انجمن شبانه روزی

[می توانم]

سلام
اقوي همساده
خوبي؟
خوشي؟

[عاشق فاطمه زهرا]

همانطور که می دانید سیستم پ.پ خراب شده. 

صرفا جهت اطلاع مسئولین

[می توانم]

   توجه                  توجه

مي دونستيد خيليا مي گن:

اگر كه يك گناه رو چهل روز مرتكب نشي از تو پرونده اعمالت حذف مي شه؟

يعني مثل اينه كه هرگز اونو مرتكب نشده باشي

فكرشم خيلي قشنگه به خدا

فقط يه دقيقه چشماتو ببند و بهش فكر كن

چقدر زيبا

ما تو جمعمون يه عزيزي داريم

كه  گناهي كه واسه تركش اينجا جمع شديم رو چهل روزه مرتكب نشده

(حالا شايد خيليامونم انگيزه مذهبي نداشته باشيم

اما فكر اينكه ديگه از نظر خدا هم تمام شده است 

و يه جورايي توبه قبول شديم قشنگه)

دوست دارم امشب واسه اين دوستمون جشن بگيريم

    اقاي كايند تاف 

يا همون

مهربان سر سخت

   

زوووووووووووووووووود باشيييييييييييييييييييييييييييييد

وقت شلوغ كاريههههههههههههههههههههههههه

[خانوم لبخند]

چرا من نمیتونم پ.پ بزارم؟!!!!

---

مبارکه آقای كايند تاف 

تبریـــــــ ـــــکـــــــــــ

انشالله همیشه قوی و با انرژی تر از قبل پیش برید

چه خوبه که دوستامون روزای خوبشون بیشتر میشه

خدایا شــــکـــــرتـــــ

[آرمین]

سلام
تبریک میگم به کایندتاف عزیز... 
ماشالله به قهرمان با اراده... 

می توانم خانم از پذیرایی تون ممنون...
یه دل سیر کیک خوردیم... 

چرا من نمیتونم پ.پ بزارم؟!!!!

ظاهرا این مشکل همگانیه...
نگران نباشید که مجتبی خلبان به زودی دست به کار میشه... 
مجتبی جان کجایی که چشم ها به انتظار توست... 

فقط نمی دونم چرا همه پ.پ های من ارسال میشه... بی هیچ مشکلی...

[می توانم]

پس اقا ارمین تبلیغات جشن با شما باشه

[درخشنده]

تبرییییییییییییییییییک!


چه زود 40 روز شد ماشالاه....


پیام پروفایل منم کار میکنه! بار اول میزنم نمیگیره ولی بار دوم و سوم میگیره!


میتوانم خانوم چقدر عکس و شکلک دارید! خدا بیشترش کنه

[عاشق فاطمه زهرا]

درخشنده به من پیام داده 
نمی تونم جواب بدم

احساس می کنم لال شدم 

---

بچه ها بیاین مسابقه بهترین آواتار 

حریف می طلبم. 

[همساده]

سلام
اقوي همساده
خوبي؟
خوشي؟

سلام خدا رو شکر
منم تبریک میگم  به مهربان سر سخت...
الان دارم بازی فوتبال رم و فاینورد رو میبینم تماشاگرنماهای فاینوردی یه بازیکن سیاه پوست رم رو خیلی اذیت کردن شعارهای نژاد پرستانه میدادن... حتی با نشون دادن موز توهین کردن بهش..ولی رم یه گل زد و بازیکنا گل رو تقدیم کردن به همون سیاهپوسته...صحنه خیلی جالبی شد
یعنی خیلی حال داد کیف کردم...
و اما
 امشب رفتم دعای کمیل ولی متاسفانه اصلا تو جو و فضا قرار نگرفتم من حالم خیلی خوب بود سر کیف بودم ولی کسی که دعا رو میخوند همش یه حرفایی میزد حس افسردگی و گناهکاری و خاطرات بد واسم جلوه میکرد...شاید اصلا جو دعای کمیل همین باشه حتما ایراد از ضعیف بودن نفس منه  ولی خب من نتونستم امشب ارتباط برقرار کنم راستش نمیخواستم از این حال خوبی که داشتم در بیام  وسط دعا همش دوست داشتم تموم بشه شاید حتی اگه بی ادبی نبود دعا رو نیمه کاره میزاشتم.
خدا عاقبت همه از جمله من رو ختم به خیر کنه.
ای خدايى كه زود از بنده‏ایت خشنود میشوى،بيامرز آن را كه جز دعا چيزى ندارد،همانا تو هرچه بخواهى انجام میدهى.

[Alireza 68]

سلام

اخه فرهنگ اپارتمان نشینی هم خوب چیزیه ها

خواب بودیم که یهو با صدای جشن تولد همسایه پایینی بیدار شدیم همراه با سردرد اضافی

اهنگ بلند کردن که هیچ همراه باهاش همخونی هم میگردن

نمیدونم واقعا الان هم یک ساعته هرکاری میکنم خوابم نمیبره

[می توانم]

نمی دونم چرا من همیشه فک میکردم بابا بزرگ تو اون خونه چوبی خوشگلا زندگی می کنن
اپارتمان رو خوندم کلی تعجب کردم



اقوی همساده
شما باید دعای مناسب با حست انتخاب کنی
اگر نظر منو بخواید
تو شادی ادم از صمیم قلبش بگه شکر بهتره تازه از همه دعاهایی که دعاخوناش میخوان زورکی اشک ادمو در آرن

[درخشنده]

درخشنده به من پیام داده 
نمی تونم جواب بدم

احساس می کنم لال شدم 

---

بچه ها بیاین مسابقه بهترین آواتار 

حریف می طلبم. 

اون پیام برای این بود که بگم خراب نیست!

چند بار بزن ببین میره یا نه!

[Alireza 68]

سلام

هیچی دیگه تا ساعت 6 صبح خوابم نبرد

میتوانم خانوم تو رویاهام ازون خونه ها دارم

نه بابا خونه ما بسیار ساده و 85 متری بید

الکی مثلا از عمد تو تریپ سیر و سلوک سادگی هستیم

[همساده]

تا الان شده فکر کنیم چرا اینجاییم؟خوب جواب شاید اینقدر بدیهی بوده باشه که ما به این فکر نکردیم اصلا.
درسته همه ما حس کردیم یه مشکلی داریم. این مشکل زندگی هر کدوم ما رو به اندازه های مختلف تحت تاثیر بدی قرار داده.یکی از لحاظ مذهبی یکی فیزیکی یکی روانی و یکی مثه من ترکیبی از همه این موارد تو زندگیش تحت تاثیر این مشکل قرار گرفته.یکی هدفش از مقابله با این مشکل اینه میخواد زندگیشو بهتر کنه یکی میخواد رضایت خدا رو به دست بیاره یکی واسه ازدواج آینده ش یکی واسه درس یکی واسه خانوادش یکی واسه تمرکز و یکی مثه من واسه اینکه نابود نشم.
خب به نظر من  سه قدم ابتدایی خیلی مهمه
1-بشناسیم مشکلمون چی هست؟
2-چه جنبه هایی از زندگیمون رو تحت تاثیر قرار داده؟
3-هدفمون از مقابله با این مشکل چیه؟
کاملا واضح و بدیهیه که بدون تعارف بعضی از ما از جمله خودم با یه عمر تجربه مقابله با این مشکل وقتی به طور جدی میخوام به این سوالات پاسخ بدم.میبینم به بعضی جنبه ها اصلا توجه نکردم.
در پست بعدی یه مثال میزارم که ببینیم چطور میشه به این سوالات پاسخ داد.

[همساده]

خوب اینم پست بعدی
توجه:اینا حرفهایه خودم نیست.از روی یه پلت فرم هستش با اندکی ویرایش تجربه عده ای از هم درد های ما راجع به مشکل جنسی در پایین میارم.هیچ توصیه و نصیحتی هم نیست حتما نمیگم همه افراد که اینجاهستن شبیه به این هستش قضیه شون(البته کم و بیش شاید هم باشه!!!) به هر حال فقط یه مثاله راجع به شناخت مشکل

مشکل

در بسیاری از ما احساس بی لیاقتی، بی ارزشی، تنهایی و ترس وجود داشت. درون ما هیچ گاه با چیزهایی که در ظاهر از دیگران میدیدم جور در نمی آمد.
خیلی زود این احساس درما به وجود آمد که از پدر،مادر،دوست و رفیق و از خودمان جدا هستیم.
با خیال پردازی و خود ارضایی،ارتباطمان را با دنیای واقعی قطع میکردیم. ما خودمان را در تصاویر غرق و خیالاتمان را دنبال میکردیم. ما شهوت رانی میکردیم و میخواستیم مورد شهوت رانی قرار بگیریم. 
ما به معتادان واقعی تبدیل شدیم: خود ارضایی، بی بند و باری جنسی و...
ما با چشمانمان شهوت رانی میکردیم.
ما شهوت راخریدیم،فروختیم،با آن تجارت کردیم و آن را آشکار انجام دادیم. ما به فریب دادن و نقشه کشیدن، آزار دادن و به نهی شده ها اعتیاد پیدا کرده بودیم.
تنها راهی که برای نجات از شهوت میدانستیم، انجام دادن این کار بود."خواهش میکنم با من ارتباط داشته باش و مرا کامل کن!"
ما گریه کنان و با آغوش باز از آن استقبال میکردیم،ما برای یک لذت بالاتر شهوت رانی میکردیم، ما قدرتمان را به دیگران واگذار می کردیم.
این کار باعث به وجودآمدن احساس گناه، نفرت از خود ،پشیمانی ، احساس پوچی و درد می شد و ما به درون خودمان رانده میشدیم: دور از واقعیت، و دور از عشق ، در درون خودمان گم میشدیم.
هیچ گاه یگانگی واقعی بادیگران را نمیشناختیم، چون به غیر واقعیت ها معتاد شده بودیم.
به دنبال یک کیمیابودیم، ارتباط جادویی که صمیمیت و اتحاد با دیگران را از بین میبرد.
خیال پردازی، واقعیت رافاسد کرده بود،شهوت عشق را کشته بود.
شهوت ابتدا معتاد و سپس عشق را فلج میکند ما میخواستیم کمبودهای درون خودمان را با برداشتن از وجود دیگران جبران کنیم بارها و بارها خودمان را فریب دادیم که رابطه بعدی ما را نجات میدهد، اما در حقیقت داشتیم زندگی مان را میباختیم.