انجمن شبانه روزی

[Mojтaba ρiloт]

 [table][tr][td]س[/td][td]
[/td][/tr][tr][td]
[/td][td]
[/td][/tr][tr][td]
[/td][td]
[/td][/tr][/table]

[Milad milano]

سلام خدا قوت
روز جمعه از بیکاری زیاد بعد از مدت ها گفتیم بیایم کانون
یه راست اومدم شبانه روزی....هیییییییییی یادش بخیر
روزای اول کانون چقدرتو اوج بودیم

[باد صبا]

سلام به همه
من خیلی تجربه ندارم ولی چون خودم ارشد رشته فیزیک هستم یکسری اطلاعات در مورد رشته خودمون دارم
جناب عاشق فاطمه زهرا همونطور که میدونید رشته های علوم پایه در ایران برخلاف کشورهای دیگه از اهمیت پایینی برخورداره،پس شغل مناسبی در ارتباط باهاش وجود نداره
در مورد استادی دانشگاه،شما با مدرک فوق میتونید استاد آزمایشگاهای فیزیک بشید و شاید هم استاد در دانشگاه های سطح پایین شهرستانها
مراکز تحقیقاتی هم جذب نیرو دارند که اون مستلزم کار خوب شما در دوره تحصیلتون داره،یعنی تعداد مقالات بالا و کنفرانس هایی که  شرکت میکنید!!!
کلا همونطور که آقای همساده گفتند:اول زبان و حتی زبان تخصصی،دوم نرم افزار،سوم ارتباط برقرار کردن با اساتید مجرب
موفق باشید

[m12]

درسته اقای همساده ولی گاهی بی ارادگی طوری سوار بر ادم میشه که دیگه خودش نیست .... امان از زمانی که جهالت بر صدای و نیروی برتر غلبه کنه

[mahdi]

سلام دوستان،
والا نميدونم چرا دوستان يه گزينه مهم رو فراموش كردن، پارتي.
دوست من تازه دو ماهه سربازيش تموم شده، معدلش 15، با پارتي استخدام ملي حفاري شده.

اونوقت ما توو شركت از صبح تا شب جون ميكنيم، اونم با اينكه اينهمه درسمون خوب بود. بازم خداروشكر، چون خيليا متاسفانه همين كار منو هم ندارن.

يه روز خوب مياد، منتظر استخدامي هاي سال جديد هستيم.

[درخشنده]

چنتا ازمون پشت سر هم نرفتم. اصلا اعصاب درس خوندن ندارم   

اون همه انگیزه ایی که اولا داشتم همش پرید به جای اینکه زیاد بشه...همش میشینم اینجا مینویسم بازی میکنم بعد میرم تمرین همش تو 

فکر تمرینم اگه نرم هم باز داغون میشم.....

رشتمم دوس ندارم...مثلا دارم میخونم برای کنکور....بقیه 10 ساعت میخونن ترازشون میشه 6000 بعد من 2 ساعت میخونم میشم 6300!!!

قدرشو نمیدونم...

الان دیگه همون 2 ساعت هم گذاشتم فقط گریه میکنم.....

نمیدونم چرا دیگه هیچ حسی ندارم....همیشه نزدیک کنکور یا امتحان میشه خودمو میکشم میخونم ولی الان هیچ خبری نیست....

از یک ماه پیش میخوام اینارو بنویسم اصلا راحت نیست..........

حتی ترک کردن هم کمکم نکرد...نمیخوام انگیزه ی بقیه رو خراب کنم ولی حقیقت برای من همینه...

چند وقت پیش رفتم توی یه فرومی که توش پزشکا بودن ..پزشکای عمومی که میگفتن زیر 2 تومن میگیریم! الان من یه خاور بخرم باهاش برم 

کار کنم بیشتر میگیرم!

متخصصا هم که بعد از 10 سال درس خوندن و دو سری گذروندن طرح نوکری برای دولت(!!!) دیگه از 33 سال رد میشن میخوان کار کنن!!!

اینارو که میخوندم دنیا رو سرم خراب شد...

میمونه فقط لذت کار و کمک به همنوع که اونم دیگه برام ارزشی نداره! مثلا اگه کمک نکنیم و طرف بمیره چی میشه؟ دنیا نابود میشه ؟

یه نفر کمتر بهتر!

چقدر با جون کندن درس خوندم اخرش رسیدم به اینجا که باید برای خودم گریه کنم! چیزی که دوسش داشتم یه کار بیهودست!

اصلا نمیخوام مفت کار کنم....اگه همه چیز خوب بود اره حاظر بودم هرکاری بکنم برای مردم.....

ولی میبینم من باید بشینم از حق خودم برای مردم بگذرم بعد چار تا ادم بی فکر و عقده ایی با اختلاس کردن پول ملت رو بالا بکشن!!!

حجم اختلاس توی کشور رو یه بنده خدایی حساب کرده بود اینقدر زیاد بود که اگه پولشو بین همه تقسیم میکردن هرکسی میتونست

یه خونه ی خوب بخره!(مبلغش رو نمیگم داستان نشه) مردم ایران پولدارترین مردم جهان میشدن!

اما حالا میبینی توی صف نذری و یارانه و سبد کالا دارن خودشونو میکشن!!!

یه دوستی تعریف میکرد که یه پیرزن میره سبد کالاشو میگیره بعد تاکسی میخواد سوار بشه راننده تاکسی بهش میگه : چرا سبدشو نگرفتی؟!

وسایلتو بزار تو ماشین برو سریع سبدشو بگیر بیا! اونم وقتی میره سبد رو بگیره! راننده گازشو میگیره میره!!!

شاید بعضیا بخندن ولی باید براش گریه کرد!

نمیتونی صدقه بندازی چون میره تو جیب یه سری ادم مفت خور! که قبلا هم در موردش نوشتم....

پول رو بندازی زمین نفر پشت سرت برداره خیلی بهتره!

(الان میدونم همه میگن حالت خوب نیست داری اینارو مینویسی ولی توی دلم مونده میخوام بگم بقیه هم اگاه بشن)

توی یه چنین جامعه ایی من میخوام درس بخونم که به خلق خدا کمک کنم! مسخرم نکنن شانس اوردم!

اینارو میگم دلسرد شدم از پزشکی خوندن اما وقتی میخوام ببینم چی بخونم میبینم یکی تو دلم میگه : زدی زیرش؟ پس آرزوت چی میشه؟

مگه چند بار زندگی میخوای بکنی؟ اگه اینجا حقتو بخورن اگه مسخرت کنن توی اون دنیا به همه چیز میرسی....

بعد یهو ذهنم آروم میشه...سکوت همه جارو میگیره....گریم میگیره..نمیدونم باید چکار کنم...توی همین صفحه فهمیدم مشکلم چیه که 

دیگه درس نمیخونم..........

یکی رو میخوام دستمو بگیره.....

تنهایی درس خوندن و رتبه ی زیر 100 اوردن و نفر اول کراس کانتری ایران شدن و ترک کردن خیلی سخته!!! اینا هر کدومش تنهایی کمر یه ادم 

رو میشکونه چه برسه به اینکه همش با هم باشه...

خدایا کمک...کمکم کن دوباره با فکر مثبت زندگیم رو پاک ببرم جلو.....

.......

 

[عاشق فاطمه زهرا]

سلام داداش درخشنده
این متنت رو که خوندم یاد خودم افتادم. من رشته های خیلی خوبی می تونستم برم ، اما طبق علاقه و آرمان هام رفتم رشته ی فیزیک. مثل شما که می گی دوست داری به مردم کمک کنی منم می خواستم یه تحولی ایجاد کنم ، به بشریت کمک کنم ، بدون این که به زندگی خودم فکر کنم.
اما جوابای دوستان خیلی مایوس کننده است. این که بازار کار نیست ، دانشگاه ها پر شده یا این که می گن باید پارتی داشته باشی ، الان که نگاه می کنم می بینم که انسان برای زنده موندن نیاز به پول داره. علاوه بر اون اصلا باید فضا باشه برای کار و فعالیت. یک زندگی خوب ، یک شغل مناسب با حقوقی که کافیه. 
اما هر اتفاقی هم بیافته بازم من ناراحت نیستم ، چرا که خودم مسیرم رو انتخاب کردم ، خیلی ها با من مخالفت کردن و گفتن برو مهندسی ، اما من بازم رفتم رشته پایه. 
نه تنها از انتخابم ناراحت نیستم ، خیلی هم خوش حالم . چرا که دارم از درسی که می خونم لذت می برم و علاوه بر اون اهمیت این رشته رو درک کردم چه فرقی می کنه مردم چه فکری می کنن؟ 
چه فرقی می کنه که بعضی ها با حالت تمسخر به من نگاه می کنن. این تمسخری که می گین رو من کاملا دیدم ، از طرف اطرافیان.
واقعا چه فرقی می کنه که امتحان ارشد قبول بشم یا نه؟
من همسن شما بودم زیاد می نوشتم ، باعث می شه انسان خالی بشه و بتونه راحت تر تصمیم بگیره و کلی فایده داره. چند تا دفتر داشتم پرش کرده بودم از درد و دلام. شما هم زیاد بنویس.

[alOne but Happy]

سلاممممممممممممممممم دوست عزیزم الوعده وفــــــــا دیدیییییییی اومدممم البته با کمی تأخیررررررر 

(مخاطب خـــاص)

بچه هااااااااا یه عالمه خبرای خوب راجع به یه سری از بچه ها شنیدممم خیلی خوشحال شدممممممم ایشالااااااا روز به روز موفق تر باشین

[باران..]

جناب عاشق فاطمه زهرا

شما یه نگاه به اسمت بکن بعد ببین جا داره مایوس بشی یا نه!!!

من بدون پارتی استاد دانشگاه شدم...
اصلا اونقدر هیجان انگیز که نمیتونی تصورش رو بکنی
روز تولدم 30 شهریور بهم زنگ زدن گفتن 7 مهر بیا سر کلاس!!!
کسایی که استادن میدونن یه چیز خیلی عجیب غریبه چون اصولا از یک ماه قبلش باید هماهنگ کنن برای درسا و ....

ماها چهارتا که اطرافمون میبینیم بزرگیه خدا رو یادمون میره..
شما هدفت بزرگ بوده..کمک به بنده های خدا 
این هدف چرا اومد تو ذهنتون؟!؟!چون خدایی فکر میکردین..
حالا چرا همون خدا رو یادتون میره!!

تواناییاتون و بیشتر کنید.
زبان خیلی کمک میکنه ...
و نرم افزارا...

اما همیشه و در همه حال از خدا بخواین که راه و نشونتون بده 
خودش بهترین راه و جلتون میزاره...

ناامید نباشید و تلاش کنید 
خدا همیشه با ما ست ...

[باد صبا]

سلام به همه
از دیشب قسمت پاسخ من غیرفعاله,یعنی نمیتونم پاسخ بدم به کسی.بقیه هم این مشکل رو دارن؟
آیتمای ارسال پاسخامم حذف شدن
یعنی همون نوار بالام نیست.

[می توانم]

سلام
باد صبا برای منم نقل قول نیست ولی دکمه پاشخ هست
اقا مجتبی برامون درستش میکنه نگران نباش


می دونید من نمی گم حالا خدا کمک میکنه و این حرفا
ولی سعی کنین خودتونم یه حرفی برای گفتن داشته باشید
خودتونو به مدیر گروه نشون بدید
بدونه شما کار بلدی
اما اینم بگم که درسته خیلی پرستیژ داره اما به تدریس فقط فکر نکنید
سعی کنید به چیزای دیگه هم فکر کنید
یه سری رشته ها خودشون خیلی درامد زا نیستن خودتون یه مهارتی یاد بگیرید مثلا اگر حس میکنید میتونید یه نرم افزار تخصصی یاد بگیرید
فرضا هلو
یا ای سی دی ال. درجه یک و دو برید کلاس مدرک بگیرید


یه کاری که توش حرفی برای گفتن داشته باشید

[می توانم]

دور و زمونه ایه که خیلی باید پر باشی
من خودم تنبلی کردم تو زندگیم خیلی کمتر از چیزی که وظیفه م بوده یاد گرفتم
امیدوارم خدا کمکم کنه یه مقدار تخصص یاد بگیرم

[شازده کوچولو]

هر بار تشکر رو می زنم, صفحه رفرش می شه
دیگه,نمیشه کیلویی تشکر کرد!

جدا ولی یه مقدار وقت گیر شده, اگه بشه با تشکر کردن صفحه رفرش نشه خیلی بهتره.

ممنون از زحمات دوستان, به خصوص جناب مجتبی پایلوت

[K_1]

سلام به همگی
منم بازگشتم!

ممنون از محبتتون که دعا فرمودید ... انشاالله عروس و دوماد شید تند تند.

[Alireza 68]

سلام

دم پایلوت گرم حسابی ترکونده اپگرید کرده سایتو 

خیلی خیلی ارادت دارم خدمتتون

پنجشنبه سرکار بودم استا بنا میاد ی کلید ماشینی رو بهم میده میگه ی زنه توی این کوچه این کلید رو روی ماشینش جا گذاشت رفته خونشم ندیدم کجا بود 



منم شروع کردم یکی یکی زنگ زدن به خونه ها دوساعتی الاف بودم همه میگفتن نه دیگه میخواستم زنگ بزنم 110 تحویل اونا بدم

گفتم به شرش نمی ارزه حالا تا بیام بهشون ثابت کنم دزدی نیست و.. شب شده

ی چندتا ساختمون جلوتر از ماشین ی مرد میانسالی اومد بیرون بهش گفتم اقا نمیدونی این ماشین مال کیه گفت نه

گفتم تو اپارتمانتون کسی پراید نداره؟ گفت چرا .. صندلی پشتیش کالسکه بچه هست؟ گفتم اره

گفت زنگ بزن طبقه 2

منم زنگ زدم به زنه گفتم ی چنین اتفاقی افتاده این ماشین مال شماس؟ گفت اره

گفتم کارت ماشینی چیزی که ثابت کنه ماشین مال شماست بیارین سویچو تحویلتون بدم

بعد چند دقه ی بچه بغلش یکی هم دستش اومد پایین گفت چیزی همراهم نیست

گفتم تقریبا مطمئنم برا شماس ولی برا اطمینان ی نوشته ای با امضا بهم بدید که سویچو از من تحویل گرفتن بعدا برام شر درست نشه

اونم گفت باشه به مرحله اسمم که رسید دیدم فامیلیمو اشتباه نوشته ( توی فایمیلم حرف ض هست ) با ز نوشته بود

گفتم خانوم اینجوری مینویسن اونم نامردی نکرد گفت اهان با ض مریض مینویسن

منو میگی اینجوری شدم  تو دلم گفتم مثال بهتری نبود بزنی جای دستت درد نکنه بود ؟

هیچی دیگه تحویل دادیم و رفتیم

بجاش امروز سرکار کلی جر و بحث با استا کار گرامی و مصالح فروشی داشتم مخم داره سوت میکشه