امتیاز موضوع:
  • 34 رأی - میانگین امتیازات: 4.15
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

انجمن شبانه روزی

39

ساعت کانون عقب مونده؟
 سپاس شده توسط
امروزم بوی آرامش می دهد …
سپردنِ همه چیز به دستان گرم خدا…
بارانی که نم نم گونه‌هایت را ببوسد…
قدم زدن کنار کسانی که دوستشان داری…
و خوردن چای گرم مادر …
دیدن دنیایی که خورشیدش هر صبح به تو سلام بدهد
ستاره‌هایش که به تو چشمک بزنند و بگویند
خودت را برای فردای بهتر آماده کن…
و مهم تر از همه، خدایی که هر روز حالت را از تو می‌پرسد …
من امروز زیباتر از هر روز نفس می‌کشم…
زیباتر از همیشه می‌بینم…
من امروز بهتر از همیشه زندگی می‌کنم!
من احساسم را، امروزم و خدایم را بیش از همه دوست دارم …

 سپاس شده توسط
(1395 فروردين 14، 1:09)Queen نوشته است: 39

ساعت کانون عقب مونده؟

اخه ابجی دیروز سایت مشکل داشت و نبود. برای همینه

 سپاس شده توسط
٧
الان كه فكر ميكنم
دستگاه تناسلي بخشي از وجود ماست و خدا اينو به ما داده
هر دستگاهي مثل مثلاً كامپيوتر مثل تلويزيون مثل كولر مثل ....اگر ازش زيادي كار بكشي يا اشتباهي كار بكشي
خراب ميشه
مثلاً پلي استيشن داري و دو روز روشن باشه
يا مثلاً ميلي امپر يه ژنراتوري اين مقداره و تو  بيشتر ازش جريان بكشي(شايد اصطلاح جريان كشي رو شنيده باشيد)
خوب چه اتفاقي ميفته؟؟؟
بله دستگاه خراب ميشه.به همين سادگي
حالا حيف نيست اين دستگاهي كه خدا بهت داده رو خراب كني
اين دستگاه بي دليل تعبيه نشده .يه كاركردي داره
شما بابات برات ايفون بخره خدايي ازش محافظت ميكني يا نه؟
only one ,one thing....geting rid of such dangerous habit.... not important  any problem...,but this problem....get rid it for all long life
 سپاس شده توسط
اوه اوه اوه چه باحال شده خط ستاره هام! 4chsmu1 چه باکلاس شده....
چه ریایی Gigglesmile چقدر عقده جم شده این 5 ساله!  Shy اوه 5 سال شد! پیر شدیم که! 
چقدر هم زود گذشت...اصلا رنگ قبلی خط امتیازو وقت نشد خیلی نگاه کنم! دانشگاه همه فکرمونو کشید سمت خودش...
قبلا خودمو میکشتم میرسید به 100 روز...الان شد 330 چیز زیادی حس نکردم...
البته روزای خیلی سختی داشتم...
دارم توی همه ی زمینه ها پیشرفت میکنم ولی سرعتم کمه.. 53258zu2qvp1d9v 
باید تندتر برم...
٨
ازت مي خوامت خودتو ببخشي
و يكجانبه حق رو به خودت بدي !نياز نيست مثل يك روشنفكر از چند جهت به زندگي نگاه كني .فقط با عينك خودت نگاه كن
خيلي موقع فكر ميكنيم كه دنياي رئال دنياييه كه بايد ببينيم،ولي...
ما نبايد واقع گرا باشيم(از ديدي كه الان داريم)
اميد يعني عكس واقعگرايي
اعتماد به فقط توانايي هاي خودت نه ضعف و توانايي هات
خوشبيني
ناديده گرفتن زشتي 
ناديده گرفتن حرف هاي خيليا 
اينا همه يعني تو به همه چيز واقعي توجه نميكني به خوب هاش توجه ميكني!
خوب...امشب الكلاسيكو هه و ما نبايد رئال (وا قعگراي صرف) باشيم!
only one ,one thing....geting rid of such dangerous habit.... not important  any problem...,but this problem....get rid it for all long life
سلام و عرض ادب خدمت تمام برو بچه های گل کانون
خوبید ؟
سال نو رو به همتون تبریک میگم
ان شاء الله سال خوبی داشته باشین، سالی توام با پاکی و سربلندی
ترک کردن آسونتر از اون چیزیه که فکرشو میکنید
بخواین و شروع کنید
ان شاء الله یه روزی میرسه که ستاره هاتون پیش خدا بی نهایت میشه

خیلی ارادتمندم  303

یا حق 53
.

خدایا همه جا هستی و تو به خواسته هایم از من آگاه تری و تو از من به من نزدیک تری .

در همه ی امور یاریم ده که تو در یاری نمودن من برای رسیدن به آرزوهای پاکم از من مشتاق تری .

فقط کافیست امور کارهایم را به تو واگذار کنم ای قدرت واقعی و بیکران ، بی شک برآورده می شود .



سلام بر رفقای عزیز و دوست داشتنی کانونی
حالتون چطوره؟
من ک عالی ام؛ چون تونستم بازم بیام کانون 

خیلی خیلی دلم برای کانون تنگ شده بود
اونقدی ک قابل وصف نیست
حال الانم شبیه حال کسی هست ک میخواد توی یه جمعی برای اولین بار حرف بزنه
و خیلی حرف واسه گفتن داره و آماده کرده ک بگه
اما نمیدونه از کجاش باید بگه
از دلتنگی هاش بگه
از نبودن هاش بگه
از خاطرات سربازیش بگه(!)
یا از خودش بگه
از کم کاری هاش بگه
یا بازم از دلتنگی هاش بگه؟
بگذریم...
 
با فردا میشه 20 روز ک مرخصی اومدم 
تو این مدت اون اوایل ک تازه اومده بودم مرخصی اینترنت داشتم اما راستشو بخواین حال مساعدی نداشتم ک بیام ب سایت
بعد از اونم ک یمقداری حالم بهتر شد و حال داشتم دیگه اینترنت نداشتم ک بیام ب سایت
الانم ک اینجام با ی اوضاعی اومدم (اینترنت خونه همچنان قطع هست)
 
دوست داشتم ب وقتش بیام 
و تبریک بگم 
سال نو رو 
تولد کانون رو 
میلاد حضرت فاطمه زهرا رو 
روز زن رو
اما نشد...
هرچند ک الان خیلی دیر شده برا تبریک گفتن 
اما دوست دارم منم همه این مناسبت ها رو به تک تک شما عزیزان کانونی تبریک بگم
و براتون آرزوی خیر و سعادت داشته باشم در سال جدید


نمیخوام خیلی حرف بزنم
خلاصه میکنم حرفام رو در دلتنگی هام و دوری هام...
 
و باز هم ابراز خوشحالی میکنم بخاطر اینکه در این اخرین روزی ک خونه ام تونستم بیام سایت و عرض ادب بکنم
 
چند ساعتی بیشتر ب رفتنم نمونده
اما از اون طرف هم مدت زیادی تا پایان دوره نمونده
و اگه خدا بخواد ب زودی بر میگردم
امیدوارم این بار ک بر میگردم
شادتر از قبل
با انرژی تر از قبل 
با انگیزه تر از قبل
و البته با اگاهی بیشتر و فهم عمیق تر 
باشم
تا بتونم مفید باشم هم برای خودم و هم برای کانون دوست داشتنی
 
برای همه تون عاقبت بخیری رو آرزو دارم
و همه تون رو ب خدای بزرگ می سپارم
[تصویر:  15624161_425888184424770_624179248140753...%3D%3D.2.c]
برای یافتن چیزی
باید به جستجوی آنچه نیست، بروی...
53

[تصویر:  Untitled.png]
(1395 فروردين 14، 23:57)طاهر نوشته است: سلام بر رفقای عزیز و دوست داشتنی کانونی
حالتون چطوره؟
من ک عالی ام؛ چون تونستم بازم بیام کانون 

خیلی خیلی دلم برای کانون تنگ شده بود
اونقدی ک قابل وصف نیست
حال الانم شبیه حال کسی هست ک میخواد توی یه جمعی برای اولین بار حرف بزنه
و خیلی حرف واسه گفتن داره و آماده کرده ک بگه
اما نمیدونه از کجاش باید بگه
از دلتنگی هاش بگه
از نبودن هاش بگه
از خاطرات سربازیش بگه
یا از خودش بگه
از کم کاری هاش بگه
یا بازم از دلتنگی هاش بگه؟
بگذریم...
 
با فردا میشه 20 روز ک مرخصی اومدم 
تو این مدت اون اوایل ک تازه اومده بودم مرخصی اینترنت داشتم اما راستشو بخواین حال مساعدی نداشتم ک بیام ب سایت
بعد از اونم ک یمقداری حالم بهتر شد و حال داشتم دیگه اینترنت نداشتم ک بیام ب سایت
الانم ک اینجام با ی اوضاعی اومدم (اینترنت خونه همچنان قطع هست)
 
دوست داشتم ب وقتش بیام 
و تبریک بگم 
سال نو رو 
تولد کانون رو 
میلاد حضرت فاطمه زهرا رو 
روز زن رو
اما نشد...
هرچند ک الان خیلی دیر شده برا تبریک گفتن 
اما دوست دارم منم همه این مناسبت ها رو به تک تک شما عزیزان کانونی تبریک بگم
و براتون آرزوی خیر و سعادت داشته باشم در سال جدید


نمیخوام خیلی حرف بزنم
خلاصه میکنم حرفام رو در دلتنگی هام و دوری هام...
 
و باز هم ابراز خوشحالی میکنم بخاطر اینکه در این اخرین روزی ک خونه ام تونستم بیام سایت و عرض ادب بکنم
 
چند ساعتی بیشتر ب رفتنم نمونده
اما از اون طرف هم مدت زیادی تا پایان دوره هم نمونده
و اگه خدا بخواد ب زودی بر میگردم
امیدوارم این بار ک بر میگردم
شادتر از قبل
با انرژی تر از قبل 
با انگیزه تر از قبل
و البته با اگاهی بیشتر و فهم عمیق تر 
باشم
تا بتونم مفید باشم هم برای خودم و هم برای کانون دوست داشتنی
 
برای همه تون عاقبت بخیری رو آرزو دارم
و همه تون رو ب خدای بزرگ می سپارم

سلام. پیروز باشید و پر انرژی .شاد باشید ما منتظر خبرهای خوش شما هستیم. 2uge4p4 49-2 49-2 49-2 Confetti
 سپاس شده توسط
دیشب رفتم پایین غذا درست کردم،
چهار تا مرغ درستی و هفت نفر. 4chsmu1
از اول تا آخرش، سرآشپز ه کنارم بود،
با لبخندی تمام نشدنی،
کمک می داد.
چه قدر دل م خواست،
یه چیزی برای هدیه دادن داشتم 809197ps94ijjhwg
همیشه باید زعفران باهام باشه  Hanghead
53
[تصویر:  tree.jpg]

خُنُک آن قماربازی که بباخت آن چه بودش  ***  بِنَماند هیچ ش الا، هوس قمار دیگر


" مولوی "

53   53   53

این بار، بی تاریخ؛
خسته ام،
آن همه روزها که قرار بود شروع ی باشند ...

53 5353
[تصویر:  05_blue.png]
 سپاس شده توسط
محیط‌ اطرافتان را تحسین کنید....

هر از گاهی وقت بگذارید و به پیاده‌روی بروید.
تصور کنید از سیاره‌ای دیگر آمده‌اید.
به همه چیز با دیدی تازه نگاه کنید،
حتی به رنگ آبی آسمان و نور خورشید.
به گیاهان، درختان، برگ‌ها و گل‌ها
و تکان خوردن آنها با وزش باد دقت کنید؛ به جریان آب و شکل گرفتن آن وقتی درون ظرفی ریخته می‌شود.
به موجودات مختلف، حشرات، حیوانات، پرندگان و انسان‌ها نگاه کنید.
این کار خاطرات مرده را از ذهنتان پاک می‌کند و روزمرگی را از زندگیتان بیرون کنید.

 سپاس شده توسط
٩
باور كنيم كه اصول زندگي اون چيزايي نيست كه شايد انجام ميديم.
در طول روز  اتفاقاي خوب و بد برامون ميفته
ما بايد خوب هاشو ببينيم و از بد هاش درس بگيريم و بهشون توجه نكنيم .كنيم بيچاره ايم
خوشبيني لازمه ي زندگيه!نباشه يعني هيچ
بهتره پر از ارزو باشيم پر از دعا و از خاطراتمون با خنده يادكنيم
يه سري جريان ها خطرناك اند
خود را بد دانستن خيييلي خيللييي خطرناكه.ما ادم خوبه ايم ها ما خيييلي خوبيم
خودخوري
خصوصاً پذيرفتن غم به وجود...شايد متاسفانه جزو فرهنگمون شده
عشق و وابستگي  كه تلخي و خود فدا شدن رو داره و در مقابل اصل زندگي يعني لذت و سازندگي براي خوده قرار داره...كه جزو فرهنگ پاپ كشورمونه
سادگي شايد فكر كرديم يعني خوب بودن...
زود باوري انگار باور كرديم ادم هاي مؤمن اينجورن اما اتفاقاً ما خيلي مواقع بايد نقش بازي كنيم...اصلاً زندگي فيلمه و ما بازيگريم و نقشمون ثابت نيست و ما چنتا فيلم بازي ميكنيم.اين لازمه بزرگ شدنمونه و عبورمون از بچگي!
...دقت كردين كارگردان هاي بزرگ هميشه تو فيلماشون يه لحظاتي بيننده رو ميخندونن
وقتي سر كلاس يك استاد بزرگ هم ميشينيد گاهي وسط درس يه شوخي ميكنه
اينا واسه چيه؟واسه اين كه  بگن ما خوشيم و خوشي رو از يادنبرديم .و جزو اصول زندگيه و باورش ميكنيم
only one ,one thing....geting rid of such dangerous habit.... not important  any problem...,but this problem....get rid it for all long life
 سپاس شده توسط
یه پست کلاسیک 4chsmu1

الحمد لله روزها خوب دارند می گذرند ، آدم که از خودش راضی باشه ، پیشرفت نمی کنه.
راضی هم نباشه دچار استرس می شه و اذیت می شه ، باید تعادل رو نگه داشت.
این است روزگار ما

طاهر جان بابا شما یعنی 20 روز مرخصی بودی ، کانون نیومدی Swear1
همین الان من شما رو توبیخ می کنم ، وقتی برگشتی باید تمام کار های من و صادقین رو تنهایی انجام بدی 4chsmu1

این مرغ های نمی دانم هم خوردن داره.
اون دفعه که عکسش رو دیدم کلی حال کردم و به نظر خوشمزه می اومد.
نمی دانم خوش به حال همسرت واقعا. Gigglesmile

به به ، آرمان خان اومده کانون.
یادش به خیر دفعه قبلی که آرمان خان اومده کانون ، دو تا تلفات دادیم ، این قدر که بچه ها استقبال کردن ازشون
این بار بی صدا اومدن ، بی صدا رفتن. ما را چه شده؟ Khansariha (56)

درخشنده خیلی خوبه که به این خط امتیاز آدم افتخار کنه.
چیزای دیگه افتخار نداره واقعا ، ثروت ، قدرت ، شهرت.
همه اینا از بین می ره و نهایتا چیزی که می مونه همین امتیازاست برامون. Shy

خانم نور ماه ، من بعضی وقت ها این طوری می شم ،
یه بار یه درخت رو نگاه می کردم ، بعد به نظرم اومد اولین باره تو عمرم درخت می بینم.
پیچش شاخ و برگ هاش و آثار و خطوط روی تنه اش ، قابل توصیف نبود. 53

جالب بود جدی جان ، متن اثر خودته؟ Khansariha (56)  خوب بود.

بچه ها به نظرتون کانون هم می تونه برای بعضی ها عادی بشه؟
همون طور که نماز عادی می شه احوال پرسی عادی می شه
 تولد گرفتن عادی می شه. درختا عادی می شند ، زندگی عادی می شه.
همه چی برامون عادی می شه. کانون چطور؟

و جمله آخر
فقط بازنده ها زمین رو ترک می کنند.
تا وقتی که سوت پایان رو نزدن ، بمون و بجنگ
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

١٠
نيم شب گذشت
سراغاز صبح شد
خطي ديگر به خاطر چشم خواب شد
من شكر گوي هواي خوش دم بامداد
صد حمد گويم به استانم انكه خواب داد 
خوابم كه در پس فرداي خوبم است
هر مرتبه به باليينم مرحم دل است
هر دم سكينه ايدم اندر اين شب خوش شور
ليكن گذشته بر گذشته ام  صد غم مستور 
اي عقل جاي خواب بيا به بالين مسكرم
كز عشق و شرب  و درد ملولم و هست عقل مشفقم

جدي 


تقديم به همه ي دوستان عزيزم در اين كانون عشق؛)
only one ,one thing....geting rid of such dangerous habit.... not important  any problem...,but this problem....get rid it for all long life
 سپاس شده توسط
به نام خدا 
مشارکت همساده

سلام همساده هستم یه دوست بهبودی
دیروز یه مسافت طولانی رو سوار قطار بودم. 6 نفر مرد بودیم. یواش یواش که یخها آب شد بحثها و خاطرات شروع شد و بحث کشید به صحبت درباره مسائل بالای 18 سال.سه نفر متاهل و سه نفر مجرد اما همه حول و حوش 30 بودیم. شروع کردن راجع به تجربیات ....خودشون حرف زدن خیلی واضح بی پروا از زندگیاشون از گناهانی که تو خلوت انجام دادن.
یاد این مشارکتهای خودم افتادم که گاها میومدم کانون از ناهوشیاریهام میگفتم.
اما من شرمنده بودم و اونها افتخار میکردن.
خب من نمیتونم قضاوت کنم درباره اونها آیا اونها هم رنج میبرن از این مسائل مثله من یا نه؟آیا اونها هم بیمار هستن؟آیا خسته هستن از وضعیتشون؟
اما یه چیزی رو خوب فهمیدم تو کانون موندن با دوستای بهبودی بودن حتی اگه هیچ وقت باعث بهبودی من نشد هیچ وقت هوشیار کامل نشدم .حداقل این بود که این مساله برای من قبحش نشکست عادی نشد برام میتونست به جاهای خیلی باریکتر کشیده بشه.دوست خوب بهبودی از هر چیزی تو این دنیا بهتره.
شايد خوشبختي همين باشد
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !

53 عاقبتت بخیر همسفر 53


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 9 مهمان