انجمن شبانه روزی

[یاقوت]

مال ما اومد بعد از 4 ساعت 

شما که میگی اونجا خیلی خنکه و کولر روشن نمیکنید اصلا
دیگه اونجا چرا برق میره ؟

خب اینجا کولر مصرف نمیشه درسته .
نمیدونم 

ولی زیاد برق میره و همه ی کارها تعطیل میشه    زیاد برق میره . امروز ظهر دوساعت رفت . از ساعت 7 تا 10 هم قطعی داشتیم .

دیگه من برنامه قطعی برق و پیگیری نمیکنم.

شبیه روستا شده 

[مهدوی]

آقا هم‌اکنون مطلع شدیم که یکی از اعضای خوب کانون به تیم مدیریت پیوستند

ایشون خانم هستن

خیلی خوش فکرن

دوست دارن با برنامه ریزی و نظم برن جلو

و البته طرفدار رنگ صولتی هستند

ایشون کسی نیستند جز

صدای طبل

صدای طبل

صدای طبل

صدای طبل

صدای طبل

خانم عارفه

ایشون مدیر تالار روانشناسی کانون شدن

امیدوارم با حضور ایشون این تالار دوره فعالیت خیلی درخشانی رو به خودش ببینه و ان شاءالله که اجرشون با خدای متعال باشه

[مهدوی]

سلام مجدد


میخواستم اعلام کنم که خانم یاقوت به خاطر نبود پذیرایی در پست قبلی به اینجانب اعتبار منفی دادن


مدیر بنفش هر کی میرسه حقشو پایمال میکنه و فقط باید سکوت کنه


اگه بنا به پذیراییه بفرمایید

ولی من حقم پایمال شد، منتظرم که طرفداران حق جبران کنن

خانم عارفه شما الآن میتونید دوتا دوتا اعتبار بدید؛ پس از حق طرفداری کنید

مدیران ارشد هم سه تا سه تا لودفاً

خانم سها هم امروز تشریف آوردن، بدون شیرینی که نمیشه؛ منتظر اسکناس پنج تومنی اعتباری شمایم

[سپهرر]

ک با بهانه ی اینکه چرا برق بقیه ی بچه ها نرفته ؟  من نمیتونم کاری برات بکنم ، اعصاب خوردیمونو ۱۰ برابر میکنن 

و با یک جمله چیزی نشده که ایشالا ترم بعد درخدمتیم ماجرا تمام میشه

الان حق دارم دستمو بزنم توی دیوار

یا اساتید محترم رو با چنتا فوش خوشگل +18 مزین کنم

[یاقوت]

سلام مجدد


میخواستم اعلام کنم که خانم یاقوت به خاطر نبود پذیرایی در پست قبلی به اینجانب اعتبار منفی دادن


مدیر بنفش هر کی میرسه حقشو پایمال میکنه و فقط باید سکوت کنه


اگه بنا به پذیراییه بفرمایید

ولی من حقم پایمال شد، منتظرم که طرفداران حق جبران کنن

خانم عارفه شما الآن میتونید دوتا دوتا اعتبار بدید؛ پس از حق طرفداری کنید

مدیران ارشد هم سه تا سه تا لودفاً

خانم سها هم امروز تشریف آوردن، بدون شیرینی که نمیشه؛ منتظر اسکناس پنج تومنی اعتباری شمایم

یاد مهر خدا افتادم اشک تو چشمام جمع شد

مهری کاش بودی میدیدی 

اونم در لباس مظلومیت ظاهر میشد سرم و زیر آب میکرد  یادش بخیر

[سنــا]

سلاااااام

تبریک میگم عارفه جون

 

خیلی خوشرنگی

حسودیم شد

[مرد مقاومت]

آقا هم‌اکنون مطلع شدیم که یکی از اعضای خوب کانون به تیم مدیریت پیوستند

ایشون خانم هستن

خیلی خوش فکرن

دوست دارن با برنامه ریزی و نظم برن جلو

و البته طرفدار رنگ صولتی هستند

ایشون کسی نیستند جز

صدای طبل

صدای طبل

صدای طبل

صدای طبل

صدای طبل

خانم عارفه

ایشون مدیر تالار روانشناسی کانون شدن

امیدوارم با حضور ایشون این تالار دوره فعالیت خیلی درخشانی رو به خودش ببینه و ان شاءالله که اجرشون با خدای متعال باشه

سلام 
تبریک عرض میکنم خدمت خانم عارفه ...
انشاالله همیشه موفق و موید باشید..
یاعلی مدد

[K_1]

سلام  
خب منم باید تبریک بگم قاعدتا ..
کلا انقدر فعالیتهای بعضی بچه‌ها خوبه که هر ارسالشون جای تبریک داره .. در هر پستی باشن و اون ارسال رو بزنن
با این حال، من فکر میکنم امروز کانون بیش از هر چیزی نیاز به کاربرای عادی قوی داره
شاید خالی‌ترین پست کانون (به نسبت شدت نیازش) پست کاربر عادی باشه

دم همگی گرم

پ.ن. : امشب چک کردم هنوز تاپیک انتقاد برنگشته بود .. مهربانان و مهربانوها، نذاریم سهو از کرامت ذاتی افراد آسته آسته نهادینه بشه برامون
بعضی چیزها سهویه .. و پیامی هم که منتقل میکنه ضمنیه .. اما گاهی برخی دلالتهای ضمنی و سهوی، مهمتر میشن از دلالتهای عمدی و صریح.


بشکست اگر دل من به فدای چشم مستت
سر خمّ می سلامت شکند اگر سبویی

[مهدوی]

سلام مرد مجاهد جان 


نگران نباش، تاپیک انتقادات برمیگرده 
الزامات خارج کردن تاپیک از دسترس میتونه زیاد باشه، اما چه خوب که از این فرصت استفاده کنیم و به این فکر کنیم که چطور میشه فضایی بهتر و دوستانه تر داشته باشیم 

از اونجایی که میدونم دغدغه کانون رو داری، دوست داشتم این مسئله رو باهات در میون بذارم 
نمیدونم چرا توی این دو روز همش به این فکر میکنم که به عنوان یکی از اعضای این خانواده(کانون)، چه وظایفی دارم و چه عملکردی باید از خودم داشته باشم تا فضای بهتر و دوستانه تری داشته باشیم؟! 

من تحقق این مطلب رو توی نقش خودم به عنوان یک عضو میدونم 

شاید قدیمی ها اینو بارها تجربه کردن 
لامصب عین بچه‌ خود آدم میمونه!!!
آدم دوست داره این مجمع بهترین ها رو داشته باشه 


ولی خب، سوالم از خودم این بود که:

مهدوی به عنوان یک عضو نسبت به این خانواده چه مسئولیتی داره؟
مهدوی چه کاری رو میتونه انجام بده؟
مهدوی در قبال امکانات و فرصت هایی که کانون جلو روش قرار داده چه فعلی رو میتونه انجام بده؟!


ماه ها قبل، یه روز خانم زینبی ازم پرسیدن که میتونم سرپرست تاپیک دعای عهد بشم؟
خب من اون موقع تو فکر این نبودم که برای کانون کاری کنم!
چون اومدم ترک کنم و خلاص!
اصلاً مهدوی تا اون موقع رنگ مسئولیت جدی رو به چشم ندیده بود! و حتی حس مسئولیتی نسبت به این فضا نداشت!
یه دلیلی تراشیدم و سرپرستی تاپیک دعای عهد رو نپذیرفتم.

اما همون شب، عاشق یه پست توی تاپیک تشکر و قدردانی زد و علاوه بر تشکر از دوستان یه مطلبی رو گفت که ازش جا خوردم!

.
.
.
اونی که داره از این خدمات استفاده می کنه، تکلیف پیدا می کنه،
که اگر کانون بهش کمک کرد، اونم به کانون کمک کنه.

هیچ اجر و پاداشی از شما طلب نمی کنیم، منتی هم نیست،
جز این که شما هم زیر بار مسئولیت های کانون برید،
و این هم برای این هست که خود شما رشد کنید و کانون به حیات خودش ادامه بده.

کانون چیزی جز کاربراش نیست
.
.
.

این حرف خیلی برام تکون دهنده بود و فکر کردن به مهدویی که قرار بود اینجا فقط ترک کنه داشت اذیتم میکرد!

تصمیم گرفتم که پیشنهاد خانم زینبی رو بپذیرم و این شد که حس رضایت کم کم وارد جریان فعالیتم شد



شاید مجمع ما نسبت به جامعه قطره‌ی کوچیکی باشه در برابر دریا.
این قطره خیلی سال پیش میتونست متلاشی بشه و در اون دریای متلاطم حل بشه

اما سؤالم اینجا بود که چرا این اتفاق نمیفته و اینجا همچنان پابرجاست؟!

خب هر کدوم ممکنه پاسخ های زیادی داشته باشیم برای این پرسش.
اما شاید به قول عاشق، چون کانون چیزی نیست جز کاربراش




نمیدونم چرا این وقت سحر دارم اینا رو میگم، ولی دوست داشتم به عنوان دوتا رفیق دیدگاهم رو باهات به اشتراک بذارم

[آرمین]

پ.ن. : امشب چک کردم هنوز تاپیک انتقاد برنگشته بود .. مهربانان و مهربانوها، نذاریم سهو از کرامت ذاتی افراد آسته آسته نهادینه بشه برامون
بعضی چیزها سهویه .. و پیامی هم که منتقل میکنه ضمنیه .. اما گاهی برخی دلالتهای ضمنی و سهوی، مهمتر میشن از دلالتهای عمدی و صریح.

سلام

مرد مجاهد عزیز
نمی‌دونم همون‌طور که مهدوی با رفیقش دیدگاهش رو به اشتراک گذاشت، الان من هم در زمره دوستانت قرار می‌گیرم که توضیح بدم یا خیر. 

اما خواستم بگم
ممنون که این قدر پیگیر هستی تا انتقادات برجا باشه.

تاپیک انتقادات از فرم شایسته‌اش خارج شده بود و برخی دوستان فراموش کرده بودن که در پست اول تاپیک، تذکراتی برای نوشتن انتقادات نوشته شده.
به‌این خاطر از دسترس خارج شد.

ضمن این‌که باز بودن تاپیک بدون پاسخگویی فایده‌ای نداشت.
حال بعضی بچه‌ها رو هم بد کرده بود.

انتقادات رو باید من پاسخ بدم.
یکم وضعیت جسمیم نامساعد هست. در اسرع وقت که بهتر بشم این کار رو انجام خواهم داد.
عذر می‌خوام به این خاطر. 

و
آدم‌هایی که دو دفعه نشست و برخاست با من و مدیران رو داشتن و چند تا پست و پیام ما رو این سمت و اون سمت دیدن، هر پیام سهوی و ضمنی رو به‌راحتی برای خودشون برداشت قطعی نمی‌کنن.
خودشون می‌دونن اعضای کانون چقدر برامون عزیزن و ما چقدر براشون تلاش می‌کنیم و چقدر به فکرشون هستیم و چقدر برامون اهمیت دارن.
اون‌هایی که نشست و برخاست نداشتن و پست‌ها و پیام‌های ما رو هم این سمت و اون سمت ندیدن هم ان‌شاءالله به‌زودی آشنا میشن.
در نهایت هم برای ادعامون فکر نمی‌کنم نیاز به اثبات داشته باشیم. اما اگر کسی حس کرد ما فریب‌کاریم یا در ادعامون دروغ‌گوییم یا برای تبلیغات ارزش‌هامون قدرت رو در دست گرفتیم تا یه سری‌ها رو بچزونیم  یا برای منافع شخصی‌مون اینجا هستیم طبیعتاً این حق رو داره که جایی بهتر از این‌‌جا رو انتخاب کنه. ما هر چقدر هم سعی کنیم بهترین باشیم، اما بهترین نیستیم. دست بالای دست بسیار است. 

پ.ن: یه جوری گفتم نشست و برخاست با مدیران انگار کی هستیم. مقامات بین‌المللی هستیم.   عمو جان ما هم مثل خودتونیم فقط قبول وظیفه تو این مقطع خاص از زمان کردیم. دیگه شما دیدید که تو این پنج شش ماهه چند تا مدیر رنگی شد. چند تا مدیر از رنگ دراومد. آدم رنگی‌ها آدم فضایی‌های کانون نیستن. همون اعضای کانونن. یه وقتی میگن هستیم پای کار، بهشون میگیم بفرما. یه وقتی میگن نیستیم پای کار، بازم بهشون میگیم بفرما. روی پیشونی کسی چیزی نوشته نشده.

پ.ن:‌ ممنون میشم در این خصوص تو تاپیک شبانه‌روزی توسط اعضا صحبتی نشه. ادامه گفتگو در همون تاپیک انتقادات خواهد بود.
این پیام رو گذاشتم تا بگم انتقادات معطل من هست. سر کسی رو نشکونید. دل مرد مجاهد عزیزمون هم نشکنه.

[رامین.]

مهربانان و مهربانوها، نذاریم سهو از کرامت ذاتی افراد آسته آسته نهادینه بشه برامون

بعضی چیزها سهویه .. و پیامی هم که منتقل میکنه ضمنیه .. اما گاهی برخی دلالتهای ضمنی و سهوی، مهمتر میشن از دلالتهای عمدی و صریح

سلام
در مورد این متن خواستم بگم که چند بار خوندم ولی خداییش متوجه نشدم چی شد 
بیش از حد متن ادبی بود من همیشه تو ادبیات و املا کمترین نمره رو میگرفتم 
ولی چیزی که برام جالب بود این بود که داشتم متن رو میخوندم خود به خود یهو لحن خوندنم سبک رپ گرفت
چه قافیه قوی داشت ؛ به نظرم یه دیس قوی بود منتظرم ببینم کی میتونه انقدر قوی دیس بک بده 

[آرمین]

بیش از حد متن ادبی بود من همیشه تو ادبیات و املا کمترین نمره رو میگرفتم   

تو هم؟ 
من املام خوب بود اما امان از ادبیات.   
درس ادبیات در تمام 4 سال دبیرستان و پیش دانشگاهی مایه عذاب من بود. وقتی اسم امتحان ادبیات میومد ترس و وحشتی که من رو فرا می گرفت رو می تونم با ترس ناشی از مواجهه با شیر درنده ای که قراره من رو زنده زنده ببلعه تشبیه کنم. (تشبیه رو بلدم. جزء آرایه هایی هست که به خوبی خاطرم مونده.  )
قرابت معنایی رو نمیدونستم کجای دلم بذارم. خود بیته رو نمی فهمیدم چی میگه بعد تو کنکور باید مشخص میکردم اینی که نمی دونم چیه با کدوم یکی دیگه ارتباط معنایی داره. این عند نامردی بود.   

مرد مجاهد فکر می کنم از اون ها بوده که وقتی بهش می گفتن فردا امتحان ادبیات داریم خیلی ریلکس اون روز رو کلا استراحت می کرد. فردا صبحش نیم ساعت هم دیرتر می رفت سرجلسه که سر شروع امتحان و برگه گرفتن و مقدمات آزمون معطل نشه. ده دقیقه ای جمعش می کرد و باز هم خیلی ریلکس و سوت زنان در حالی که بقیه تو برگه هاشون بودن از جلسه خارج میشد. 

[مرد مقاومت]

سلام به همه 
بحث از ادبیات شد و از درس و مدرسه...
آخه داداش آرمین ادبیاتم شد مایه عذاب   
من تو کارنامم فقط ادبیات ۲۰ میگیرم 
ولی امان ریاضی بیچاره کننده است    
ریاضی واقعا الان منو بیچاره کرده خدا رحمم کنه آخه تا چند روز دیگه قراره با همین نمره های درخشان انتخاب رشته هم بکنم

[آرمین]

سلام به همه 
بحث از ادبیات شد و از درس و مدرسه...
آخه داداش آرمین ادبیاتم شد مایه عذاب   
من تو کارنامم فقط ادبیات ۲۰ میگیرم 
ولی امان ریاضی بیچاره کننده است    
ریاضی واقعا الان منو بیچاره کرده خدا رحمم کنه آخه تا چند روز دیگه قراره با همین نمره های درخشان انتخاب رشته هم بکنم

ریاضی که عشقه.   این طوری نگو در موردش. 
برای من ریاضی درس نبود. مثل بازی بود. دیدی این بازی ریاضی‌ها رو؟ واقعا اون مدلی بود.
اون ریلکسیشن‌ها و سوت‌هایی که مرد مجاهد برای ادبیات می‌رفت و می‌زد، من برای ریاضی می‌رفتم و می‌زدم. چون چیزی لازم نبود بخونم. همه‌اش رو بلد بودم. کلی ذوق داشتم تا امتحان ریاضی برسه و به سوال‌هاش جواب بدم، هورمون‌های شادی تو بدنم ترشح شه. 

تا سوم دبیرستان یادمه حسابان و گسسته واقعا رله بود.
پیش‌دانشگاهی اندکی سخت شد. وارد چیزهایی شد که اندکی سخت بود فهمیدن‌شون.   البته هندسه رو هم که نگم براتون. می‌گفتن یه هذلولی داریم که یه کره از توش رد شده. حالا ثابت کن که این‌ها چه نسبتی با هم دارن. یه چیزهای تو این مایه‌ها. باید طرز اثبات یه سری قضیه‌ها رو حفظ می‌کردیم و من مثل همیشه حفظیاتم داغون بود.   

حالا در نهایت به سلامتی قراره چه رشته‌ای بری؟
ان‌شاءالله که بهترین تصمیم رو بگیری و موفق باشی. 

[K_1]

سلام و ارادت به دوستای گلم
چه خوبه که بچه‌ها با هم حرف بزنن : )
خیلی ممنونم مهدوی جان عزیز و آرمین جان عزیز برای پاسخ‌های مهربانانه‌تون، با وجود مشغله‌های کانونی و غیر کانونی که دارین  
آرمین جان ان شاء الله همیشه قبراق باشیم همگی و تن و جانمون سلامت و دور از گزند

سلام رامین جون .. مخلص گاردارش .. حاجی اینکه از متنم رپ در بیاد، من رو یاد قضیه میمون تایپیست (میمون نامتناهی) میندازه  
و خب دقت که کردم دیدم درست میگی : )

بعدا که رامین کتاب راز ثروتمند شدنش رو نوشت، میتونه مهمترین اصل منحصر به فردش رو این بذاره که من بلد بودم همه چی رو از یه زاویه دیگه، از یه زاویه باحال دیگه، ببینم.

سلام سرباز جان ادیب دل .. ان شاء الله عالی پیش بره انتخاب رشته‌ات ..