1395 خرداد 10، 15:44
(1395 خرداد 10، 9:16)خدا همراهمونه نوشته است: خدایا این فوتبال رو از ما بگیر
الهی آمین
بچه بودم از دو بازی خیلی بدم میومد یکی از خاله بازی و بعدیش هم اسم و فامیل .
هیچوقت نتونستم درک کنم خاله بازی یعنی چی ؟
اصلا چه دلیلی داشت بشینیم یه ظرف آب برداریم و توش نون بریزیم . بعد بگیم آش درست کردیم.
اون موقع که هنوز گاز کشی نشده بود تو محله ما تو خونه ما یه تانکر نفت بود .
بعد چون محله مون تازه درست شده بود و قبلا هم بیابانی بود تا چشم کار میکرد جانور موزی می دیدیم. من هزار پا را با کف گیر.میگرفتم و روی هزار پا نفت می ریختم .
اگر کبریت هم پیدا میکردم آتش میزدیم .
مورچه گازی هم که زنگ تفریح بود . هر موقع میخواستم میگرفتم میدادم به خالم و دخترها برای اینکه اذیت کنم .
بعضی موقع ها هم مینداختم داخل کفش یا موقع نماز میرفتم مسجد با پدرم مینداختم داخل کفش بقیه.
فوتبال هم که خانم خداهمراهمونه میگه یکی از بهترین تفریح های ما در دوران کودکی و نوجوانی بود چون کم خرج بود و میشد با یک دمپایی بازی کرد والا اون موقع که ما نرفتیم مدرسه فوتبال چون که شرایط جور نبود .
یادم آقای صدر یه حرف خوبی زد تو برنامه خندوانه : میگفت فوتبال اختلاف طبقاتی را برمیداره و همه بدون در نظر گرفتن جایگاه اجتماعی کنار هم مینشینند .
راست میگفت ما مسابقات فوتبال می رفتیم ما امکانات نداشتیم اما مدرسه فوتبالهای دیگه خرج های زیادی میکردند ولی مجبور بودند بازی کنند .
بنظرم فوتبال تو زندگی ما ایرانی ها است و تو خون همه هست .