انجمن شبانه روزی

**سها** · 1394 اسفند 6، 23:49

(1394 اسفند 6، 23:17)پارادایس نوشته است: سلام عرض ادب و احترام خدمت بانو سها
منظورم از خلا ی حسیه بین جاذبه شدید و دافعه شدیده
ی حالت نامتعادل و متناقض که تو شخصیت هم این مدل رو پیاده میکنه شخصینتی نامتعادل گاه اروم گاه عصبانی گاه خشن گاه مهربون گاه غمگین و گاه خوشحال

زنده باشین..

خب این شدت و ضعف ب خاطر وابستگی هست؟ یا توقع؟

مثلا من مامانمو خیلی دوست دارم و خیلی دوست دارم ک این محبت رو اونم داشته باشه..
حالا هر وقت نشون داد منم خوشحال میشم و وقتی نداشت غصه میخورم ..
اینه منظورتون؟
یا
من از بس دوستش دارم ی وقتا شادم و ی وقتا غمگین؟

یاعلی.

**پسر آریایی** · 1394 اسفند 6، 23:49

چطورین اهالی؟

**عاشق فاطمه زهرا** · 1394 اسفند 6، 23:58

(1394 اسفند 6، 23:49)پسر آریایی نوشته است: چطورین اهالی؟

خوبیم.
شما خوبی؟

هوا امروز خیلی صاف شده ، منم حال خوبه.
چقدر خوب! Confetti

**پسر آریایی** · 1394 اسفند 7، 0:00

(1394 اسفند 6، 23:58)عاشق فاطمه زهرا نوشته است:
(1394 اسفند 6، 23:49)پسر آریایی نوشته است: چطورین اهالی؟

خوبیم.
شما خوبی؟

هوا امروز خیلی صاف شده ، منم حال خوبه.
چقدر خوب!

خداروشکر الحمدلله خوبم دادا اسم این گروه ما چی شد اخر!!!

**عاشق فاطمه زهرا** · 1394 اسفند 7، 0:12

(1394 اسفند 7، 0:00)پسر آریایی نوشته است:
(1394 اسفند 6، 23:58)عاشق فاطمه زهرا نوشته است:
(1394 اسفند 6، 23:49)پسر آریایی نوشته است: چطورین اهالی؟

خوبیم.
شما خوبی؟

هوا امروز خیلی صاف شده ، منم حال خوبه.
چقدر خوب!
خداروشکر الحمدلله خوبم دادا اسم این گروه ما چی شد اخر!!!

نمی دونم والا Shy

سپردم به مهندس ، هر چی اون بگه منم قبول دارم 303

**پارادایس** · 1394 اسفند 7، 1:17

(1394 اسفند 6، 23:49)سها نوشته است:
(1394 اسفند 6، 23:17)پارادایس نوشته است: سلام عرض ادب و احترام خدمت بانو سها
منظورم از خلا ی حسیه بین جاذبه شدید و دافعه شدیده
ی حالت نامتعادل و متناقض که تو شخصیت هم این مدل رو پیاده میکنه شخصینتی نامتعادل گاه اروم گاه عصبانی گاه خشن گاه مهربون گاه غمگین و گاه خوشحال

زنده باشین..

خب این شدت و ضعف ب خاطر وابستگی هست؟ یا توقع؟

مثلا من مامانمو خیلی دوست دارم و خیلی دوست دارم ک این محبت رو اونم داشته باشه..
حالا هر وقت نشون داد منم خوشحال میشم و وقتی نداشت غصه میخورم ..
اینه منظورتون؟
یا
من از بس دوستش دارم ی وقتا شادم و ی وقتا غمگین؟

یاعلی.

خب خودتون بررسیش کنین یبار ببینین بخاطر اینکه محبت شمارو پاسخ نمیدن دلخورین همیشه؟؟
اما من فکر میکنم که خیلی عوامل در این قضیه دخیل اند عوامل بیرونی مثل مسائل مالی مثل اتفاقات شغلی (خستگی و مشکلات سر کار)
اینکه باعث میشه ما احساس شاد بودن نکنیم .

اما ی راه حل :
اگر توقعاتمون رو از پدر و مادر کاهش بدیم و از اشتباهاتمون درس بگیریم میشه ی طوری با مسائل و مشکلات بیشتر اشنا شد و رفعشون کرد .
یاد این جمله افتادم در شرایط سخت این انسانخای سخت هستند که میمانند.

روزهای سخت دوام نمی اورند اما ادمهای سخت چرا.
پس کار یک شب و دو شب نیست
اگه میخواییم قدمی بر داریم باید خیلی تمرین کنیم و به اسونی تسلیم نشیم.
....
حتی میتونیم کاری کنیم که هر وقت ناراحتیم اونا بیان سراغمون
و هر وقت خوشحتلیم و اونا ناراحت ..اونا با دیدن خنده و شادی ما دلشون شاد و پر امید بشه و برعکس...
این رابطه ها خیلی قشنگنوتو خونواده 302

**زینبی** · 1394 اسفند 7، 1:42

خیلی کلنجار رفتم تا خودمو راضی کردم مشکلمو بگم البته اینجا
حالام میگم شاید راه حل رو از همینجا پیدا کردم
من انگیزه ی هیچی رو ندارم حتی ترک گناه همش به خودم میگم ترک گناه واسه چی تو ک جات جهنمه حالا یکم داغتر شه فرقی به حالت میکنه
جدا مگه فرقی میکنه چ ی گناه چ صدتا گناه
میدونم فکرم اشتباهه ولی ان جوابیم واسه خودم ندارم

**Milad milano** · 1394 اسفند 7، 6:03

سلام به همه آسمونی های کانون
خیلی وقت بود نیومده بودم
خاک پای همتونم

**آرمین**

سلام

به به... درود میلاد عزیز...
روبه راهی برادر؟ اوضاع در چه حاله؟
درس... کار... زندگی دو نفره!؟

منم مثل تو خیلی وقته نیستم...
روحم اینجاست و جسمم نیست... یا جسمم اینجاست و روحم نیست!
(جلسه احظار روح با آرمین 4chsmu1

)

---------------------------

خانم پیچک
تا وقتی ما خودمون حال مون خوب نباشه، همه چی حتا از نوع بهترینش واسه مون ناراحت کننده است...
اما به اون حال خوب که برسیم، همه چی خوب میشه... حتا از نوع بدترینش...
قدرت پذیرش مون میبره بالا... راحت تر درک می کنیم... کمتر ایراد می گیریم... بیشتر کمک می کنیم...

یه جاهایی اگه اختلاف نظر دارید، حرف تونو بزنید و رد شید... خودتونو بابت عدم پذیرش از جانب اون ها اذیت نکنید...
(هر چند که باید حرف های اون ها رو هم شنید و به درست بودن شون فکر کرد)

یادمون باشه قرار نیست همه ی چیزهایی که من می فهمم رو بقیه بفهمن...
همون طور که خیلی چیزها رو بقیه می فهمن و من نمی فهمم...

و
بهشت و جهنم درجه داره ها... اون یه ذره ای که ما فکر می کنیم، شاید یه ذره نباشه!

و
مسیر رشد ما آدما با یه ذره یه ذره ها جلو میره و به یه جای رفیع می رسه...
و با یه ذره یه ذره ها نزول می کنه و به پستی منتهی میشه...
تو همین یه ذره یه ذره ها اگه جدی باشیم و دقیق... دیر یا زود به خودمون میام و یه آدم دیگه شدیم...
(هرچند که ترک این گناه کبیره دیگه یه ذره نیست و بیشتر از این حرفاست آثار صعود و نزولش)

همه ی ما این بی انگیزگی ها رو تو دوره های مختلف زندگی مون داشتیم...
جایگاهی که درش هستید رو پیدا کنید... جایگاهی که باید بهش برسید رو... چیزهایی که خوشحال تون می کنه... چیزهایی که براتون رضایت بشه...
میشه من یه آرمین دیگه رو دوست داشته باشم و نسبت بهش بی انگیزه باشم!؟

خودتونو دست کم نگیرید...
توانایی هاتون رو...

یه مدت کارهایی انجام بدید که ثمره اش رو تو کوتاه مدت می بینید...
این جوری انگیزه تون بیشتر بشه...
کم کم می تونید کارهایی انجام بدید که تو طولانی مدت ثمربخشه...

و آقا کی گفته الا و بلا جایگاه مون جهنمه!؟
از خدا کمک بخوایم... فرصت جبران... اراده و همت و پشتکار و دقت و بصیرت...
ان شالله بهشتی خواهیم بود...