امتیاز موضوع:
  • 34 رأی - میانگین امتیازات: 4.15
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

انجمن شبانه روزی

(1394 شهريور 31، 19:58)kindtough نوشته است: الان که حالم عالیه. با اینکه از صبح ساعت 7 تا الان دانشگاه بودم و بطور معمول باید خسته باشم اصلآ اینطوری نیستم.
انرژیم زیاد شده. قویتر شدم. مصمم تر شدم.و ...

خدایا شکرت
سلام همسفر
ماشالله چقدر انرژی داری Muscular

ما هم که شما را می بیینیم کلی شارژ می شیم Khansariha (18)

خدا یا شکرت 303
گل نیلوفر در مرداب می روید، تا همه بدانند
در سختی ها باید زیبایی آفرید

مراحل نه گانه ترک اعتیاد خود ارضایی

سختِ مهربان،
آخه چرا مدرسه رو دوست نداری!؟

درخشنده ی عزیز،
چه قدر خوش حال شدم اسم ما رو گفتی! 128fs318181
آره، کتاب ها هم دارند تهی می شن، مثل همه چیز دیگه.
من که از آینده ای که داره میاد، می ترسم.

اصلن بیایید بریم اون بالا،
یه دو هفته ای، چهار هفته ای بمونیم!
کیا میان؟
می گن کسایی که ده سالی این جور جاها باشند،
psychopath می شند!؟ 1276746pa51mbeg8j
53


[تصویر:  DeepDriller%20.JPG]
[تصویر:  tree.jpg]

خُنُک آن قماربازی که بباخت آن چه بودش  ***  بِنَماند هیچ ش الا، هوس قمار دیگر


" مولوی "

53   53   53

این بار، بی تاریخ؛
خسته ام،
آن همه روزها که قرار بود شروع ی باشند ...

53 5353
[تصویر:  05_blue.png]
چرا سرعت پست گذاشتن تو کانون پایین آمده 20
همیشه آغاز راه دشوار است

عقاب در آغاز پرواز، پَر می ریزد

اما در اوج

حتی از بال زدن هم بی نیاز است
من می آم نمی دانم

به شرطی بعدش بپریم پاییم

wow!
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

(1394 شهريور 31، 20:51)عاشق فاطمه زهرا نوشته است: من می آم نمی دانم

به شرطی بعدش بپریم پاییم

wow!
خوب پایه ای،
می ریم همون جا،
ترک ابدی می کنیم.
فقط پریدن!؟
از اون صد متری،
سطح آب می شه مثل بتون،
فکر نکنم چیزی ازمون بمونه! 4
[تصویر:  tree.jpg]

خُنُک آن قماربازی که بباخت آن چه بودش  ***  بِنَماند هیچ ش الا، هوس قمار دیگر


" مولوی "

53   53   53

این بار، بی تاریخ؛
خسته ام،
آن همه روزها که قرار بود شروع ی باشند ...

53 5353
[تصویر:  05_blue.png]
(1394 شهريور 31، 23:55)نمیدانم نوشته است:
(1394 شهريور 31، 20:51)عاشق فاطمه زهرا نوشته است: من می آم نمی دانم

به شرطی بعدش بپریم پاییم

wow!
خوب پایه ای،
می ریم همون جا،
ترک ابدی می کنیم.
فقط پریدن!؟
از اون صد متری،
سطح آب می شه مثل بتون،
فکر نکنم چیزی ازمون بمونه! 4
باشه ، بعد ترک ابدی.
یه حالت موشکی به خودمون می گیریم ، می ریم تو آب. نترس.
به نظرم نمی رسه که آبش عمقی داشته باشه. 4
نترس داداش ، من باهاتم.

.............

یه چیزی می خواستم بگم یادم رفت. Vamonde
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

تولدددددددد تولددددددد تولدت مباااااااااارک....
فقط 100 سال زنده نباش و زودی برو پاییز جونم! 4
خب چیه قدمش رو چشممون ولی بذارید زود بره دیگه! Smiley-face-cool-2

سلام امروز خیلی دلم گرفته بود  بخشی از مناجات دکتر چمران رو آوردم و بهش نگاه کردم خیلی آرومم کرد
نمیدونم شما فیلم  (چ     مربوط به دکتر چمران)رو دیدید یا نه ولی من دقیقا اونجا که اون صحنه ها فیلم برداری شده اونجا ها  مدتی تو سخت ترین شرایط خدمت کردم و هیچ وقتم یادم نمیره شبهای پر از استرس لب مرز  خیلی شرایط سختی بود هر لحظه ممکن بود  به پاسگامون حمله کنن  هممونو بکشن اصلا به خودم میگفتم خدایا اینجا کجا من کجا ؟؟یعنی جایی بود که حتی آب کافی
 برای استحمام هم نداشتیم فقط اونجا حس میکردم هیچی ندارم و واقعا هم نداشتم و به خاطر همینه که این نیایش رو با تمام وجودم درک میکنم


"بسم الله الرحمن الرحیم"

من اعتقاد دارم كه خداي بزگ، انسان را به اندازه درد و رنجي كه در راه خدا تحمل كرده است پاداش مي‏دهد، و ارزش هر انساني به اندازه درد و رنجي است كه در اين راه تحمل كرده است، و مي‏بينيم كه مردان خدا بيش از هركس در زندگي خود گرفتار بلا و رنج و درد شده‏اند، علي بزرگ را بنگريد كه خداي درد است، كه گويي بندبند وجودش، با درد و رنج جوش خورده است، حسين را نظاره كنيد كه در دريايي از درد و شكنجه فرو رفت، كه نظير آن در عالم ديده نشده است، و زينب كبري را ببينيد، كه با درد و رنج انس گرفته است.

درد، دل آدمي را بيدار مي‏كند، روح را صفا مي‏دهد، غرور و خودخواهي را نابود مي‏كند، نخوت و فراموشي را از بين مي‏برد، انسان را متوجه وجود خود مي‏كند.

انسان گاه‏گاهي خود را فراموش مي‏كند، فراموش مي‏كند كه بدن دارد، بدني ضعيف و ناتوان، كه در مقابل عالم و زمان، كوچك و ناچيز و آسيب‏پذير است، فراموش مي‏كند كه هميشگي نيست، و چند صباحي بيشتر نمي‏پايد، فراموش مي‏كند كه جسم مادي او نمي‏تواند با روح او هم‏پرواز شود، لذا اين انسان احساس ابديت و مطلقيت و قدرت مي‏كند، سرمست پيروزي و اوج آمال و آرزوهای دور و دراز خود، بي‏خبر از حقيقت تلخ و واقعيت‏هاي عيني وجود، به پيش مي‏تازد و از هيچ ظلم و ستمي روگردان نمي‏شود. اما درد آدمي را به خود مي‏آورد، حقيقت وجود او را به آدمي مي‏فهماند، و ضعف و زوال و ذلت خود را درك مي‏كند، و دست از غرور كبريايي برمي‏دارد، و معني خودخواهي و مصلحت‏طلبي و غرور را مي‏‏فهمد و آن را توجيه مي‏كند.



خدايا! تو را شكر مي‏كنم كه با فقر آشنايم كردي تا رنج گرسنگان را بفهمم و فشار دروني نيازمندان را درك كنم.
خدايا! اكنون احساس مي‏كنم كه در دريايي از درد غوطه مي‏خورم، در دنيايي از غم و حسرت غرق شده‏ام، به حدي كه اگر آسمان‏ها و زمين را و همه ثروت وجود را به من ارزاني داري به سهولت رد مي‏كنم، و اگر همه عالم را عليه من آتش كني، و آسماني از عذاب بر سرم بريزي و زير كوه‏هاي غم و درد مرا شكنجه كني، حتي آخ نگويم، كوچكترين گله‏اي نكنم، كمترين ناراحتي به خود راه ندهم، فقط به شرط آنكه ذكر خود را، و ياد خود را و زيبايي خود را از من نگيري، و مرا در همان حال به دست بلا بسپاري، به شرط آنكه بدانم اين بلا از محبوب به من رسيده است تا احساس لذت كنم، و همه دردها و شكنجه‏ها را به جان و دل بخرم، و اثبات كنم كه عزت و ذلت دنيا براي من يكسان است، لذت و درد دنيا مرا تكان نمي‏دهد و شكست و پيروزي مادي در من تأثيري ندارد. 53
سلام 



رفقای عزیزم بهترین های من 



امروز برای هم دعا کنیم ، التماس دعای ویژه  53



[تصویر:  l5s2ixy7v6h29t6ziw.jpg]
(1394 شهريور 31، 20:42)نمیدانم نوشته است: سختِ مهربان،
آخه چرا مدرسه رو دوست نداری!؟

درخشنده ی عزیز،
چه قدر خوش حال شدم اسم ما رو گفتی! 128fs318181
آره، کتاب ها هم دارند تهی می شن، مثل همه چیز دیگه.
من که از آینده ای که داره میاد، می ترسم.

اصلن بیایید بریم اون بالا،
یه دو هفته ای، چهار هفته ای بمونیم!
کیا میان؟
می گن کسایی که ده سالی این جور جاها باشند،
psychopath می شند!؟ 1276746pa51mbeg8j
53



[تصویر:  DeepDriller%20.JPG]

سلام نمیدانم جان 

این سکو که تصویرش رو گذاشتی دستاورد جدید کشور نیست ؟ تکنولوژی ساختش تماما ایرانیه 
منم به این رشته علاقه مندم البته نفت و پالایش  128fs318181
سلام بر آقا تواب
خوب باشی ان شاء الله

اینی که تو تصویره،
ساخت یه شرکت سنگاپوری هست.
این دکل ها توی آب های تا عمق 400 فوت می تونند حفاری کنند.

شرکتی هست تو ایران،
به اسم صدرا،
یکی ساخت ه،
داره زور می زنه دو تای دیگه هم بسازه.

ولی خب قابلیت هاشون خیلی فرق داره!

بزن قَدِش پس Khansariha (48)
البته نفت و پالایش یه مقداری با هم فرق داره.
نفت بیشتر مهندسی نفت ه و پالایش جزء مهندسی شیمی.
53
[تصویر:  tree.jpg]

خُنُک آن قماربازی که بباخت آن چه بودش  ***  بِنَماند هیچ ش الا، هوس قمار دیگر


" مولوی "

53   53   53

این بار، بی تاریخ؛
خسته ام،
آن همه روزها که قرار بود شروع ی باشند ...

53 5353
[تصویر:  05_blue.png]
بریم برا عرفه1

از همگی التماس دعای شدید شدید دارم 1276746pa51mbeg8j

مطمئنن به یادتونم و دعاگوی همه دوستان 153
پروردگارا، اگر فراموش كرديم يا به خطا رفتيم بر ما مگير

پروردگارا، هيچ بار گرانى بر دوش‏ ما مگذار؛ همچنان كه بر دوش‏ كسانى كه پيش از ما بودند نهادى

پروردگارا، و آنچه را که توان و طاقت آن را نداريم بر ما تحميل مكن‏؛ و از ما درگذر

و از ما درگذر؛ و ما را ببخشاى و بر ما رحمت آور؛ سرور ما تويى‏؛ پس ما را بر گروه كافران پيروز كن‏.


ترجمه آیه 286 سوره بقره

[تصویر:  profile800_lgvv.jpg]
عجیب دعایی هست این دعای عرفه!
من حتی نمیتونم در وصفش حرفی بزنم
جمله های بی نظیری داره
مثلا این

اِلـهى اَنـَا الْفَقیرُ فى غِناىَ فَکَیْفَ لا اَکُونُ فَقیراً فى فَقْرى 
ینی ای خدای من؛ من در اوج بی نیازیم فقیرم و حال چطور فقیر نباشم؟! در اوج نیازم...

خوندش رو از دست ندیم

اگه رغبتی هست اماده بشیم بریم مسجدی گلزاری جایی ک دعا برگزار میشه اگر م نیست میشه تلویزیون رو روشن کرد و دل سپرد به این دریای معرفت

و به مانند لبخند خانوم منم دارم میرم اماده شم برم
به یادتون هستم
به یاد هممون باشید اگه دلتون لرزید
[تصویر:  15624161_425888184424770_624179248140753...%3D%3D.2.c]
برای یافتن چیزی
باید به جستجوی آنچه نیست، بروی...
53

[تصویر:  Untitled.png]
نقل قول: سختِ مهربان،
آخه چرا مدرسه رو دوست نداری!؟

چرا باید مدرسه رو دوست داشته باشم؟ یه معلم دومتری ، با هیکل رونی کلمن، با مشتای محمدعلی کِلی. آخه کسی نبود بهش بگه بی وجدان چرا اونطوری بچه هارو میزدی، نَفَم. هرکی نمره زیر 10 میگرفت کارش زار بود . نمره میگرفتیم 5 میگفت فلانی بیاد پای تخته. از 5 میشمرد تا 10 میگفت میشه 5 تا پس گردنی. سرمونو خم میکرد پایین بعد دوتا دکمه پیراهنو باز میکرد تا چکای حضرت والا بتونه درست بشینه پس گردنمون. بعد شروع میکرد به پس گردنی زدن. وقتی میزد اون بچه بدبخت مثله شاخه تر میرفت پایین میامد بالا. خدا بگم که دستش چطور بشه! آدم نادانی بود دیگه. شعورش بیشتر از اون نمیرسید. فکر میکرده داره بهترین کارو میکنه. ایشون تو کارشون تنوع داشتن: بعضی وقتا ساچمه یا چوب یا لوله خودکار میزاشت توی شلنگ گاز یا شلنگ آب. بعد میگفت کف دست بالا و شروع میکرد به زدن. دستمون میخاست از هم جدا شه. بغضی وقتا مداد یا خودکارو میزاشت لای انگشتای دست بچه ها و بعد دستشونو فشار میداد. انگار طفلک پسر رو گذاشته باشی روی اجاق گاز ، میرفت بالا میومد پایین، اشکش در میومد. انگار اومده بودیم زندان هارون الرشید و مشکل اصلیمون این بود که نمیدونستم باید به چی اعتراف کنیم؟ قتل ، دزدی، قاچاق، جرم سیاسی؟  Gigglesmile آره دیگه نظام عالیه آموزشی و رعایت تمامی حقوق انسانی... 

داداش "نمیدونم" اسممو اشتباه نوشتی: مهربانِ سرسخت.
من از خود می پرسم، شما چطور؟

آیا اعتیاد یک نوع بیماری است؟؟

اعتیاد جنسی چیست؟؟

آیا من یک معتاد جنسی هستم؟؟

چگونه می توانم بفهمم که یک معتاد جنسی هستم؟؟

دیشب بالاخره بعد از یه مدت طولانی با دوستان جمع شدیم .
خونه یکی از دوستام که متاهل بود و خانمش رفته بود مسافرت .
یادش بخیر اون موقع ها که دور هم جمع شدیم و داستان های ترسناک میگفتیم و فیلم های ترسناک میدیدیم . بعدش هم تا خود صبح بازی میکردیم.
بعد همدیگر را میترسوندیم .
جناب خان و بهشتی جاتون حیلی خالی بود .


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان