امتیاز موضوع:
  • 34 رأی - میانگین امتیازات: 4.15
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

انجمن شبانه روزی

خیلی عجله داشتم یکی جلومو گرفت ، کارگر ساختمون بود، اهل کشور افغانستان ، حدود 30 سالش بود سواد خوندن نداشت گوشیش رو گرفت سمتم و ازم خواهش کرد یه sms براش بنویسم و برای کسی ارسال کنم
گفتم چی بنویسم ؟ گفت بنویس چرا جوابمو نمیدی .
فقط به فکر این بودم سریع براش بنویسم و برم در همین حین نوشتن به شوخی برگشتم بهش گفتم زیدته؟ 42
گفت آره .
تعجب کردم یکم . پرسیدم کیه؟ گفت یه دختر ایرانی فلان جای شهر
ناراحت شدم ، پیش خودم گفتم اینجا اومده برای کار یا چشم چرونی . گفتم یکم بمونم باهاش حرف بزنم ببینم فازش چیه
یکم با هم حرف زدیم فهمیدم دنبال دختری میگرده اینجا برای ازدواج .
بهش میگم خب برو کشور خودتون دختر بگیر . میگه اونجا زن دارم ! روم نمیشه باهاش حرف بزنم ، دوساله نامزد کردیم روم نمیشه برم خونه پدر زنم !
میگفت افغانستان دختر رو از پدر دختر میخرن . اومده بود ایران کلی کار کرده بود و دو سال پیش 50 میلیون جمع کرده برده داده پدر عروس خانوم و با دختره نامزد کرده ولی چون روش نمیشه بره زنش رو از خونه پدرزنش بیاره ، اومده یبار دیگه پول جمع کنه که بتونه بره یه دختر دیگه بگیره !
کلی هم ناراحت بود که دختره خوب گرون شده ! دو سال پیش 50 میلیون دختر گرفته بودم الان شده حدود 100 میلیون !
قصد داشت با این دختره ایرانی ازدواج کنه که نیازی به اینهمه خرج ها نباشه !
دلم برای زنش سوخت ، دوساله چشم به راهه که شوهرش میاد دنبالش ....
چند بار بهش گفتم برو پیش زنت چشم به راهته ، گفت زنم رو فقط یبار موقع خواستگاری دیدم روم نمیشه دیگه برم !
میگم دلت برای زنت نمیسوزه حداقل واسه خودت بسوزه . حداقل دلت واسه پولت بسوزه 50 میلیون پول دادی ! فقط تنها چیزی که میگفت همین بود ... روم نمیشه .

نمیدونم ... جاش نیستم بتونم قضاوتش کنم . فقط من دلم برای زنش میسوخت . دختری که روش اسم گذاشته و گرفتش الان بعد دو سال روش نمیشه که براش مرد باشه .

یه ربعی با هم حرف زدیم ، ولی آخرش هم نفهمیدم فازش چیه ... فقط همینو فهمیدم که روش نمیشه .
[تصویر:  a7f963e5e050.gif]
‌‌‌‌
تاخودت کاری نکنی چیزی تغییر نمیکنه ..
میدونی رامین جان
من به جایی اینکه دلم به حال زن او بسوزه
دلم به حال اون دختر ایرانی میسوزه که حاظر شد با ی پسر افغان ازدواج کنه
ی دو سال پیش تو ی تحقیق آماری که داشتم اتفاقی به موردی خوردم که برای من واقعا تاسف بار بود
در مشهد زن های ایرانی زیادی هستند که شوهر افغان شدند و بعد از یکی دو سال
شوهر افغانشون آنها رو رها کرده و رفته به کشور خودشون
زن ایرانی هم هیچ پشتوانه ی نداره
نه میتونه از دستش شکایت کنه نه میتونه حرفی بزنه
نمیدونم اما کشور ما در باب ازدواج نیاز به ی مدیریت اساسی داره
آمار طلاق ازدواج در سنین بالا و نیازهای جنسی و از هم مهمتر فقر فرهنگی مالی داره آینده کشور ما رو به تباهی میکشونه
من در یکی از شهرستان های استان اصفهان زندگی میکنم
شهرستان ما متاسفانه میشه گفت شده کابل
تعداد افغان درش زیاد شده
نه شهرداری و نه فرمانداری و نه حتی مردمش جلوشون رو نمیگیرند
آنها با رهن های سنگین خونه های مسکونی رو رهن کردن و جوان های امسال من دیگه نمی توند ی خونه نقلی اجاره کنند
تجاوز به زن ایرانی توست افغان ها خیلی شنیدم
ازدواج های ناسرانجام خیلی شنیدم
من به جایی اینکه دلم به حال اون زن افغان بسوزه در درجه اول دلم به حال دخترها و زن های و پسرها و مردهای وطن بیشتر میسوزه
نمیگم افغان ها بد هستند و نباید در کشور من باشند
نه من همچین تصوری ندارم
اما در این حد میدونم که حق مردمان کشور من داره پایمال میشه
به نظر تو چرا اون دختر ایرانی به ی پسر افغان دل خوش کرده
به نظر من بی غیرتی منو توست که از ازدواج فراری شدیدم
به خاطر بی توجهی و ناآگاهی خانواده منو توست که رابط دوست دختردوست پسری رو نسبت به ازدواج بیشتر میپسندند
به خاطر حاجی های چندین بار رفت به حج که پولشون رو برای کمک به جوان های عربی میدند
و در آخر مقصر سیاسیون ما هستند که دارند منافعشون رو تامین میکنند
و در آخر خدا عاقبت ما رو بخیر کنه 20
همیشه آغاز راه دشوار است

عقاب در آغاز پرواز، پَر می ریزد

اما در اوج

حتی از بال زدن هم بی نیاز است
جالبه اقاهه نمیتونسته حتی با گوشی بنویسه!!!!!! بعد اومده زن ایرانی بگیره....

خیلی بدم اومد....

روش نمیشده بره پیش زنش! 

اصلا اینو باید توی داستانهای باور نکردنی نوشت!
نقل قول: دختری که روش اسم گذاشته و گرفتش الان بعد دو سال روش نمیشه که براش مرد باشه .

این یه دختر رو داغون میکنه، داغون رو فقط میشه با حرف گفت ، تجربه کردنش خیلی سخته و برگشتن اون دختر به زندگی خیلی سخت تر
Mehdi.R نوشته است:من به جایی اینکه دلم به حال زن او بسوزه
دلم به حال اون دختر ایرانی میسوزه که حاظر شد با ی پسر افغان ازدواج کنه

نه عمو ، دلم برای چیه این دختره میخواست بسوزه؟
به وعده ی ازدواج کلی تیغش زده بود و یه هفته ای بود جوابشو نمیداد

درخشنده نوشته است:جالبه اقاهه نمیتونسته حتی با گوشی بنویسه !!!!!! بعد اومده زن ایرانی بگیره....
خیلی بدم اومد....
روش نمیشده بره پیش زنش!
اصلا اینو باید توی داستانهای باور نکردنی نوشت!


اینکه نمیتونست با گوشی بنویسه انقدر تعجب داره؟
[تصویر:  a7f963e5e050.gif]
‌‌‌‌
تاخودت کاری نکنی چیزی تغییر نمیکنه ..
منم خب فقط تعجب کردم...شما ناراحت شدید ؟ 

فکر کنم که فکر کردید من دارم میگم دروغ میگید درسته؟ 42

ندیدم خب....

-----------
فکر کنم با پستای قبلیم همرو ناراحت کردم...بازم معذرت میخوام....

خودمم خیلی ناراحت شدم...اقا مهدی میدونه که میخواستم کلا برم دیگه نیام.....

دوستون دارم..شب بخیر 53
دم دختره گرم
ایووووووووووووووووووووووول داره clapping

رامین دادا دوباره پ .پ های کانون نمایش داده نمیشه ها Vamonde
بعدشم قرار بود تا امشب منو سرپرست کنی پس چی شد Khansariha (98)
اینقدر هم سر به سر این داداش درخشنده من نذاری
میام تک تکتون با گلوله میکشما Khansariha (98)
همیشه آغاز راه دشوار است

عقاب در آغاز پرواز، پَر می ریزد

اما در اوج

حتی از بال زدن هم بی نیاز است
آدرسو حذف کردم . میترسم یکم ! :‎|‎

نه ناراحت نشدم . جدی آدرس دادم که بیایی ببینی
من خودم بودم اگه چیزی خیلی برام عجیب بود و شهر خودم بود میرفتم
ادرس رو خوندی اگه بهت نزدیکه واقعا بیا ببین . انسان های جالبی ان !
واقعا خب عجیب هم هست . سوژه در حد ماه عسله ! ولی جدی روش نمیشه بره پیشه زنش .
پسره واقعا داغون شده . شکست عشقی هم خورده بود این چند وقته :‎|‎ عاشق دختر تهرانیه شده بود ، دختره کلی ازش کنده بود الان هم ولش کرده
الان تنها امیدش از کار کردن اینه چند وقت دیگه بره شهرشون زن بگیره . خیلی هم دوستاش بهش میگن برو پیش زنت ولی قبول نمیکنه .
من خودم احساس میکنم گندی زده که روش نمیشه برگرده ! نمیدومم
ولی خودش جهنم ، دختری که نامزدشه نمیدونم میخواد چیکار کنه . دیگه نمیتونه هم با کسی دیگه ازدواج کنه
[تصویر:  a7f963e5e050.gif]
‌‌‌‌
تاخودت کاری نکنی چیزی تغییر نمیکنه ..
من پ.پ ندارم کلا . سرعتم اینترنت گوشی پایینه این ساعت . من که نمیتونم ببینم ولی نمیدونم ایراد از منه یا از سایت

ولی اگه مشکلی هم باشه باید صبر کنیم مجتبی بیاد .
فکر میکنم دیگه به حول و قوه ی الهی این دیگه جزء اخرین ایرادای کانون باشه 22
کاش میشد کلا کانون رو کوبید از اول ساخت !

درخشنده هم تاج سره . کسی اذیتش نمیکنه . من یکم بد نوشتم . ببخشید .

سرپرستی هم چشم . تا یکی دو ساعت دیگه بهم مهلت بده من کامل بران پ.پ میکنم چیکار باید کنی .
[تصویر:  a7f963e5e050.gif]
‌‌‌‌
تاخودت کاری نکنی چیزی تغییر نمیکنه ..
حتما امام موسی صدر هم کاراش بدرد نمیخوردن 
حتما چمران  هم ادم مهمی نبود 
حتما این 3 شخص زیاد افراد قابلی نیستن!
حتما پایگاه های بسیج بهترین طرز تفکر رو به شما مین و بهترین کتاب ها اونجاست  و همونام بهترین حکومتو ......
مسوولانی دزد و کثیف که میلیارد ها ثروتو یا میدزدن یا دور میریزن 
ما تو کشور یه هلی کوپتر ابپاش نداریم برای خاموش کردن اتش جنگل ها  اما هوارتا برنامه فرهنگ سازی داریم 
من دیگه بحثی نمیکنم ، موضع حرفم مشخصه و حرف دیگه ندارم 
حضرت ادم تو ناز و نعمت پیش خدا عصیان کرد و میوه ممنوعه خورد و به زمین تبعید شد  اما بازم خدا ما رو دوست داره با اینکه ما عصیان گریم .
با این طرز فکر گرد خم بودن جلوی خدا نتیجش همینه که یه مشت روشن فکر بی همه چیز ما رو به ........تشبیه میکنن 
[تصویر:  05_blue.png]
Nariman........
گفتم این کلاه شرعی واسه ما داستان می شه ها  42
من خودمم قبول ندارم این چیزا رو . می خواستم خمس بدم بابا می گفت الان وضع اقتصادی خونواده خوب نیست ، این پول رو هدیه بده به من که خمس ندی به جاش منم به عنوان پول تو جیبی پول رو بهت برمی گردونم ولی من قبول نکردم (البته پول رو دادم بهش) ولی مقدار خمسش رو یه جا یادداشت کردم که دوباره بدم. خب این می شه کلا شرعی ، نمی شه گفت کار اشتباهیه ، ولی کار درستی هم نیست ، حالا این تعبیر که توهین به خداست فکر نمی کنم این طور باشه.
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

نریمان جون داداش گلم  53
من به بحث های سیاسی و حواشی کاری ندارم ، بسیج رو هم مثال زدم.
ببین داداش فرض کن من بخوام بگم خ.ا عمل بدیه ، دو تا کار می تونم بکنم. 

اول بگم که: ای انسان روح بلند خود را به پرواز در بیاور و از قید و بند هوای نفس رها کن و اینقدر پست و ذلیلِ نفسِ حقیرِ نباش.... پس این کار بد است.

دوم این که بگم : شما یا مسلمانی یا نیستی ، اگر مسلمان نیستی که هیچ ، اگر هستی یا معتقد هستی که شرعی وجود دارد یا نیستی ، اگر معتقد هستی شرع وجود دارد دو حالت .... پس این کار بد است.

داداش شیوه جمله اول ادبی و شیوه جمله دوم استدلالیه. نتیجه یکیه ولی شیوه بیان فرق می کنه . معمولا استدلال برای انسان قانع کننده نیست ولی ادبیات قانع کننده تر به نظر می رسه و در انسان شور و شعف به وجود می آره. دکتر شریعتی هم در دانشگاه ابتدا ادبیات خونده اند و به حق از این ابزار هم استفاده می کنند ولی دکتر مطهری استاد فلسفه بوده اند و ابزارشان هم استدلال هست ، به همین دلیل من اون حرف رو زدم ، و گرنه من خودم عقیده دارم که انسان باید تمام حرف ها رو بشنوه ، ولی قبلش باید شیوه استدلال کردن رو یاد گرفته باشه و بتونه فرق استدلال و غیر اون رو تشخیص بده. و اتفاقا خیلی جاها دکتر مطهری هم حرفش قابل نقده. اما در هر صورت صلاح مملکت خویش خسروان دانند.

یا علی داداش 53  
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

چقدر پسرا بحثای فلسفی بلدن
دمتون گرم
نزدیک ساعت دو بود چون خواهرم میخواست بخوابه مجبور شدم چراغو خاموش کنم و کامپیوتر رو خاموش کنم و تا فردا بی خیال کار و درس شم
خیلی تشنه م بود گفتم فردا خیلی اذیت میشم برم آب بخورم
آقا چشمتون روز بد نبینه دیدم فقط یه کوچولو از شاممون مونده
هیچی دیگه تا الان دارم سحری می پزم
خدایا رحم کن
به حدی خوابم میاد که از خودم فارغم می بینم داره با چشم باز پرواز میکنه روحم

[تصویر:  nasimhayat.png]
(1394 تير 20، 2:26)می توانم نوشته است: چقدر پسرا بحثای فلسفی بلدن
دمتون گرم
نزدیک ساعت دو بود چون خواهرم میخواست بخوابه مجبور شدم چراغو خاموش کنم و کامپیوتر رو خاموش کنم و تا فردا بی خیال کار و درس شم
خیلی تشنه م بود گفتم فردا خیلی اذیت میشم برم آب بخورم
آقا چشمتون روز بد نبینه دیدم فقط یه کوچولو از شاممون مونده
هیچی دیگه تا الان دارم سحری می پزم
خدایا رحم کن
به حدی خوابم میاد که از خودم فارغم می بینم داره با چشم باز پرواز میکنه روحم

شما تا این موقع بیدارین حداقل نماز و روزتون رو میگیرین
منه دیوونه رو بگو که نمازمو هم نمیخونم
کلا کافر شدیم رفت 1276746pa51mbeg8j
عاقبت این عشق هلاکم کند

درگذر کوی تو خاکم کند......

[تصویر:  07165097414216144584.jpg]
[تصویر:  05_blue.png]
من؟
نه بابا من خودم اند کافرم
آقا خب بخون
منم الان میخونم و میخوابم
به نظر من قشنگترین نماز همین نماز صبحه

[تصویر:  nasimhayat.png]


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 15 مهمان