1395 خرداد 6، 23:47
(1395 خرداد 6، 23:45)101 نوشته است: ضربتی حالت چطوره
حالم خوبه
ممنون که حالم میپرسی
(1395 خرداد 7، 0:30)101 نوشته است: میدونی الان حس من چیه. یک اتاق شیشه ای تصور کن که بیرون رو میبینی اما نمی تونی از اتاق خارج شی. گیر کردم . من حبس شدم در خودم.احساس من شبیه یک آدم مرده است ، که تمام حس هاش کار می کنند ، اما نمی تونه تکون بخوره.
در مورد سوالت اگه فکر میکنی اینطوری به ارامش میرسی برو عذرخواهی کن. منتها نه خیلی دیگه متواضعانه.
(1395 خرداد 7، 0:50)101 نوشته است: بابا عاشق بی خیال. ما فاز امشبمون منفیه. تو که دیگه ما رو روسفید کردیغمگین چو پاییزم ، از من بگذر
ولی میفهممت
(1395 خرداد 7، 11:55)شادبانو نوشته است: سلاممن دفاع کردم ترم قبل اگه کمکی از دستم بربیاد در خدمت شما و هر کسی که پایان نامه داره هستم
کسی تو کانون وجود داره که بتونه بهم کمک کنه
تا بتونم دستامو بذارم رو زانوم و یا علی بگم
تا پایان نامه ام رو تموم کنم
خسته شدم از این بلاتکلیفی یکساله
از زندگی و درس و خیلی چیزا دور شدم
(1395 خرداد 7، 21:09)Queen نوشته است: روایت خیلی جالب و قابل تأمل ازخیلی خوب بود. ممنون
امام صادق(علیه السلام)
یونس ابن یعقوب از امام صادق(علیه السلام) نقل کرده که امام فرمودند
"هر بدنی که چهل روز آسیبی به آن نرسد،ملعون و از رحمت خدا به دور است.
گفتم: واقعاً ملعون است؟!
فرمودند : بله
امام وقتی سنگینی مطلب را بر من احساس کردند ، فرمودند :
"ای یونس ، همین خراش پوست و ضربه خوردن و لغزیدن و چشم درد و مانند اینها بلا و آسیب برای بدن است ، نه لزوماً مصیبت های بزرگ. زیرا مؤمن نزد خداوند بافضیلت تر و گرامیتر از آن است که چهل روز بر او بگذرد و خداوند گناهان او را پاک ننماید ، و لو به یک غم پنهانی در دل که او نفهمد این غم از کجا به وجود آمده است".
"به خدا قسم، وقتی یکی از شماها سکهها را در کف دست خود میشمارد و متوجه کمبود آن شده و غصهدار میشود، سپس دوباره شمارش میکند و متوجه میشود درست است، همین غصه کوتاه و گذرا موجب آمرزش برخی گناهان اوست.
البحار/ج76 /