1394 شهريور 8، 23:32
1394 شهريور 8، 23:36
(1394 شهريور 8، 23:11)نور ماه نوشته است: ... مهدی خسته و کوفته از کار نشسته جلو تلوزیون...
نور خدا واقعا همین طور بود
امروز ی روز کاری سنگینی داشتم
تا ساعت 22 شب هم طول کشید
بعدشم آمدم
خسته نشستم پایی tv
من دستم به این ماه برسه
دیگه خبرا خونه ما رو نیاره برا شما
بچه ها صد حیف که سرم شلوغه
یا چقدر میتونستم تو این دو سه روز
ازتون سوتی های املایی باحال بگیرم
اما حیف و صد حیف
همیشه آغاز راه دشوار است
عقاب در آغاز پرواز، پَر می ریزد
اما در اوج
حتی از بال زدن هم بی نیاز است
عقاب در آغاز پرواز، پَر می ریزد
اما در اوج
حتی از بال زدن هم بی نیاز است
1394 شهريور 8، 23:37
ولی منو فرستاد جزء نارگیلی ها نشد که نشد...
اگه هر کی بتونه برادر گرافا رو بیاره رو صندلی داغ بجان دوتا بچه هام شنتیا و رویا یه جایزه واسش میگیرم توووپ...
شايد خوشبختي همين باشد
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !
عاقبتت بخیر همسفر
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !
عاقبتت بخیر همسفر
1394 شهريور 8، 23:40
دوما اگه ایشون بیاد من به حمایت ایشون میرم کنار
آخه چندتا سوال صندلی داغی توپ از ایشون دارم
همیشه آغاز راه دشوار است
عقاب در آغاز پرواز، پَر می ریزد
اما در اوج
حتی از بال زدن هم بی نیاز است
عقاب در آغاز پرواز، پَر می ریزد
اما در اوج
حتی از بال زدن هم بی نیاز است
1394 شهريور 8، 23:40
(1394 شهريور 8، 23:32)جناب خان :) نوشته است: من این وسط تک و تنها و ضعیف و بی کس افتادم هیچکی بهم رای نمیده
بیچاره رو جا انداختی خیلی کلمه مهمیه
تک و تنها ضعیف و بی کس بیچاره
شايد خوشبختي همين باشد
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !
عاقبتت بخیر همسفر
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !
عاقبتت بخیر همسفر
1394 شهريور 8، 23:45
ام آج بی گرافا یکی از بچه هی نامبر وان کانونه
خداییش چند بهم تذکر داده ولی تذکرش حق بوده
آقا کریمم خیلی دوست داشتم می شد باز بشینن رو صندلی داغ
یکی هم باد صبا خانم
این سه نفر پیشنهاد من هستن
آقا رامین وام و اینا که دوره کارمندیم ندادی حداقل رای من رو دو تا رای حساب کن
یکی واسه خودم یکی واسه خانوم بچه ها
1394 شهريور 8، 23:45
ویرایش شده
نقل قول: قبلنا همیشه تصورم راجع به تو این بود بجز پنجشنبه جمعه ها یکی دو روز دیگه هم تعطیلیآقا خب اشتباه خوندم . سوتی املاییه دیگه سرطان نیست که خوب میشم
الان به اشتباه خودم پی بردم
تو کلا تعطیلی بجان قاصدک
جوونی هنوز عمری نداری یه فکری به حال خودت کن خیلی اوضاعت بحرانیه
ولی به جان قاصدک کلا دو سه ثانیه بود این حالت . بعد یبار دیگه خوندم فهمیدم میم نذاشتن .
تعطیلی کل هفته هم از خودم مپرسیدی بهت میگفتم خب . انقدر نیار نبود تلاش کنی برای کشف کردنش
نقل قول: راستش خواستم انصراف بدم دیدم خیلیا خودشون داوطلب شدن!گفتم خب بمب اتم نیست که...
از این رو از انصراف دادن صرف نظر کردیم...
آها .. آفرین به این انرژی . یاد بگیرین بچه ها .
نقل قول: اولا آقای گرافا که نیست تو لیست
خب هنوز جواب ندادن . باید قبول کنه بعد بیان تو لیست
نقل قول: آقا رامین وام و اینا که دوره کارمندیم ندادی حداقل رای من رو دو تا رای حساب کن
یکی واسه خودم یکی واسه خانوم بچه ها
شیشه ی مسابقه ی بهترین آواتار رو شکوندین رو دیوار هم خط خطی کردن بچه ها . وامتون رفت برای خرج تاپیک
ولی با این حال شما رای بده من دوتا حساب میکنم
هر کی هم بتونه گرافا رو راضی کنه خودم اعتبار +2 رو بهش وعده میدم .
تاخودت کاری نکنی چیزی تغییر نمیکنه ..
1394 شهريور 8، 23:46
ویرایش شده
1394 شهريور 8، 23:53
رای من اون سه نفر بودش دیگه
1394 شهريور 8، 23:55
نقل قول: من همیشه فکر میکردم هزینه تعمیرات به عهده صاحب خونه استاین یعنی چی؟ :hendone:
1394 شهريور 9، 0:01
(1394 شهريور 8، 23:37)همساده نوشته است: من واسه اینکه با آقای گرافا بتونم حرف بزنم بعد یکی دو سال رفتم اکانت یاهو ساختم و یاهو مسنجر نصب کردم....
ولی منو فرستاد جزء نارگیلی ها نشد که نشد...
اگه هر کی بتونه برادر گرافا رو بیاره رو صندلی داغ بجان دوتا بچه هام شنتیا و رویا یه جایزه واسش میگیرم توووپ...
نارگیلی ها چه کسانی هستند؟!!
پروردگارا، اگر فراموش كرديم يا به خطا رفتيم بر ما مگير
پروردگارا، هيچ بار گرانى بر دوش ما مگذار؛ همچنان كه بر دوش كسانى كه پيش از ما بودند نهادى
پروردگارا، و آنچه را که توان و طاقت آن را نداريم بر ما تحميل مكن؛ و از ما درگذر
و از ما درگذر؛ و ما را ببخشاى و بر ما رحمت آور؛ سرور ما تويى؛ پس ما را بر گروه كافران پيروز كن.
ترجمه آیه 286 سوره بقره
پروردگارا، هيچ بار گرانى بر دوش ما مگذار؛ همچنان كه بر دوش كسانى كه پيش از ما بودند نهادى
پروردگارا، و آنچه را که توان و طاقت آن را نداريم بر ما تحميل مكن؛ و از ما درگذر
و از ما درگذر؛ و ما را ببخشاى و بر ما رحمت آور؛ سرور ما تويى؛ پس ما را بر گروه كافران پيروز كن.
ترجمه آیه 286 سوره بقره
1394 شهريور 9، 0:24
به جای "شکست عشقی" می تونید نام این بیماری را هم بذارید
كفر متحرك به اسلام می رسد، ولى اسلام راكد، پدر بزرگِ كفر است.
سلمانها در حالى كه كافر بودند، حركتشان آنها را به رسول منتهى كرد
و زبيرها در حالى كه با رسول بودند، ركودِشان آنها را به كفر پيوند زد.
كفرى كه با حركت ما همراه باشد، وحشتى ندارد، وحشت آنجايى است كه با ركودها پيوند خورده باشيم.
علی صفایی
1394 شهريور 9، 7:38
(1394 شهريور 8، 22:42)مرد مجاهد نوشته است: طاهر تو کانونه و شما دلتون مدیر ادبی میخواد؟ینی تا تو سر منو به باد ندی ول کن نمیشی ها :zajje:
اخه من نمیدونم تو در من چی دیدی گیر دادی ب ادبیات ما
مخلص مجاهد (مخ لس )
نقل قول: ب یک عدد سرپرست خوشتیپ و منظم و با روحیه و ادیب و شعر دوست برای سامان دادن و نظم دهی و ب روز رسانی تالار ادبیات نیازمندیم....انصافا خوشتیپ ک هستم
شعر دوستم ک هستم
روحیه رو هم ک میشه یکاریش کرد
ولی منظم و ادیب دیگه نیستم
(1394 شهريور 8، 22:31)سها نوشته است: سلامو البته اگاه و حواس جمع هم نیستم
اون تاپیک حتما ی سرپرست آگاه و حواس جمع میخواد..اگه قرار باشه ب قهقرا نره همو فعال نشه بهتره..:
ینی تو سوتی دادن و حواس پرتی لنگه ندارم ها
و بنابراین نمیشد قبول کنمش
الانم دیگه اینجور ک بوش میاد انگاری یه نقشه هایی کشیدن برام
(1394 شهريور 8، 22:48)سها نوشته است: فراخوان هم دادم.. هیچ کی نبود..:13:
به قول قاصدک یه گله گذاری -ادم یاد رسوب گذاری میفته- کنم از خوشتیپ های منظم و ادیب و شعر دوست ک هیچ واکنشی نشون ندادن ب این اطلاعیه ها
نه فقط این اطلاعیه بقیه اطلاعیه ها هم بودن.
واقعا جدی گفتم ها
شاید کلا حرفایی ک میزنم مهم نباشن ولی این یکی هم مهم بود هم جدی
دیگه بیشتر از این گله گذاری نکنم ک بعدا نشه جمعش کرد. رسوبات هم ک بیش از حد بشن باید ب فکر بود ک برشون داشت. گله ک جای خود داره
(1394 شهريور 8، 22:48)سها نوشته است: سلام
آقا طاهر دارن مدیر ی جای دیگه میشن خو..
چی ؟
چی شده؟
چی میگی؟
مدیر؟
خو چرا قبلش خبر نمیدین ادم اماده باشه
برای یافتن چیزی
باید به جستجوی آنچه نیست، بروی...
1394 شهريور 9، 8:16
ویرایش شده
(1394 شهريور 8، 22:31)سها نوشته است: سلامصبح ساعت شیش صبح که این پست بالا رو دیدم ،
حیلی دلم ی مدیر ادبی باحال میخواد..
چقدر بارونی یهو رفت..(البته یهو هم نبود.. اما خالی شد جاش...)
اون تاپیک حتما ی سرپرست آگاه و حواس جمع میخواد..
اگه قرار باشه ب قهقرا نره همو فعال نشه بهتره..
در پناه خدا..
یاعلی.
تقریبا نیمه بیدار بودم
(1394 شهريور 8، 22:42)مرد مجاهد نوشته است: طاهر تو کانونه و شما دلتون مدیر ادبی میخواد؟بعد این بالایی رو که دیدم فکر کردم نویسنده سها خانمه.
یه خرده تعجب کردم ، فکر کردم سها خانم با خودش داره حرف می زنه.
(1394 شهريور 8، 22:48)سها نوشته است: سلاماین رو که دیدم این طوری شدم
آقا طاهر دارن مدیر ی جای دیگه میشن خو..
البته میشه با هم هم باشه.. اما من تا حالا ندیدم ک بگن دوست دارن..
فراخوان هم دادم.. هیچ کی نبود..:13:
یاعلی.
سها خانم خودش می پرسه و خودش جواب می ده.
مرد مجاهد رو ندیده بودم
در همین جهل مرکب کانون رو ترک کردم .
تا الان که فهمیدم چقدر گیج بودم اون لحظه
1394 شهريور 9، 8:48
ویرایش شده
(1394 شهريور 9، 8:16)عاشق فاطمه زهرا نوشته است: این رو که دیدم این طوری شدم
سها خانم خودش می پرسه و خودش جواب می ده.
مرد مجاهد رو ندیده بودم
در همین جهل مرکب کانون رو ترک کردم .
تا الان که فهمیدم چقدر گیج بودم اون لحظه
تو هم از دست رفتی #-o
مطمئنی فقط همون لحظه بوده؟
خانم لبخند نارگیلی ها همچین کسانی هستند:
شايد خوشبختي همين باشد
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !
عاقبتت بخیر همسفر
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !
عاقبتت بخیر همسفر