انجمن شبانه روزی

[خانوم لبخند]

خانوم لبخند برای ما امتیاز همکاری حساب کنید لودفاً
ما چشم امیدمون به همین آشناها و همکارانه وگرنه بعضیا سایمونو با تیر میزنن

آقای مهدوی باید برای مذاکره دسته چک همراهتون باشه

فقط در این صورت میتونم امتیاز همکارانه بدم

[مهدوی]

خانوم لبخند برای ما امتیاز همکاری حساب کنید لودفاً
ما چشم امیدمون به همین آشناها و همکارانه وگرنه بعضیا سایمونو با تیر میزنن

آقای مهدوی باید برای مذاکره دسته چک همراهتون باشه

فقط در این صورت میتونم امتیاز همکارانه بدم

ما چک سفید امضا میکشیم 



اونم به نام مدیر نارنجی!

[خانوم لبخند]

به تاریخ روز باشه

خیلی خب دیگه مشخص شد نیتتون چیه که منو در لفافه حواله دادین به یاقوت جان

[مهدوی]

به تاریخ روز باشه

خیلی خب دیگه مشخص شد نیتتون چیه که منو در لفافه حواله دادین به یاقوت جان

یاقوت جان؟!


خانوم لبخند شما دیگه متحد ما نیستید


با این حرفتون شما علیه ما اعلام جنگ کردید

من برم زرادخانه خودمو چک کنم

موتور من کو؟
آها پیداش کردم

[خانوم لبخند]

شما گفتید چک سفید امضا به نام مدیر نارنجی
بعد من متحد نیستم؟!
عجبه

هروقت با چک سفید امضا به تاریخ روز اومدین من امتیازمو تقدیم میکنم

[*بنده پاک*]

یه چی بگم
یاد مسابقه دور قبل افتادم. درسته تبلیغات فوق العاده آقای هانتر نتیجه را مشخص کرد
ولی یادمه
کانونی ها وقتی میخواستن رای بدن. نظراتشون را میگفتن. 
واقعا خیلی دقیق بررسی میکردن. خیلی براشون مهم بود اون عکس مفهوم داشته باشه.
البته طی یه حرکتی نسل کانونی ها واقعا از اون موقع تا الان جا به جا شد  یهو همه جوون شدن. دوست دارم ببینم جدیدی ها نظرشون چیه

[یا باب الحوائج]

من که اعتبار هارا میگیرم بعدم رای سفید مدم

[مرد مقاومت]

من که اعتبار هارا میگیرم بعدم رای سفید مدم

چی ؟؟؟؟؟
رای سفید ؟؟؟
دوباره بگو درست نفهمیدم 
جلو سرباز ولایت و تقلب   اصلا فکرشم نکن  
اگه خدایی نکرده رای سفید بدی اعتبارات منفی رو ردیف میکنم سوی پروفایلت 
بار اخرت بود هااااااا 

---

خب 
داداش این حرفا همش صرفا جهت خندس یک وقت به دل نگیری ها 
اگه هم که به دل گرفتی که بگو 

---

همتون رو به خدای بزرگ میسپارم 
در پناه الله
 یا علی مدد

[مرد مقاومت]

من که اعتبار هارا میگیرم بعدم رای سفید مدم

چی ؟؟؟؟؟
رای سفید ؟؟؟
دوباره بگو درست نفهمیدم 
جلو سرباز ولایت و تقلب   اصلا فکرشم نکن  
اگه خدایی نکرده رای سفید بدی اعتبارات منفی رو ردیف میکنم سوی پروفایلت 
بار اخرت بود هااااااا 

---

خب 
داداش این حرفا همش صرفا جهت خندس یک وقت به دل نگیری ها 
اگه هم که به دل گرفتی که بگو 

---

همتون رو به خدای بزرگ میسپارم 
در پناه الله
 یا علی مدد

عجب تهدیدی خودمم ترسیدم 

[یا باب الحوائج]

فدای تو بشم داداش رای سفید از صلح و اشتی میاد
الان فکر کنم با این تهدید باید برم برات رای جمع کنم
فدای تو داداش من ناراحت نمیشم
عجب جذبه ایی

[بهاران]

چکیده مصاحبه ها رو اینجامیتونین ببینین دوستان

[محسنین]

سلام ،
 ی مطلبی دیدم ، خیلی تأثیر گذار بود ، میخواستم تو تاپیک مربوطه قرار بدم ، ولی فکر کردم خیلی جالب و تأثیرگذاره ، اینجا گذاشتمش شاید مفید تر باشه 
اگر هم اشکال داره بفرمایید تا منتقلش کنم همونجا 


سروش صحت
داشتم از گرما مي‌مُردم. به راننده گفتم دارم از گرما مي‌ميرم. راننده كه پير بود گفت: «اين گرما كسي رو نميكشه.» 
گفتم: «جالبه‌ها، الان داريم از گرما كباب مي‌شيم، شش ماه ديگه از سرما لرزه مي‌زنيم.» 
راننده نگاهم كرد. كمي بعد گفت: «من ديگه سرما رو نمي‌بينم.» 
پرسيدم: «چرا؟» راننده گفت: «قبل از اينكه هوا سرد بشه مي‌ميرم.» خنديدم و گفتم: «خدا نكنه.»
 راننده گفت: «دكترا جوابم كردن، دو سه ماه ديگه بيشتر زنده نيستم.» گفتم: «شوخي مي‌كنيد؟» راننده گفت: «اولش منم فكر كردم شوخيه، بعد ترسيدم بعدش افسرده شدم ولي الان ديگه قبول كردم.» ناباورانه به راننده نگاه كردم. راننده گفت: «از بيرون خوبم، اون تو خرابه... اونجايي كه نميشه ديد.» به راننده گفتم: «پس چرا دارين كار مي‌كنين؟» راننده گفت: «هم براي پولش، هم براي اينكه فكر و خيال نكنم و سرم گرم باشه، هم اينكه كار نكنم چي كار كنم.» به راننده گفتم: «من باورم نميشه.» راننده گفت: «خودم هم همين طور... باورم نميشه امسال زمستان را نمي‌بينم، باورم نميشه ديگه برف و بارون را نمي‌بينم، باورم نميشه امسال عيد كه بياد نيستم، باورم نميشه اين چهارشنبه، آخرين چهارشنبه 17 تير عمرمه.»
به راننده گفتم: «اينجوري كه نميشه.» 
راننده گفت: «تازه الانه كه همه چي رو دوست دارم، باورت ميشه اين گرما رو چقدر دوست دارم؟»... ديگر گرما اذيتم نمي‌كرد، ديگر گرما نمي‌كشتم...

...............

یا علی مدد 

[یا باب الحوائج]

واقعا تاثیر گذار بود
واقعا اگر داداش محسنین و داداش شهریار تو واحد تبلیغات صدا و سیما بودن کلا برق مملکت زیاد هم میومد

[مرد مقاومت]

واقعا تاثیر گذار بود
واقعا اگر داداش محسنین و داداش شهریار تو واحد تبلیغات صدا و سیما بودن کلا برق مملکت زیاد هم میومد

اره داداش ..
بعدش دیگه هیچ مشکلی پیدا نمی‌کردیم 

---

ولی می‌گما من امروز خیلی‌ به کمک داداش مهدوی نیاز دارم ولی از شانس چرت و پرتی که من دارم داداش مهدوی از صبح نیومده کانون آخه چه کار کنم ...
ای خداااااااااااااااااا   

[تاج]

من که اعتبار هارا میگیرم بعدم رای سفید مدم

 
عزیز، متاسفانه بعد مسابقه رای ها شفاف سازی میشه و به خدمت رای سفید ها میرسیم