انجمن شبانه روزی

[همساده]

به نام خدا
سلام دوستان عیدتون مبارک
داداش عاشق منظورت کاملا واضح بود مرسی


جون:" یه روز وقتی آخرین قطعه ماشین رو درست کردم، میپرم توش و روشنش میکنم و تخت گاز میرم تا برسم به آمریکای جنوبی."
روی:" آره" یه روزی" این کلمه خطرناکیه."
جون:"خطرناک؟"
روی:"آره چون این یه کلمه رمزه برای "هیچ وقت"."

Someday. That's a dangerous word. It's really just a code for 'never'.

[همساده]

سلام


4. چند مدت باید از این گناه بگذره تا بشه گفت یکی ترک کرده؟

اینجا خیلی کاربر داره ولی آدم حس غریبی میکنه

سلام
داداش از همین اول هدفت رو یه چیز بهتر از ترک قرار بده اونم هوشیار شدنه
ترک یه امر یکباره هستش مثلا از امروز تو میخوای دیگه شهوترانی نکنی و به اصطلاح ترک کنی...
ولی هوشیاری یه فرآیند تدریجی هستش که هیچوقت تموم نمیشه هر چقدر تو راه قدم بزنی هوشیار تر میشی به اون اصلی که واسش آفریده شدی نزدیکتر میشی و خدا رو درون خودت پیدا میکنی...چون یه فرآینده پس تو  باید همیشه مراقب باشی و حواست باشه تو راه باشی...هر چی هوشیار تر بشی توانایی نه گفتنت در مقابل شهوت افزایش پیدا میکنه دیگه با دیدن یه عکس و یه فیلم به هم نمیریزی با یه وسوسه سریع خودتو نمیبازی...

اما اگه منظورن اینه که بعد چند مدت اثر شهوترانی نکردن از لحاظ جسمی و روحی درونمون آشکار میشه:
خوب جواب واضح و روشنی وجود نداره واسه افراد مختلف فرق میکنه و خیلی خیلی مهمتر از تایم پاکی کیفیت پاکی هستش...مثلا ممکنه یه نفر برون ریزی نداشته باشه چند ماه ولی هر روز ذهن و فکرش درگیر شهوت باشه و اصلا هوشیار نشده باشه...
ولی در کل اویل راه هوشیاری بعد از 90 روز برون ریزی نکردن علایم مثبت خودشون رو نشون میدن بازم تاکید میکنم واسه افراد مختلف متفاوته یکی ممکنه بعد یه هفته پاکی متحول بشه یکی بعد یه ماه یکی بعد یه سال
همه اینا دقیقا به این بستگی داره چقدر زحمت کشیدیم و حواسمون به هوشیاریمون بوده....

راجع به رکود بالاها برو تالار مسابقه ای برای بهترینها رو بخون تا ببینی افرادی هستن که موفق شدن...

[قاصدک]

میگم امروز تعطیله ؟

این موضوع صد در صده ؟؟؟
ایا امکان بازگشت نداره؟؟

[می توانم]

یعنی چی تعطیله؟

میگم درباره تنهایی راست میگنا

من خودم احساس تنهایی میکنم

چند بارم گفتم نسیم حیات حامی میخواد
اگر نه یه حامی به من بدید
ولی با برخورد مواجه شدم

[معین]

سلام می توانم عزیز
بودن حامی همیشه باعث میشه توی شرایط حاد آدم بتونه با یکی صحبت کنه و این صحبت کردن باعث میشه آدم بتونه خودشو کنترل کنه البته باید طرفت تجربه کافی داشته باشه وگرنه احتمال داره خدایی نکرده نتیجه عکس بده

[مُحب]

سلام به برو بکس راه پاکی
اومدیم عرض ادب طولانیی بکنیم به همه

والا من اینجا مسابقه نمی بینم ک..
ب جز مسابقه پاکی
چ خوبه آدم موفقیتش به معنای باخت بقیه نباشه

خداکنه همه پاک شن
بهتز از اون بفهمنن چن چندن چی کار می خوان بکنن مثه من نشن بدون دیدن دویدن خیلی بده :(
dancing on ice

[می توانم]

اره خوب خیلی خوبه

تو خوبیش که شکی نیست

[همساده]

به نام خدا
سلام دوستان همساده هستم یه دوست بهبودی
امروز بعد مدتها یه روز خیلی خوب رو دارم تجربه میکنم خوشحالم.از اون انقباض روحی من کمتر شده.
عیدیمو خدا داد دستش درد نکنه.
به خدا حسن ظن دارم از خودم خوشم میاد همه چیمو دوست دارم.به هوشیاری امیدوار شدم.
مدتها بود این حس ها یادم رفته بود
راستی جنس مخالف گفت بیا بریم بیرون بریم کوه من نرفتم
خلاصه اینا رو اینجا گفتم حس خوبم رو با شما شریک بشم
همتون رو یه عالمه دوست دارم خواهر برادرهای خوبمممممممممممممممممممممم

[می توانم]

خوش به حالتون اقای همساده

یادش به خیر قبلا گیتا بود نیلو بود و خیلیای دیگه با هم حرف می زدیم

نیم ساعت حرف می زدیم یه عالمه انرژی مثبت می گرفتیم
من خیلی سعی کردم خودکفا بشم و خودم ادم انرزی مثبت داری بشم ولی در نهایت راه نداره

هر کاری کنی احتیاج داری به یه انرژی مثبت خوب که الگوت باشه که پاک باشه که قشنگ باشه

[عاشق فاطمه زهرا]

خو می توانم خانم پ پ  می دین بعد پ پ خودتون بسته است.  

چجوری جواب بدم من؟

[می توانم]

از لیست دوستان ادد کنید

[همساده]

به نام خدا
سلام دوستان همساده هستم یه دوست بهبودی
داشتم امروز به این فکر میکردم گاهی  خدا رو صدا میزنیم و میگیم خدایا کم کن من شهوترانی نکنم منو نجات بده از چنگ این وسوسه ها چرا بعضی وقتها این دعا و این فریاد زدن جواب میده گاهی جواب نمیده؟چرا بعضی وقتها تو اوج وسوسه راحت میشیم گاهی وقتها نه؟

تجربه شخصی:
با یه بنده خدا از چندین سال قبل دوست مجازی و مسنجری بودم. زد و من دانشگاهی قبول شدم که تو شهر این بنده خدا بود.چند روزی از اومدن من به شهر جدید نگذشته بود که من ازش درخواست کردم که همو حضوری ببینیم.اونم بلافاصله قبول کرد.خوب قرار گذاشتیم یه جای شهر همو ببینیم.ولی من واقعا اینکار رو از اجبار شهوت انجام داده بودم خدایی از ته دلم اینکار رو نمیخواستم انگار یه نیروی کثیفی اون روز داشت منو سوق میداد به سمت قرار.من یه خرده زودتر رسیدم، یه پیرزن نحیف تهیدست دیدم اتفاقا از خاندان جلیلیه سادات هم بود.یه بار خیلی زیادی داشت حمل میکرد.من دلم سوخت رفتم ازش گرفتم و یه مسافت نسبتا زیادی بردمش تا ایستگاه اتوبوس موقع جدا شدن داشت واسم دعا میکرد گفتم مادر دارم یه جای بد میرم واسم دعا کن.دیگه نمیگم چه اتفاقاتی بعدش افتاد. ولی اون روز واسه من عالی تموم شد.رابطه ای که میتونست منو به منجلاب بیشتر فرو ببره.به راحتی هر چه تمامتر همون شب کات شد. یعنی باورشم سخته ولی من حتی دیگه مجازی هم ارتباطمو قطع کردم.
حس میکنم واقعا به پیرزنه گفتم دعا کن این حرفو از ته دل زدم از ته دل نمیخواستم از عمق دلم داشتم میگفتم خدا میبینی من اسیرم منو نجات بده من زورم به این وسوسه نمیرسه.
در عوض هزاران بار هم شده از روی لق لقه زبان گفتم خدایا کمک کن و نتیجه نگرفتم.

پ ن: دعای نیمه شبی دفع صد بلا بکند...

تجربه شما:
 دوستان شما هم اینچنین تجربیاتی دارین؟تجربیاتی از تسلیم محض شدن و سپردن وسوسه ها به خداوند؟
به نظر شما چرا گاهی وسوسه ها با دعا میرن و گاهی نمیرن؟

[می توانم]

یکیشم اینکه که اون لحظه واقعا باور داری که خدا میتونه کمک کنه یا نه
ادم گاهی احساس میکنه هیچ راه نجاتی نیست و خدا هم کمکش نخواهد کرد
من اینو حس کردم واقعا

[می توانم]

سلام
گل سرخ گلم
من یادمه ها ولی نمیدونم الان دسترسی لیست دوستان کجاست


اقای امید 70 یه سوال قبلا پرسیدن از اقا معین
که یعنی انقدر کانون مفیده که بعد از 5 سال برگشتید؟


یا یه همچین چیزی



واسه منم سواله

میخوام بدونم این مدت که کانون نبودید چی کردید؟ پاکی چطور بود؟ اصلا چقدر پاک بدید؟ با کانون چطوره بی کانون چطور؟ چی شد برگشتید؟

خوشحال می شم هر چی در این مورد هست تعریف کنین

[معین]

من معین 23 سالمه روزی که اومدم کانون بودمهر 1389 آخرای مهر
همه چیز خیلی خوب پیش میرفت آدمی که حدااااااااااکثر دو سه روز  پاک بود یه باره بعد از اومدن توی کانون توی اولین تلاشم پاکی 35 روزه رو تجربه کردم توی دومین تلاشم پاکی 131 روزه رو تجربه کردم توی خرداد 1390 من وارد یه رابطه عشقی شدم و کم کم پام از کانون قطع شد و برج آذر 1390 رفتم خدمت تا عید 1392 توی خدمت بخاطر غذا و نبودن عوامل تحریک کننده توی پادگان میتونم بگم توی 16 ماه خدمتم شاید 3 بار خ.ا کردم من عید 1392 خدمتم تموم شد و با بودن عوامل تحریک کننده ای که دو سال ازش محروم بودم و اینترنت و ... یه بار غرق شدم توی خ.ا جوری که روزی دو بار خ.ا میکردم البته این جریان 10-20 روز بیشتر ادامه نداشت و من دیگه حرصم تموم شده بود و فهمیدم خ.ا هیچ چیزی نداره برام جز لاغری-لرزش دست-گود شدن زیر چشمام-کم شدن اعتماد به نفس-گوشه گیری-علاقه به تنهایی و ... تیر 1392 من مغازه زدم فکرم درگیر عشقمو کارم بود جایی واسه خ.ا توی زندگیم نبود همه چی خوب پیش میرفت تا اسفند 1393 رابطه من با عشقم بهم خورد و من خیلی تنها شدم دوباره من خ.ا شد کار هر روزم که خیال عشقم از سرم بره بیرون تا جایی که که از قبل هم بدتر شدم خیلی بد سه ماه من دیگه خودمو ترکوندم تا یاد روزای خوبم و دوستام توی کانون افتادم و روز 8 خرداد اومدم دوباره توی کانون بودن آدم اینجا حس خوبی به آدم میده خیلی خوب فقط بچه ها کمرنگن که ایشالله با تموم شدن امتحاناتشون دوباره کانون شلوغ پلوغ میشه

اینم خلاصه حرفام :

پاکی چطوره ؟ خیلی خوبه هر چی پاکی بالا تر میره آدم یه حس خوب و غیر قابل وصفی داره
بیشترین زمان پاکیم ؟ حدود 6 ماه
با کانون یا بی کانون ؟ بدون کانون آدم هیچ هدفی نداره و با بودن کانون همیشه یه حس رقابت نمیزاره مرتکب خطا بشی و از اعلام پاکی اصلا غافل نشید حتی اگه روز خوبتون صفر هست


کوچیک همتون معین