقای عطا مبارک باشه ایشالله 


استاد ببخشید ما دفتر چند برگ باید بیاریم برای این درس ؟ ؟؟؟  ..میدونم خیلی تکراری شده بود این تیکه ولی گفتم از الان آماده تون کنم برای فردا کم نیارین جلوشون.

آقای رامین خیلی پیشنهاد خوبی بود!! اصن حرف نداشت دارم به دستکاری اتوی مو فکر میکنم که اون خاانمه هزار و سیصد و خورده ی رو برق بگیره!! نمیدونم غیر عمد دیگه ی به ذهنم نمیرسه ..هر چی میرسه هپی تری فرندزی هستش که عملا کاربرد نداره ! #happy three friends

دختر صدو چهارده تایی به پایین پیدا میشه ...به شرطی که ما پسرها عاقل باشیم و از اول آشناییمون احساسات و اینا رو قاطی رابطه نکنیم ..میدونم تقریبا نشدنی هستش ولی اگه احساسات رو قاطی کنیم ، طرف هم خب طبیعتا احساسات در میکنه از خودش بعد ما حس برمون میداره که اوه خدای من یکی هست که دوستم داره ...باید به خاطرش دنیا رو وزمین و زمان رو به هم بریزم ..و بعد مهریه هایی داغون رو پیشنهاد میدن اونا و ماهم قبول میکنیم چرا ؟ چون احساسات رو قاطی کردیم! خیلی بده ها ..اصن کسی به ما یاد نداده مدیریت احساسات و هیجاناتمون رو .. 


پی نوشت: اصن طرف دختر یا پسر رو نگرفتم ..یعنی شاید از نوشته هام این طور برنیاد ولی نمیخواستم بگیرم فقط تجربه ثابت کرده در طول زندگی بشر که دخترها بیشتر میتوانند مسلط بشند به احساساتشون و عقلشون رو دخیل کنند ..خیال میکنید چرا دخترها 9 سالگی بالغ میشند پسرها 15 سالگی ؟

[Alireza 68]

سسسسلام

به به چقد جو مثبت و شاده 

عطا جان تبریک میگم بهت

خیلی عالیه استاد چه درسی شدی؟

حمید گوگوری خیلی خوش اومدی 

مسافر کوچولو خانوم ورهرو خان هم متاهل شدن

و میتوانم خانوم که نیومدن هنوز

رامین همچنان مجلس گرم کن خوبیه 

این هادی شوهر کرده نمیدونم چی میخواد از جون این ازدواج تا بحث ازدواج میشه بازم بپر بپر اول صفه  نکنه شلوارت دوتا شده؟

کی میشه خبر بیاد منم شوهر کردم 

---

سنا خانوم امضاتون خیلی زیباس

و اینکه مادرمون هم عمل جراحیشون موفقیت امیز بود و مرخص شدن 

[be yade hagh]

دوستان به نظر من حالا جدا از اینکه مهریه چند تا سکه اش معقول هست یا نیست به نظرم مهمترین چیز شناخت شما و میزان اعتمادتون نسبت به طرف مقابل هست به نظرم این مساله ها مهمترین چیزایی هستن که آرامش میده به هم دختر ها و هم پسر ها... فرقی هم نمی کنه واقعا...  
خب مثلا اگر پسری برای دختری کاملا قابل اعتماد نباشه اون دختر حتی بیشتر از هزار و سیصد و... هم مهریه در نظر بگیره... هیچ وقت احساس آرامشی رو که اون رو به کمالی که خدا براش در نظر گرفته ناخوداگاه نمی تونه برسه و در طرف مقابل هم..
اگر دختری رو که یه پسر برای ازدواج در نظر گرفته... از لحاظ اخلاقی کاملا براش قابل اعتماد نباشه... و هنوز به شناختی که بهش آرامش بده از لحاظ اعتماد اخلاقی و... نرسیده... در صورتی که مهریه اون دختر 114 تا سکه هم باشه که به نظرتون معقوله... اگه اون دختر اون قدر قابل اعتماد نباشه و بعد از ازدواج بخواد اون 114 تا سکه رو بگیره همون ابتدا و چیزایی که می دونین همون 114 تا سکه برای خیلی از پسرها مطمئنن خیلی سنگینه... شاید تا چندین سال درگیر پرداخت این مهریه باشن...

پس این عدده اونقدر ها هم باعث نمیشه که کسی خوشبخت بشه یا ضرر کنه یا نکنه... اگر یه پسر به نظرم تو زندگی مشترک بخواد از پرداخت مهریه ضرر کنه و این احساس رو داشته باشه... قبلش مطمئن باشین ضرر های خیلی سنگین تری از لحاظ درونی کرده... و اون انتخابیه که باعث شده قبل از اون مهریه...تمام خوشبختیش رو... همه زندگیش رو تحت الشعاع قرار بده... (یا برای دخترا هم همین طور... حتی با مهریه هزار و سیصد و... سکه )

حقیقتش به نظر من بهتره به جای اصلا فکر کردن و اهمیت دادن خییییلی زیاد به این عدد... که هر چه قدر هم باشه اگه از یه پسر بخوان که پرداختش کنه و اون آقا پسر احساس خوبی نداشته باشه و دوست نداشته باشه که این کارو کنه... برای پسر سنگین تموم میشه دادن این مهریه... حالا هر چه قدر که می خواد باشه... بهتره واقعا تا به شناخت و حس آرامشی که در کنار فردی که انتخاب می کنین برای ازدواجتون از لحاظ اخلاقی نداشته باشین... این کارو نکنین... نه با 1 سکه مهریه نه با هزار و سیصد و خورده ای
و وقتی کسی رو دیدید که اون آرامش رو در کنارش می دونید که به دست میارید... و مطمئن شدید... اون وقت دیگه این عدد اونقدر ها هم مهم نیست و بحث کردن راجع بهش هم کار خیلی جالبی نیست... نه از طرف دخترا و خواسته هاشون... چون اگه همسرشون  زندگی مشترک در کنار اون رو دوست دارن باید از همین الان آرامش بخش باشن... همسر باشن... نخوان که احساس بدی به همسر آیندشون منتقل بشه به هیچ وجه... و آقا پسرا هم...  به فکر احساس همسر آیندشون باشن که با بحث کردن واینکه مثلا میگن چونه زدن :P در این مورد... احساس بدی به همسرشون منتقل نکنن

همین دیگه :P خیلی دیر شده باید زودتر بخوابم دیگه راستش :P :P

در پناه خدا فعلا بچه ها :P :P

---

دختر صدو چهارده تایی به پایین پیدا میشه ...به شرطی که ما پسرها عاقل باشیم و از اول آشناییمون احساسات و اینا رو قاطی رابطه نکنیم ..میدونم تقریبا نشدنی هستش ولی اگه احساسات رو قاطی کنیم ، طرف هم خب طبیعتا احساسات در میکنه از خودش بعد ما حس برمون میداره که اوه خدای من یکی هست که دوستم داره ...باید به خاطرش دنیا رو وزمین و زمان رو به هم بریزم ..و بعد مهریه هایی داغون رو پیشنهاد میدن اونا و ماهم قبول میکنیم چرا ؟ چون احساسات رو قاطی کردیم! خیلی بده ها ..اصن کسی به ما یاد نداده مدیریت احساسات و هیجاناتمون رو .. 

راستش به نظر من این جملاتی که نوشتین... هیچ کدومش برای یه زندگی موفق بیس خوبی نیستن... البته خب واقعا این نظر منه...

مثلا همین معیار دختر صد و چهار ده تایی به پایین... یا اونجا که نوشتید...ولی اگه احساسات رو قاطی کنیم ، طرف هم خب طبیعتا احساسات در میکنه از خودش بعد ما حس برمون میداره که اوه خدای من یکی هست که دوستم داره و بعد مهریه هایی داغون رو پیشنهاد میدن اونا و ما هم قبول می کنیم...

مثلا اون کار طرف مقابل که در واقع جوری که نوشتید به این شکله که از احساسات طرف مقابلش که الان دوستش داره سوء استفاده می کنه برای اینکه مهریه بیشتری رو پیشنهاد کنه و بگیره... اینا اصلا چیزایی نیستن که اگر فکرشون وجود داشته باشه و شما احساس کنین که همچین چیزایی هست و ادامه بدین... یا خودتون این طوری فکر کنین...و بشه با وجودشون یه زندگی آرامش بخش و ایده ال رو تشکیل داد
این نوع فکر کردن... به نظرم نمی تونه زیاد خوب باشه البته بازم این نظر منه...   ان شاءالله همه بهترین تصمیمو بگیرن و ایده ال ترین ازدواج و زندگی مشترک رو تشکیل بدن

[ata]

خوش اومدی داداش علیرضا

خیلی خوشحالمون کردی

و خدارو شکر که حال مادرتون بهتر شدن و مرخص شدن


به ما 7تا درس از گروه عمران دادن

ایشالا که از پسش بر میام


ممنون داداش سام دی سون

[be yade hagh]

آقا علی رضا... خییییییلی تبرییییییییییک میگم عمل موفقیت آمیز مادرتون رو

واقعا خبر خوشحاااااال کننده ای بود برای همممه بچه ها فکر کنم

ان شاءالله کامل کامل خوبه خوب بشن در زودترین زمان ممکن




خب من دیگه برم :P خیلی دیر شد :P دیگه دعوا میکننم :P :P

[سنــا]

سنا خانوم امضاتون خیلی زیباس

و اینکه مادرمون هم عمل جراحیشون موفقیت امیز بود و مرخص شدن 

ممنووووون قابل شمارو نداره

خداروشکــــــــــــــــر

چقدر این روزا خبرای خوب میشنویم تو کانون
خدایا شکرت
ان شاء الله همیشه خبرای خوب باشه


فقط می توانم بانو هر جا هستی برگررررررد پیشموووووووون لطفا

[مهاجر]

تاپیک منت کشی کجاس؟میتوانم خانمو برگردونیم

[آقای فراسی]

سلااااااام


شب جمعتون بخیر

سلام آقا حمید

بازم بحث شیرین ازدواج راه افتاده
آقای فراسی درست میفرمایید هیچ چیز به اندازه ی اخلاق مهم نیست تو زندگی
اما همین خوب بودن اخلاق رو میشه  قبل از ازدواج فهمید ؟؟
مواردی دیدم تو دوستای نزدیکم که قبل ازدواج به نظر خوب بودن اما بعد ازدواج با اخلاق طرف مشکل پیدا کردن

سلام
خوب کلا اشنایی قیل از ازدواج برای همینه. شما اگه مثلا شش ماه با یه نفر باشید دیگه بعدش می شناسیدش. خیلی سخته یه نفر خودش رو مخفی کنه برای یه مدت طولانی. خیلی باید ادم ریز بین باشه تو اون دوره ی قبل از ازدواج. اگه مشکلات کوچیک هم دیدین باید دقیق باشید در موردش. اینجوری ان شالله یشترین شناخت بدست می اد.

---

به نظر من مهریه رو نمی شه جزو خرجهای دامادی حساب کرد! احه قرار نیست که بدین فرداش که . فقط باید منطقی و معقول باشه. دختری که مهریه غیر معقول بخواد رو کلا بذارین کنار ولی کلا نمی شه جزو خرجهای دامادی حساب کنید!

سلام

ممنون داداش بخاطر راهنماییهاتون

حالا میشه بگین این مهریه معقول یعنی دقیقا چند سکه؟

شما تا چند سکه رو معقول میدونید

دوستان دیگه هم اگه میشه جواب بدن

خوب به نظرم خیلی بستگی داره به خوب خیلی چیزا. عددش مشخص کردن سخته.

---

اینجا نظرمو گفتم:

سلام
قرار شد از مهریه بگذریم.. من فقط برا این ک ی دیده صحیح داشته باشیم توی این گذشتن اینو میگم ک:

حد مهریه ی جورای توی قرآن مطرح شده..
وقتی موسی علیه السلام دختر شعیب علیه السلام رو خواستگاری کرد مهریه ی دخترش شد 8 تا 10 سال کار کردن داماد برای ایشون..
ی جور الگو هست این موضوع ک حد متعادل مهریه یک دختر درآمد 8 تا 10 سال پسر هست..

حالا کسی ک درامدش ماهی چند میلیونه ب حسب همین میزان و کسی ک درآمد کمتری داره هم ب همون مقدار..

ی حساب سر انگشتی میخواد ک میزان مهریه ای ک هر کدام از آقایون میتونن بدن چقدره..

در پناه خدا،خوشبخت باشیم هممون..
یاعلی.

البته یه نکته رو در نظر بگیرید. و اون اینکه در حقیقت اون زمان حضرت موسی دیگه تو خونه ی شعیب بودن. یعنی شما اگه هزینه های اجاره خونه و خوراک رو کم کنید بعدش می شه اینجوری حساب کرد دیگه فک کنم دختره بدهکارم بشه ها!!!!!!!!!

---

سسسسلام

به به چقد جو مثبت و شاده 

عطا جان تبریک میگم بهت

خیلی عالیه استاد چه درسی شدی؟

حمید گوگوری خیلی خوش اومدی 

مسافر کوچولو خانوم ورهرو خان هم متاهل شدن

و میتوانم خانوم که نیومدن هنوز

رامین همچنان مجلس گرم کن خوبیه 

این هادی شوهر کرده نمیدونم چی میخواد از جون این ازدواج تا بحث ازدواج میشه بازم بپر بپر اول صفه  نکنه شلوارت دوتا شده؟

کی میشه خبر بیاد منم شوهر کردم

---

خدا روووو شکر علیرضا جاننننن

دارم تجربه می گم دیگه






--------------------
عطااااا جان خیلی تبریکک می گمممم
ان شالله همیشه موفق باشی در تمام مراجل زندگیییییت

[سها]

ممنون داداش حسام، سنا خانم و بهار خانم

شیرینی هم چشم حتما

خیلی برام دعا کنید

سلام
آقا عطا ما اینجا منتظر هستیم ببینیم شما چ کردین و چطور بود.. بیاین زود تعریف کنین...

و

دختر صدو چهارده تایی به پایین پیدا میشه ...

مگه میخواین سیب بخرین؟!؟؟؟!




یاعلی.

[اميد فردا]

امرووز يكي از بزرگترين افتخارات من به ثبت رسييد..:rolleyes:
من قبلتر با يه استاد سر يه كلاس مينشستم..
اونم كي يه مهندس..
بله استاد عطا روو مييگمم..

استاادد اولين جلسهه تبررييككك..

بهبودي مامان بزرگ بزرگ هم به سلامتي و ميمنت..

پس چرا مسافر خانوم شيريني ندادننن؟؟!! ..مزدوج شدن اوشون هم مبااررككك.. (فقط بگيد عروسيرو سال ديگه بزارن ما بتونيم برييم مشهد،يه مقدار شاباش بگيريم حداقل )

رهرو خان هم رؤيت ميشن جديدا آيا؟! ..به اوشون هم تبرريك بگييد..

مزدوج شدن رامين هم مبارركككك..

ايول،پرانرژي برريمم درس رو ادامه بدييم ماا..

[ترلان]

آآآآآآآآآآآآآآآقا عطاااااااااااااااااااا
چیشدد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟//

[ata]

سلام

ممنون داداش امید و آقای فراسی

امید فردا جان از افتخارات منم اینه که توی کانون پیش شماهام



خب سها خانم از کجا بگم:

اول اینکه از 8 تا 5 کلاس داشتم

و اینکه خیلی خوب بود، اونقدری که فکر میکردم استرس نداشتم

فقط داشجویان محترم لطفا به اینم فک کنین که یه استاد از راه دور ممکنه بیاد، اونم ساعت 6 صبح

پس لطفا قدم رنجه بفرمایید و در کلاس درس حاضر شوید

که یه استاد مثل من مجبور نشه ساعت 8 صبح بره سر یه کلاسه دو نفره

یا حداقل باهمدیگه هماهنگ باشید که هیچکدوم نیاین

حالا میرسیم به کلاسای بعد از ظهر:

بعد از ناهار با خوشحالی از جلوی کلاسم رد شدم به امید اینکه همون دو نفر هم نیومده باشن

ولی واااااای، فک میکنین چی دیدم، حدود 25 نفر سر کلاس بودن، یعنی کلاس تقریبا پره پر بود

سناشونم از نصف سن من گرفته تا دو برابر سن من توی کلاس بود

یعنی چند نفر بودن که موهاشون سفید سفید بود

اینطوری شدم

رفتم دسشویی یه آبی به صورتم زدم، خودمو جمعو جور کردم بعد رفتم سر کلاس

خلاصه با کلی سلام و احوال پرسیو خو ش آمدگوییو  سوال و جواب کردن درباره حضور و غیاب و

نحوه تدریس و کلی عرق ریختن درسو شروع کردم

تا نیم ساعته اول همینطوری عرق میکردمو حرف میزدم، ولی کم کم آروم شدم

بقیش دیگه خیلی ریلکس بودم تا کلاس تموم شد

بعدشم که اون سن بالاها اومدن گفتن ما شاغلیم نمیتونیم بیایم،

منم خجالت میکشیدم بهشون بگم نه، گفتم باشه فقط نمره حضور غیاب نمیگیرین

اینم روز اول ما به عنوان استاد بصورت مفصل...

---

ترلان خانم

تا الان داشتم برا خانوادم تعریف میکردم

الان وقت کردم بیام بنویسم

خلاصه ببخشید اگه دیر شد

[ترلان]

آخی 

ایول خوشمان آمد

ان شالله همه روزای کارتون مث امروز و بهتر باشه

اینم شیرینی روز اول کاری آقا عطا

ووووووووووووووووووووو

بچه های ماه کانون عیــــــــــــــــــــــــدتون مبارک