سلام
راستش برای منم درکش سخت بود دست و پا شکسته اما
یکم مطالعه کردم
اینو برداشت کردم
که :
مرگ حتمی هست و بخوایم نخوایم جن و انس بزرگ و کوچیک پیامبر فرشته های مقرب و خداپرست و کافر رو هم شامل میشه و برای همه هست
هیچکدوممون نمیتونیم ازش فرار کنیم اما بازم ازش غافلیم
حضرت علی ( علیه السلام ) در حدیثی می فرمایند از چند گروه در شگفتم و یکی از آن ها کسی است که مرگ را فراموش می کند در حالی که مرده ها را می بیند
قرانم این رو گفته
قل إن الموت الذی تفرون منه فإنه ملاقیکم ثم تردون الی عالم الغیب و الشهادة فینبئکم بما کنتم تعملون " ( جمعه/8)
در این آیه فرموده است که به مردم بگو این مرگی که از آن گریزانید پس شما را ملاقات خواهد کرد و شما پس از مرگ به سوی خداوند آگاه به همه پدیده های آشکار و پنهانی باز می گردید و اوست که شما را به آن چه در دنیا انجام داده اید آگاه می سازد .
خب حالا اگه من بخوام کم فروشی کنم اگه اون لحظه اگه یاد مرگ بیوفتیم انجامش میدیم؟
اگه من دارم گناه میکنم اون لحظه به مرگ فکر کنم بازم اینکارو انجام میدم؟
اگه واقعا ایمان داشته باشیم که آخرتی و مرگی هم هست و بهش فکر کنیم و خودمونو اصلاح کنیم و به جای تجمل گرایی و مال اندوزی بجای گناه
انفاق میشه و عمل صالح اگه اهل اندیشه باشیم و تعقل کنیم
بعد از اصلاح خودمون خود به خود دنیا هم اصلاح میشه و دگر گون میشه
این رو هم بد نیست یه جا خوندم خالی از لطف نیست نمیدونم چقدر مربوطه به موضوع
اشعار تکان دهنده امام هادی ( علیه السلام ) در باره سرنوشت زمام داران :
در تاریخ نقل شده که به متوکل عباسی به دروغ خبر دادند که امام علی نقی ( علیه السلام ) در حال گردآوری اسلحه و نیرو برای قیام علیه حکومت است
، از این رو متوکل دستور داد آن حضرت را دستگیر و نزد وی آورند هنگامی که سربازان متوکل به داخل خانه حضرت آمدند ،
دیدند آن امام همام بر روی قطعه ای حصیر در حال عبادت و نماز است و نه سربازی د خانه است و نه سلاحی !
در عین حال آن حضرت را نزد متوکل آوردند درحالی که متوکل در مجلس خود در حال نوشیدن شراب بود و به آن حضرت نیز پیشنهاد شراب داد
ولی امام فرمودند : به خدا قسم هیچ گاه پوست و گوشت و خون من به هیچ حرامی آلوده نشده است ، متوکل پیشنهاد داد آن حضرت اشعاری بسرایند ، اما امام فرمودند من چندان اهل سرودن شعر نیستم
ولی متوکل عباسی اصرار نمود و امام هادی در آن مجلس اشعاری تکان دهنده سرودند که از نظر خوانندگان محترم می گذرد :
باتوا علی قلل الأجبال تحرسهم ........ علب الرجال فما أغنتهم القلل
و أستنزلوا بعد عز عن معاقلهم ........... فأودعوا حفرا فیا بئس ما نزلوا
ناداهم صارخ من بعد ما قبروا ........... أین الأسـرة و التیجان و الحلل
أین الوجوه التی کانت منـعمة ....... من دونها تضرب الأستار و الکلل
فأصفح القبر عنهم حین سائلهم ........... تلک الوجوه علیها الدود یقتتل
فطالما أکلوا الـدهر و ما شــربوا ......... فأصبحوا بعد طول الأکل قد أکلوا
و طالــما عمـروا الدور لتسکنهم ......... فخلفوها علی الأعداء و إنتقلوا
أضــحت منـــازلهم قفزا معطلة ........ و ساکنوها الی الأجداث إرتحلوا
در این اشعار پر محتوا امام هادی به حقایقی اشاره کرده اند که چه بسا نزد همگان به ویژه حکام و صاحب منصبان مورد غفلت قرار گرفته و گاهی در همه عمر فراموش می شود ! مضمون فرمایش آن حضرت در این اشعار این است :
" مردان گردن کلفت و قدرتمند بر فراز قله های بلند و دژهای مرتفع از این حکام پاسداری می کردند! اما پس از آن همه عزت و شوکت از آن دژها به پایین کشیده شدند و در حفره هایی جای گرفتند که بسیار جایگاه بدی برای آنان بود ! پس از دفن آنان در گور ندا کننده ای ندا می دهد که تاجه و تخت ها و زیور آلات شما چه شد ؟ ! صورت های زببا و شاداب و پر طراوت کجا رفت ؟ صورت هایی که برای حفظ آنها از حشرات و گرد و غبار در پس پرده های زیبا قرار می گرفت ؟!
پس قبر از سو آنان به این پرسش پاسخ می دهد که این صورت ها اکنون جولان گاه کرم ها و حشرات شده است !و چه بسا آنان خوراکی ها و نوشیدنی های متنوع و گوارایی میل کردند اما اکنون و پس از آن همه خوردن ونوشیدن خود به خوراکی برای کرم ها تبدیل شده اند! و چه بسا خانه ها و کاخ هایی ساختند تا در آن زندگی نمایند اما همه را برای دشمنان خود جای گذاشتند و خود به جهانی دیگر انتقال یافتند ! در حال حاض خانه های انان خالی مانده و به ویرانه ای تبدیل شده است و ساکنان آن ها به سوی گور های خودروانه شده اند !"
پس از سرودن این اشعار تکان دهنده همه اهل مجلس متوکل گریستند و حتی خود متوکل که انسانی سنگ دل و دشمن اهل بیت ( علیهم السلام ) بود اشک از دیدگانش جاری شد و پس از این جریان دستور داد امام هادی را با احترام به منزلشان باز گردانند.
ای کاش عقلم میکشید و میتونستم جواب درخوری بدم به سوالتون
یا علی