1392 بهمن 4، 22:57
ویرایش شده
(1392 بهمن 4، 22:43)ساحل نوشته است: متاسفانه نمیدونم چطوری شده:22:
هر کی میاد خواستگاری انگار منت به سر طرف گذاشته
ببخشید این رو میگم
اما فکر میکنم بعضی دخترا ارزش خودشون و دخترا رو حفظ نکردند
قضیه از موضوع خواستگاری
فکر میکنم ارزون خودشون رو ....
بازم ببخشید ....
حقیقته لطفا قبول کنید!
من قبول میکنم
درسته درمورد خودم صدق نمیکنه ولی خب قبول میکنم
واقعا بعضی از دخترا ارزش خودشونو حفظ نمیکنن
بنده خداها میگن شوهر کمه
طرف دانشگاه میاد هزار جور ادا و اتفال در میاره ک یکی بهش توجه کنه.........
(1392 بهمن 4، 22:45)Kimia نوشته است: جوون تر که بودم فکر میکردم عشق کافیه واسه زندگی...عشق و دیگر هیچ!آقا من یچی بگم؟!؟!
یکمی بعد فهمیدم به جز عشق رضایت خونواده ها هم مهمه
بعد از اون فهمیدم به جز عشق و رضایت خونواده ها ، اعتماد طرفین به هم ، از همشون مهمتره!
جلو تر که رفتم تازه دیدم...از گشنگی ممکنه بمیریم! درآمد در حدی که زندگی نباتی داشته باشیم هم بسه! مهم اون عاشق بودن است!
بزرگتر که شدم دیدم عشق میتونه نباشه ! یعنی نباشه هم زیاد مهم نیست! مهم اینه که طرف باید درک ات کنه و شعور داشته باشه، خوش صحبت و با کمالات والای انسانی باشه . اگه درک ات کنه حالا شاید عاشقش نشی ولی میشه دوستش داشت! به قول شریعتی هم که : دوست داشتن برتر از عشق است!
بعد از اون دیدم زندگی نباتی خیلی در شان من و اون آقای با کمالات والای انسانی نیست بهتره یکمی در آمد بیشتری داشته باشیم. بالاخره بعدا بچه هم میاد...زندگی خرج داره دیگه
بعد دیدم ما که همو دوست داریم، اوشونم که کمالات والای انسانی دارن و خونوداه ها هم که رضایت دارن ، در آمدمون هم که خوبه پس بهتره یه سرپناه خوب داشته باشیم.
خلاصه همینجور هی خرج پشت خرج در اومد...
الانم این اواخر و تازگی ها به این نتیجه رسیدم مجرد بودن خیلی بهتره عشق و دیگر هیچ هم یک جمله کاملا اشتباهه
من خیلی وقته ایناو میدونم
صعود ممکن است دشوار باشد
ولی
منظره بالا بسیا ارزشمند است