انجمن شبانه روزی

**diamond111** · 1392 مرداد 4، 16:55

(1392 مرداد 4، 16:23)حسین چار دو دو نوشته است:
(1392 مرداد 4، 16:14)نمیدانم نوشته است: صبح 7:20 از خواب پا می شیم،
و چه سخت است پس از خوابی که از سحر آغاز شده.
چهار نفریم، بیشتر وقتا من آخرین نفرم که می زنم بیرون.
کلید هم پیش من می مونه، یک کلید با همراهی بزرگ که روش حک شده: مرکز آموزش .... ویلای 20.
تا ساعت یک عصر سه کلاس داریم. کلن 30 نفری هستیم.
با هم اتاقی ها ردیف آخر می شینیم.

کلاس اولی رو حتمن خوابم، واقعن سخته این حالت خواب و بیداری.
اون روز در همین حالات، سرم رو از روی میز برداشتم، احساس کردم چیزی داره به م نزدیک می شه.
کنار دستی م یه چیزی گفت. استاد گفت نفر بعد.
دیدم روی پرده یه چیزایی نوشته. هیچی نگفتم.
دوباره گفت نفر بعدی که یعنی من. گفتم: هاه ... من خوابم برده بوده یه کم!
کمی صبر کردم تا ازم دور شه و بعد دوباره سرم رو روی میز گذاشتم.

دادا من هی بت میگم شبا زود بخواب کمتر بنویس گوش نمیدی که
بابااااااا
اُتللو ،مکبث،هملت ،ژولیوس سزار ،رومئو و ژولیت اینا بسه ت نبود!!!
بازم میخوای بنویسی؟؟؟؟؟؟؟

بگو خب!!

**Lucky bOy** · 1392 مرداد 4، 17:28

(1392 تير 31، 10:26)mahtaab نوشته است: سلام

فردا هم روز عقدمه.
اگه لایق باشم برای همه دعا میکنم.
از همه ممنونم خیلی کمکم کردین. انشاالله همیشه خوشبخت و موفق باشین.

سلام

الحمدالله خدارو صد هزار مرتبه شکر ، نمیدونین چقدر خوشحال شدم
ان شاالله کنار همسرتون با هم بندگی خدا کنین امیدوارم همیشه تحت عنایات امام عصر باشین

ان شاالله خوشبخت بشین آجی و در نهایت عاقبت به خیر به امید خدا ان شاالله Khansariha (8)

**حسین چار دو دو** · 1392 مرداد 4، 17:53

عاقا این مسابقه ماه رمضان تاپیکش کو؟
هر چی میگردم نیس

**گل سرخ** · 1392 مرداد 4، 17:57

سلام

مبارک باشه قدم نورسیده بابابزرگ 317

( دایی بزرگ!:21

دلمون نی نی خواست...

بیارینش کانون...ما ازش مراقبت میکنیم [تصویر: connie_mama.gif]

....فقط پوشک و شیشه شیرش یادتون نره 4fvfcja

====================

داداش لاکی بوی برگشته!!!:22:جاتون خیلی خالی بود!

====================

آقا مهدی دانشگاه ها باز هستن یا نه؟ به نتیجه ای رسیدین؟

**Alone man** · 1392 مرداد 4، 18:29

من تاحالا 4 باری دایی شدم !

به زودی هم قراره عمو هم بشم

نبود ؟

**diamond111** · 1392 مرداد 4، 19:08

(1392 مرداد 4، 17:53)حسین چار دو دو نوشته است: عاقا این مسابقه ماه رمضان تاپیکش کو؟
هر چی میگردم نیس

سلام برادر.

مسابقه ماه رمضان( سرپرست Homa_a)

تاپیک ویژه ماه مبارک رمضان( سرپرست: حمید خان)

Khansariha (18)

**حسین چار دو دو**

آبجی دارلینگ ماه عسل رو دیدی؟؟؟ clapping

خوب گریستی؟؟؟ clapping

دیدی گفتم به احسان میگم گریه دارش کنه...بچه حرف گوش کنیه این احسان 4fvfcja

راستی

بگو خب /

**Roksana**

میگم تازگیا به گوشی ایرانسلی که خاموش باشه زنگ زدید ؟؟

بگید خب ...

خانومه دعوا داره

فقط کم مونده یه قابلمه هم برداره بزنه تو صورتمون

.................
به آقای الون من

سیگاری نبودیم که

جبر روزگاره دیگه .... هععععی :11::11:

اینجوری میگه :
دستگاه مشترک مورد نظر خاموش است

گم میشی یا گمت کنم ؟؟؟

**نمیدانم**

چند روز پیش یه بطری شیر خریده بودیم.
شیر داغ و خرما گزینه ی محبوب من برا باز کردن افطار.

یادش به خیر،
سال های پیش،
روزهای روزی-معمولی ...
یه مسجد بود شهرمون،
ماه رمضون برا نماز مغرب-عشا با بابام می رفتیم اونجا.
بعد نماز اولی شیر داغ می دادند با رطب تازه،
و چه خوشمزه بود.
بعدش هم می رفتیم خونه،
و سفره ی افطاری که "مادر" آماده کرده بود ...
آن روزها، همه روزهای خوشبخت بودند،
بی آن که بدانم.

بگذریم،
توی خوابگاه اجاق گاز نداریم،
فقط یه چای ساز هست: یه کتری برقی و یه صفحه گرم کن فلزی برا گرم نگه داشتن قوری.
یه راه حل زد به سرم.
چند تا پلاستیک آوردم، توشون آب ریختم ببینم کدوم سوراخ نیست.
شیر رو ریختم تو پلاستیک و سرش رو گره زدم، کتری برقی هم تا نیمه پر آب کردم.
پلاستیک رو گذاشتم تو کتری برقی و زیرش رو روشن کردم!
بعد چند دقیقه آب داغ شده بود، شیر هم.
پلاستیک رو بیرون آوردم و شیر رو ریختم تو چهار تا فنجان.
امروز، روزه مون رو با شیر داغ و رطب باز کردیم.

یه راه حل انجینیرینگ،
استفاده از کمینه امکانات موجود.
البته شاید همراه با شیر یه خورده مواد پلاستیکی هم خورده باشیم،
ولی، حالا دیگه،
خبری نیست هر از گاهی!