امتیاز موضوع:
  • 34 رأی - میانگین امتیازات: 4.15
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

انجمن شبانه روزی

حرف از روستا شد باید منم دفتر خاطرات روستاییم رو باز کنم.

ما خودمون یه روستا داریم.....کل روستا هم به اسم خاندان ماست!.... 4chsmu1 .....زورمون زیاد بوده اسمش واسه ما شده!... 65

به قول آقا رامین گل منم آرزوم بود چند روز تعطیل بشیم بریم اونحا....اما

الان نزدیک به سه ساله خونواده میرن اونجا اما من نرفتم!....

کلا وضع زندگی و روحیات منم خرابه ...اما دارم فکر میکنم چطور بازم خودمو رو به راه کنم....آخه هر چقدر فکر میکنم زندگی این دنیا ارزشش رو نداره..... Hanghead .

باید رفت و دید و خورد و پرید و خرید و نوشید و ...... Khansariha (46)



شاید یه چیزی بگم خندتون بیاد .....اما ما توی روستا توی طویلمون چند تا گاو داشتیم!...و داریم!!.......گاهی اوقات میبردمشون توی مزرعه ی گندم برای چرا.............

یادمه هر موقع من گاوارو میبردم برای گردش هیچ وقت فرار نمیکردن اما همین که بقیه میبردن فرار میکردن.......گاوا هم با اون گاویشون فهمیده بودن من موجود بی آزاری ام Gigglesmile


دیگه عرضی نیست !...باقی خاطرات بماند برای وقتی که کسی از روستا گفت!...
 سپاس شده توسط
(1395 تير 20، 21:25)زینبی نوشته است:
(1395 تير 20، 20:58)بابا لنگ درازم نوشته است: ای خداا من یه گربه میخوام!!....یه گربه که  میو میو کنه توی اتاق هی بیاد و بره....کی میشه یکی بگیرم.
/؟؟

117  63

17 17 17

......................................

خب مگه چیه؟؟....الان زندگیم یه جوری شده که از بس تنهام یه گربه میتونه با میو میو کردنش حس خوبی بده به یه آدم تنها.

شما گربه دوست نداری یه قضیه دیگه س 65

4chsmu1
 سپاس شده توسط
آخی دوستان چه آرزوهایی دارن Gigglesmile

بابا لنگ دراز ما یه بچه گربه داریم هر بار میبینمش دنبالش می کنم اونم مثل این فیلم چینی ها پرواز می کنه از دیوار فرار می کنه نمیرسم بهش Gigglesmile
فک کنم ببریش بتونه به عنوان سر کلیدی هم ازش استفاده کنی 4chsmu1

عجب داستانایی دارن ملت از دهاتشون 53258zu2qvp1d9v

من بچه که بودم یا آرزو نداشتم یا اگه داشتم از اون خوباشو داشتم
یه روز یه فیلم دیدم یه پسری اژدها داشت سوارش میشد و کیف دنیا رو میکردن منم دلم اژدها می خواست
نخند خب اژدهاست مگه عجیبه؟ Swear1
[تصویر:  05_blue.png]
 سپاس شده توسط
فانتزیایی دارینا ...

من الان در حال حاظر کل خواسته م از این دنیا یه ظرف پر از باقالیه  117

با مخلفات کامل لطفا ... یه ظرف باقالی با کلی سرکه و آب قوره و فلفل   53258zu2qvp1d9v
[تصویر:  a7f963e5e050.gif]
‌‌‌‌
تاخودت کاری نکنی چیزی تغییر نمیکنه ..
 سپاس شده توسط
(1395 تير 20، 22:19)بابا لنگ درازم نوشته است:
(1395 تير 20، 21:25)زینبی نوشته است:
(1395 تير 20، 20:58)بابا لنگ درازم نوشته است: ای خداا من یه گربه میخوام!!....یه گربه که  میو میو کنه توی اتاق هی بیاد و بره....کی میشه یکی بگیرم.
/؟؟

117  63

17 17 17

......................................

خب مگه چیه؟؟....الان  زندگیم یه جوری شده که از بس تنهام یه گربه میتونه  با میو میو کردنش حس خوبی بده به یه آدم تنها.

شما گربه دوست نداری یه قضیه دیگه س 65

4chsmu1

مگه هر کی تنهاس باید بره سراغ جک وجونور؟ Hanghead
خب اگه اینجوریه منم شیر میخوام Shy
از اون شیر وحشیای بیشه ولی رامشو 53258zu2qvp1d9v
53 برنامه ریزی روزانه  53 

در این دنیا اگر غم هست
صبوری کن خدا هم هست
 سپاس شده توسط
امشب چقدر خندیدم...

حرفای دوستامون قشنگ بود....قضیه همون لاَجزم، که به دل میشینه!ََُةٌَ

2uge4p4
 سپاس شده توسط
(1395 تير 20، 22:51)رامین. نوشته است: فانتزیایی دارینا ...

من الان در حال حاظر کل خواسته م از این دنیا یه ظرف پر از باقالیه  117

با مخلفات کامل لطفا ... یه ظرف باقالی با کلی سرکه و آب قوره و فلفل   53258zu2qvp1d9v

دیگه سرکه که هست آب قوره چرا؟
یااااااا
یکم روغن کم داره
باقالی باید چرب باشه 65
[تصویر:  05_blue.png]
 سپاس شده توسط
خدا خیر داده ها
می خواین باغ وحش راه بندازین ؟ Swear1

شما دیگه کی هستین ؟
من هی به خودم میگم کاش پسر بودم میرفتم ملکامونو از اکنا که غصب کردنشون میگرفتم و کشاورزی می کردم

[تصویر:  nasimhayat.png]
 سپاس شده توسط
(1389 تير 10، 18:34)فقط قسمت لیلی و مجنونشو بخونین ....بقیه ش خستتون میکنه ...بعد برین سراغ نوشته های پایین من #....لطفا.ققنوس نوشته است:
بسم الله الرحمن الرحیم


به نام تو ای میل که جان پروری..........حدیث دل انگیز هر دفتری
به نام تو آغاز کردیم باز..........در عشق را باز کردیم باز
یه قصه:
میگن یه روز لیلی پیغام داد به مجنون که تو هر جا می شینی لیلی لیلی میکنی...
عزیز دلمه، محبوبمه ، چه خبرته مجنون؟؟؟؟
میخای منو ببینی ؟؟؟؟
همین امشب، 2 نصفه شب بیا خارج شهر، دم در فلان باغ. منم میام ببینمت!
مجنون یه نگاه به ساعتش میکنه می بینه 9 صبحه.
میگه 9 صبح کجا، 2 شب کجا؟؟؟
{اون موقع ساعت بوده؟؟ حتما ساعتش هم سیتیزن بوده!!(خنده)}
مجنون با خودش میگه صبح زود کجا، نصف شب کجا؟؟؟
پارکی بریم؟؟
سینمایی بریم؟؟؟
با خودش میگه: مجنون مگه تو جایی به غیر جایی که محبوب بیاد میتونی بری؟
همون صبح زود میره سر محل قرار.
چند ساعتی میگذره، آفتاب داغ و سوزان، مجنون خوابش میگیریه.
نیمه شب لیلی میاد میبینه که مجنون به خوابه عمیقی فرو رفته!
کیسه ای گردو همراهش بوده، گردوها رو میریزه توی جیب های مجنون و میره
مجنون صبح روز بعد بیدار میشه
میبینه ای دل غافل "یار آمد و ما در خواب بودیم"
خیلی پکر میشه
نیم خیز میشه که بره سمت شهر
همین که بلند میشه میبینه لباسش باد کرده
این جیب گردو
اون جیب گردو
راه میوفته سمت شهر و زیر لب با خودش زمزمه میکنه:
مجنون چرا خوابت برد؟
؟
؟
حالا چه بهونه ای واسه لیلی میاری؟
؟
؟
آیا لیلی بهانه ی تو رو قبول میکنه؟
؟
؟
آیا لیلی دفعه بعد با تو قرار میزاره؟
؟
؟
مجنون این همه گردو ریخته تو جیبات واسه چی؟
؟
؟
در حالی که زمزمه می کرد و میرفتف رسید به یکی از رفقاش.
رفیقش گفت: مجنون جان خیلی تو خودتی؟
؟
؟
چیه؟
؟
؟
مجنون گفت: راستش اینجوری شد...خوابمون برد...لیلی اومد؟!...رفت؟!..کلی گردو ریخته تو جیب ما!
!
!
رفیقش گفت: این که خیلی عالیه...یعنی لیلی تو رو خیلی دوست داره...اووه...میمیره برات!
!
!
مجنون گفت: چرا؟
؟
؟
گفت:به 2 دلیل!
!
!
دلیل اول، اومده دیده خوابی، بیدارت نکرده....گفته عزیز دلمه..محبوبمه...تو خواب ناز...چه جوری دلم میاد بیدارش کنم!
!
!
دیدی یه مادر وقتی کوچولوش خوابه همه رو آروم میکنه که نکنه بیدار بشه.
.
.
دلیل دوم، دیده تو که از خواب بیدار بشی، گرسنه ای..... اینجا بیرون شهره..... غذایی نیست.... مغازه ای نیست.... لیلی که طاقته گرسنگی مجنون رو نداره
کلی گردو گزاشته بشکنی شکمت رو سیر کنی...ببین لیلی چقدر دوست داره!
!
!
مجنون سری تکون میده و میگه "نه"!
!
!
میدونی لیلی چی میخاسته بگه؟
؟
؟
لیلی میخاسته بگه "تو عاشق نیستی...اگه عاشق بودی، خوابت نمی برد.... تو رو چه به عشق بازی، برو گردو بازیتو بکن!!!"


دوستان عزیز چرا این قصه رو گفتم؟
؟
؟
پیامبر اکرم (ص) فرمودند: "مردم در خواب اند و هنگامی بیدار می شوند که می میرند!"
!
!
و بیدار شدن ما اون موقع به هیچ دردی نمی خوره.
.
.
این قصه رو گفتم که بگم ما این دوره که بیش از 60 ساعت کلاس درس حضوری هست رو با هم طی 4 ماه –ان شاء الله- به پایان می رسونیم (البته بنده بیشتر نقل کننده هستم).
در چهار ماه (یا همون 60 ساعت) روش های موفقیت رو دوره می کنیم
آنچه که دین میگه، آنچه که روانشناسی میگه، آنچه که فیزیک میگه، آنچه که متافیزیک میگه و ...
ان شاء الله اینها رو باهم تلفیق خواهیم کرد و آخرین یافته های علمی جهان رو منطبق با روایات و احادیث مرور می کنیم تا بفهمیم چطور میشه به خواسته ها رسید!
!
!
خیلی وقت ها موفقیت میاد در خانه های ما رو میزنه ولی خوابیم. مثل مجنونی می مونیم که لیلیش میاد و میره!
!
!
چطور میشه موفق شد؟!
؟!
؟!
چطور میشه به اجابت دعا ها نزدیک تر شد؟!
؟!
؟!
چطور میشه راحت تر زندگی کرد؟!
؟!
؟!
هم توی زنگی مادیمون موفق بشیم و هم رفیق خدا بشیم؟!
؟!
؟!
ان شاء الله به تمام این ها پاسخ خواهیم داد.


و اما دوستان عزیز کلاس ما قوانینی داره که اگه این قوانین رو خوب یاد بگیرید و خوب اجرا کنید کلاس بسیار عالی ای خواهد بود.

و اما قوانین:

1- قبل از خوندن مطالب هر پست یک دقیقه در مورد آنچه که همون لحظه ذهنتون رو مشغول کرده با خودتون صحبت کنید تا بتونید بعد از اون با تمرکز مطالب رو بخونید و استفاده کنید.

2-اگر در حین مطالعه ی مطالب پست ها، فکرهایی ذهنتون رو مشغول کرد، از یکی از سه روش زیر استفاده کنید (این روشها از بهترین و آخرین متد های آموزشی در بهترین دانشگاههای دنیاست):

...الف)سریعا اون فکر و یا اون سوال رو بنویسید و پست کنید. به محظ اینکه این کار رو انجام بدید، ذهنتون برمی گرده به موضوع اصلی. ......مثال: ناگهان به ذهنتون میرسه که "فردا عروسی فلانی چی بپوشم؟". سریعا این جمله رو تایپ کنید و ارسال کنید. (حذف کردنش هم با بنده. فقط لطف کنید و کلمه ی اسپم رو یه جاییش قید کنید)

...ب)روش کِش کِش: یه دونه از این کش هایی که دور دسته پول یا ظرف ماست می پیچند به مچ دستتون ببندید. هر وقت فکر اومد سراغتون بکشید و رها کنید. یه شک  عصبی، بر می گردونتتون به کلاس.

...پ) یه روش دیگه که بنده توصیه نم یکنم استفاده کنید اینه که هر بار که حواستون پرت شد، یک تار از موهاتون رو بکنید. ولی بعدا نیاید بگید تاس شدیم.

3-در کارهای گروهی شرکت کنید. قرار نیست بنده فقط تایپ کنم، شما هم بخونید! یه بازی هایی داریم که نیاز به داوطلب داره، سوال می پرسیم که اونم داوطلب میخاد. نکنه من داوطلب بخام بعد از 2 روز هیچ کس جواب نده. نگم تو رو خدا....جون مادرتون...یه داوطلب...پول میدیم هاااا..... داوطلب خواستیم بدویید...من اینجا منتظر داوطلب نمونم هاااا.

4- دوستاتون رو به خاطر کارای خوبشون تشویق کنید. هرطور که دوست دارید. مجاز باشه ها.
.
.
خیلی جالبه ممکن بعضی جاها دیده باشید که بعضیا از رییسشون وقت میگیرن که برن زیرآب همکارشون رو بزنن ... چقدر خوبه آدمها یاد بگیرن که برن پیش رییسشون برای اینکه بگن فلانی آدم خیلی خوبیه ... خیلی عالی کار مردم رو راه میندازه ... اومدم خواهش کنم ایشون رو تشویق کنید.
.
.
میخام یاد بگیرید که ان شاء الله وقتی کسی کاری کرد که شما رو خوشحال کرد جانانه تشویقش کنید.

5- دوستان در طول کلاس تجربیات و دانسته های قشنگتون رو به ما هدیه بدید...یه وقت بنده چیزی میگم، شما تجربه ی شخصی جالبی رو در اون مورد دارید، لطف کنید و اون تجربه و یا داستان رو برامون نقل کنید.

6-هر سوالی داشتید بپرسید. ولی بنده هر چند وقت یکبار به همه ی پاسخ میدم. (البته اونایی رو که بدونم جواب میدم و اونایی رو هم که ندونم، میگم نمی دونم)
.
.
پیامبر (ص) فرمودند:" علم گنج است و کلید صندوق آن گنج، پرسش است."
.
.
باید بپرسی تا اون گنج بروی تو باز بشه.
.
.
هایزن برگ می گوید:" طبیعت رازهای خود را به کسانی هدیه می دهد که از او بپرسند."
.
.
لطفا آنقدر سوال بکنید که سوال دون هاتون خالی بشه!
!
!"سوال دون" کجاست؟
؟
؟
درسته، مغز!

7-میخام امروز یه قول جانانه به من بدین! هر چیزیی رو که یاد گرفتید سریع برید و به دیگران هم یاد بدید.
.
.
قبوله؟
؟
؟
اگر میخاین کائنات دانسته هاش رو به شما هدیه بده، دانسته هاتون رو به دیگران هدیه بدید.
لطفا هرچه یاد گرفتید سریع برید به دیگران یاد بدید.

8-خواهش می کنم از من تعریف و تمجید نکنید!
من ققنوسم، ققنوس خالی
حالا خیلی خواستید تحویلم بگیرید، ققنوس خال خالی
اگه تعریف کردین، بهتون نمره منفی دادیم، نرید مامان باباهاتون رو بیارین ها!!!

9-دوستان، بنده مشاور نیستم چون نه سوادش رو دارم و نه توانش رو نه وقتش رو.

10-تمرینی داریم که اسمش هست "من . نه . عالیه"!
!
!چی هست؟
؟
؟
میخام شرطیتون بکنم
از این به بعد توی زندگیتون نسبت به یه چیزایی یه واکنش هایی نشون بدید و ببینید که چقدر حالتون خوب میشه.
.
.
هر وقت جمله ی مثبتی رو گفتم (کی برنده است؟ کی قویه؟ کی خوشبخته؟ کی عالیه؟ و....)، با انگشتتون خودتون رو نشون میدید و فریاد میزنید "من" (اگه فریاد نزنید کار نمیکنه ها)
.
.
هر وقت جمله ی منفی ای گفتم (خسته ای؟ افسرده ای؟ بدهکاری؟ بیکاری؟ بیماری؟ و ....)، دستتون رو به نشانه ی "نه" تکون میدید و فریاد میزنید "نه" (باز هم اگه فریاد نزنید کار نمیکنه ها)
.
.
اگه پرسیدم حالتون چطوره یک دونه تک دست میزنید میگید "عالیه".
.
.
و اگه پرسیدم چطوری تر میخاید بشید یه دونه دیگه میزنید و میگید "عالی تر".
.
.
وقتی دست میزنیم به همه ی کائنات میگیم که "ما حال عالی میخایم".
.
.
تو این دوره نشونتون میدم دقیق و علمی و مطابق با روایات که تمام ذرات عالم نوکری من و شما رو می کنن.
در و دیوار مامورهای الهی اند که من و شما به خواسته هامون برسیم.
.
.
یالا...حال عالی میخایم....(هر کی حال عالی میخاد دست بزنه)
.
.
(دوستان بنده این سوال ها رو هر وقت پرسیدم همون طوری که گفتم حتما پاسخ بدید، لطفا.  و الا ادامه نمیدم)
(با توجه به پیشنهاد هورا خانوم از این به بعد میتونید هورا هم بکشید)


و اما تنها قانون تاپیک:
حتما قبل از اینکه مطلب علمی، روایت و یا حدیثی رو نقل قول کنید، هماهنگ کنید، چون ممکنه که اون مطلب، بخشی از کلاس ما باشه و ما بعدا در موردش صحبت کنیم.


و اما یه خواهش:
دوستان عزیز از اونجایی که بنده زیاد خوش سلیقه نیستم و وقتش رو هم ندارم که این ذوق هنری رو به نمایش بزارم (خنده)، مجبورم که پست ها رو به صورتی ساده ارسال کنم. اگر لطف کنید بر حسب سلیقه ی خودتون به هر پستی که حالش رو داشتید و دوست داشتید، رنگ و لعاب بدید(منظورم اینه که خوشگل و جذابش کنید) و اون رو برای بنده با پیام خصوصی بفرستید قول میدم که به اسم خودتون جایگزین همون پست بکنمش.
حتما با پیام خصوصی باشه،لطفا.


و یه نکته خیلی خیلی مهم:
از اونجایی که مطالب این تاپیک هم چون حلقه های زنجیر به هم پیوسته و مربوط هستند و هر مطلب پیش نیازی است برای مطالب بعد اکیدا از مطالعه پراکنده خودداری کنید. و سعی کنید تا حد ممکن همگام با تاپیک پیش برید.


ببخشید طولانی شد
از توجه شما خیلی خیلی خیلی متشکرم

وووووووووووو........................
.............................................................................................................


داشتم توی تاپیک دورهی کامل تکنیک های موفقیت این رو میخوندم گفتم اونجا  جواب ندم که اسپم نشه!!.....اما یه چیزی ...!!
خداییش کاری به قستمای دیگه ی داستان ندارم اما  هر چقدر من  دارم به این لیلی فکر میکننم میبینم این لیلی نبوده بابانوئل بوده......براشم دلیل دارم...

اول اینکه: توی خواب اومده یه سری گردو توی جیب مجنون گذاشته..

دوم اینکه: فقط بابانوئل میتونسته توی اون موقع شب اون همه گردو توی کیسه ش داشته باشه که  جیبای گله گشاد و سند بادی  محنون  رو پر بکنه!(میدونین که اون زمان ها  لباسا بلند و جیبا خیلی عمیق بوده ...یه چیزی توی مایه های شلوار کردی ما کردا!!... Gigglesmile ...لامصب شلوارامون یه جوریه که تا  ته پاچه ش ، دست بکنی توش، بازم به آخرش نمیرسی. Khansariha (13)
 سپاس شده توسط
خداییش ده ثانیه روی این شکلک تمرکز کنید...قشنگ نگاهش کنید ...> 37 37
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
..
.
.
.شما هم مثل من خمیازتون گرفت یا فقط من اینطوریم؟؟!! 4chsmu1
 سپاس شده توسط
سلام
کسی جزوات رشته برق داره ؟
برای کنکور ارشد میخواهم
[تصویر:  sms-rooz-pedar.jpg]
 سپاس شده توسط
(1395 تير 21، 22:24)آقای ضربتی نوشته است: سلام
کسی جزوات رشته برق داره ؟
برای کنکور ارشد میخواهم

سلام
کارشناسی چی خوندی؟
فیلمای مکتب خونه خوبن. جزوه هم که زیاده ، ولی از الآن هم وقت بذاری میتونی برای ارشد بخونی...
چه گرایشی میخوای بری؟
 سپاس شده توسط
سلام
داداش
میخواهم اگه بشه کنترل بخونم

جزوه که زیاد هست و همچنین کتابهای ارشد

فقط میخواهم بدونم از بین این همه جزوه و کتاب کدوم ها را بخونم .

مثلا مدرسان شریف یا ماهان
[تصویر:  sms-rooz-pedar.jpg]
 سپاس شده توسط
(1395 تير 21، 23:03)آقای ضربتی نوشته است: سلام
داداش
میخواهم اگه بشه کنترل بخونم

جزوه که زیاد هست و همچنین کتابهای ارشد

فقط میخواهم بدونم از بین این همه جزوه و کتاب کدوم ها را بخونم .

مثلا مدرسان شریف یا ماهان

مدرسان شریف ثبت نام کن یا پارسه ، مدرسان شریف هم بهتر
توی ارشد با یکی از این موسسه ها جلو بری به نظر من خیلی بهتره. من یه دوستی داشتم که خودش تنها خوند. ولی به من گفت اگه یه موسسه میرفتم خیلی بهتر بود رتبه ام.
 سپاس شده توسط
سلام
چ پستهای بامزه و فکر انگیز (یعنی ب فکر وادار کنه ) ای زدین..

نمیدونمکار خوبیه از روی نوشته های کسی سعی کنی افکارش رو در بیاری یا نه..
اما خیلی وقتها پست های بچه ها رو ک میخونم میشینم ترسیم میکنم شخصیتی ک دارن رو..
حتی میشه مشکلات و ابعادش رو هم پیدا کرد..

گاهی خیلی دورن.. گاهی خیلی نزدیک...


و
عاقبتمون بخیر باشه..
دلم خیلی تنگ شده برای کانون.. برای بودن و مفید بودن توش..

نبودنم تو کانون نتیجه دور شدنم از هدف کانون نیست.. نشده!
(اینو واسه خودم میگم.. حالا خیلی هم مهم نیست بود و نبودم برا شما..22 )

خیلی ارادت..
یاعلی.
[تصویر:  07c49977111e42a28fd6.jpg]



کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان