انجمن شبانه روزی

[هما بانو]

یعنی شما به طور متوسط ترمی 20.88 واحد گرفتین!!  

که نمیشه !   مگه اینکه تابستونم گرفته باشین ... 

[حسین چار دو دو]

بله دقیقا 
دو تا طرح ضیافت هر کدوم 4 واحد
با یه بار ترم تابستونه 4 واحد
این ترم آخری هم 23 واحد که 4 تاش حذف شد

وای من دارم چیکار میکنم

آبروی خودمو دارم میبرم 
اینا اسرار زندگی من بودند 
پیش خودتون حفظ کنین 

[هما بانو]

من همیشه فکر میکردم که اونایی که طرح ضیافت میرن چه با همت هستن ...  

یه درسی داشتم این ترم   خود درس که ذاتا زور داره اصلا وجودش!! 

استادی داشت که هر روز یه حرف میزد  بچه ها سر کلاس نمیومدن اکثرا 

اینم لج کرد پروژه گذاشت در حد لالیگا  

اول گفت 10 نمره از 20 نمره مال این پروژه  بعدا گفت 5 نمره  بعدش گفت 3 نمره 

حالا میگه هرکی تمایل نداره انجام بده اشکال نداره 

خلاصه که خیلی خوشحالم که برای پروژه وقتی نذاشتم  

چندتا از دوستام  دادن بیرون براشون انجام بده  خدا تومن پول گرفته!   ولی من گفتم نمیخوام  

من الان خبیث شدم! :6:

[حسین چار دو دو]

من همیشه فکر میکردم که اونایی که طرح ضیافت میرن چه با همت هستن ...  

از ساعت هشت صبح با زبون روزه تا سه و نیم بعد از ظهر کلاس بری
بعدشم کلی همایش و نقد و فلان و فلان،همت والایی میخواد والا به جان خودم 

البته دفعه اولش اینطوری بود
تو ماه رمضون بود
ولی دفعه دوم بعد ماه رمضون بود،اصن حال و روح معنوی نداشت

واقعا اون طرح ضیافت اول خیلی روم تاثیر گذاشت
اساتید عالی حوزه و دانشگاه ، یادش بخیر،چه بچه های باحال و با صفایی
وااای یه طلبه میومد سخنرانی ده شب اینا،من پایه ثابتش بودم
مسن هم بود
باور کنید اینقد شوخ بود ما دراز به دراز تو سالن میفتادیم از خنده
اشک از چشام میزد بیرون اینقد میخندیدم
اصن ی وضی
خدایش حفظ کناد


پیشنهاد میکنم اگه قسمت شد حتما برید
خاطره شیرینی میشه براتون

[آرشام]

خب بحث بحث درس و دانشگاه بود یاد یه جک پندآموز افتادم که هیچ ربطی به این قضیه نداره. 

به طرف زنگ میزنن میگن: آقا پاشو سریع بیا اینجا! میگه: چی شده بهم بگین! من طاقتشو دارم.
میگن: تمام خانواده‌ات توی یه تصادف از دنیا رفتن. میگه: نه راستشو بهم بگین! من تحملشو دارم.

اصلا جکش خنده دار نیست. برعکس گریه داره. یعنی کلا حال و روز زندگیه.
گاهی باورمون نمیشه وقتی یه چی سرمون میاد. خودمونو به اون راه میزنیم. ولی همینه که هس.

اصلا اینو چرا اینجا نوشتم. باید تو دردودلها می‌نوشتم.

[می توانم]

چی سرت اومده آقا آرشام؟
البته معلومه در سالروز کلاه گشادی که سرت رفته هستیم
یک دقیقه سکوت!!!
اگر دست من بود عمرا دنیا نمی اومدم:d

[احسان،]

تحویل گرفتم ابجی هما
همشهری های ما کلا همه درس خون هستند ، بله
.............
آقا من هیچ درسیو نه حذف کردم نه رد شدم
تا الانم 57 واحد پاس کردم ، فقط 18 واحد دیگه دارم
حدود 6 واحد از دوستام جلوترم ، چون تابستون مهمون شدم
اصلانم بچه درس خونی نیستم
همه رو میذارم شب امتحان
شب امتحان هم اگه وقت شد میخونم ، اگه نشد فردا روو برگه از استاد التماس درخواست میکنم که اقا ما وقت نکردیم ، آقا ما شاغل بودیم :(
اونم نمره قبولی رو میده
دورانی داریم ها
الانم دارم سعی میکنم قورباغه مو قورت بدم
لامذهب قورباغه نیست که ، وزغه ، شانس ما باردار هم بوده
الان نصفش گیر کرده نمیره پایین


Sent from my GT-I9100 using Tapatalk

[همساده]

یعنی آقو من داغونه داغونم...
کل انداختم با یه دختره نزارم این ترم شاگرد اول بشه
یعنی اصلا قرار نبود برم دنبال این اهداف پلید...طول ترم کلاسال رو دو در میکردم  دنبال علایق خودم بودم...سرمون تو مقاله و نرم افزارو سمینار و کتابخونه و مطالعه گرم بود..کاری به کار اساتید و درساشون نداشتم
یهو سر یه کلاس بحث راجع به این بود بدون آزمون واسه دکتری دانشجو میگیرن از هر ورودی نفر برترشو...
منم بی تفاوت مشغول اس بازی بودم...
یهو همین خانوم مذکور پر افاده پولدار خیلی باهوش و پریچهره گفتش من که شاگرد اول میشم ولی دنبال اینم کارامو درست کنم برم؛ ایران جای موندن نیست...
دوستاشم تصدیقش کردن که آره بیا تو که نمیخوای بمونی حداقل شاگرد اول نشو سهمیه نپره
منم به رگ غیرتم برخورد دوستان ناباب هم شیرم کردن...هموجا تویه جمع خصوصی گفتم من اگه حال اینو نگرفتم نامردم
فقط مشکل اینه جزوه ندارم و منبع ندارم و سر کلاسا نبودم
تو عمرم به این شدت درس نخوندم...
آقوی همساده واسه یه امتحان درپیت که به راحتی 16 17 شو میگرفت مجبور شد واسه نمرهکامل  4 تا رفرنس بخونه...
البته از روشهای بدی هم واسه شب بیدار موندم استفاده کردم خدا بخیر کنه معتاد نشم
یه توصیه:
دختر خانوما وجدانی اینقدر درس نخونید ما رو تو دردسر نندازید...شما وقت و فکرتون آزاده کاری هم که ندارید همش سرتون تو کتابه...ولی ما باید شکم 5 سر عائله رو سیر کنم
و آقا پسرا هیچ وقت جوگیر نشید..آخه به شما چه میخواید حال یکی رو بگیرید؟

[می توانم]

یعنی آقای همسایه الان شما 5 سر عایله رو داری سیر میکنی؟
آره دیگه؟ آره؟
یادم باشه سر نمازام دعاش کنم شاگرد اولشه
:d
همچین شخصیت فیمینیستی هستم من
:d

[اميد فردا]

خب بحث بحث درس و دانشگاه بود یاد یه جک پندآموز افتادم که هیچ ربطی به این قضیه نداره. 

به طرف زنگ میزنن میگن: آقا پاشو سریع بیا اینجا! میگه: چی شده بهم بگین! من طاقتشو دارم.
میگن: تمام خانواده‌ات توی یه تصادف از دنیا رفتن. میگه: نه راستشو بهم بگین! من تحملشو دارم.

اصلا جکش خنده دار نیست. برعکس گریه داره. یعنی کلا حال و روز زندگیه.
گاهی باورمون نمیشه وقتی یه چی سرمون میاد. خودمونو به اون راه میزنیم. ولی همینه که هس.

حالا برعكسش هم هست..ياد يه حكمت پندآموز واقعي افتادم
سال پيش كه آزمون مرحله اول(المپياد) داده بوديم،به يه دلايلي من بد داده بودم تقريبا
دوستم اس داده بود: تبريك ميگم آقا،قبول شديم..
گفتمم چييي؟؟! بابا شوخي نكننن
بعد ميگفتم بابا ميدونم قبول نشدم..حالا جدي كيا قبول شدن؟؟!
بعد دو سه بار رد وبدل اس ام اس تازه بهش گفتم حالا نتايج رو كجا زدن؟من تا خودم نبينم باور نميكنم..

حالا كه فكرشو ميكنم ميبينم اگر اونرو قبول نشده بودم،الان اصلا تو اين فضاها نبودم..
دو هفته بعد از حج بود كه نتايج رو داده بودن،مطمئن بودم و هستم كه لطف خدا بود..(البته خدا هميشه لطف داشته و داره،مخصوص بازه ى زمانى نبود)
و اينكه كلا بعد از تلاش ما،هرچي كه خدا بخواد نتيجه ميشه..

(خوب آقا بريم تاپيك تحصيلات..(باز الان دوباره راه نيفتيد پشت سرم،شايد پست نزاشتم اونجا اصلا)


ماشالله ركسانا خانوم ميان،يه صفحه شبانه روزيرو تسخير ميكنن ميرناا..

حيف شد، فكر كنم باران خانوم شعر منو نديدن..بازم اينجا ميزارمش تا خموشها هم آگاه باشن كه:
"چه خوش گفت آن باران پاکزاد،که رحمت بر آن حسن پاک باد
آنان که آیند و روند خاموش اما،بر پروفایلهاشان ترکیدن باد"

[همساده]

یعنی آقای همسایه الان شما 5 سر عایله رو داری سیر میکنی؟
آره دیگه؟ آره؟
یادم باشه سر نمازام دعاش کنم شاگرد اولشه
:d
همچین شخصیت فیمینیستی هستم من
:d

میتوانم خانوم
کار منو رفقام از دعا گذشته دخیل بستیم در حد عالی بعدشم نذرهای خفن هم کردیم...
ما پیروزیم
تازه یکیشون خواب بود موقعی که این پست رو زدم وگرنه من دارم 6 سر عائله رو نون میدم
خدایا چقدر من مرد زحمت کشی هستم...دورود خدا بر من باد...

و در پایان:
چه خوش گفت همساده نیک خو...
که امید فردا دگر زین شعرها مگو...
اگرچه بگویی تو شعر جورواجور...
ولیکن بلرزانی تن شاعران را بگور...

[Roksana]

ینی واقعاااا از دیروز ساعت پنج و نیم عصر یک نفر جوونمرد نبود که اینجا یک اسپم بزنه ؟؟؟؟؟؟ 

[می توانم]

بازم خدا رو شکر که تو رو رسوند
من که الان باید برم بدرسم
ایییش

شما جای ما رو خالی کن:d

حسابی اسپم بازار رو راه بیانداز

[Roksana]

نه باب من خودم مسافرم باید برم 
ولی نگرانم در نبوده من کی اینجا اسپم بزنه 
دوستان اسپم باز و اسپم ساز بیدار شید که باید کانون رو از نظر تولید اسپم خودکفا کنیم امسال 
باید به جایی برسیم که حتی بتونیم اسپم به سایر کانونها صادر کنیم 

[درخشنده]

نه باب من خودم مسافرم باید برم 
ولی نگرانم در نبوده من کی اینجا اسپم بزنه 
دوستان اسپم باز و اسپم ساز بیدار شید که باید کانون رو از نظر تولید اسپم خودکفا کنیم امسال 
باید به جایی برسیم که حتی بتونیم اسپم به سایر کانونها صادر کنیم 

 متخصص اسپم...حالا دقیقا این اسپم چیه؟!  لیلی مرد بود یا زن بود یا............

جدی میگم دقیقا معنیش چی میشه؟ فکر کنم حرفی باشه که ربطی به تاپیک نداشته باشه (اینجا)

اگه فعالیتتونو بیشتر کنید خودم لقب خدای اسپم رو تقدیمتون میکنم...