امتیاز موضوع:
  • 34 رأی - میانگین امتیازات: 4.15
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

انجمن شبانه روزی

(1396 اسفند 6، 18:58)generalparsa نوشته است: سلام دوستان یه مطلبی رو میخوام باهاتون در میون بزارم
به نظر من شمردن روز های خوب هیچ تاثیری نداره . و بلکه باعث میشه بیشتر به سمت اینکار کشیده بشید یه بزرگی میگفت :(( بر هر چه تمرکز کنی بیشتر از آن چیز وارد زندگیتان میشود )) پس بهتره اصلا به این کار ناشایست فکر هم نکنیم. و به خودمون بگیم اصلا خ.ا وجود خارجی نداره در واقع تو ذهنمون انکارش کنیم مثل زمانی که هیچی درباره خ.ا نمیدونستیم .در عوض به جاش نماز بخونیم وبه جنبه های دیگه مثبت زندگیمون تمرکز کنیم و براش تلاش کنیم اونوقت میبینیم که خ.ا کلا از زندگیمون محو شده و اثری ازش نیست

سلام
ما داریم روی پاکی تمرکز میکنیم. روی " روزای خوب " . روی گناه که تمرکز نمیکنیم.
مطمئن باشید شمردن روزای خوب تو پاک موندن تاثیر داره.
53
و کن اللهم بعزتک لی فی کل الاحوال رئوفا
خدایا به عزتت سوگند با من در همه حال مهربان باش

53 دعای کمیل 53
 سپاس شده توسط
سلام بچه ها
حالتون چطوره
راستش از عجایبه برای خودم که اومدم دارم تایپ میکنم حرف بزنم 
سریع اینجا رو باز کردم شروع کنم حرف زدن
نمیدونم اخرین ارسالم به چندها ماه پیش برمیگرده یا چی شد که رفتم حتی چی شد که دوباره اومدم ولی چیزی که هست اینه که نه تنها برام هیچی تغییر نکرده بلکه بدتر هم شده
من از اخرین روزی که رفتم از این جا هنوز نتونستم یک ده روز بدون گناه داشته باشم منتها اینقدر رو به انزوا بودم و حالم خوب نبوده که این مسئله برام کم رنگ میشده و توجه به ترکش نمیکردم 
تا اینکه از چند هفته پیش خواستم تصمیمات قطعی بگیرم تو زندگیم برای علاقه هام ، وابستگی هام ، هدف ها و بقیه چیز ها 
اینکه یا یه سری چیزا باشن یا نباشن دیگه 
تا اینکه به این مسئله هم رسیدم 
راستش اینقدر اراده و انگیزه و انرژیم کم شده شاید باورتون نشه مدتهاست میخوام بیام اینجا حرف بزنم ولی نمیتونم
من از کارای فوق ساده زندگیم جا موندم و هیچ انرژیی ندارم واقعا برای انجامشون
راحت تراز اونچیزی که فکرشو میکنید از انجام کارای ساده منصرف میشم(که بعضیاشون مهم هم هستن) و هی همه چیو عقب میندازم...
از جمله مسئله ی ترک رو
راستش یک سال و نیمی که بهم گذشته ینی از پاییز 95 تا الان که اخرای 96 هست اصلا مدت خوبی برام نبوده
خدا میدونه چقدر ناراحتی کشیدم سر یه مسائلی و اذیت شدم و کل انگیزه و انرژی و وجودم تحلیل رفت
حالا فعلا نمیگم سر چه مسائلی و البته بگم که قضیه عشق و عاشقی نبوده
و الان من موندم و یه عالمه روزایی که حتی به درد سطل اشغالم نمیخورن و اینهمه وقت بدون هیچ تعییر و بازدهی تلف شده 
و اینکه خودمم نابود شدم
واقعا خسته شدم
خیلی دلم میخواد هدفمند و با مشورت و کمک بتونم حال خودمو بهتر کنم اما اصلا نمیتونم و نمیدونم دارم چیکار میکنم....
باز آ باز آ هر آنچه هستی باز آ
گر کافر و گبر و خود پرستی باز آ
این درگه ما درگه نومیدی نیست
صد بار اگر توبه شکستی باز آ ...

[تصویر:  05_blue.png]

لوتی ها [تصویر:  khansariha%20(18).gif] 

عاشق فاطمه زهرا    هادی   همت   الون واریور

شعار ما:
مردانه و دست در دست هم تلاش می کنیم

تا از ننگ خلاص شویم و به دنیای سبز پاکی قدم بگذاریم
آقا پارسا سلام
صحبت شما رو قبلا از دوستانی شنیدم
این برمی گرده به طرز نگاه و مدل فکر هر شخص
یکی ممکنه با شمردن روزهای خوبش اصلا دچار استرس شدید بشه که خودش منجر به شکست می شه یکی با این شمردن انگیزه می گیره و حس قدرت بهش دست می ده و ...
ولی خب شما می تونین از بخش های دیگه ای از کانون استفاده کنین که حدس می زنین با توجه به شناختتون از خودتون کمک کننده هستن یا ممکنه کمک کنن
53

مثلا یکی دیگه از دوستان که احساسش همین بود از قسمت اعلام وضعیت روزانه استفاده می کرد

[تصویر:  nasimhayat.png]
 سپاس شده توسط
(1396 اسفند 6، 20:16)Alone WarrioR نوشته است: سلام بچه ها
حالتون چطوره
راستش از عجایبه برای خودم که اومدم دارم تایپ میکنم حرف بزنم 
سریع اینجا رو باز کردم شروع کنم حرف زدن
نمیدونم اخرین ارسالم به چندها ماه پیش برمیگرده یا چی شد که رفتم حتی چی شد که دوباره اومدم ولی چیزی که هست اینه که نه تنها برام هیچی تغییر نکرده بلکه بدتر هم شده
من از اخرین روزی که رفتم از این جا هنوز نتونستم یک ده روز بدون گناه داشته باشم منتها اینقدر رو به انزوا بودم و حالم خوب نبوده که این مسئله برام کم رنگ میشده و توجه به ترکش نمیکردم 
تا اینکه از چند هفته پیش خواستم تصمیمات قطعی بگیرم تو زندگیم برای علاقه هام ، وابستگی هام ، هدف ها و بقیه چیز ها 
اینکه یا یه سری چیزا باشن یا نباشن دیگه 
تا اینکه به این مسئله هم رسیدم 
راستش اینقدر اراده و انگیزه و انرژیم کم شده شاید باورتون نشه مدتهاست میخوام بیام اینجا حرف بزنم ولی نمیتونم
من از کارای فوق ساده زندگیم جا موندم و هیچ انرژیی ندارم واقعا برای انجامشون
راحت تراز اونچیزی که فکرشو میکنید از انجام کارای ساده منصرف میشم(که بعضیاشون مهم هم هستن) و هی همه چیو عقب میندازم...
از جمله مسئله ی ترک رو
راستش یک سال و نیمی که بهم گذشته ینی از پاییز 95 تا الان که اخرای 96 هست اصلا مدت خوبی برام نبوده
خدا میدونه چقدر ناراحتی کشیدم سر یه مسائلی و اذیت شدم و کل انگیزه و انرژی و وجودم تحلیل رفت
حالا فعلا نمیگم سر چه مسائلی و البته بگم که قضیه عشق و عاشقی نبوده
و الان من موندم و یه عالمه روزایی که حتی به درد سطل اشغالم نمیخورن و اینهمه وقت بدون هیچ تعییر و بازدهی تلف شده 
و اینکه خودمم نابود شدم
واقعا خسته شدم
خیلی دلم میخواد هدفمند و با مشورت و کمک بتونم حال خودمو بهتر کنم اما اصلا نمیتونم و نمیدونم دارم چیکار میکنم....


سلام رفیق. من حدود فروردین 96 بود که تصمیم گرفتم ترک کنم. یه جورایی مثه شما، منم روزامو از دست میدادم. و چیزی که برام جالبه اینه که همه کسایی که به این گناه معتاد میشن، دقیقا یه سری حس های مشترک و دردای مشترکی دارن. از جمله همین به تعویق انداختن کارا و به قول معروف شل بودن توی زندگی.

دقیقا یادمه که زمانایی رو پای عکس و فیلم میگذروندم گاهی وقتا شبا از 12 شب که خانواده میرفتن بخابن، من شروع میکردم و تا 2- 2:30 شب گاهی وقتآ حتی 3... صبح روز بعدشم که بیدار میشدم انگار 6 ساعت کوه کندم. ینی اینقد انرژی رو تخلیه میکنه این اعتیاد.  اگه بخام حساب کنم، از شروع فرایند خ.ا تا آخرش حدودا دو ساعت میشد. ینی شما فرض کن هفته ای سه بار هم که انجام بدیم میشه 6 ساعت و در سال من مینیمم 312 ساعت وقت نازنینم رو از دست دادم.
شاید آن نور که از پنجره می آید خداست.
                                                   شاید آن قهقهه ی کودک و آن عطر خوش یاس خداست
شاید آن چشمان تو وقتی نگاهم میکنی
                                                   معجزه، آن لحظه های نابِ عشق، اینها خداست
او سر آغاز من است، جان من است
                                                   در تمام لحظاتم، حامی و حاضر  خداست
دارم از عمق وجودم میفشانم عشق او
                                                   آرزویم بَرِ پردیس، درآن عرشِ خداست
زندگی را زندگی خواهم نمود
                                                   هرچه من دار و ندارم، همه از لطف خداست
 سپاس شده توسط
(1396 اسفند 7، 10:41)rezaKy نوشته است:
(1396 اسفند 6، 20:16)Alone WarrioR نوشته است: سلام بچه ها
حالتون چطوره
راستش از عجایبه برای خودم که اومدم دارم تایپ میکنم حرف بزنم 
سریع اینجا رو باز کردم شروع کنم حرف زدن
نمیدونم اخرین ارسالم به چندها ماه پیش برمیگرده یا چی شد که رفتم حتی چی شد که دوباره اومدم ولی چیزی که هست اینه که نه تنها برام هیچی تغییر نکرده بلکه بدتر هم شده
من از اخرین روزی که رفتم از این جا هنوز نتونستم یک ده روز بدون گناه داشته باشم منتها اینقدر رو به انزوا بودم و حالم خوب نبوده که این مسئله برام کم رنگ میشده و توجه به ترکش نمیکردم 
تا اینکه از چند هفته پیش خواستم تصمیمات قطعی بگیرم تو زندگیم برای علاقه هام ، وابستگی هام ، هدف ها و بقیه چیز ها 
اینکه یا یه سری چیزا باشن یا نباشن دیگه 
تا اینکه به این مسئله هم رسیدم 
راستش اینقدر اراده و انگیزه و انرژیم کم شده شاید باورتون نشه مدتهاست میخوام بیام اینجا حرف بزنم ولی نمیتونم
من از کارای فوق ساده زندگیم جا موندم و هیچ انرژیی ندارم واقعا برای انجامشون
راحت تراز اونچیزی که فکرشو میکنید از انجام کارای ساده منصرف میشم(که بعضیاشون مهم هم هستن) و هی همه چیو عقب میندازم...
از جمله مسئله ی ترک رو
راستش یک سال و نیمی که بهم گذشته ینی از پاییز 95 تا الان که اخرای 96 هست اصلا مدت خوبی برام نبوده
خدا میدونه چقدر ناراحتی کشیدم سر یه مسائلی و اذیت شدم و کل انگیزه و انرژی و وجودم تحلیل رفت
حالا فعلا نمیگم سر چه مسائلی و البته بگم که قضیه عشق و عاشقی نبوده
و الان من موندم و یه عالمه روزایی که حتی به درد سطل اشغالم نمیخورن و اینهمه وقت بدون هیچ تعییر و بازدهی تلف شده 
و اینکه خودمم نابود شدم
واقعا خسته شدم
خیلی دلم میخواد هدفمند و با مشورت و کمک بتونم حال خودمو بهتر کنم اما اصلا نمیتونم و نمیدونم دارم چیکار میکنم....


سلام رفیق. من حدود فروردین 96 بود که تصمیم گرفتم ترک کنم. یه جورایی مثه شما، منم روزامو از دست میدادم. و چیزی که برام جالبه اینه که همه کسایی که به این گناه معتاد میشن، دقیقا یه سری حس های مشترک و دردای مشترکی دارن. از جمله همین به تعویق انداختن کارا و به قول معروف شل بودن توی زندگی.

دقیقا یادمه که زمانایی رو پای عکس و فیلم میگذروندم گاهی وقتا شبا از 12 شب که خانواده میرفتن بخابن، من شروع میکردم و تا 2- 2:30 شب گاهی وقتآ حتی 3... صبح روز بعدشم که بیدار میشدم انگار 6 ساعت کوه کندم. ینی اینقد انرژی رو تخلیه میکنه این اعتیاد.  اگه بخام حساب کنم، از شروع فرایند خ.ا تا آخرش حدودا دو ساعت میشد. ینی شما فرض کن هفته ای سه بار هم که انجام بدیم میشه 6 ساعت و در سال من مینیمم 312 ساعت وقت نازنینم رو از دست دادم.

اره واقعا خیلی بده
بخدا خسته شدم دیگه :(
باز آ باز آ هر آنچه هستی باز آ
گر کافر و گبر و خود پرستی باز آ
این درگه ما درگه نومیدی نیست
صد بار اگر توبه شکستی باز آ ...

[تصویر:  05_blue.png]

لوتی ها [تصویر:  khansariha%20(18).gif] 

عاشق فاطمه زهرا    هادی   همت   الون واریور

شعار ما:
مردانه و دست در دست هم تلاش می کنیم

تا از ننگ خلاص شویم و به دنیای سبز پاکی قدم بگذاریم
 سپاس شده توسط
به نام خدا
این تجربه یه دوست همدرده که الان سه ساله پاکه البته ایرانی نیست... ببینید یه چیزی که باهاش مشکل داشته رو کنار گذاشته و تو لیست پرهیز قرار داده بعد ما ده ساله یه فیلتر شکن رو نمیتونیم حذف کنیم.. Khansariha (116)
داستان اعضا
لطفا با من درباره تلویزیون صحبت نکنید!

تلویزیون چیزی است که من، خیلی ساده، نمی‌توانم آن را نگاه کنم. این را اخیرا در بازیابی از شهوت  متوجه شدم. حتی اگر انگیزه‌هایم خوب بودند – و حتی اگر برنامه‌هایی که می‌خواستم نگاه کنم، خوب بودند – اینجا تصاویر بیمارکننده زیادی (برای من) در آگهی‌های تلویزیونی وجود داشت.

بازگذاری ذهنم و ظهور شهوت

با نشستن جلوی تلویزیون بر روی مبل بزرگ و راحتم و بازگذاری راه ذهنم، متوجه شدم خودم را برای دریافت و قرارگیری هر چیز بیمارکننده‌ای در ذهنم،‌ آماده کرده‌ام. و این مرا در حالت نیاز به تماشاگری جنسی قرار می‌دهد. و اکنون یک عمل بی‌اختیار!!!


اخبار محرک‌هایی‌اند که آن‌ها را نیاز ندارم

و خبرهای تلویزیونی بدتر! خدای من! اخبار همیشه با محرک‌های فکری و تصویری بیشماری مرا پر می‌کند – و این تصویرها باعث بالارفتن فشار خونم می‌گردند، و سپس حس می‌کنم بیماری‌ام بسیار وخیم شده است.

اینجا دو گام بکار می‌رود، گام دوم: به قدرتی بزرگ‌تر از خودم نیاز دارم تا سلامت روان و عقل را به من بازگرداند. و، گام سوم: نیاز دارم خواسته‌ها و زندگی‌ام را به سمت خدایی که او را می‌فهمم، برگردانم – و نمی‌توانم تصور کنم خداوند مایل است ساعت‌ها زمان صرف تماشای آن تصاویر کنم.


خودداری امروز

بدین‌ترتیب، تنها برای امروز، تلویزیون نگاه نمی‌کنم. اکنون چند سالی است که تلویزیون ندیده‌ام، و نه صرفا در مدت اخیر بهبودی‌ام. و نگاه‌نکردن تلویزیون، اوقات زیادی برای انجام چیزها و کارهای دیگر (از جمله شرکت در خدمات) برایم ایجاد کرده است، که برایم بسیار سودمندتر و تاثیرگذارتر در بدست آوردن بازیابی‌ام بوده است.
شايد خوشبختي همين باشد
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !

53 عاقبتت بخیر همسفر 53
همساده جان واقعا ازت ممنونم
مطلب بسیار خوبی بود.
 سپاس شده توسط
به نام خدا 
پیام بهبودی
خلاء روحانی

همه انسان ها داری درونیات هستند که روح نامیده می شود،و روح انسان هم مانند جسم انسان به تغذیه نیاز دارد، که این را  به اسم خلاء روحانی میشناسیم،
بعضی از انسان ها این خلاء را با قمار پر میکنند بعضی ها با شهوترانی جنسی بعضی ها با الکل بعضی ها با ثروت اندوزی،بعضی ها با ورزش،بعضی ها با چشم و هم چشمی و تجمل گرایی،بعضی ها با مواد مخدر،بعضی ها با موسیقی،بعضی ها با رابطه عاشقانه،بعضی ها با نماز خواندن و دعا...
خلاصه این خلاء در همگان هست ،فقط نحوه تغذیه پر کردنش بین ما متفاوت هست و زمانی که تصمیم به ترک شهوترانی میگیریم دیگر آن تغذیه ایی که به نوعی اجبار شده بود را استفاده نمیکنیم و روح ما دچار خلاء می شود
در اوایل قطع اجبار خودارضایی  وسوسه زیادی گریبان ما را میگیرید ،زیرا تغذیه روح راتغییر داده ایم و می خواهیم جایگزین مناسبی برای اجبار پیدا کنیم.و تا روح ما به تغذیه جدید برای پر کردن خلاء عادت نکند ، دچار وسوسه های شدید میمانیم.
لازم است از شماتت خود دست برداریم و بدانیم مشکل ما اشتباه در تغذیه ایی بوده است که برای روح خود انتخاب کرده ایم. وگرنه همه انسان ها مانند یکدیگرند!
شايد خوشبختي همين باشد
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !

53 عاقبتت بخیر همسفر 53
اخیرا کانون خلوت شده ولی عیب نداره موضوع بحثم یه چیز دیگه س. برکت کانون رو میخام بگم. چند وقتیه که حس میکنم کانون خیلی بیشتر از ورودیاش خروجی داره. بچه هایی رو میبینم که از قدیمیا هستن و استارت خیلی محکمی زدن.
اخیرا شقایق خانوم، همت، پیروز، تواب، عضو جدیدمون آقا سجاد، زئوس، رضوانه خانوم، خاله شادن، مژگان خانوم، مجید، ارمین، آتریسا،عاشق، اراده، مجاهد، توجه منو خیلی جلب کردن. همه این عزیزایی که اسم اوردم (جز رضوانه خانوم که مدت طولانی ای هست که پاکن) استارت محکم و قشنگی زدن طوری که آدم حس میکنه واقعا دارن تلاششون رو میکنن. خاستم بگم حس میکنم خیلی خودجوش، موج جدیدی از ترک بین بچه ها شروع شده و نسبت به این موج حس خوبی دارم. حس میکنم به نتیجه میرسه.
عزیزایی که امشون رو نیاوردم روزای پاکیشون یا +300 هست یا اینکه حافظه یاری نکرد به بزرگیتون ببخشید.
شاید آن نور که از پنجره می آید خداست.
                                                   شاید آن قهقهه ی کودک و آن عطر خوش یاس خداست
شاید آن چشمان تو وقتی نگاهم میکنی
                                                   معجزه، آن لحظه های نابِ عشق، اینها خداست
او سر آغاز من است، جان من است
                                                   در تمام لحظاتم، حامی و حاضر  خداست
دارم از عمق وجودم میفشانم عشق او
                                                   آرزویم بَرِ پردیس، درآن عرشِ خداست
زندگی را زندگی خواهم نمود
                                                   هرچه من دار و ندارم، همه از لطف خداست
 سپاس شده توسط
(1396 اسفند 11، 11:39)smwarrior نوشته است:
[تصویر:  CYMERA_20180228_164148.jpg]
امضامون خفنه Smiley-face-cool-2
یه بار دیگه
امضامون خفنه  4chsmu1
چرا پسرا انقد کم فعالیتن؟ Swear1

خیلی امضاتون قشنگه 302
حالا چی هست این رویای پنهان؟
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

 سپاس شده توسط
(1396 اسفند 11، 1:38)rezaKy نوشته است: اخیرا کانون خلوت شده ولی عیب نداره موضوع بحثم یه چیز دیگه س. برکت کانون رو میخام بگم. چند وقتیه که حس میکنم کانون خیلی بیشتر از ورودیاش خروجی داره. بچه هایی رو میبینم که از قدیمیا هستن و استارت خیلی محکمی زدن.
اخیرا شقایق خانوم، همت، پیروز، تواب، عضو جدیدمون آقا سعید، زئوس، رضوانه خانوم، خاله شادن، مژگان خانوم، مجید، ارمین، آتریسا،عاشق، اراده، مجاهد، توجه منو خیلی جلب کردن. همه این عزیزایی که اسم اوردم (جز رضوانه خانوم که مدت طولانی ای هست که پاکن) استارت محکم و قشنگی زدن طوری که آدم حس میکنه واقعا دارن تلاششون رو میکنن. خاستم بگم حس میکنم خیلی خودجوش، موج جدیدی از ترک بین بچه ها شروع شده و نسبت به این موج حس خوبی دارم. حس میکنم به نتیجه میرسه.
عزیزایی که امشون رو نیاوردم روزای پاکیشون یا +300 هست یا اینکه حافظه یاری نکرد به بزرگیتون ببخشید.

سلام به همگی
شب بخیر

رضا من از موج و اینا هم رد شدم. اصن یه وعضی.  4chsmu1 
من که خیلی دارم تلاش می کنم.  Khansariha (69) 

چند وقتی هست برنامه دارم و ارزیابی روزانه. واقعا بهم کمک کرده در همه جوانب.
باعث شده قرائت قرآن و شنیدن صوت قرآن و ورزش و گوش دادن به فایل های صوتی آموزشی و مطالعه و تفریحات و ... تو برنامه ام بیاد و تو مراقب هام هم جدی تر بشم.  Khansariha (69)

از حال و روز من بپرسید سردردها که جای خود.
کلی درگیر کار.
یه کلاس قرائت قرآن هم چند وقتی هست شرکت می کنم. خیلی عالی بوده برام.
یه مراسم روز مادر قرار هست برگزار کنیم. هماهنگ کننده مراسم هستم و این چند وقته مدام درگیر اونم. خیلی وقت آزاد داشتم این هم اضافه شد.  22 از قضا یه سرود هم قراره اجرا بشه که باز هماهنگ کننده تیم تمرین هستم. 15 نفر آدمی که هر کدوم تو اسفند ماه درگیری های خودشون و زن و بچه و ... دارن رو خیلی سخت میشه هماهنگ کرد. امیدوارم نتیجه ی کار خوب از آب دربیاد و شیرین شه سختی هاش.  128fs318181

دلم برای کانون تنگ شده. چه کنم. 53258zu2qvp1d9v
جکی چان:
萨拉姆如一个巴拉姆萨拉萨拉姆如姆如何拉明

با این لباسی که پوشیده بیشتر به نظر می رسه رویای پنهانش یه چیز دیگه است ها 4chsmu1

آخرش زبان سرخ ...

[تصویر:  nasimhayat.png]
 سپاس شده توسط
(1396 اسفند 12، 0:44)می توانم نوشته است: با این لباسی که پوشیده بیشتر به نظر می رسه رویای پنهانش یه چیز دیگه است ها 4chsmu1

آخرش زبان سرخ ...

سر سبز میدهد بر باد... :4chsmu1
-------------

امضاتون قشنگه رویای پنهانیا.. ایهامشو درک کردم و یادم بندازین نفری یه اعتبار دوبل بدم 49-2
شاید آن نور که از پنجره می آید خداست.
                                                   شاید آن قهقهه ی کودک و آن عطر خوش یاس خداست
شاید آن چشمان تو وقتی نگاهم میکنی
                                                   معجزه، آن لحظه های نابِ عشق، اینها خداست
او سر آغاز من است، جان من است
                                                   در تمام لحظاتم، حامی و حاضر  خداست
دارم از عمق وجودم میفشانم عشق او
                                                   آرزویم بَرِ پردیس، درآن عرشِ خداست
زندگی را زندگی خواهم نمود
                                                   هرچه من دار و ندارم، همه از لطف خداست
 سپاس شده توسط
چند دوست پاک و بهشتی داریم
جشن پاکیشونو گرفتیم
خوشحال میشیم شما رو هم در جشن ببینیم
به امید پاکی روزافزون دوستامون و خودمون
 سپاس شده توسط
خب ادم طبیعی قاعدتا به ازدواج فکر می کنه چه اشکالی داره فکر کنم؟
 خب لباس عروس پوشیده دختره دیگه  4chsmu1

[تصویر:  nasimhayat.png]
 سپاس شده توسط


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 4 مهمان