امتیاز موضوع:
  • 34 رأی - میانگین امتیازات: 4.15
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

انجمن شبانه روزی

کانون 3 روز بود برام بالا نمیومد 20
53
سلام

آخییییییییییییییییییییی


غصه نخورید
البته درک می کنم

اون یه روز که واسه من بالا نمی اومد خیلی عذاب کشیدم

کلی شادی کردم وقتی مشکل برطرف شد واسم

[تصویر:  nasimhayat.png]
(1394 مهر 16، 18:44)سنــا نوشته است: سلاااااااااااااام به یاد حق جون


خووووووبی ؟ خوش اومددددددددی


شله مشهدی چطوره 4

وای یادش بخیر جوونیامون

یادمه بهت میگفتیم استاد الان یادم نیست چرا 4


جای دوستای قدیمی واقعا خالیه الان یاد هپی گرل افتادم چقد دلم براش تنگ شده و  همینطور بارونی ... و   آقا هادی جاشون خالی و بقیه دوستای قدیمی

هر جا هستین خوش و سلامت باشین ان شاء الله Khansariha (8)


سلااااام سنا جاان

ممنونم عزیزم... خدا رو شکر.. تو خوبیییی عزیزمم؟  Khansariha (8) Khansariha (18)

ممنونننن از خوش آمد گوییت عزیزم... خیلی خوشجال شدم 1 

فقط سنا جان فکر کنم اشتباهی یادت مونده یه مقداری از خاطرات  4 4fvfcja آخه من شله مشهدی یه بار خوردم که فقط 4chsmu1 خیلی وقت پیشااا  4fvfcja آخه مشهدی نیستم اصلا  4fvfcja

البته یادمه راجع به شله مشهدی منم گاهی شرکت می کردم توی بحث ها 4chsmu1  4fvfcja یادش بخیر واقعا...یاد همه چیز بخیر...

بلهه واقعا... منم همین طور...دلم برای دوستان قدیمی تنگ شده..ان شاالله همشون هر جا هستن خیلی شاد و سلامت باشن... Khansariha (8)

ااا...هپی گرل جان هم دیگه نمیان؟ 1 چراا؟ میدونین؟ 

خیلی ممنون عزیزم واقعا از دعای خوبت... التماس دعای زیاد...  Khansariha (8)
تا لحظه شکست به خدا ایمان داشته باش 

خواهی دید که آن لحظه هرگز فرا نخواهد رسید...

53

[تصویر:  bwgc4a4v29tlqllozxqq.jpg]
[تصویر:  nasimhayat.png]
(1394 مهر 16، 20:36)سها نوشته است: سلام
به به..  ب ساد حق عزیز..
خوبی بانو؟
خوش آمدی..

اتفاقا چند روز پیش با گیتا صحبت میکردم ذکر خیرت شد..
(کلاس راغ بچه های قدیم رو گرفت اسم تو هم اومد..1 )

ان شاء الله لطف خدا همیشه شامل کانون و کانونی ها باشه و صمیمیت وخلوص و همدلی و صداقت همنشینشون باشه..

و صمیمانه امیدوارم همه  نتایج خیلی خوبی از اینجا بودنمون برسیم..1


در پناه خدا..
یاعلی.53

سلام سها جان... 1  53258zu2qvp1d9v 

ممنون خانووم خیلی زیاااد...  53

تو خوبی  سها جان؟

واقعا یادش بخیر بچه های قدیمی و... ولی خدا رو شکر پست ها رو که می خونم مثل همون موقع اون جو قشنگ و همدلی و صمیمیت وجود داره فکر می کنم خدا رو شکر 1

چه خبرا؟ 1

چه قدر خوب...پس گیتا جان هم اومده بود اینجا؟ خیییلی زیاد سلام منو برسون بهش خواهشا اگر صحبت کردین بازم 1  Khansariha (8)

و ممنون از مدیریت خوبت مثل همیشه... 1
تا لحظه شکست به خدا ایمان داشته باش 

خواهی دید که آن لحظه هرگز فرا نخواهد رسید...

53

[تصویر:  bwgc4a4v29tlqllozxqq.jpg]
[تصویر:  nasimhayat.png]
(1394 مهر 16، 20:10)Alone WarrioR نوشته است: سلام خانم به یاد حق

خیلی ممنون خوبیم شما خوبین ؟

همونظور که گفتین نمیشناسیم شما رو و مث اینکه شما هم خیلی کم میاین

اول اینکه امیدوارم هر جا هستین سالم باشین و  توی کاری که انجام میدین موفق باشین 53

و دوم هم اینکه وجود با تجربه ها و بزرگتر ها توی کانون خیلی خوبه

برای من که خیلی خیلی خوب بوده Khansariha (8)

لطفا بیشتر تشریف بیارین 

واقعا نگران روزیم که از یک سریا فقط یک اسم باقی مونده باشه

خیلی حیفه

واقعا یه اخر هفته و یا روز چند دقیقه و یه ارسال خیلی خیلی فرق داره با اینکه ادم اصلا نیاد

التماس دعا

تشکر 53

سلام 1  53

ممنونم خدا رو شکر که خوبین...

خیلی ممنونم از آرزوهای  خوبتون 1

درست می گین شما... ان شاالله که همه بتونن قدم های مثبتی اینجا بردارن  واقعا....1 ولی واقعا بعد از یه مدت ممکنه بعضی ها به خاطر مسایل دی/ه و مشغله هایی که پیش میاد خیلی نتونن بیان... ولی واقعا حرفتون درسته... 1 
ببخشید اگه کم کاری ای میشه... 1

ان شاالله همیشه موفق و سلامت باشین  53
تا لحظه شکست به خدا ایمان داشته باش 

خواهی دید که آن لحظه هرگز فرا نخواهد رسید...

53

[تصویر:  bwgc4a4v29tlqllozxqq.jpg]
[تصویر:  nasimhayat.png]
(1394 مهر 18، 0:30)آرمــین نوشته است: و بازم چقذر خوشحال شدم خانم به یاد حق رو دیدم...

سلام

خیلی ممنونم آقا آرمین... 1 

ممنون ازتون... ان شاالله همیشه سلامت و موفق باشین 1  53
تا لحظه شکست به خدا ایمان داشته باش 

خواهی دید که آن لحظه هرگز فرا نخواهد رسید...

53

[تصویر:  bwgc4a4v29tlqllozxqq.jpg]
[تصویر:  nasimhayat.png]
ماشالله به این همه آن لاین

[تصویر:  ll4f_untitled.png]

[تصویر:  nasimhayat.png]
سلام
منم دوباره میخوام باشم.

این مدت رفتن،
ضررش خرابتر شدن اوضاع بود
و فایده اش ایجاد شدن دوباره ی کشش به کانون.
سلام میشه بهم یه کتاب در مورد متقاعد کردن آدم ها بگید.
فقط برای امروز:
در دوران ناهوشیاری، جهان احتمالاً شبیه به جایی وحشتناک به نظر میرسید. شهوترانی در تحمل دنیایی که میدیدیم، کمک کرد. امروز، درک میکنیم که شرایط دنیا واقعاً مشکل ما نبود. عقاید و نگرشهای ما درباره دنیا بود که یافتن جایی راحت در آن را ناممکن میساخت.  
نگرشها و عقاید ما عینکی است که از طریق آن زندگی خود را مشاهده میکنیم. اگر "عینک" ما لک یا کثیف شود، زندگی ما تیره و تار به نظر میرسد. اگر نگرشهای ما به اندازه کافی واضح نباشد، کل دنیا غیر طبیعی به نظر میرسد. برای مشاهده دنیا به طور واضح، باید نگرشها و عقاید خود را پاک و عاری از چیزهایی نظیر رنجش، انکار، تاسف به حال خود و کوته بینی نگاه داریم. برای اطمینان از وضوح زندگی خود، باید عقاید خود را با واقعیت سازگار کنیم.  
شايد خوشبختي همين باشد
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !

53 عاقبتت بخیر همسفر 53
سلام
من خودمم نمیدونستم امروز یهویی چشمم افتاد بهش.
 اون مدال خوشکلو میگم ک داره برق میزنه. نمیدونم مال چیه فقط میدونم مدال گرفتم.
چقدر خوشحالم.همش میخام دیگه مدال بگیرم و ستاره
Khansariha (69)
(1394 مهر 19، 14:34)خدا همراهمونه نوشته است: سلام
من خودمم نمیدونستم امروز یهویی چشمم افتاد بهش.
 اون مدال خوشکلو میگم ک داره برق میزنه. نمیدونم مال چیه فقط میدونم مدال گرفتم.
چقدر خوشحالم.همش میخام دیگه مدال بگیرم و ستاره
Khansariha (69)

سلام
مبارک باشه خانم خداهمراهمونه Khansariha (48)

مدال "نشان سرپرست تالار مسابقات" هست که بهتون تعلق گرفته,
به خاطر زحماتتون توی تالار مسابقات.
زحمت اهدای مدال رو داداش قاصدک کشیدن. 53
...........
(نشانگر موس رو روی مدال نگه دارین, مینویسه که چه مدالی هست.)

53  طرح ختم قرآن 53

 .
   از دسـت و زبان که برآید   ---   کز عهده‌ی شکرش به درآید
.
ممنون داداش شازده.دست داداش قاصدک درد نکنه ک خوشحالم کردن. studsmatta
منم مدال دارما نگاه کنین Muscular
53
از دیشب که عفونت سینوسام عود کرد و کلیه هامم که درد گرفتن حالام قلبم 

از داروهای گیاهی استفاده می کنم اما روند درمانش مثل رسیدن به مسابقه ماهانه کند و طاقت فرسا و جون به لب آورنده ست 

از صبح الطلوع دوباره حالت اورژانسی بهم دست داد و ذهنم همراهی کرد و خودمم همراهی کردم :( تا به همین چند لحظه پیش قطع و وصل می شد 

دوگانگی شخصیت پیدا کردم معلوم نیست می خوام ترک کنم یا نه ؟!!!!

دوستای خوبم اینجا همیشه تلاش می کنن تا منو آگاه کنن نسبت به شرایطم 

دستتون درد نکنه مطمئن باشید جواب خیر این خیرخواهی ها رو خواهید دید

لعنت بر شیطان 

امروز روز بدی هست چون همه جور خلاف و اشتباه انجام دادم 

اما بچه ها دلم حسابی گرفته 

خیلی 
من همیشه حالم بد بود و اومدم پیش شما 
اما کسیو ندارم 

من یه آدم تنهام به معنی واقعی 

یعنی کسیو ندارم که بتونم باهاش حرفایی بزنم که به بقیه نمی زنم 

دوستم طلبه ست و ساکن خیابون خودمونه 

ازدواج کرد اومد اینجا یعنی شروع زندگیش از اینجا بود 

حالا داره بچه دار می شه 

من خیلی ضعیفم که با دیدن این چیزا سریع به هم می ریزم 

چند بار تو خانواده مطرح کردم 
که چرا پدر و مادرای ما فکر می کنن ما بچه ی پیامبر یا امامزاده ایم ؟؟؟ 

اما وقتی مشکلات مالیمون رو می بینم و حساب کتاب می کنم می بینم این یه خیال واهیه 

و اینکه روحیه خانواده اصلا مناسب نیست که من بخوام کاری بکنم :(

فشاری که روم گذاشتن تا ارشد بخونم 

حرفشون منطقیه 

اما نمی دونن من درگیر چه ها که نیستم !

من نمی تونم به قدر 3 سال برای ارشد و بعدشم کار صبر کنم :( 

ببخشید اما می ترسم تو همون سه سال هم مثل این یه سال که همش دور خودم چرخیدم باشم ...

خدا هم که دیگه انقدر صدای منو شنیده که حد نداره 

راستش نمی خواستم بگم اما :

این دوره ای که رفتم حدود هفت روز 

تو پالایشگاه تهران بود و هست اما امروز به خاطر مریضیم نتونستم برم انگار فردام نتونم برم 

ولی به محض رفتن می رم و تصفیه مالی انجام می دم و دوره رو بنا به دلایلی که خیلی زیادن نیمه کاره رها می کنم 

مهم این بود که رفتم و محیط پالایشگاه رو از نزدیک دیدم و با تجهیزات از نزدیک آشنا شدم همین برام کافی بود 

اما ارشدم برام سخته چون باید از شیمی تغییر رشته بدم به مهندسی (مثل فرآیند و نفت و مهندسی شیمی یا پلیمر)

خیلی از زندگی عقب افتادم دوستان هم دوره من الان ترم سه ارشدن ولی من هنوز قبولم نشدم 

انقدر فکر می کنم به آینده ام که سرم سوت می کشه از تحلیل ها 

می دونم اشتباهه اما ازدواج و نیاز جنسی اولویت من شدن متاسفانه 

یعنی حتی ازدواج هم به خاطر نیاز جنسیه فکر کنم 

نبود ثبات در جامعه باعث می شه نشه برنامه ریخت 

تا به الان من فقط شکست خوردم ، باکی هم نیست یا موفق می شن آدما یا شکست می خورن 

من جزء دسته دومم ، یعنی هر کاری کنم به بهترین شکل ممکن نمی دونم سرش چیه که منجر به شکست می شه 

بگذریم 

از کتاب خوندن و خوب شدن و اینا ... راستش زده شدم 

کلی روانشناسی خوندم و کلی تجربه و این حرفا اما اینگار کور و کر شدم 

هیچی تاثیر نمی ذاره روم 

برام مهم نیست و بی تفاوتم 

گاهی انقدر حالم خوبه و می شم بمب انرژی گاهی که بیشترم داغون و تو فکر و یه گوشه و تودار 

فقط دوست دارم این روزا بگذره 

تموم بشه به خدا اهیمتم نداره برام آخرش چی می شه 

اگه جهنمم برم بازم خوشحالم که خدا با عدلش باهام رفتار کرده 

عذابی که دارم تو دنیا به خاطرش می کشم کم نیست اما خب اصل ماجرا اونجاست 

گناه یه بارش با توبه درست می شه 

اما من هر روز هر لحظه در حال تکرارم 

و گناهای جدیدی هم مرتکب می شم 

.... 

هعی ..... :( ببخشید زیاد نوشتم 


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 7 مهمان