1393 آذر 3، 22:53
(1393 آذر 3، 21:48)پشتکار نوشته است: سلام
حالت چطوره؟
همین اطراف بودم.
اوضاعت چطوره؟
آقا من عاشق اواتارتون هستم. اسمشون رو می دونی؟
(1393 آذر 4، 8:53)احسان، نوشته است: سلام دوستانسلام آقا احسان
يه سوال
اگه مُهر رو بذاريم روي بخاري تا رنگش به حالت اوليه برگرده:we:
بعد ميشه با اون مُهر نماز خوند ؟
آخه يكي ميگه بهش حرارت ميخوره ، نماز نداره
شنيدين چنين چيزي آيا ؟
(1393 آذر 1، 20:36)ata نوشته است: سلام دوستان
ما از سفر دو روزه ی بسیار فشرده از اصفهان برگشتیم
هم آزمون دادیم، هم سه شب بی خوابی کشیدیم، هم سی و سه پل پر آب رو دیدیم،
هم قایق سواری کردیم، و در کل خوش گذشت
اگه آزمون هم قبول بشیم که دوباره سیتیزن اصفهان میشیم و عالی میشه
راستی یه خبر خوش دیگه براتون دارم، توی یه شرکت استخدام شدم و الان یک ماهه دارم میرم سر کار
خواستم قطعی بشه بعدش به شما بگم
ایشالا حقوق اول رو که گرفتیم همتون دعوت من به صرف چای و شیرینی
(1393 آذر 4، 8:53)احسان، نوشته است: سلام دوستانیه بار مهرمو گذاشتم رو شوفاژ خشک بشه
يه سوال
اگه مُهر رو بذاريم روي بخاري تا رنگش به حالت اوليه برگرده:we:
بعد ميشه با اون مُهر نماز خوند ؟
آخه يكي ميگه بهش حرارت ميخوره ، نماز نداره
شنيدين چنين چيزي آيا ؟
(1393 آذر 6، 22:43)drift نوشته است: هم فشار درسى،هم فشار وسوسه امروز. => برآيند: چكمه شديمنفهمیدم!
(1393 آذر 7، 12:26)سـُـها ^‿^ نوشته است: سلامانقدر وحشتنااكه؟!:هميني كه لبخند ميزنه:
آخی...
خیلی وحشتناکه..
و
(1393 آذر 6، 22:43)drift نوشته است: هم فشار درسى،هم فشار وسوسه امروز. => برآيند: چكمه شديمنفهمیدم!
یعنی چی؟؟
خدای نکرده چکمه یعنی شکست؟!؟