1400 فروردين 17، 12:07
ویرایش شده
سلام
داشتم متون عزیزان رو میخوندم ، خیلی فکر کردم بهشون .
دیدم آقای عاشق ، آقای رامین ، دارن زندگی میکنن ... زندگی به معنی واقعی زندگی چون رفتن سراغ علاقه شون ، چون دارن به اون تعریفی که از خوشبختی توی دلشون هست میرسن ... چون دارن میشن همونی که معنی زندگیشون هست... چون نترسیدن از مشکلات ... چون نترسیدن از سرکوفت هایی که یحتمل باهاش مواجه خواهند شد ...
خیلی ها زندگی نمیکنن ، فقط زنده هستن ...
چقدر خوش میگذره این طور... خودت باشی ، دنبال اون رسالتی که خدا بر عهده ی تو قرار داده ، که نه خلاف خواسته خداست ، نه خلاف صدای قلبت...
من هم میخوام همینطور باشم ...
از امروز تمام تلاشم بر این میشه که هم دنیام آباد بشه ، هم آخرت .
میخوام هر چند مدت که خدا بهم عمر بده ، خرج تلاش و کوشش کنم، جهاد به معنی واقعی ، ، ، بجای یه سری کارهای بی حاصل و پوچ ، یه سری کارها که نه اجازه میده دنیات آباد بشه ، نه آخرت !
نمونه ی بارزش خ.ا.
باید به فکر باشم ... باید خودمو بسازم . محکم ، قوی ... شجاع ...پاک
ممنونم از همه دوستان که راهنمایی کردن
احساس تحول عجیبی پیدا کردم ، خدا کنه موندگار باشه ... و موجب تحول بشه .
_ خیلی زود ، دیر میشه _