1394 آبان 25، 22:11
1394 آبان 25، 22:11
عحبا!
خدا عاقبت ما رو به خیر کنه. ..
پیدا میشه ان شاء الله دختر خانم خوب ... مگه میشه برا یه پسر مومنی مثل تو، جفتت پیدا نشه.
خوشبختی جوونا، اون صلوات خوشگله رو بفرست. :47b20s0:
سپاس شده توسط
1394 آبان 25، 22:20
ویرایش شده
مجرد موندن رو ترجیح میدم به چنین ازدواجی که ازاولش پیداس عاقبتی نداره
و البته از ته دلم واسه بابابزرگ آرزوی خوشبختی میکنم
1394 آبان 25، 22:26
علیرضا نگران چی هستی؟! دخترای دهات به این خوبی
من خودم میخوام از اونجا زن بسونم :دی
سپاس شده توسط
1394 آبان 25، 22:27
داداش شما که جنگجویی.... مطمئنم از پس هر سونامی که باشه می تونی بربیای...
نمیدانم رفیق دیرینه ی ما هم از سفر بازگشته... فقط نمی دونم چرا این قدر ساکته... فکر کنم خسته است حال صحبت نداره... داداش چای بریزم برات؟
چای با قند می خوری یا شکر؟ اون قاشق بغلش واسه شکر تعبیه شده...
ما جنوبیا با شکر می خوریم...
راستی سورد شمشیر برنده ی کانون هم اومده...
می دونه ما چقدر دوستش داریم دیگه تنهامون نمیذاره... از الان هم واسه دور بعد مسابقه گروهی ثبت نام کرده... ماشالله بهش...
1394 آبان 25، 22:49
آدم می بینه بچه ها رو
علیرضا، حسام ی، آرمین، مجاهد
مجتبی هم که خبر خوش نهایی رو داده،
ان شاء الله که خوشبخت بشند.
ما هم هستیم آرمین ی،
من چای زعفرونی میخام با دو تا دونه خرما
یه کم خسته م.
زندگی م تنوع نداره.
دل م یه سفر می خاد، حیف که نمی شه.
البته این بار سر کار هم خسته شدم،
چهار مرتبه بیش از یک روز بیدار موندم :
معنی مسولیت و استرس رو تجربه کردم
خُنُک آن قماربازی که بباخت آن چه بودش *** بِنَماند هیچ ش الا، هوس قمار دیگر
" مولوی "
این بار، بی تاریخ؛
خسته ام،
آن همه روزها که قرار بود شروع ی باشند ...
سپاس شده توسط
1394 آبان 25، 23:00
ویرایش شده
منم هستم
چقدر حس غریبی دارم اینجا
راستی تنها هم به همه سلااااااااااااام رسوند
خوشا باران و وصف بی مثالش
سپاس شده توسط
1394 آبان 25، 23:05
مویوم هم که همیشه هستُم.
منم فکر می کنم باید برم از دهات زن بسونم.
علیرضا جان ، ما شاالله اینقدر دختر خوب توی کشور هست که نگو. این طور نیست که خانوادتون می گن.
این مسئله هم اصلا امل (یا امبل ) بازی نیست.
قضیه باور های ماست. دیروز و امروزم نداره. قبل انقلاب هم بودند زنایی که می رفتند کنار دریای خزر آفتاب می گرفتند.
سپاس شده توسط
1394 آبان 25، 23:09
فقط به قول مامانم میگه تو که همه رو داری منهدم میکنی به جای رسوندن
عید میخوایم بریم جهادی لرستان
تجربه میگه من طرفدار زیاد دارم
بیاین با هم بریم من براتون زن میگیرم
نشون بدین بهم رای زنیش با من :47b20s0: :47b20s0:
خوشا باران و وصف بی مثالش
سپاس شده توسط
عاشق فاطمه زهرا ، نمیدانم ، باد صبا ، پارادایس ، K_1 ، جناب خان :) ، شازده کوچولو ، Alireza 68 ، يا ماه بني هاشم
1394 آبان 25، 23:22
(1394 آبان 25، 22:49)نمیدانم نوشته است: چه قد امشب خوب ه،بی خوابی خیلی لذت داره.
آدم می بینه بچه ها رو
علیرضا، حسام ی، آرمین، مجاهد
مجتبی هم که خبر خوش نهایی رو داده،
ان شاء الله که خوشبخت بشند.
ما هم هستیم آرمین ی،
من چای زعفرونی میخام با دو تا دونه خرما
یه کم خسته م.
زندگی م تنوع نداره.
دل م یه سفر می خاد، حیف که نمی شه.
البته این بار سر کار هم خسته شدم،
چهار مرتبه بیش از یک روز بیدار موندم :
معنی مسولیت و استرس رو تجربه کردم
این که آدم فکر کنه کاری که می کنه ارزش داره.
آقا شما که روی عرشه ای دیگه سفر می خوای چی کار؟
سپاس شده توسط
1394 آبان 25، 23:25
(1394 آبان 25، 23:09)باران.. نوشته است: بچه ها من بنگاه ازدواج زدم
فقط به قول مامانم میگه تو که همه رو داری منهدم میکنی به جای رسوندن
عید میخوایم بریم جهادی لرستان
تجربه میگه من طرفدار زیاد دارم
بیاین با هم بریم من براتون زن میگیرم
نشون بدین بهم رای زنیش با من :47b20s0: :47b20s0:
ما خودمون همین طوری منهدم هستیم.
رای زنیش رو که خودمون بلدیم ،
مهم همون نشون دادنه
سپاس شده توسط
1394 آبان 25، 23:34
اقا جان شوکه شدم
کم کم داشتم تشنج می کردم
اونایی که مدتی بود هیچ خبری ازشون نبود طی این دو صفحه پست گذاشتن
بابا بزرگ شاید دلشون نیست ... شما بگید خوووووووووب بریم سر مورد بعدییییییییییییییییییی
باران خانم نشون بده براشون خودشون مخشو می زنن ... ببخشید رای ش رو می زنن
اقایون تشریف ببرید پله پله تا ببینید اقا مجتبی خلبان هم رفت بعلهههههههههههه هعی روزگار
نمی دانم خان چند خرما هم برای من بیارید
سپاس شده توسط
1394 آبان 25، 23:36
ثواب داره به خدا
امیر مؤمنان حضرت علی(ع) می فرمایند: پیامبر اسلام فرمود:
عمر جهان به پایان نمی رسد مگر آنکه مردی از نسل حسین امور امت مرا در دست می گیرد و دنیا را پر از عدل می کند همچنانکه پر از ظلم شده است.
سپاس شده توسط
1394 آبان 25، 23:39
سپاس شده توسط
1394 آبان 26، 0:06
(1394 آبان 25، 23:22)عاشق فاطمه زهرا نوشته است: آقا شما که روی عرشه ای دیگه سفر می خوای چی کار؟عاشق ی،
منظورم سفر تفریحی هست.
درک کن منو
(1394 آبان 25، 23:34)می توانم نوشته است: نمی دانم خان چند خرما هم برای من بیارید
باشه، به روی چشم.
از بَچ بعدی، یه سهم هم برا شما بذارم کنار!؟
خُنُک آن قماربازی که بباخت آن چه بودش *** بِنَماند هیچ ش الا، هوس قمار دیگر
" مولوی "
این بار، بی تاریخ؛
خسته ام،
آن همه روزها که قرار بود شروع ی باشند ...
سپاس شده توسط