1398 مهر 10، 16:26
(1398 مهر 10، 13:59)می توانم نوشته است: دانشگاه آزاد کهامکانش هست یعنی خیلی احتمالش بالاست
سراسری هم کمیسیون داری امکانش هست ولی من در جریان نیستن
انشالله بشه
مررسی میتوانم جان
(1398 مهر 9، 15:34)لئا نوشته است: سلام
خوش برگشتید
یه لحظه اسمتونو دیدم خیلی ذوق زده شدم
پسر نارنجی پوش کو پس؟
(1398 مهر 9، 20:31)می توانم نوشته است: آقای کامو شاید بد نباشه تا فردا هم صبر کنید
بعضی وقتا سیستم ها بلافاصله آپدیت نمی شن
ترلان خانم تبریک می گم
انشالله خوشبخت شین
لئا جان مبارکت باشه
امیدوارم جاهای خیلی بهتر خونه بگیری
و وضع معاش همه بهتر بشه
به ویژه آقای سوشیانس که درد دل کرده بودن در این مورد
آقا حسین خیلی ناراحت شدم
امیدوارم قبل از اینکه دنبال بخت بعدی برید یه فرصت حسابی برای درک مشکلات زندگی قبلی و اصلاح و ریکاوری خودتون به خودتون و همسر آینده تون بدید
نزول اجلال سنا خانم رو هم به همه شادباش می گم
(1398 مهر 11، 10:20)لئا نوشته است: یه اتفاقی که سومین باره داره تکرار میشه
بازم هم اتاقی نصیبم شد که داره طلاق میگیره
.
.
.
خیلی معتقدم که خدا بعضی وقتا حرفاشو از زبون بنده هاش بهت میگه یا با اتفاقات
(1398 مهر 11، 23:55)Queen نوشته است: سلام
کمتر از یک ساعت دیگه
میشه 4 سال که عضو کانونم
تاریخی که هیچ وقت یادم نمیره
(1398 مهر 12، 0:33)cornrose نوشته است: وبه منم ۳ماه دیگه نشون میده حای اشتباهیو انتخاب کردم
(1398 مرداد 18، 7:33)آرمین نوشته است: موضوع سر اینه.
واقعا می ارزه؟
ارزش داره این همه وقت بذاری؟ این همه انرژی؟
برای کی؟ برای چی؟
(1398 مهر 12، 13:23)آرمین نوشته است: سلامآتریسا در حال خوردن ساقه طلایی و مربای سیب پاسخ میدهد..وی نزدیک بود از خفگی جان ب جان آفرین تسلیم کند ک ی لیوان آب راه گلویش را باز کرد خدایی این چیه تولید کردن؟؟
ظهر آدینهتون بخیر.
آرمین در حال خوردن شیر و عسل. پاسخ میدهد.
.
(1398 مهر 12، 16:26)آرمین نوشته است: جهت اطلاع همخونهایهای گرامی و عزیز
مدتی من کانون حضور نخواهم داشت.
به مراقبتهای جدیتری نیاز دارم که حضور کانونیم مانع اون میشه.
امیدوارم تو فاصلهای که نیستم برای همهتون همه چی خوب پیش بره
و موقعی که برمیگردم خبرهای خوب بشنوم.
فقط قبل اینکه برم میخواستم تشکر کنم از دوستانی که تو فعالیتهای ماه محرم شرکت کردن
و همینطور تشکر از دوستانی که با بیتفاوتی عبور کردن.
خداییش از نظر شما بد نیست که یه نفر میشینه کلی فکر میکنه، برنامه میذاره و دوستانش رو دعوت میکنه ولی اونها هیچ واکنشی نشون ندن؟
تو فعالیت سوم فقط یه نفر باید شرکت میکرد؟
این فعالیتها رو تا صد فعالیت هم میشد انجام داد. من هنوز کلی برنامه داشتم.
اما واقعاً روم نشد فعالیت چهارم رو مطرح کنم.
با روندی که در پیش بود احتمالاً تو فعالیت چهارم همون یک نفر هم شرکت نمیکرد.
ده دقیقه وقت گذاشتن واسه جواب دادن چند تا سوال این قدر سخت بود؟
اصلاً ۶ تا سوالش رو جواب نمیدادید. ۳ تاش رو جواب میدادید.
باور کنید اگه مینوشتید دچار نوعی عقبموندگی ذهنی هستید که اثرات اجتماعی و خانوادگی پاکی رو نمیتونید درک کنید. یا دستاوردهای پاکی رو نمیتونید درک کنید. اما به احساسهای پاکی میتونید فکر کنید و ۲ تا از همونها رو مینوشتید بازم کلی قوت قلب میگرفتم.
فکر کنید یه تازهوارد بیاد و ببینه مدیر یه سایت هر ۱۰ روز یک بار، منظم و دقیق و برنامهریزیشده، فعالیت دسته جمعی میذاره ولی اعضای اون سایت شرکت نمیکنن. بعد هی میبینه کسی بها نمیده، هی دوباره به کارش میده.
نمیگه این آدم دیوونه است؟ نمیگه چه آدم احمقی که برای در و دیوار ۵۰ خط ۵۰ خط مطلب مینویسه؟
........................
نقل قول: خدایی من میترسم مدیر ناراحت میشه