انجمن شبانه روزی

[جوادجان]

آقا چند شبه اوضاع خیلی کشمشی شده

هر شب داره بهمون attack میشه
این سوسکا نامردا مث اینکه 1 ماه پیش فصل تخم ریزیشون بوده
الان اون بچه ها جووونای رشیدی شدن دیگه مث اینکه وقت سربازیشونه میان بیرون آموزشی

[Queen]

یعنی آرامشو از آدم میگیرند
چند شب پیشا یکیشون هم به اتاق من بدبخت حمله کرده بود
تا دو روز جرات نمیکردم بیام تو اتاقم و آواره بودم

هنوز هم پیدا نشده معلوم نیس کجا رفته
و من شب ها با ترس و لرز میخوابم

تابستونو کوفت آدم میکنن

[پارادایس]

ابولفضل جلیلی رو برنامه دورهمی اورد چقدر دوسش دارم عاشقشم
مخصوصا خودمم به فیلمسازی علاقه دارم همیشه دوس داشتم فیلمساز باشم مثل اون
چقدر حرفای خوبی در مورد ازدواج زد
واقعا عالی بود
عالی

[sheydaei]

آره گفت ازدواج کنین

[جوادجان]

یعنی آرامشو از آدم میگیرند
چند شب پیشا یکیشون هم به اتاق من بدبخت حمله کرده بود
تا دو روز جرات نمیکردم بیام تو اتاقم و آواره بودم

هنوز هم پیدا نشده معلوم نیس کجا رفته
و من شب ها با ترس و لرز میخوابم

تابستونو کوفت آدم میکنن

خیلی سازمان یافته هم شدند جدیدا به صورت جنگ های چریکی و پارتیزانی عمل میکنند
بعضی هاشون هم که تا با دمپایی میکوبی روش تازه میفهمی عامل انتهاری بوده تا شعاع 10 سانتی رو به گند میکشه

[آقای ضربتی]

سوسک هم خوبه چون تمام میکروب ها را میخوره البته می تونید برسد مارمولک بگیرید چون سوسک میخوره.
شما با این توهین هاتون به سوسک به وعده غذای یک میلیارد چینی توهین کردید
من شنیدم در زمان بمباران اتمی فقط سوسک که سالم می ماند.
و یعنی هر موقع چین دچار جنگ شد خیالشون از تهیه غذای یک میلیارد انسان راحت .
ولی ما نه .

[جوادجان]

سوسک هم خوبه چون تمام میکروب ها را میخوره البته می تونید برسد مارمولک بگیرید چون سوسک میخوره.  
شما با این توهین هاتون به سوسک به وعده غذای یک میلیارد چینی توهین کردید  
من شنیدم در زمان بمباران اتمی فقط سوسک که سالم می ماند.
و یعنی هر موقع چین دچار جنگ شد خیالشون از تهیه غذای یک میلیارد انسان راحت .
ولی ما نه .

داداش دمت گرم اون وقت باید یه چیزی بیاریم مارمولک بخوره میوفتیم تو یه سیکل معیوب پدرمون در میاد  
اتفاقا من واسه سوسک احترام خاصی قائلم (برعکس موش)
بارها شده یه سوسک رو تا دم مرگ زدم خودم دیگه دلم سوخته   بعد یه ربع سر زدم به آشغالی یه اشغال بندازم سوسکه اینجوری:      من اینجوری:  

[جوادجان]

ولی من این آهنگای حبیب(خدا بیامرزتش) رو هی بالا پایین میکنم میبینم انصافا چه از لحاظ هنری چه شرعی از خیلی مضخرفات تولید داخل بهتره   (البته جز اون آخریا که با پسرش چرت میخوند)


نفسم گرفت ازاین شهر، دراین حصار بشکن
در این حصار جادویی، روزگار بشکن
چو شقایق از دل سنگ برآر رایت خون
به جنون صلابت صخره کوهسار بشکن
توکه ترجمان صبحی به ترنم و ترانه
لب زخم دیده بگشا، صف انتظار بشکن
شب غارت تتاران همه سو فکنده سایه
تو به آذرخشی این سایه دیوسار بشکن
زبرون کسی نیاید چو به یاری تو، اینجا
تو ز خویشتن برون آ، سپه تتار بشکن
سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی
تو خود آفتاب خود باش و طلسم کار بشکن
بسرای تا که هستی که سرودن است بودن
به ترنمی دژ وحشت این دیار بشکن

تا حالا انصافا آهنگی ندیده بودم که انقد تم حماسی ظریف و زیبایی داشته باشه قسمتی که رنگی کردم خیلی به نظرم حماسی بود
در کنار حماسه لطافت خیلی زیادی هم داره
انتظار منجی، امید، ،مبارزه برای آزادی،پایان روشن و ...
حبیب هم که صداش خوراک این تمه

http://www.mediafire.com/download/yjp5w9...gereft.MP3
نمیدونستم که شاعرش آقای شفیعی کدکنی هست واقعا ارادتم بهش دو برابر شد.(هرچند اصا نمیدونه من وجود دارم ) کلا شعری که توی دبیرستان هم بود یه حزن و امید در هم پیچیده ای داشت
به کجا چنین شتابان؟

      گون از نسیم پرسید

- دل من گرفته زین جا

       هوس سفر نداری

               ز غبار این بیابان؟

      - همه آرزویم اما
       چه کنم که بسته پایم

به کجا چنین شتابان؟

  - به هر آن کجا که باشد

       به جز این سرا، سرایم

  - سفرت به خیر اما تو و دوستی، خدا را

       چو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی

               به شکوفه‌ها، به باران

                       برسان سلام ما را

[جوادجان]

سلام داشتم میچرخیدم به صورت تصادفی دیدم نادر طالب زاده و مسعود فراستی و شهید آوینی با مصطفی عقاد مصاحبه کردند خیلی به من حال داد

روحیه های انقلابی حتما پیشنهاد میکنم ببینید.


http://www.mediafire.com/download/70b33b...146223.mp4

[alOne but Happy]

سلامممممممممم چقدر شب زنده دار خدا قوت ت ت ت ت ت ت  پهلوانان دليران
بهتريناااااااااا عالي ترينااااااااااااا

[حسین چار دو دو]

سلاممممممم
خوبیییییین؟
منو چی؟ کسی یادش هست؟

سلام
من یکی به شخصه اصلا شما رو یادم نمیاد 

[آقای ضربتی]

سلام
خبرهای جدید شنیدید کارخانه ارج با 80 سال سابقه تعطیل شد.
حداقل سالی چند تا از این کارخانه ها داره تعطیل میشه .
واقعا داریم به کجا می‌رسیم شاید به اقتصاد مقاومتی داریم نزدیک میشیم .
چقدر خانواده بدبخت شدند .
کی پاسخگو ؟
منی که الان دارم رشته برق می خونم چه تضمینی برای آینده من هست.
چرا وضعیت مهاجرت از. ایران انقدر شدید شده .
خوش بحال دوستم که رفت کانادا و بقیه اساتیدی که می شناختم الان بهترین زندگی دارند .
ولی من چی.صفر هستم حالا هر چه تلاش بیهوده .

[درخشنده]

بچه ها کمک...چند روزه حالم خراب شده....
عادت اینکه بیام اینجا کمک بخوام از سرم پریده روم نمیشه بنویسم..
ولی یه جوری سعی میکنم توضیح بدم...
من از یکی خوشم اومده  5بار هم خوابشو دیدم!
ولی همش حس میکنم دختر بدیه... 5 بار خواب کسرو دیدن اصلا طبیعی نیست!
مخصوصا وقتی یه بار قبل ازینکه ببینیش دیده باشیش...
متاسفانه روم نمیشه چیزی بهش بگم.یعنی روم میشه ولی میترسم زندگیش بریزه به هم
چون فکر دخترا بدجور درگیر میشه دیگه اذیت میشن... فقط به هم نگاه میکنیم!
شرایط ازدواج هم بستگی به تلاش همین 3 ماهم داره...میتونم همه چیرو توی همین 3 ماهه 
درست کنم که پول به اندازه کافی داشته باشم...ولی میترسم راهم اشتباه باشه...
سنی هم ندارم برا اینکارا...
الانم توی امتحانا هستیم استرس و احساسام چند برابر میشه....
از اول ترم قبل ازش خوشم اومده....
کاملا قاطی کردم نمیدونم باهاش چکار کنم.....اینچیزا مربوط میشه به احساسات دست
منم نیست تورو خدا نگید بچه ایی و.................
خیلی دلم میخواد یه بزرگتر مثل همساده راهنماییم کنه.
  

[alOne but Happy]

من یه چند تا کلمه داخل پروفایل آقای درخشنده نوشتم امیدوارم دستای خدااااااا همیشه همراهتون باشه....آرزوی من خوشبختی و عاقبت به خیری تک تک شماهاست


از نوشته های زیبای شهید آوینی,,,

سوار تاکسی بین شهری شدم، مسیرم تهران بود.
اصلا با راننده درباره مقدار کرایه صحبتی نکردم از بابت پول هم نگران نبودم
اما وسط راه که بیابان بود، دست کردم تو جیب راست شلوارم ولی پول نبود…! جیب چپ نبود… جیب پیرهنم!
نبود که نبود … گفتم حتما تو کیفمه!
اما خبری از پول نبود… 
به راننده گفتم: اگر کسی رو سوار کردی و بعد از طی یک مسیری به شما گفت که پول همراهم نیست، چیکار میکردی ؟!!
گفت: به قیافه اش نگاه می کنم!

گفتم : الان فرض کن من همان کسی باشم که این اتفاق براش افتاده…!!! یکدفعه کمی از سرعتش کم کرد و نگاهی از آینه به من انداخت
و گفت : به قیافه ات نمیاد که آدم بدی باشی ، می رسونمت … .

خدای من!
من مسیر زندگی ام رو با تو طی کردم به خیال اینکه توشه ای دارم
اما الان هرچه نگاه می کنم ، می بینم هیچی ندارم، خالیه خالی ام …
فقط یک آه و افسوس که مفت عمرم از دست رفت …

خدایا ما رو می رسونی؟؟؟ یا همین جا وسط این بیابان سردرگمی پیاده مون میکنی؟؟؟

الهی و ربی  من لی غیرک ...

[مهرخدا]

من شاید مثل اقای همساده عاقل و بالغ و فهمیده نباشم
ولی دلم میخواد نظرمو بگم
ببینید اقای درخشنده. علاقه و ازدواج هیچ ربطی به سن نداره.  اونجه بهش ربط داره اینکه شما چقدر سن عقلیتونه؟
و این مدت متوجه شدم که مطمئنا شما سن عقلیتون بالاتر از سن خودتونه. و ازدواج از نظر من برای شما هیچ مشکلی نداره
اینکه میگید بسته به تلاش سه ماهتون داره خوبه که این شرایط سخت رو دارید تا بتونید گوشه ای از بار مسولیت و سختی زندگی دو نفره رو نسبتا تجربه کنید. 
ساختن زندگی مسولیت زیادی میخواد. 
و اینکه شما تلاشتو بکن وسعی کن با حرف زدن با خدا فشارای روانی رو کم کنید از روی خودتون و جلو برید 
اگه بعد سه ماه تلاشتون تونستید پاپیش بذارید چ عالی
در غیر اینصورت حسرت نمیخورید کاش تلاش میکردم
و چه بسا در این تلاش شرایطی دیگه پیش بیادو شما فهمی از زندگی درک کنید که شاید اون خانم رو انتخاب نکنید
خلاصه این پرحرفیا اینه که تلاشتونو بکنید. و قبل پاپیش گذاشتن و مطرح کردنش به این خانم یه استخاره بگیرید
ایشالا انچه به صلاحتونه همون بشه. امین